از : البرز
عنوان : شما و آقای گولشن و یقه قوم فارس
آطهرانی گرامی، ممنون که برای اطاع(اطلاع) اینجانب عرضی کرده ای، اما آطهرانی گرامی، باور بفرما که، اینجانب اسراری(اصراری) در ربط دادن شما به گولشن گرامی و سیاستهای جمهوری آذربایجان ندارم،
شما خود از چنان سیاستهایی پیروی می کنی، یک نمونه آشکارش در همین نظر اخیر شما جلو چشم همه است.
روی هیچ نقشه جغرافیایی مورد تأیید جهانی کشوری به نام جمهوری آذربایجان شمالی وجود خارجی ندارد، این الفاظ جعلی ساخته و پرداخته کنفرانسهایی است که در کشور جمهوری آذربایجان با سر و صداهای عجیب و غریب و در زمانی نه چندان دور از حال حاضر برگزار شد.
وقتی آقای گولشن و شما، هیچ وقت و فرصتی را از دست نداده، و در هر موردی بهانه ای برای تاختن به ایران و فرهنگ مردمش می یابید،
و به جای پاسخ به سئوال طرح شده و برای فرار از پاسخ، حتی «بازجویان اسلامی» را هم وارد معرکه می کنید، تا شاید به زعم خود جلو دهان امثال اینجانب دیوار بتنی بسازید، نقش زیبا و جذابِ دائی جان ناپلئون را بیشتر برازنده قامت شما و گولشن گرامی می بینم.
با یک تفاوت بسیار کوچک، اگر دائی جان ناپلئون آقای پزشکزاد، علت العلل هر چیزی حتی اسهال شدنش را به انگلیسیها ربط میداد، شما و آقای گولشن یقه قوم فارس را گرفته اید
۶٣۲۲۶ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : آ طهرنی
عنوان : .دروغ چرا تا قبر فقط....... ׳
آقای البرز،برای ا طاع شما باید عرض کنم ، که اینجانب متاسفانه هیچ گونه آشنایی با آقای گولشن ندارم ، من نمی دانم چرا اسرار دارید مرا به ایشان ربط دهید ؟در ضمن من نه طرفدار رئیس جمهور، جمهوری ازربایجان شمالی هستم ونه با ایشان آشنایی شخصی دارم . تهمت وابسطه بودن حرکتهای ملیتی در ایران و ربط دادن ان به کشورهای مختلف در ایران قدمت صد ساله
دارد ولی رله مرتب ان از طریق شما در این سایت وزین به افکار دایی جان ناپلئونی شما باز می گردد!!! ׳
۶٣۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : رَد گم کردن و فرار از پاسخ
آقای البرز گرامی ! بر آن نبودم که به این بحث بیهوده ادامه دهم. به قول معروف : در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است.
آقای گولشن در پاسخ هایش صادق نیست و هر بار ( به گونه ای ) یکی به نعل و یکی به میخ می زند و در نهایت ، از پاسخ طفره می رود. ایشان، اَشکال و تعابیر ِگوناگون ِ « ایرانی بودن » را بر می شمرد [ به گمان من ، ایرانی بودن اَشکال و تعابیر ِگوناگون ندارد. ما ، یا خود را ایرانی می دانیم و یا نمی دانیم ] اما دریغ که ، به وضع و موقع ِ خودش در آن تعابیر اشاره کند. یعنی بگوید ،در این مورد خاص ، من ایرانی هستم یا نیستم . و این ( به گمان من ) چیزی جز رد گم کردن و فرار از پاسخ نیست.
۶٣۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : حوزه های دیگر فرهنگ موسوم به ایرانی
ظاهرا بعضی ها عزم خود را جزم کرده اند که با طرح مسائل بیربط به موضوع مقاله من، آن چه را که من در ارتباط با نمود ورزشی اخیر فرهنگ موسوم به ایرانی نوشته بودم در حوزه های دیگر نیز اثبات کنند. خانم اردلان ابتدا با لحن تحقیر آمیز از من سئوال کرده که چرا مقاله ام را به "لسان مبارک ترکی" نمینویسم. سپس قصد من و "شرکا" را چنین نشان داده که گویا میخواهیم که از ایران ، سوریه و عراق و لیبی دیگری بسازیم. وی در هر کامنت خود نیز با ذکر مصیبت های مردم جهان مرتبا تاکید کرده که قصد من راه انداختن جنگ داخلی در ایران است. خواننده دیگری بدون اینکه به اصل موضوع بپردازد مرا به "پان ترکیست نژاد پرست" بودن نواخته و جناب البرز نیز مرا به "دوستی با سیاستهای الهام علی اوف و دودمانش" نواخته است. آخر سر هم به سبک بازجویان اسلامی که اول از مسلمان بودن طرف سوال میکنند ایشان نیز همراه خانم اردلان از ایرانی بودن من پس و جو کرده است. البته خانم اردلان در کامنت آخرش حرفی زده که من با آن موافقم و آن همین جمله است: "در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است". بر این اساس دیگر در این جا ضرورتی برای بحث بیشتر در مورد فرهنگ موسوم به ایرانی در بین نیست!
۶٣۲۱۹ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : زیبایی زندگی ایرانی در رنگارنگی آن است
خانم اردلان گرامی، با شما هم عقیده ام در اینکه آقای گولشن از پاسخ صریح می گریزد، و درست به همین علت است که پی جوی سئوال شدم، بل گشایشی در این مبحث ایجاد شود،
چه معتقدم اگر ما نتوانیم راه بحث کردن و پاسخ دادن به یکدیگر را به گونه ای اصولی و منطقی دریابیم. هرگز نخواهیم توانست شکل دلخواه حکومتی یعنی مردمسالاری، یعنی ایرانی برای همه ایرانیان را سامان دهیم.
زیبایی زندگی ایرانی در رنگارنگی آن است، اما مشکل کار هم در همین زیبایی نهفته است.
۶٣۲۱٨ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : رَد گم کردن و فرار از پاسخ
آقای البرز گرامی ! بر آن نبودم که به این بحث بیهوده ادامه دهم. به قول معروف : در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است.
