اصقلابی بنام انقلاب و مروری بنام عبور


برزویه طبیب


• گویند ایرانیان قدیم به زرافه میگفتند شترگاوپلنگ، چرا که پوستی چون پلنگ، شاخی چون گاو، و گردنی چون شتر دارد. حکایت اصقلاب، چون ترکیب اصلاح و انقلاب، و تحول طلبی به مثابه ترکیبی از انقلابیگری و اصلاح طلبی، نیز، از این استعداد ترکیب مفاهیم ماهیتا متفاوت بر اساس شباهت ها و تفاوت های ظاهری، ناشی شده است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۷ تير ۱٣۹٣ -  ۱٨ ژوئيه ۲۰۱۴


گویند ایرانیان قدیم به زرافه میگفتند شترگاوپلنگ، چرا که پوستی چون پلنگ، شاخی چون گاو، و گردنی چون شتر دارد. حکایت اصقلاب، چون ترکیب اصلاح و انقلاب، و تحول طلبی به مثابه ترکیبی از انقلابیگری و اصلاح طلبی، نیز، از این استعداد ترکیب مفاهیم ماهیتا متفاوت بر اساس شباهت ها و تفاوت های ظاهری، ناشی شده است.

آیا انقلابیگری به معنی باورمندی به تغییرات سریع، و نفی تغییرات بطئی است؟ ایا انقلابیگری به معنی طرفداری از خشونت، و خوار شمردن روش های مسالمت آمیز اعمال فشار است؟ ایا انقلابیون به دنبال اتوپیا و اصلاح طلبان در رئالیته غوطه ورند؟ آیا انقلابی گری منافاتی با مصالحه دارد؟ آیا انقلابیون فقط به فشار از پایین و اصلاح طلبان فقط به چانه زنی از بالا علاقه مند هستند؟ و در نهایت اینکه آیا انقلاب به اهداف خود مثلا به آزادی منتهی نمیشود؟

بیایید به انقلاب ۵۷ بپردازیم تا به اصطلاح این تز تفکیک انقلاب و اصلاح را در عمل بیازماییم. رهبری انقلاب در جریان انقلاب! چگونه رفتار کرد؟ آیا تا آخرین لحظه از پشتیبانی از حرکت مردمی که به پادگان ها حمله کرده بودند خودداری نکرد؟ و از تاکتیک گل دادن به سربازان حمایت نکرد؟ آیا نه تنها به بسیج و تهییج مردم، بلکه به مذاکرات و مصالحه های پشت پرده با ڑنرال ها و نمایندگان واشنگتن نپرداخت؟ آیا از سخنرانی نمایندگان طاغی در مجلس استفاده نکرد؟ آیا نه تنها از اتوپیای حکومت عدل علی، بلکه از رئالیته حفظ ارتش، سود نجست؟ ایا این دگرگونی انقلابی! از وقایع قم و تبریز شروع نشد و حداقل یکسال طول نکشید؟ اگر این را تغییر ناگهانی میدانید، کدامیک از اصقلابات شما طولانی تر بوده اند؟ اینکه تا ۲۲ بهمن ۵۷ این رهبری از روش های به اصطلاح اصقلابی سود میجست، بر اساس معیار های خود شما، جای شبهه ای دارد؟ اینکه بعد از بهمن چه شد، نتیجه این اصقلاب بود، نه محصول انقلاب. آیا این اصقلاب بهمن به آزادی منجر شد؟

مشکل این اصقلابیون ما اینست که معیار قضاوت و تحلیل آنان نمود پدیدارهاست و نه ذات وماهیت انها. مشکل انقلاب بهمن نیز در ناتمام و ناقص بودن انقلابیگری آن بود، نه در انقلابی بودن آن. تغییری که رادیکال نباشد بدین معنی که ریشه مادی استبداد را [که نه در جان بیمقدار مستبدین، و نه در فرهنگ استبدادپرور شرقی ها گسترده شده، تا با اعدام آنها، یا آموزش اینها خشک شود.] از بن نکند، نتیجه ای جز آنچه شاهد آن هستیم نمیدهد، حال چه اصلاح، چه انقلاب، و چه اصقلاب نامیده شود.

اصقلابیون ما جمهوری اسلامی را مانع اصلی برقراری آزادی میدانند. ولی نمیخواهند این مانع را ازمیان بردارند، زیرا این به معنی سرنگونی است، و آنها سرنگونی طلب نیستند. نمیخواهند اصلاحش کنند، زیرا اساس جمهوری اسلامی، تلفیق دین و دولت است، و اصلاح این تلفیق همانا، ازبین بردن این مخلوق است، و حفظ این خصیصه به معنی نفی سکولار بودن اصقلابیون ما. بنابراین میخواهند از آن گذر کنند. ولی گذر از مانع به چه معناست؟ میتوان برای عبور از مانع آنرا دور زد، یا از آن بالا رفت، ولی مشکل اینجاست که این مانع هر روز طویل تر و بلندتر میشود. به موسوی امیدوار میشوی، حصر میشود، چشم به رفسنجانی میدوزی، رد صلاحیت میگردد، به خاتمی دل میبندی، ممنوع البیان است. بنابر این معنای چنین عبوری از مانع، به مرور مانع در مقالات و کنفرانس ها و حالا در اتاق پالتاک تحول می یابد، این هم نوعی اصقلاب در جبهه چپ است.