با واژگان وداع


دکترعارف پژمان


• دیدی که بی هراس
هر صبحدم دست دختر دجله
دستی که هیچ عروسک نداشت، پرپر شد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۲ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۴ اکتبر ۲۰۰۶


دیدی ، دمدمه ً صبح
برهه زمانی که کودکان
در خواب خویش ، خنده مستانه سردهند
رویای شان، عبور ازمانع است :
رفتن به آسمان چو بادبادکی سپید .
دستبرد به آ شیانه شاهین
سر به سر بز کوهی گذاشتن .
یور ش به لانه زنبوران
با لشکری عظیم درافتادن .
اما درین دقایق گلرنگ
در دجله و فرات :
رویای کودکان ، متلاشی است .
دیدی که بی هراس
هر صبحدم دست دختر دجله
دستی که هیچ عروسک نداشت، پرپر شد.
هر گوشه ، رود خون
هر تپه،
گور های گل سرخ .
****
این بارگه نبود:
فانوس کوچه کوچه تاریخ ؟
اقلیم عدل ، خطه نوشیروان پیر؟
ماروت رابیاب ،
هاروت را بپرس
آنجا چه شیون است،
بیداد از کجاست ؟
با واژگان وداع
فریاد نارساست .