آقای گولشن در پاسخ هایش صادق نیست و هر بار ( به گونه ای ) یکی به نعل و یکی به میخ می زند و در نهایت ، از پاسخ طفره می رود. ایشان، اَشکال و تعابیر ِگوناگون ِ « ایرانی بودن » را بر می شمرد [ به گمان من ، ایرانی بودن اَشکال و تعابیر ِگوناگون ندارد. ما ، یا خود را ایرانی می دانیم و یا نمی دانیم ] اما دریغ که ، به وضع و موقع ِ خودش در آن تعابیر اشاره کند. یعنی بگوید ،در این مورد خاص ، من ایرانی هستم یا نیستم . و این ( به گمان من ) چیزی جز رد گم کردن و فرار از پاسخ نیست.
۶٣۲۱۷ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : رَد گم کردن و فرار از پاسخ
آقای البرز گرامی ! بر آن نبودم که به این بحث بیهوده ادامه دهم. به قول معروف : در خانه اگر کس است ، یک حرف بس است.
آقای گولشن در پاسخ هایش صادق نیست و هر بار ( به گونه ای ) یکی به نعل و یکی به میخ می زند و در نهایت ، از پاسخ طفره می رود. ایشان، اَشکال و تعابیر ِگوناگون ِ « ایرانی بودن » را بر می شمرد [ به گمان من ، ایرانی بودن اَشکال و تعابیر ِگوناگون ندارد. ما ، یا خود را ایرانی می دانیم و یا نمی دانیم ] اما دریغ که ، به وضع و موقع ِ خودش در آن تعابیر اشاره کند. یعنی بگوید ،در این مورد خاص ، من ایرانی هستم یا نیستم . و این ( به گمان من ) چیزی جز رد گم کردن و فرار از پاسخ نیست.
۶٣۲۱۴ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : هر عقیده ای هر چند هم که مورد قبولم نباشد، اما مورد احترامم هست
گولشن گرامی، البت میتوان در باب بودن یا نبودن با یک گروه از مردم هزاران دلیل تراشید و گفت، و در باره فلسفه هر یک از دلایل هزاران صفحه را سیاه کرد.
اما هر جایی روی این کره خاک، هر کسی هر قدر هم که جهان وطن باشد، باز هم وقتی از او سئوال می کنند، اهل کجایی در جواب اسم مکانی از کره خاک را به زبان می آورد
آن منتقد فیلم شما که در عمرش حتی یک دقیقه فیلم نساخته، در این کارش تنها نیست، بسیارند که چنیند، آنان نقد می کنند چرا که عالم فیلم را دوست دارند، یا به بیانی دیگر اهل و شهروند عالم هنر فیلم هستند، و می خواهند با نقدِ خود، فیلمهای بعدی، نقصهای فیلمهای قبلی را نداشته باشند
آقای ریچارد فرای با اینکه متولد ایران نبود، خود را اهل ایران میدانست، حال اینجا کیفیت تحقیقات و بررسی های ایشان موردبحثم نیست.
سازندگان فیلم سیصد و فیلمهایی دیگر از این دست هم به نوعی، به ایران علاقه دارند و با واژگونه نشان دادن بخشهایی از تاریخ، قصد آفریدن چهره ویژه ای از ایران و ایرانیان را دنبال میکنند
گولشن گرامی، شما خود طی مقاله زیبای خود راجع به عقاید خود نوشته ای، و آطهرانی عزیز هم راجع به عقاید خودش، آنچه که می ماند، کنجکاوی در باره یافتن علتِ افکار دوستانه شما در باره ایران و مردمش بوده و هست، و نه تفتیش عقاید
چه اگر علت افکار دوستانه شما و آطهرانی عزیز در باره ایران، استبداد حاکم، تبعیضات و بی عدالتی های بی حد و حصر جاری در کشور بود، چنین عللی را تنها شما و آطهرانی گرامی مجبور به تحمل نشده اید، همه مردم هر یک به نوعی گرفتار این عذابند،
اما کمتر کسی را در بین مردم ایران مشاهده می کنیم که به علت نامساعد بودن اوضاع، از ایرانی بودن خود استعفا داده باشد.
و خود شاهدیم که علیرغم شکستهای پی در پی در این سده اخیر، مردم ایران پس از هر شکستی قد راست کرده و در تلاشند، به مقصد خود یعنی ایرانی برای همه ایرانیان برسند.
گولشن گرامی، از جایی که می نویسی، «مطلب من از صفحه اول اخبارروز خارج میشود» گمان میکنم، شما فقط عادت به سخنرانی در حضور جمعی کثیر داشته، و دنبال کردن بحث برایت ارزشی ندارد.
این هم عقیده ای است، و هر عقیده ای هر چند هم که مورد قبولم نباشد، اما مورد احترامم هست
۶٣۲۰۵ - تاریخ انتشار : ۹ تير ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : ایرانی بودن یا نبودن به چه معنی است؟
در پاسخ جناب البرز که از ایرانی بودن یا نبودن من پرسیده اند دو نکته گفتنی است و از آنجا که احتمال میدهم در این یکی دو روزه مطلب من از صفحه اول اخبار روز خارج شود اینرا به عنوان کامنت آخرم در ذیل این مطلب مینویسم.
اول اینکه شخص لزوما نباید حتما ایرانی باشد تا در امور سیاسی و اجتماعی ایران نظر بدهد. یک ناظر بین المللی، یک ژورنالیست، یک انترناسیونالیست عدالت خواه، یک فعال حقوق بشر جهانی و یا (در حالت بدبینانه) یک بدخواه ایران -به هر دلیلی- نیز میتواند مسائل ایران را تحلیل کند و نظرش بیربط نباشد. یک منتقد فیلم ممکن است کسی باشد که درعمرش حتی یک دقیقه فیلم نساخته است.
