فقر روشنفکری دینی
مجتهد شبستری در برخورد با رادیکالیسم داعش


حسن حسن پور


• رادیکالیسم داعش محدود و جهنمی است. در مقابل آن باید پرچم رادیکالیسم برخاسته از سنت لیبرالیسم و مارکسیسم را برافراشت و خواست وجود دولت مقتدر را همراه با برسمیت شناختن آزادی و برابری صوری شهروندان و حرکت در زمینه ی واقعی ساختن آن آزادی و برادری مطرح کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ مرداد ۱٣۹٣ -  ٣۰ ژوئيه ۲۰۱۴


پیروزی‌ ها و پیشروی های داعش بیش از پیش فقر نظری گروه های رقیب اش را بر ملا ساخته است. آخرین نشانه ی این فقر را می‌ توان در نوشته ی محمد مجتهد شبستری دید. او که داعش و حتی فقه اسلام را متهم به فقر تئوریک می کند، خود یکی از سطحی ترین تحلیل ها را از سیاست در جهان معاصر ارائه می دهد. مجتهد شبستری اسلام سیاسی را عاجز از تولید پادزهری در مقابل داعش دیده، بدیل اصلی و باطل کننده ی سحر داعش را حقوق بشر معرفی می کند. حقوق بشر برای مجتهد شبستری آن ورد و گرایشی است که کافی است تا گفته شود و به آن روی آورده شود تا بنیان های تئوریک داعش در هم شکسته شود.

مجتهد شبستری اعلام خطر می‌ کند؛ اعلام خطر از توانمندی تئوریک داعش. او وفاداری نظری به نص قران، به "اوامر و نواهی ثابت و ابدی" خداوند و مبارزه برای اجرای احکام الهی را مبناهای قدرتمند تئوریک آن گروه می داند. مجتهد شبستری بر آن است که نظریه‌ ای برآمده از اسلام اساسا نمی تواند بدیل و پادزهری در مقابل چنین تئوری ‌ای طرح کند. داعش اسلامی تر از هر گرایش اسلامی است. پادزهر تئوریک مواضع داعش را جای دیگری باید جست.

تا اینجا مجتهد شبستری هر چند حرف جدیدی ندارد، تحلیل کم و بیش درستی از وضعیت دارد. به عنوان یک متفکر دینی او درک درستی از وضعیت اسلام و محدودیت آن در عرصه ی سیاست دارد. اما پس از این، آن هنگام که می خواهد به سیاست در جهان مدرن بپردازد به ابتذال در می غلطد. او همان حرف ژورنالیست ها، سیاستمداران و تحلیلگران بی مایه ی نئولیبرال را به خورد ما می دهد. این که حقوق بشر پادزهر داعش است. مجتهد شبستری اعلام می کند که با به رسمیت شناخته شدن حقوق بشر و به رسمیت شناختن این اصل که هیچ نیروئی حق ندارد به نام خدا یا هر عنوان دیگر قدرت را در دست گیرد موثرترین پادزهر علیه داعش تولید می شود. دیگر داعش نمی ‌تواند آنگونه که می خواهد کارهای خود را پیش برد.

داعش مخالفین خود را می کشد و خشونت را بگونه ای همه جانبه و آشکار به کار می گیرد. در این هیچ تردیدی نیست. این کار را نیز آگاهانه می کند تا با ایجاد وحشت و نگرانی در میان نیروی مخالفان خود راحت تر بر آنها غلبه یابد. ولی کشتن مخالفین برنامه و هدف اصلی آن نیست. ایجاد دولت اسلامی هدف اصلی آن است. در این مورد، داعش همچون یک نیروی مدرن رفتار می کند. برای و به قصد ایجاد یک دولت مقتدرِ کارآمدِ منضبط می جنگد. در این زمینه با طرح مسئله ی حقوق بشر نیز نمی ‌توان با آن در افتاد. حقوق بشر یا احترام به حقوق سیاسی و اجتماعی انسانها در یک قلمرو سیاسی فرعی بر مسئله ی تشکیل دولت است. به این خاطر نیز در جهان مدرن هیچ گاه حقوق بشر در رأس برنامه ی سیاسی حزب و گروهی جای نگرفته است. نه محافظه کاران و نه لیبرالها و سوسیال دموکراتها به آن همچون شعار یا خواستی کلیدی نمی نگرند. حقوق بشر فقط امری محدود کننده است. حد و مرزی است که قرار است نیروی های سیاسی به هنگام اجرای برنامه های خود از آن نگذرند. ولی همانگونه که تاریخ معاصر نشان داده کمتر نیروی سیاسی بدان وفادار مانده است.

پادزهر کارآمد داعش

پادزهر داعش برخلاف آنچه مجتهد شبستری می گوید نه مبارزه با رادیکالیسم آن که فرارفتن از رادیکالیسم آن است. قدرت دولت مدرن در قلمرو یک کشور (که امروز به صورت یک واحد ملی درآمده است) بی حد و مرز است. دولت تمام امور زندگی شهروندان را بر مبنای قانون و مقررات اداره می کند. هر کس نیز که از قوانین و مقررات سرپیچی کند به مجازات می رسد. اصل تنظیم کننده ی قوانین و مقررات امنیت، نظم و ثبات زندگی در قلمرو حاکمیت دولت است. در این رابطه، آزادی و برابری صوری موضوعیت پیدا می کنند. شهروندان جز آنجا که قوانین و مقرات معین ساخته چگونه رفتار کنند آزاد هستند. هیچ قدرت دیگری جز دولت حق محدود ساختن آنها را ندارد. دولت هیچ قدرت دیگری را در جامعه برسمیت نمی ‌شناسد. در مقابل دولت همچنین همه برابر هستند. هیچ عامل دیگری قرار نیست بین آنها سلسله مراتب ایجاد کند. دولت نقش عوامل دیگر را نمی پذیرد. تردیدی نیست که آزادی و برابری مورد نظر دولت مدرن همانگونه که کارل مارکس و ماکس وبر بارها بر آن تأکید نهاده اند صوری هستند و فقط در رابطه با اقتدار دولت دارای معنا هستند. در زندگی اجتماعی و اقتصادی آزادی و برابری آنها می تواند نقض شود.

