رودِ اعماقِ درّه


لقمان تدین نژاد


• باز کن این پنجره‌ی لعنتی را. . . !
باز کن. . . !
باز کن تا که خیز بردارم از آن
بر شیبِ هولناکِ این پرتگاهِ وهم‌انگیز ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۹ تير ۱٣۹٣ -  ۱۰ ژوئيه ۲۰۱۴


 باز کن این پنجره‌ی لعنتی را. . . !
باز کن. . . !
باز کن تا که خیز بردارم از آن
بر شیبِ هولناکِ این پرتگاهِ وهم‌انگیز
و بی امان در غَلتَم و در غَلتَم و در غَلتَم. . . ،
تا آبرنگ های شفّافِ اعماقِ دره
کفی بر امواج
و در گذرم
از این اتاقکِ تنگِ دربسته
که فاصله می اندازد
میانِ من و آبیِ آسمان،
سپیدیِ ابر،
صخره ها،
و بلوط ها و کاج های بلندی هایِ پیشِ رو

باز کن این پنجره‌ی لعنتی را. . . !
باز کن. . . !
لباسهای از مُد افتاده‌ی من‌
مدتهاست به تنم تنگ شده
و این شناسنامه‌ی باطله
کُنج ِ کشوی میز تَرَک خورده
حتی بدردِ گرفتن جواز دفن هم نمی خورد

باز کن این پنجره‌ی لعنتی را،
و از دور بدرقه‌ام کن
که فرو می غلتم
از شیبِ هراس‌انگیزِ این پرتگاهِ باشکوه
تا امواج ِ خروشانِ‌ رود اعماق دره
و گم می شوم در حُباب های نازک
باز کن. . . ،
باز کن. . . .

لقمان تدین نژاد
آتلانتا، ۲ آوریل ۲۰۱۴