نکته دوم این است که اصلا معلوم نیست ایرانی بودن از نظر خانم اردلان و جناب البرز به چه معنی است. آیا شهروند ایران مورد نظر است؟ آیا تولد در ایران و یا ساکن فعلی ایران بودن ملاک ایرانی بودن است؟ آیا حس تعلق به خاک مشخصی که از نظر سیاسی بنام ایران تعریف میشود مود نظر است و اگر چنین است مشخصات این حس تعلق چیست؟ آیا اعتقاد به تمامیت ارضی ایران مافوق ملاحظه رفاه و سعادت ساکنان ایران مورد نظر است و یا اینکه تعریف دیگری است که من نمیدانم؟ هر یک از این ها لزوماجواب یکسانی ندارند. بعلاوه، با اینکه من مشکلی در اعلام نظرم در هیچ یک از این موارد ندارم، اما طبیعی است که نفس اعلام نظر من در قالب جواب به سوالی که بیشتر به تفتیش عقاید شبیه است صورت خوشی پیدا نمیکند، هر چند که میتواند در قالب یک نوشته تحلیلی مفصل خیلی از ابعاد ایرانی بودن را از نظر من توضیح دهد.
۶٣۱۹۹ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : طلیعه های چنین نشستهایی را
آ.طهرانی گرامی، اگر از لاس زدن با هر کسی خسته شوم، از لاس زدن با شما هرگز، علتش هم رک و رو راست بودنت هست.
واقع را بگویم، چند مدتی که سنگر خود را رها و در صحنه نبودی، آرزوی دیدار مجدد انشاء زیبای شما را می کشیدم.
به آقای گولشن از قول من سلام برسان و به ایشان بگو، غرض از طرح مجدد پرسش خانم اردلان از ایشان، این بوده و هست، که ما مردم ایران به گواه تاریخ و رویدادهای روزمره، نه خیری از سیاستهای دودمان پهلوی بردیم، و نه خیری از سیاستهای ولایت مطلقه فقیه نصیب شده است، شما هم بیا و مردانه گی کن، و دوستی با سیاستهای الهام علی اوف و دودمانش را بگذار کنار، چه این خاندان چندان گل زیبایی بر سر مردمان خود هم ننشانده اند
و از جایی که ایران هنوز همانجایی که بوده، هست، و مردمانش از چپ و راست نگران سلامت کشور و دائما در حال تکاپو و تلاش، همه گواه بر این است که مردم ایران کشور خود را دوست دارند و از ایرانی بودن خود استعفا نداده اند،
حال اگر شما در معیت آقای گولشن گرامی از ایرانی بودن خود استعفا داده ای، این نظر و رأی شماست، ولی این همه نباید مانع از نوشتن شما در تارنماهایی چون اخبار روز شود.
آطهرانی گرامی، آدرس درسته، اما بس که شما را امثال گولشن عزیزمان پی نخودسیاه و آدرسهای اشتباه روانه کرده اند، شما کمی که هیچ، حسابی گیج شده ای.
نه عزیز، احتیاجی به انحلال این کلمه لاتین یا انگلیسی«هژمونی» نیست. مشکلات مملکت ما روزی حل خواهد شد، که تک تک نیروهای اپوزیسیون متفرق کشور، بتوانند نه از راه ریاکاری، بل به حقیقت دور هم نشسته و بر روی یک برنامه مشترک و مشخص برای امروز و فردای ایران بتوافق برسند.
و اگر چشمانی تیزبین داشته باشی طلیعه های چنین نشستهایی را در همین تارنمای محترم اخبارروز هم میتوانی ببینی
۶٣۱۹٨ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣
|
از : آ طهرانی
عنوان : تا کی،لاس خوشکه سیاسی ؟
سلام برآقای البرز همیشه در صحنه!!! شما مگر مقام امینتی هستید ، که اقای گولشن را س و ج می کنید ؟ شما بر مبنای کدام
منبع می گوئید که همه مردم ایران ، از ایرانی بودن خودشان استعفا نداده اند .با این تعاروف ها هیچ گونه مشکلی حل نخواهد شد. ׳
خانم اردلان می گوئید چون حالا در افغانستان وعراق مردم در اثر سیاست های رژیم های گذشته به قتل می رسند ،بس ملیتهای داخل ایران از خواستهای به حق خود صرف نظر کنند !!! به نازم به این بینش سیاسی ، مشکل به این سادگی نیست شما وجناب البرزمتاسفانه در اینجا ادرسه عوضی می دهید . تا انحلال کامل هژمونی فارسگرا درسیستم ایران هیج گونه مشکلی در ایران حل نخواهد شد. ׳
۶٣۱۹۵ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣
|
از : سلیم
عنوان : تنها
سالهاست ی پرشماریست که بر رنج و اندوه مردم عراق به ویژه تهیدستانش, ملیون ها آوارهایش, لشکر فحشای دختر بچه هایش در اردن و شیخ نشین های شوم , و برای جگر خونی مادران پر مهر همیشه گریانش, غم خورده ام. رنج گسترده ی مردم نکبت زده ی سوریه را از نخستین روز دنبال کرده ام....... اشک ریخته ام. پرگویی خالی از شناخت, پوک و دردنشناس انسان های مورد خشم شما را هم همیشه شنیده ام. خوانده ام. کردارشان را هم دیده ام. شاید به همین خاطر است که دلهره های سرکار را, به اندازه ی شما, برای آنچه ممکن است ایشان به سر مردم /مردمهای ایران بیاورند ندارم. عرض می کنم "دارم" اما چرا به اندازه ی شما ندارم.به گمانم :
-انسانهای مورد خشم شما,تنها در صورت هجوم نیروهای غیر ایرانی و تصرف "آنچه کشور ایران نام دارد" است که امکان فرود آوردن "هوا"پیمای افکارشان و پیاده کردن آمال درون آن را خواهند یافت. از بخت بد ایشان,امروز چنین نیرویی اگر هم بخواهد, اگر هم بتواند, طاقت و حوصله ی این نابکاری را ندارد.
