این تابو شکسته شده است!
نگاهی به آمار بالای طلاق در ایران
نوشین قادری


• با گذشت زمان ارتقاء فرهنگ جامعه، آگاه شدن اقشار جامعه و خانواده‌ها و دگرگونی‌ای که در نگرش آنها شکل گرفت، همچنین پیشرفت زنان درزمینهٔ های تحصیلی و شغلی، این تابو شکسته شد و طلاق به یک‌ترم نرمال در جامعه تبدیل شد. زنان دیگر از طلاق و لقب بیوه در هراس نیستند و این تابو شکسته شده است. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲۲ تير ۱٣۹٣ -  ۱٣ ژوئيه ۲۰۱۴


طبق گزارشی که در روزنامه های رژیم اسلامی در مورد آمار طلاق منتشر شده ، به حدود ١۵٠ هزار طلاق در سال ١٣٩١ اشاره شده است. به عبارتی روزانه ۴٣٨ مورد طلاق؛ و در سال ١٣٩٢ این آمار به ١۵٨ هزار و ٧۵٣ مورد رسیده است. از سوی دیگر فریبا حاج‌علی، رئیس کارگروه پیشگیری از طلاق و آسیب‌های تحکیم و تعالی خانواده قوه قضائیه می‌گوید: بر اساس تحقیق ملی انجام‌شده، پنج علل اصلی درخواست طلاق از بین ۳۶ علت بر طبق پرونده‌های مختومه، "اعتیاد به مواد مخدر، دخالت اطرافیان، ضرب و شتم، تنفر و بی‌علاقگی و سوءظن به همسر" گزارش‌شده‌اند. به گفته وی درآمد ناکافی جهت اداره زندگی، بیماری‌ها و اختلالات روانی همسر، عدم تمکین، خشونت روانی، ازدواج تحمیلی، بیکاری همسر، اختلافات فرهنگی، ازدواج مجدد زوج، ارتباطات نامشروع همسر، تفاوت سنی، انحرافات جنسی یکی از زوج‌ها و اختلالات جنسی از علل دیگر درخواست طلاق در ایران هستند. بر اساس آمار سال ۱۳۹۲، میزان ثبت ازدواج در ایران نسبت به سال پیش از آن روندی کاهشی و آمار طلاق روندی رو به افزایش داشته است.
در سال‌های قبل در ایران به دلیل ایدئولوژی حاکم، سنت‌های مردسالارانه و ارتجاعی، "ارزش‌های" دینی و اسلامی، طلاق و کلمه بیوه یک تابو بوده بطوری ‌که زنان از کلمه طلاق و القابی چون بیوه در هراس بودند، اما با گذشت زمان ارتقاء فرهنگ جامعه، آگاه شدن اقشار جامعه و خانواده‌ها و دگرگونی‌ای که در نگرش آنها شکل گرفت، همچنین پیشرفت زنان درزمینهٔ های تحصیلی و شغلی، این تابو شکسته شد و طلاق به یک‌ترم نرمال در جامعه تبدیل شد. زنان دیگر از طلاق و لقب بیوه در هراس نیستند و این تابو شکسته شده است. جامعه ایران متحول شده و آن سنت‌ها، ارزش‌ها و معیارهای دست و پاگیر رنگ‌باخته‌اند. درگذشته در میان خانواده‌ها به علت سنتی بودن، حضور قوی مذهب و خرافات، سنت‌های ارتجاعی، ناسیونالیسم و مشکلات اقتصادی، ازدواج‌های اجباری بسیاری وجود داشت که قطعاً نمی‌توانست به یک زندگی پایدار منجر شود. فشار جامعه، حکومت و خانواده بر این زنان، در کنار قوانین اسلامی حاکم بسیاری از این زنان را به خودسوزی و خودکشی سوق می‌داد و گاها قربانی قتل‌های ناموسی می‌شدند، اگرچه این ناملایمات هنوز هم وجود دارد اما در مقایسه با گذشته می‌توان گفت سیر نزولی طی کرده است.
حاکمیت اسلامی، این پیشروی فرهنگی مردم را می‌بیند و نگران است و به اشکال مختلف سعی در عقب راندن جامعه دارد. سعی می‌کند سن ازدواج را پایین بیاورد، به فتوای ملاها و فسیل‌های از گور برخاسته، دختر باید در سنین کم ازدواج کند تا مبادا باعث "ننگ" و "بی‌آبرویی" خانواده و تزلزل پایه‌های دین و حکومت شود.
از سوی دیگر حق طلاق در ایران به تنها به مردها داده‌شده است. زنان نمی‌توانند تا مردان نخواهند متارکه کنند و اگر زنی تقاضای طلاق کند در "صورت موافقت مرد" هیچ حقی به زن تعلق نخواهد گرفت و این باعث شده بسیاری از زنان از این کار صرف‌نظر کرده و به زندگی اجباری ادامه دهند. طبق قانون اگر زنی هم تقاضای طلاق کند و بدون اجازه مرد رأی به طلاق وی صادر شود، باید هفت‌خوان رستم را طی کند و هزار و یک دلیل "محکمه‌پسند" داشته باشد تا بتواند این کار را انجام دهد! در این سال‌ها جمهوری اسلامی با دست بردن به قوانین عهد عتیق خود، این قوانین را بازهم به زیان زنان تغییر داد. "فقر و فشار اقتصادی، نبود کار و اخراج مرد به‌عنوان سرپرست خانواده" از محل کار و بیکاری، از عوامل ازهم‌پاشیده شدن زندگی خانوادگی است.
آمار بالای طلاق و جدایی در ایران و البته رو به رشد بودن این آمار، گواهی بر اوضاع نابسامان اجتماعی است که ریشه در ناهنجاری‌های ناشی از حاکمیت اسلامی دارد. ناهنجاری‌هایی که مستقیماً مربوط به شرایط دهشتناک اقتصادی، فقر و بیکاری، سنن ارتجاعی و عتیق اسلامی است. اما نکته دیگر که در این میان قابل اشاره است، تقابل جامعه و جنگ هرروزه‌اش با سننی است که رژیم اسلامی در اشکال مختلف سعی در تولید و بازتولید آن‌ها می‌کند.
حاکمیت اسلامی زنان را همچون بردگانی در جامعه می‌خواهد، زنانی بردبار و فرمان‌بردار! اما تحولات جامعه در این جنگ با قوانین و سنن حاکم بر جامعه، می‌رود تا حکومت اسلامی را تماماً دررسیدن به اهداف پوسیده و عقب مانده اش عقیم کند. ما در کنار امر رو به رشد طلاق، شاهد پذیرش امر طلاق و جدایی به‌مثابه امری عادی در جامعه هستیم. به‌صورت واقعی، جامعه در کشمکش هرروزه با سنن و ارتجاع حاکم است، اما روشن است که ریشه این شرایط در نابودی کامل حاکمیتی است که این شرایط را خلق کرده است، حاکمیتی که زمینه‌های فقر و اعتیاد و گستراندن ارتجاعی‌ترین سنن را دارد. جامعه ایران تنها روزی می‌تواند از این شرایط به‌طور کامل رهایی یابد که حکومت اسلامی وجود فیزیکی نداشته باشد.

منبع:روزنه