حال داعش آزادی و برابری شهروندان را گردن نمی نهند. به سان نیروئی دینی داعش خواهان حاکمیت شرع اسلام بر زندگی مردم است. با این دیدگاه، داعش آزادی و برابری صوری شهروندان را مدام نقض می کند. قواعد و احکام شرع را که ربطی به کارکرد دولت مدرن و قوانین و مقررات آن ندارد بر زندگی شهروندان حاکم می سازد. در این رابطه، داعش خود را دچار فرسایش می سازد. به کاری می پردازد که با هویت و برنامه ی سیاسی آن ربطی ندارد ولی به سان یک نیروی اسلامی ناگزیر از دست زدن به آن است. داعش نمی تواند به باورهای اسلامی خود پشت کند. شور مبارزه، انضباط تشکیلاتی و جان نثاری اعضای آن از باور دینی ریشه می‌ گیرد. شاید در نهایت داعش بخشی از باورهای دینی خود را به کنار نهد ولی تا آنهنگام با فرسایش خود دولت و جامعه را دچار سردرگمی و فرسایش می سازد.

رادیکالیسم مدرن

رادیکالیسم نیروهای سیاسی مدرن از انقلاب فرانسه تا به کنون بر محور اقتدار دولت و آزادی و برابری شهروندان چرخیده است. هر نیروئی که رادیکال تر بوده در این زمینه برنامه و خواست هائی رادیکال تر داشته است. مارکسیست ها و لیبرال های اجتماعی همواره خواهان فرارفتن از جنبه ی صوری و واقعی ساختن آزادی و برابری بوده اند. بر خلاف آنچه گاه به چنین نیروهائی نسبت داده شده آنها خواهان لغو آزادی‌ و برابری صوری شهروندان نیستند بلکه خواهان پیشروی در زمینه ی واقعی ساختن آنها هستند. آنها همچنین بیشتر اوقات خواهان سپردن قدرت دولت به خود توده ها و نهادهای مدنی بوده اند. این نظریه شاید در غرب درست بوده، ولی در خاورمیانه ی امروز، در جائی که هنوز توده ها سازمان های مدنی و سیاسی خود را سر و سامان نداده اند، دارای موضوعیت و کارآئی نیست.

خاورمیانه امروز در تب فقدان دولت نظام مند، دولت مقتدرِ برخوردار از حاکمیت مطلق بر جامعه می‌ سوزد. دولت ها یا از یکسو فاسد، نا کارآمد، از هم گسیخته و فاقد قانونمندی و نظم اداری هستند یا اصلاً از قدرت و توان نظامی و امنیتی کافی برای ایجاد ثبات و امنیت برخوردار نیستند. داعش با ادعای رفع این مشکل پا به میدان مبارزه ی سیاسی و نظامی نهاده است. پیروزی های اولیه ی آن نیز، از دیدگاه برخی از خبرنگاران و ناظران سیاسی، به خاطر ایجاد ثبات و نظم بوده است. در مقابل چنین ادعا و کارنامه ‌ای طرح مسئله ی حقوق بشر دارای هیچ کارآئی و بردی نیست. مردم خواهان استقرار دولتی قدرتمند، منضبط و کارآمد هستند، هر چند ایجاد نظم و امنیت نیاز به کاربرد خشونت داشته باشد.

آنچه در نقد داعش و در تقابل با آن می توان طرح کرد آن است که داعش جز در کوتاه مدت نمی تواند نظم و امنیت را در جامعه برقرار سازد. نگرش فقهی-شریعتی آنرا از کار اصلی خود که ایجاد نظم و امنیت باشد باز می دارد. در این راه داعش باید آزادی و برابری صوری شهروندان را برسمیت بشناسد تا آنها وفادار به قوانین و مقرارت وضع شده از سوی دولت زندگی کنند. داعش اما می خواهد آزادی و برابری صوری شهروندان را با مستقر ساختن شریعت اسلام نقض کند. این به مثابه نابود ساختن بنیاد مشروعیت و کارآمدی قوانین و مقرارت دولتی است و نتیجه‌ اش چیزی جز دامن زدن به هرج و مرج در جامعه نیست.

بر خلاف آنچه مجتهد شبستری طرح می‌ کند مشکل سیاست در خاورمیانه غیاب درک نئولیبرال و پسا استعمارگرای حقوق بشر نیست. اینرا بگذار در روزنامه ی وال استریت جورنال و تایمز لندن به گونه ای تبلیغاتی برای ما فریاد بزنند - ولی حتی لحظه ای به ریگان، بوش و بلر گوشزد نکنند. مشکل سیاست در خاورمیانه فقدان رادیکالیسم است. داعش مشکل را خیلی بهتر از مجتهد شبستری درک کرده است. ولی رادیکالیسم داعش محدود و جهنمی است. در مقابل آن باید پرچم رادیکالیسم برخاسته از سنت لیبرالیسم و مارکسیسم را برافراشت و خواست وجود دولت مقتدر را همراه با برسمیت شناختن آزادی و برابری صوری شهروندان و حرکت در زمینه ی واقعی ساختن آن آزادی و برادری مطرح کرد.