- آنچه که هسته ی آتش خانمانسوز افکنده شده در منطقه را تشکیل می دهد, امروز در تفاوت با دیروز, بیشتر مذهبی می باشد تا اینکه قومی باشد. قاطبه ی آذری ها/ترکها در ایران نه تنها از مذهبی ترین شیعه های جهانند, نه تنها خود "بافندگان کمر بند شیعه برای نگهداشت قامت عرضی ایران بوده اند" بلکه در جمع روحانیان,نظامیان و دیوان سالاران حاکم بر این کشور پرشمار نماینده دارند. مردم شیعه- عرب همیشه ستم دیده ی جنوب ایران که در گذشته از سوی قوم گریان سنی مذهب عراق به شورش تشویق می شدند, امروز از بقداد تا بصره را (که تنها گامی آنسوی مرز است) زیر سلطه ی لشکر شیعیانی می بینند که پشت به نطام ایران دارند. آن بخش از کردستان ایران هم که مذهب مردمش تسنن است گرچه غیر مذهبی نیستند,قرابت چندانی اما با این جنبش "سنی" خوانده شده ندارند.مردم و حکومت کردستان عراق هم که خود درگیر با این جنبشند تمایلی برای درگیری با ایرانی که منبع بزرگ کسب و کار آنها شده است ندارند. خانم اردلان ,در پشت این جنبشهای مذهبی اگر در طبیعت خود محق هم باشند, شخصیتها, شیخ ها و امیران خلیجی/سعودیی ایستاده اند که انسانهای مورد خشم شما شجاعت تائیدشان و بیان تمایل همکاری با ایشان را لااقل امروز ندارند. خانم اردلان, انسانهای مورد خشم شما, به گمان من بسیار تنها,غریب و شور بختند, ماشاالله اما صدا و کاغذ و قلم دارند. خانم اردلان,ببینید فوتبال فریبا من, شما و جناب یاشار را به کجا آورد. من انشای ایشان را دوست دارم و آرزو می کنم که قلم ایشان روزی از غربت رها شده راوی شادی و اندوه راستین انسان اندوهمند سزاوار شادی شود, انسانی که پر شمار همه جا هست,همه جا اما دور از چشمان انسانهای مورد خشم شما.
۶٣۱۹۱ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣
|
از : البرز
عنوان : با این همه اجحافات مستبدان و وجود فرهنگ استبدادی در کشور
آقای گولشن گرامی، ضمن تشکر از شما و خانم اردلان گرامی به خاطر انجام این بحث اصولی و دور از جنجال، سئوالی را که خانم اردلان از شما پرسیده مشخص و واضح است، ایشان از شما می پرسد، «...بر من معلوم نیست که شما خود را ایرانی می دانید، یا نه؟...»
نمیدانم چرا و به چه علتی شما از پاسخ دادن به این سئوال مشخص طفره رفته، و در کنار آن همه مسائل که در باب فرهنگ استبدادی غالب بر کشور و سوءاستفاده های مزورانه ج.ا از افتخارات کشور نوشته ای، نمی خواهی بنویسی ایرانی هستی یا نه
حداقل در این صد و اندی سالی که از تصویب اولین قانون اساسی کشور و تأیید رسمی مشارکت مردم در اداره امور کشور می گذرد، کشورمان جز مقاطعی بسیار کوتاه و آن هم به صورتی بسیار خام شاهد مشارکت واقعی مردم در اداره امور کشور نبوده است، اما با این همه اجحافات مستبدان و وجود فرهنگ استبدادی در کشور، مردم ایران در اقصی نقاطش از ایرانی بودن خود استعفا نداده اند
۶٣۱۹۰ - تاریخ انتشار : ٨ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : درد مشترک
جناب سلیم ! نگویید که من حوصله ی بسیار دارم . این بار ، از سر ِ ادب ، موظفم که به شما پاسخ گویم.
فرمایش تان بسیار متین و تفکر بر انگیز است. این درد مشترک انسان است که باید ما را به نوشتن و تأمل در حال و روز ِ اسفبارمان بر انگیزد. اما ، باور بفرمایید که من ، هر گاه ، تصاویر شهرهای مخروبه ، کودکان دست و پا از دست داده ، خانواه های از هم پاشیده و مظلومیت ملت های سوریه و عراق و لیبی و افغانستان و ... را می بینم ، از این وحشت که، همین مصیبت به سر ما بیاید ، به تشنج می افتم. کسانی ، این همه را می بینند و به همان راه ترکستان خود می روند ؛ و اگر در ایران هم ( همچون عراق و سوریه و ... ) جنگ داخلی راه بیفتد ، کک شان نمی گزد. برای آن ها راه باز است . مثل همیشه ، ملت بد بخت را ، در جهنمی که برایش تدارک دیده اند ، رها می کنند و در اروپا و آمریکا گوشه ی امنی می یابند و ... روز از نو و روزی از نو .
نمی خواهم پر گویی کنم. این نوشتن ها ، عکس العملی است در قبال ِ کج اندیشی و بی مسئولیتی این حضرات. گرچه این جنابان عزم خود برای ایجاد یک جنگ قومی تمام عیار در ایران جزم کرده اند و گوش شان به هیچ فریاد هشدار دهنده ای شنوا نیست. با این همه ، اشخاصی همچون من می نویسند ، باشد که وجدان های بیدار ، اندکی به خود بیایند . روز و روزگار به شما خوش.
