پرسه در بی خاطرگی ی محض - خسرو باقرپور

نظرات دیگران
  
    از : پروین کرد

عنوان : گم شدن = گم شدن است ، و توجیه ناپذیر !!
مثل همیشه شعرتان بس زیبا و دلنشین است و اصلآ نمیدانم چرا مرا بیادهای قدیمی کردی ام پرتاب میکند ( ستاره ی بختم تاریک و ماته ،،،، دل ای کوس کف تی هر به طما ته ) ؟(گم شده ای درمن و سیمایت در خاطرم نمانده است ؟؟؟ باهم ایم در بی هم بودن ،، پرسه میزنیم در بی خاطره گی محض ! ،،، ) همتبار بس ارجمند و گرامی ام ، چگونه میشود او که حتی یک (لحظه اش ) در همه ی عمر دیده ای، در تو گم شود و در بی خاطره گی محض با تو ، اما پرسه زند ؟ هر لحظه از عمر مگر خاطره ای نیست؟ گم شدن اما خواستن ایست برای گم کردن خاطره و خودرا رها کردن ازآن و بهر دلیلی . اما اورا که دوستش داری نه گم که هر لحظه در تو زبانه میکشد ، در جزیره ی اندوه و چه در کوه و کمر ،چه در جنگل و چه دریا این آب بی رنگ ( من دریای بی رنگ تو آسمانی گش ،،،،، شی نایی تو یه گر توم وه باوش) مگر نه ؟ مرا ببخشید از گاه و بیگاه فضولی و زبان درازی ،، منهم دردمندم . بامید طول عمر با تندرستی و خوش سرایی هایتان که هم درد و جلا را به دلها میدهد ، دمتان گرم و دستتان خوش ، با سپاس
۶٣٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹٣       

    از : کریم یاغی

عنوان : شعر
تکه شعری روان ...زیبا و سرشار از احساسِ ناب....
۶٣٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹٣