کیانوش باز هم بازداشت شد


محمدمسعود سلامتی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۰ اکتبر ۲۰۰۶


  دراواخرسال پرماجرای ۷٨ دردفتراستیجاری که به جهت انتشارروزنامه گزارش روزدراختیارداشتیم جلسات تشکیلاتی راهم برگزارمی کردیم. کیانوش را اول باردرآنجا دیدم . ۱۶-۱۷ سال بیشترنداشت. آنروز قامت او به رشیدی امروزش نبود.اما دربیان نظراتش ازهمان زمان زبانی گویاداشت. اشتیاق شدید به فعالیت سیاسی که دربین همه بچه های سازمان دانش آموزی مشهود بود دراونیزنمودبارزی داشت. تجمعی نبود که او حاضرنمی شد. بعدها درجبهه متحد دانشجویی هم فعالیت بسزایی نمود ونیزجبهه دمکراتیک ایران .ازجمله کسانی بود که مرارتهای بسیاردرزندان کشید وهمین فشارهای روحی گوناگون موجب شد تا چند باراقدام به خودکشی کند. تمام این سختی ها اما موجب نشد که عزم ترک وطن کند و ترجیح داد چون شماری دیگرازمبارزین درکشوربماند وتا حد امکان به تلاش دردفاع ازحقوق انسانهای تحت ستم وروشنگری افکارعمومی اقدام نماید. آخرین بارکه اززندان آزاد شد سال قبل درچنین روزهایی بود او رابه اتهام ناروای ارتباط با گروههای مسلح بازداشت وپس ازماهها حبس وفقدان مستندی درخصوص این اتهام بی اساس آزادش کردند. اخیرا او به اطلاع رسانی درخصوص ماجرای فقیهی به نام بروجردی که اعتقاد داشت دین سیاسی به دین سنتی لطمه زده و دین باید ازسیاست وحکومت جدا بماند علاقه نشان دادو درحین تهیه گزارشی ازاین قضیه نیز بازداشت شد. مساله این روحانی ودیگرحوادث ماه های اخیرکه توجه برخی محافل سیاسی را معطوف خود نمودبهانه ای شد تا کیفیت نگرش های جریانات سیاسی درشرایط کنونی موردتوجه قرارگیرد که به اختصاراشاره می گردد.
برخی معتقدند ازآنجا که نیروهای روشنفکرنتوانستند یخ انجماد توده ها راذوب کنند پس یا باید به راه حلهای فراملی اندیشید یا باید نیروی محرکی را سراغ نمود که قادربه ارتباط وتحرک توده ها باشد. ازآنجا که راه حلهای فراملی منجربه نتایج پیش بینی نشده می گردد پس باید به سوی نیروهایی رفت که اگرچه نتوانند چراغ دمکراسی را برافروزند اما دراستارت زدن حرکت توده ها می توانند موثرباشند.
عده ای دیگربراین باورند که دمکراسی خواهی می بایست حرکت رو به پیش باشد وکنشهایی مشابه سیاست نپ ممکن است دردگرگونی وضعیت سیاسی موثرباشد اما این تحول الزاما رو به پیش نخواهد بود مادامی که فرهنگ وبسترفرهنگی دمکراتیک گسترده ونهادینه نشود هرتحول سیاسی تنها تغییرشکلی وصوری خواهد بود وپس ازمدتی محتوای ضد دمکراتیک با نام جدید بازتولید خواهدشد. لذا سخن برآن است که اگرنیروهای دیگری علاوه برروشنفکران بخواهند وارد این کارزارشوند سدو منعی وجود ندارد اما نمی توان انتظارداشت که روشنفکران بعنوان سیاهی لشکرآن نیروها عمل کنند وآزموده را دیگرباربیازمایند. البته این مباحث درنیروهایی که وزن بیشتری به لحاظ پایگاه اجتماعی دارند یعنی تحول گرایان مطرح است ودیگرنیروها نظیراصلاح طلبان که اکنون بعنوان نیروهای فرعی ودرمحاق اند با مباحثی دیگری ازاین قبیل مواجه اند که:
  برخی معتقد به سیاست ورزی اند ومرادشان ازاین لفظ همانا   مماشات با اقتدارگرایان به جهت حفظ اندک پایگاهها قدرت ونیزمحفوظ نگاه داشتن حیات سیاسی لاروگونه خود اند.