۶٣۱٨۷ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : بازهم در مورد کامنت خانم زهرا اردلان
خانم زهرا اردلان، در خصوص کامنت دوم شما چند نکته را در حد ظرفیت بخش کامنتها توضیح میدهم:
من از فرهنگ ایران با افزودن لفظ ”موسوم” نام برده ام. یعنی اینکه چیز تعریف شده ای بنام فرهنگ ایرانی وجود ندارد. منظورم البته رفتارهای مردم در روابط شخصی با همدیگر نبود که آن رفتارها اولا میتواند در مناطق مختلف ایران و همچنین در ارتباط با طبقات مختلف مردم فرق کند و دوما نمیتوان در مورد آن بصورت مطلق نظر منفی یا مثبت داد. منظورم از فرهنگ ایرانی آنچیزی است که در میان ایرانیان در حوزه سیاسی و هویتی مطرح است که یکی از ابعاد خود را در مساله حمایت از تیم اعزامی جمهوری اسلامی و شیوه تئوریزه کردن آن توسط روشنفکران ایرانی نشان میداد. اگر شما معتقدید که برداشت من از این فرهنگ ایرانی نادرست است و نیز این فرهنگ به حدی والا است که کسی حق برخورد به آنرا ندارد تقاضای من اینست که شما در مقاله ای بصورت مشخص مختصات آنرا بنویسید تا دقیقا بفهمیم که هر دو از یک موضوع واحد صحبت میکنیم. آنچه که من از فرهنگ موسوم به ایرانی مورد نظرم هست حس توهم خود بزرگ بینی بی اساس، خود را از نژاد برتر دانستن و خود را وارثان یک امپراطوری عهد باستان که انسان دوست هم بوده و اولین منشور حقوق بشر را هم ابداع کرده است میباشد. این را من توهم میبینم و هیچ دلیلی هم برای کتمان نظرم نسبت به این توهم بیمارگونه ندارم. یک نمونه از این توهم را میتوانید در اظهار نظر آن فوتبالیست ایرانی قبل از بازی با آرژانتین ببینید که گفته بود: "صد درصد مسی بهترین بازیکن دنیاست و شکی در آن نیست. واقعا به تنهایی نمیتوان او را مهار کرد، دور از ذهن است اما نژاد آریایی داریم که همواره نشان دادهاند قدرت بالایی دارند و ما هم این موضوع را در جام جهانی نشان خواهیم داد. ما مقابل آرژانتین بازی میکنیم نه مسی و با نژادمان این موضوع را نشان خواهیم داد."
از نظر من آن فوتبالیست ایرانی تقصیر ندارد بلکه مقصر آن سیاست تبلیغاتی و تلقینی است که سالها در گوش وی از فرهنگ غنی ایرانی و از موهوماتی مثل نژاد برتر آریائی حرف زده و حرف مسخره این چنینی را در سایت رسمی صدا و سیمای حکومتی درج میکند و اتفاقا صدای اعتراض کسی از معتقدان به فرهنگ ایرانی در نمیاید.
در خصوص بحث حاشیه ای مذهبی بودن کلمه “مبارک” توجه کنید که آنرا با “مشروعیت” که معمولا همراه با کلمه توضیحی مثل بین الملل، قانونی، اخلاقی و دیگر میاید نمیتوان مقایسه کرد. به هر حال شما به شکلی که نشان مسخره کردن زبان ترکی را داشت این کلمه را بکار بردید که با برداشت من، خود نشان دیگری از شیوه برخورد خود بزرگ بینانه فرهنگ موسوم به ایرانی نسبت به زبانهای دیگر است و برای من حیرت انگیز است که شما توقع دارید از گل نازکتر هم نباید در این مورد گفت.
در ارتباط با نامگذاری تیم اعزامی، من توضیح کافی در متن مقاله داده ام. از نظر من هم این تیم به ائتنیک بخصوصی منحصر نبود و صرفا تیم اعزامی حکومت اسلامی بوده و خوب و بد آن نیز به حساب همین حکومت میرود. اما این نیز طبیعی است که جمعی از مردم -بگذریم از مساله ارتباط تیم با حکومت-به دلیل همین نامگذاری که آنرا منحصر به یک ائتنیک مشخصی میکند با آن احساس همدلی نکنند. در اینجا جدا از احساس بخشی از مردم، نکته مهمی وجود دارد که خود شما بایستی در مورد آن فکر کنید و جوابش را بدهید که چگونه میشود که حکومتی که هر چیزی را با یک پیشوند و پسوند اسلامی و نام امامانش پیوند میدهد ناگهان چنین سخاوتی در مورد متوهمان گذشته درخشان ایرانیان به خرج میدهد و یاد دوره امپراطوری پارس میافتد و تیمهای اعزامی اش را، روزی بنام شاهزادگان پارس، روز دیگر بنام ستارگان پارس و امروز بنام افتخار پارس به صحنه بین المللی میفرستد. اگر نیت حکومت از این نامگذاری برای شما هم معلوم شد آنوقت شاید لازم باشد از خودتان بپرسید که به چه دلیل آقای درویش پور آن نیت را در سایه قرار میدهد و به چه دلیل شما آنرا توجیه میکنید و مهمتر از اینکه به چه دلیل جمع کثیر ایرانیان با ساز آن میرقصند.
۶٣۱۷٨ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣
|
از : سلیم
عنوان : ماشاالله
خانم اردلان, شما حوصله بسیار دارید, ماشاالله.
انسان سیاسی ایرانی آنقدر از انسان مورد نظرش/خطابش دور شده است که به اشتباه پژواک صدا ی خود در هوا, انعکاس تصویر چهره ی خود در تالاب را صدا و تصویر او می پندارد. به کفر خود شیطان قسم که این ماشاالله من هم اسلامی نیست.
شبی خانه ی دوستی که اهل اروگوئه می باشد مهمان بودم,به هنگام شام دختر نوجوانش مرا از سر ادب بوسید و با پوزش خواهی به اسپانیایی گفت که مجبور است با دوستانش به "حفله" برود. با تعجب پرسیدم حفله کجاست, حندید و گفت حفله(محفل) به عربی یعنی جشن, پارتی. من پرسیدم مگر او عربی می داند و او گفت بسیار می داند, پرسیدم مثلا؟ او با خنده سه کلمه را سه بار آهنگین تکرار کرد: ماشاالله, انشاالله, الحمدولله. گفتم میدانی این کلمات چه معنا می دهند. گفت البته که می دانم: وقتی پسری خوش چهره می بینم در دلم می گویم ماشاالله. اگر خواهان دستیابی به او شدم پیش خودم می گویم انشاالله و اگر از او کام گرفتم می گویم الحمدولله. پرسیدم این همه را از کجا آموخته است, گفت از دختران عرب/مسلمانی که در مدرسه دوستان اویند. یاد دوست سیاسی ایرانی افتادم که روزی در پاسخ دوست مسیحی عربش که پس از احوال پرسی از او, با ادب گفته بود الحمدلله, خشمگین و آزرده به او پرخاش کرده بود.
