سناریوی جنگ و سیاست در عراق


فرخ نعمت پور


• عراق هیچگاه به دوران مالکی که در آن شیعیان قدرت بلامنازع بودند، باز نخواهد گشت و بنابراین جمهوری اسلامی به مانند سابق نمی تواند بر کل عراق تسلط و نفوذ داشته باشد. چنانکه خود آمریکائیها گفتهاند حل مسئله داعش بستگی تمام به چنین روندی خواهد داشت ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲۲ مرداد ۱٣۹٣ -  ۱٣ اوت ۲۰۱۴


 آنگاه که روند حوادث به یکباره تغییر می کند و اتفاقات عجیب و غریبی پیش می آیند، آنچنانکه صحنه به کلی جلو چشمانمان عوض می شود، برگشت به تئوری توطئه و حضور دستهائی از بالا و یا از پشت پرده، می توانند در تبیین روند رویدادها بسیار کمک کننده باشند. ما را از استفاده از این تئوری در شناخت آنچه در عراق گذشت، گریزی نیست.
تئوری توطئه آنگاه مطرح می شود که در روند منطقی حوادث، ناگهان نیروهائی حضور قطعی و تعیین کننده می یابند که قبلا یا حضور نداشتند و یا حضورشان بسیار ناچیز بود، اما به یکباره آنچنان نیرومند می شوند که به یکی از بازیگران اصلی و یا شاید اصل بازیگر تبدیل می شوند. ظهور داعش از این لحاظ به عنوان نیروئی که تا چند ماه پیش تنها در سوریه حضور داشت، اما به یکدفعه مناطق بسیار وسیعی از خاک عراق را تصرف کرد، تنها بر اساس تئوری توطئه می تواند قابل تبین باشد.
چنانکه گفته شد یکی از خصوصیات تئوری توطئه این می باشد که نیرو یا نیروهائی بسیار قوی از لحاظ امکانات و نفوذ و قدرت، به یک دفعه پشت نیروی ناچیزی قرار می گیرد و با تزریق پول و امکانات به این نیرو، آن را در مدت بسیار کوتاهی به یکی از قدرتهای اصلی میدان بازی سیاست تبدیل می کند. و داعش دقیقا چنین نیرویی است.
البته تئوری توطئه غافل از شرایط خاص نیست، اینکه از لحاظ اجتماعی باید بخش مهمی از افکار عمومی و یا مردم، یا همراه تلقی شوند (بمحض شروع برنامه)، و یا از پتانسیل سکوت بهرهمند باشند، این خود موضوع مهمی است که توطئهگران باید بدان توجه ویژه نشان بدهند. و دقیقا در عراق در عمده مناطقی که داعش تصرف کرده چنین روحیهای حاکم بوده است.
اما هدف نیروی پشت توطئه، از این حرکت چه بوده است؟ خیلی ساده می توان جواب داد که هدف تضعیف حضور و نفوذ جمهوری اسلامی در عراق بوده است.
واقعیت این است که آمریکا سه سال پیش در اثر بحرانهای خود و عدم پایگاه مردمی در داخل عراق به ناچار این کشور را ترک کرد و عملا عراق به حیاط خلوت ایران تبدیل شد. اما آیا می شد به چنین پدیدهای تمکین کرد و این واقعیت را برای همیشه پذیرفت؟ البته که نه. به این اعتراض علنی و ضمنی و نهانی، حتی کشورهای عربی نیز پیوستند و نقش ویژهای در مقاومت در برابر آن ایفا کردند. بنابراین حرکت شروع شد.
قبل از داعش، تقریبا تمام عراق منطقه نفوذ ایران بود. البته به جز کردستان که از طریق همکاریهای حزب دمکرات با ترکیه بتدریج نقش ترکیه در مناطق کردنشین افزایش یافت و ترکیه به شریک اصلی با این منطقه تجارت تبدیل شد. بنابراین بگذارید بگوئیم که تنها کمی بیش از نصف کردستان به ترکیه تعلق یافت (سهمی بسیار اندک). اما حالا بعد از حمله داعش چی؟ تقریبا تمام مناطق سنی نشین به اضافه بیست و پنج درصد از مناطق کردستان تا حالا به تصرف این گروه درآمدهاند. یعنی بخشهای بسیار وسیعی از خاک این کشور از نفوذ جمهوری اسلامی بدر آورده شدهاند. و در کنارش البته روندهای سیاسی هم شروع شده است، اینکه باید یک دولت فراگیر ملی درست شود. که این دولت فراگیر ملی در عمل یعنی نفوذ بیشتر جریانهای دیگر نسبت به جریان شیعی در قدرت، و این باز یعنی کار در زمینه سیاست در مرکز برای درو کردن دستاوردهای سیاسی به کمک آنارشیسم و حملات و پیروزیهای نظامی اخیر.

نتیجه
از دل چنین روندهائی هر چه پیش بیاید، بدان معنا خواهد بود که عراق هیچگاه به دوران مالکی که در آن شیعیان قدرت بلامنازع بودند، باز نخواهد گشت و بنابراین جمهوری اسلامی به مانند سابق نمی تواند بر کل عراق تسلط و نفوذ داشته باشد. چنانکه خود آمریکائیها گفتهاند حل مسئله داعش بستگی تمام به چنین روندی خواهد داشت. بدین ترتیب چنانکه می بینیم تئوری توطئه کماکان می تواند یک تئوری زنده در جهان ما بویژه در مناطقی باشد که هنوز سیستمها استقرار نیافتهاند.

زیرنوشت:
١ـ در این مطلب تلاش بر این است که با ترمینولوژی "توطئه" یک ارتباط اخلاقی برقرار نشود، اینکه توطئه خوب است یا بد (البته این ترمینولوژی در زمینه عملی همیشه یک بازتاب منفی داشته است، زیرا که به معنای دور زدن افکار عمومی و رد روندهای منطقی جاری بوده است). هدف تنها نور افکندن بر روند رویدادهاست.