  برخی که تاحدزیادی ازرفرم گرایان عبورکرده اند نیزبراین باورند که مادام که قدرت بی حسابی به نام پول نفت دردست حکومت است ازسیاست گفتن فایده ای عاید نمی شود. چون این منبع ثروت، شرایط ارباب رعیتی رابین دولت وملت حاکم می نماید. بنابراین یا باید کاری کرد که این پول نفت بین مردم مستقیماتوزیع شود تادرموقعیت نسبتا متعادل قوای دولت وملت والتزام یافتن حکومت به مراعات قواعد جامعه مدنی   پابه عرصه سیاسی نهاد و یا( لابد) باید به انتظارنشست تا کی این ثروت ملی بپایان رسد وآنگاه می توان به سیاست   اندیشید.این اندیشه ورای راه حلهایش گرچه بخشی ازحقیقت رادرخود دارد اما بطرزآشکاری به مساله مهم تریعنی نقش فرهنگ وباورهای خرافی که یک پایه اصلی وضع کنونی وزمینگیرشدن توده هاست را نادیده گرفته است.
دراین اوضاع واحوال نیروهای   محافظه کارحاکمیت نیزبه سوی یک دوقطبی غیرمنعطف پولاریزه می شوند. دریک سونگرش میلیتاریستی با دغدغه آرمانهای انقلابی که اکنون به شدت درظل منافع اقتصادی رنگ می بازد به بازسازی همان استراتژی که اول بارازسوی رقبای رفرمیست آنان مطرح شده بودیعنی به فتح سنگربه سنگرمشغولند .
  ازدیگرسو جبهه روحانیان که خود دستخوش شکافهای داخلی "رجعت – نوسازی" است، با جدی گرفتن خطرتهدیدات بین المللی واولویت دادن به حفظ آنچه که ام القرا می خوانند ازیکطرف در پی گریزازشرایط بحرانی بین المللی اند وازطرف دیگردربرابرغولی که مدتی است ازچراغ خارج شده وشاید تا دیروزآنا ن را تنها درحد گارد محافظ تلقی می کردند دراندیشه وبیمناکند.
دراین بین کسانی که به باورغالب مردم وافکارعمومی بین المللی دربسیاری ازسیاستها وتبعات آن ازابتدای انقلاب تا جنگ وتبعات خسارتبارش نقش اصلی راداشته اما همواره خود را شماره ۲ تلقی می نمودند نیزباردیگرمترصدند تا با سود جستن ازشرایط پیش آمده داخلی وبین المللی مجددا موقعیت ویژه خودرا حفظ نموده وبزعم خود قدربینند وبرصدرنشینند.
درچنین شرایطی جوانان پرشوری چون کیانوش سنجری وامثال او درمسیرزندان ومیدان مبارزه داثما درآمد وشد می باشند واین روند آنچنان تکراروعادی شده که گویی دیگربازداشت این افراد حیرت وواکنش چندان نمی یابد. شاید در چنین وضعیت نگران کنند ه است که حاکمیت می تواند فاجعه ای چون جان دادن یک زندانی (یک اسیر) همانند اکبرمحمدی وفیض مهدوی را بی آنکه طوفانی درجامعه بپاکند ازسربگذارند. اما تا چه زمان این شرایط دوام خواهد داشت ، پرسشی است که پاسخ آن درگروعزم توده ها ست.
http://rozane۱.blogfa.com          
http://rozane۱.blogspot.com