خانم اردلان, با پوزش از شما و اخبار روز بخاطر این همه پرگوییم, بیایید برای تنهایی دردناک انسان سیاسی خارج از ایران ایرانی دل بسوزانیم. چه سیاسی ی فصل طلبی چون جناب یاشار, یا که رقیب ماشاالله همه فن حریف وصل خواه ایشان,جناب درویش پور. با احترام, دوستدار وفادار فوتبال
۶٣۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : بلندی ِ دیوار ِ حاشای آقای یاشار گولشن
محض اطلاع آقای یاشار گولشن :
آقای محترم ! حضرتعالی ، یا دیوار حاشای تان بلند است و یا شعور مخاطب تان را دست کم گرفته اید. شما ( به گونه ای حق به جانب و البته طلبکار ) مدعی هستید که در آن مقاله ، « از ترمهای ایران و ایرانی » ، تنها به منظور تبیین ِ « رفتار ایرانی ها » استفاده کرده اید . در حالی که ، آن مقاله ( در مفردات و کلیاتش ) وهن آشکار و گستاخانه ، نسبت به ایران و فرهنگ ایرانی است .
برای کوتاه کردن راه و ممانعت از اطاله کلام ، تنها به یک نمونه از بیانات سنجیده تان ! اشاره می کنم . آن جا که می فرمایید :
« بخشی از ایرانیان با رفتار وهیجانات خود وجه دیگری از آن توهم بیمار گونه را که به فرهنگ ایرانی موسوم است برجسته نمودند».
۲ـ می فرمایید : « در نوشته من چیزی در ارتبآط با "لسان مبارک ترکی" نیامده و طبعا نوشتن به این زبان هم موضوعیت ندارد. »
درست می فرمایید . در نوشته شما ( ظاهراً) چیزی در ربط با زبان ترکی نیامده است . اما، از آن جا که ، زبان هر ملت یا قوم ( بعضاً ) جلوه گاه فرهنگ ِ آن ملت و قوم است است، وقتی حضرتعالی ، با بی مروتی و گستاخی ، « فرهنگ ایرانی » را ، « توهم بیمارگونه » می نامید ، برای من ( به جد ، یا به طنز ) راهی جز این نمی ماند که شما را به نوشتن به زبانی دعوت کنم که ( به باور شما ) از این « توهم بیمار گونه » مبرا است.
۳ ـ می نویسید : « اساسا من با لفظ مبارک که ریشه مذهبی دارد میانه ای ندارم. » .
آقای محترم ! بسیاری از واژگانی که من و شما ( درزبان فارسی ) به کار می بریم ، عربی است . اما ، عربی ِ فارسی شده ، که در زبان فارسی ( عموماً) در معنا و مفهوم دیگری به کار می روند. به عنوان مثال ، برابر نهاده ی واژه ی « محصل= دانش آموز » ، در زبان عربی ، واژه ی « طلبه » است .در حالی که واژه ی « محصل » در عربی معنای دیگری دارد .
به علاوه ، خاستگاه بسیاری از این واژگان ، فرهنگ اسلامی است . به عنوان نمونه ، واژه ی « مشروعیت » که در فرهنگ سیاسی ( به عنوان معادل Legitimität یا legitimacy ) به کار گرفته می شوند ، کاربرد مذهبی ( اسلامی) دارد . مشروعیت یعنی ، به لحاظ شرع معتبر بودن. اما ، هیچ نویسنده لائیک و خدانشناسی ، پروایی از این ندارد که واژه « مشروعیت » را ، در فرهنگ سیاسی به کار گیرد.
بنا براین ، مرا با این « پُز » ، مرعوب نکنید که : « من با لفظ مبارک که ریشه مذهبی دارد میانه ای ندارم »
۳ ـ نوشته اید : « در ارتباط با این که گفته ام بخشی از مردم غیر فارس این تیم را نماینده خود ندانستند ...»
پاسخ : حضرت آقا ! تیم فوتبال ِ اعزامی به برزیل ، « تیم فوتبال ایران » است . نه « تیم فوتبال فارس » . تا « مردم غیر فارس » ، آن را از خود بدانند ، یا ندانند.
من نمی دانم شما در کجای کار قرارگرفته اید . یعنی ، بر من معلوم نیست که شما خود را ایرانی می دانید ، یا نه ؟ از این رو تکلیفم با شما معلوم نیست.
نکند گمان کرده اید که « دولت پان فارس ِ !!» جمهوری اسلامی ، فوتبالیست های « فارس نژاد !! » را دست چین کرده و به برزیل فرستاده است؟! بله ؟
...
در مورد یاد داشت اخیر شما ، گفتنی بسیار است. اما ، فعلاً به همین ، نه چندان مختصر بسنده می کنم.
۶٣۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣۹٣
|
از : رضا پرچی زاده
عنوان : مشکل فرهنگی و ساختاری است
بعد از شکستِ مفتضحانه تیم ملی در برابر بوسنی انگشتِ اتهام طبق معمول به سوی ج ا دراز شده، که میخواستند تیم ببازد تا مردم شلوغ نکنند. این به نظرم واکنشی احساسی است، و با شواهد جور درنمیآید. ج ا اتفاقا کلی سرمایهگذاریِ تبلیغاتی روی تیم ملی کرده بود. همین که این همه آدمِ خودی به برزیل فرستاد و روی تیم ملی مانوور رسانهای داد خودش نشان میدهد که ج ا هم مثلِ ما به دنبالِ نتیجه گرفتنِ تیم ملی بود. بالا رفتنِ تیم ملی برای ج ا تبلیغِ فرهنگیِ خوبی میشد. نه اینکه ما این را نمیدانستیم، بلکه ما هم به دلایلِ خودمان با ج ا در این مورد موافقت داشتیم، چرا که پیروزیهای بیشترِ تیم ملی در مجموع برای کلیتِ ایرانیان مفید بود. لذا اینکه الان فکر کنیم ج ا در این باخت تقصیرِ مستقیم داشته منطقی نیست. تقصیرِ ج ا در جای دیگری است و بنیادیتر است. ج ا با سیاسی کردنِ مطلقِ فوتبالِ ایران و با نابود کردنِ هرگونه مدیریتِ سالمِ ورزشی، دلیلِ زیربناییِ خرابیِ فوتبالِ ایران است. ج ا را باید بابتِ کارشکنیهای مدامش در ورزش سرزنش کرد، و نه بابتِ توطئهای که چند و چونش مشخص نیست. اما فراتر از آن، باید فرهنگِ خرابِ خودمان را سرزنش کنیم که با حسادت، کینهورزی، کارشکنی و تنبلی انتظار داریم نتایجِ شگرف هم بگیریم. ببینید برخی باشگاهها، مربیان و بازیکنانِ داخلی با تیم ملی چه کردند. درد یکی دو تا نیست....
۶٣۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : تورکمن تورکمن
عنوان : تیم فوتبال قومی
بازیکن سرشناس تورکمن سردار آزمون را که در سطح جهانی توپ می زند را از تیم ملی فقط و فقط بخاطر تورکمن بودنش به برزیل نفرستادند-- بعد روی اتوبوس با حروف بزرگ نوشتند- افتخار فارس/پارس-- خوب وقتی اینها باشه-- من تورکمن میگم-- بمه چیه-- باخت که باخت-- تیم ملی که نیست، تیم قوم فارسه؟
۶٣۱۶۲ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : masoud memar
عنوان : علت خوشحالی آقای یاشار در سود سیاسی ایشان نهفته است
اگر واژه ها و فرمل بندی زیرکانه و شونیستی آقای یاشار را کنار بگذاریم که در ایران امروز وزنه تعیین کننده ای ندارد آنگاه میشود دریافت که این نوع نگرش به رویدادها و سیاست ورزی بر این مبنا نه علمی است نه تاریخی و مغایر با تاریخ اجتماعی است . امثال ایشان گمان میکنند که یک طرف دولت یا حکومت ایستاده و طرف مقابل ملت یکپارچه ٫ متأسفانه ایشان تا تلاش نکند که جامعه ایران را بشناسد در فرملها و مباحث سیاسی همینطور بدور خود خواهد چرخید و واقعیات اجتماعی و رویدادها را بشکل توطئه و سازماندهی شده و دائی جان ناپلئونی خواهد فهمید و همینطور بعنوان یک تمامیتخواه در اپوزسیون ٫ همه چیز را بر اساس آرمان خویش تجزیه و تحلیل خواهد کرد. آقای یاشار جنبش سبز ۸۸ نشان داد که : « درست است که جامعه با استبداد دست و پنجه نرم میکند و اقتصاد ورشکسته و ویرانی بیداد میکند اما دوران ماهی گرفتن از آب گل آلود هم سپری شده است » تجربه بیش از ۳۵ سال بعد از انقلاب یا رویداد ۵۷ به جامعه فهماند که مبارز میتواند جلاد بعدی هم باشد ٬ من به زندانی سرسخت در دوران پهلوی به لاجوردی بسنده میکنم . به تصفیه درونی هم به امثال امیر انتظام و بنی صدر بسنده میکنم .
۶٣۱۶۱ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : یاشار گولشن
عنوان : توضیح در مورد دو کامنت
خانم زهر اردلان، اگر لطف کرده به موضوع مقاله توجه کنید بحث در مورد مشخص رفتار ایرانیها است و طبیعی است که در آن از ترمهای ایران و ایرانی استفاده شده باشد. در نوشته من چیزی در ارتبآط با "لسان مبارک ترکی" نیامده و طبعا نوشتن به این زبان هم موضوعیت ندارد. به علاوه از نظر من هیچ زبانی نه مبارک است و نه نامبارک و اساسا من با لفظ مبارک که ریشه مذهبی دارد میانه ای ندارم.
در ارتباط با این که گفته ام بخشی از مردم غیر فارس این تیم را نماینده خود ندانستند، شما میتوانید به شبکه های اجتماعی این بخش که کم هم نیستند مراجعه کنید. من بر خلاف شما که با قاطعیت میفرمائید که هیچ یک از ایرانی ها از باخت ایران خوشحال نشدند تنها گفته ام بخشی، زیاد بودن یا کم بدن تعداد این بخش در مطلب من نیامده و آمار رسمی هم در بین نیست اما در هر حال هستند. در درست نبودن قطعیت شما همین بس که پیشاپیش، آقای زیباکلام تکلیف خود را در این مورد روشن کرده بود- اگر ایشان را به ایرانی بودن قبول داشته باشید!
در باره اینکه چه گروهی با کارهای خود به سمت سوریه و عراق سازی ایران میرود بحث مفصلی لازم است که به آینده موکول میکنم.
در خصوص توصیه کامنت گذاری به نام "یک خواننده اخبار روز" که از درج یادداشت من شاکی است و مرا با برچسب "افراطی ترین جریانات نژادپرستانه پان ترکیست" نواخته است دو نکته را تذکر میدهم.
اول اینکه اگر قرار بر گلایه از اخبار روز باشد قاعدتا در خصوص این اتهام سنگین پانترکیست نژاد پرست بودن بایستی شاکی شد که به من داده شده و در اینجا بدون سند و مدرک درج شده است. دوم اینکه به فرض هم من آنی باشم که این شخص میگوید آیا موثر تر نمیبود وی به جای این که به سبک برنامه هویت جمهوری اسلامی عمل کند به مطالب این مقاله میپرداخت و از این طریق چهره "نژاد پرست" مرا میشناساند؟
۶٣۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : زهرا اردلان
عنوان : همان بهتر که سر به تن ایران و ایرانی نباشد !
۱ ـ آقای یاشارگولشن می نویسد :
الف ـ « بخشی از ایرانیان با رفتار وهیجانات خود وجه دیگری از آن توهم بیمار گونه را که به فرهنگ ایرانی موسوم است برجسته نمودند».
ب ـ « در اینجا نیز و مطابق مدل مرسوم ایرانی...
ج ـ « ... تحلیل مدل ایرانی نیز تئوری های عام را در قالب افکار ایراندوستانه خود تغییر ماهیت میدهد»
د ـ « ... اما از آنجا که در تحلیل مدل ایرانی ... »
هـ « البته از زبان خیلی از محافل ایرانی...»
ی ـ « وقتی پای ایران و تحلیلگر ایرانی... »
و ...
آقای یاشار گولشن! لطف فرموده ، مقاله ی بعدی را به لسان مبارک ترکی بنویسند ، تا خود را (کلهم اجمعین) از هر آن چه رنگ و بوی ایران و ایرانی دارد ، رها کرده باشند .
۲ ـ اقای یاشار گولش می نویسد :
« اینکه بخشی از مردم غیرفارس ... این تیم را نماینده خود ندانستند و از باخت آن خوشحال شدند واقعیت مسلمی است. »
البته ، بر همه ما کاربران عزیز و محترم واضح و مبرهن است که منظور از « بخشی از مردم غیر فارس» ، آقای یاشار گولشن و شرکا هستند !
۳ ـ آقای یاشار گولشن می نویسد :
« انتظار می داشتیم که درویش پور نیز همراه آن دسته از ایرانیها که از باخت و حذف تیم ایران و عدم راهیابی به دور دوم خوشحال شدند خود نفس راحتی از این بابت میکشید.»
آقای نویسنده ، قیاس به نفس می فرماید. هیچ یک از ایرانی ها ( دور از جان آقای گولشن و شرکاء ) از باخت ایران خوشحال نشدند. آن خوشحالی و سرور ، پی آمد آن « باخت مفتخرانه » بوده است.
البته که ، فهم این مطلب، برای آقای یاشارگولشن و شرکاء ( که می خواهند سر به تن ایران و ایرانی نباشد ) اندکی ! ثقیل و ناگوار است.
و ...
آقای یاشار گولشن و شرکاء ( که البته ، در حسن نیت و استقلال رأی شان ذره ای تردید روا نیست ! ) این همه تلاش هویت طلبانه را برای نیکبختی و سعادت خلق ِ ( ببخشید ! ملت ) آذربایجان جنوبی انجام می دهند و قصد و نیت شان ( زبانم لال ) به هیچ وجه ، آن نیست که از ایران ، سوریه و عرق و لیبی دیگری بسازند!!
۶٣۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : افسانه
عنوان : فوتبال فریبا
فوتبال با همه زیبای هایش, شاید به افیونی از جنس افیون مورد نظر مارکس تبدیل شده است. افیونی نه با خطرات بهداشتی, بلکه مخدری از برای تسکین دردهای سخت درمان, دردهایی شاید هم بی درمان. شاید قلبی شده است برای جهان بی قلب, روحی شده است برای زمانه ی بی روح, ترحم, مرحمی برای زخمهایی بی رحم, شاید هم حاله ای پیرامون دره ای پر اشک.
آقای نویسنده, بحث های هر دو جناب شما ها در مورد فوتبال و نقش آن در رویداد های اجتمایی نه اینکه درست نباشد, به گمانم اما بی کفایت است. چون ریشه در فرصتجویانگی دارد. همانگونه که به گمانم, دید و برداشتتان از مذهب و نقش آن در جهان بی روح و قلب آدمی نیز چنین باشد.
قطارمذهب که از لحظه ی نخستین پرسش دلهره زای نخستین انسان, او را در کوپه های خود پناه داد و در راه پر وحشت تاریخ به راه افتاد, همان قطاریست که امروز نیز دست در دست فوتبال فریبا ,دودکنان و سوتکشان, بی اعتنا به ریگ پرانی "معترض" افسرده ی اغلب متکبر ایرانی پیش می تازد.
آقای نویسنده ی گرامی, به همراه تحسین شکل زیبای نوشته ات, عرض می کنم که بهره برداری ی از این ورزش جادویی تنها در انحصار دیکتاتور ها و حکومتهای انحصار خواه نیست. به گمانم, شاید,کلان سرمایه گذاران و سود بران این مخدر محبوب, همان صاحبان نظامهایی باشند که در گمان شما و رقیبتان لابد دمکراتیکند.بیایید با هم نگاهی به انسان شیفته ی فوتبال در اجتماعات مردم این "اتوپیا ها"بیندازیم, تا بگوییم صد رحمت به انسان دردمند در توپ پناه گرفته ی ایرانی.
جهان بی قلب روح,جهان انسان همه ی جهان است. کلان روایت ها توهم هم که باشند, شاید, مسکن شرایطی می باشند که خود خواهان و آفریننده ی توهمند. فوتبال شاید روایتی باشد در تقابل با مبلغان شرایطی که تمامی تلاش شان کوشش یست در جهت حذف کلان روایت ها.
۶٣۱۴۰ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : ملت
عنوان : فقط ابراز تاسف در پیش خود میتواند راضیم کند
این روزها خیلی اعتراضات این گونه دیدم ازجمله این که حکومت ایران با پخش کردن پرچم های جمهوری اسلامی خودش را میخواهد بقبولاند و غیره ولی دیگه اینجوریش را ندیده بودم.
دوست عزیز اگر در ایران زمان شاه اسامی برای تیم ها میگذاشتند برای فقط تیمهای داخلی بود و تیم ملی همیشه تیم ملی بوده . در تمام دنیا هم اینگونه هست .
شما سوراخ دعارا گم کرده اید ونمیدانید که مردم ما چه میخواهند زیر پوشش مبارزه با رژیم نظرات نژاد پرستانه خود را القا نکنید.
۶٣۱٣۶ - تاریخ انتشار : ۶ تير ۱٣۹٣
|
از : یک خواننده اخبار روز
عنوان : اخبار روز چه می کند؟
مدیران محترم سایت اخبار روز لطف فرموده سری به سایت یورد.نت به مدیریت یاشار گلشن بزنند تا بدانند نوشته های چه کسانی را پخش می کنند. این سایت و این فرد از افراطی ترین جریانات نژادپرستانه پان ترکیست هستند که مسئله شان فقط رو در رو قرار دادن فارس و ترک و کرد و ... است. اینها هر شخصی را که خود را آذربایجانی و در عین حال ایرانی بدانند، به عنوان ایرانچی و دشمن می دانند. مدیران محترم اخبار روز باید بدانند که با پخش نوشته های آقای یاشار گلشن (البته اسم مستعار ....) چه می کنند.
۶٣۱٣٣ - تاریخ انتشار : ۵ تير ۱٣۹٣
|