دین در سکولاریسم
کژال حاجی میرزایی
•
سکولار شدن مدلی مفهومی ست که ناظر بر فرآیندی ست که طی آن قدرت و کارکردهای دین در جامعه کاهش می یابد و یا دست کم متحول می شود و بر اساس آن قیمومیت دین یا کلیسا بر جامعه از بین می رود. هدف از این مقاله بررسی سکولار شدن براساس مفاهیم مورد نظر شاینر است.
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲۲ مرداد ۱٣۹٣ -
۱٣ اوت ۲۰۱۴
یکی از مباحث محوری جامعه شناسی دین در جوامعی که در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند، سکولار شدن است. که بسیاری از صاحب نظران آنرا پیامد غیر قابل اجتناب مدرنیته و حرکت جامعه به سوی عقلانیت و علمی شدن امور می شناسند.
پدیده ی سکولاریسم یکی از جدل برانگیزترین مباحث میان سنت گرایان دینی که خواهان اقتدار دین بر جامعه هستند و طرفداران مدرنیته و عقلانی شدن جامعه است.
بسیاری از اندیشمندان بین سکولاریسم و سکولار شدن تفاوت قائل شده اند و سکولاریسم را ایدئولوژی فراگیری می دانند، که هیچ نوع نقش سازنده ای برای دین در جامعه قائل نیست و جهان آینده را غیر دینی می بینند و خواهان ایفا کردن نقشی ست که زمانی بر عهده ی دین بوده است.
اما سکولار شدن مدلی مفهومی ست که ناظر بر فرآیندی ست که طی آن قدرت و کارکردهای دین در جامعه کاهش می یابد و یا دست کم متحول می شود و بر اساس آن قیمومیت دین یا کلیسا بر جامعه از بین می رود.
هدف از این مقاله بررسی سکولار شدن براساس مفاهیم مورد نظر شاینر است. بر اساس نظر شاینر سکولار شدن توسط نویسندگان مختلف در معانی متفاوتی به کار رفته است، که برخی از آنها حوزه متداخل با خود دارند.
افول دین: منظور از «افول دین» این است که باورها و اعتقادات و سنن و عقاید دینی که در گذشته مورد قبول مردم بودند و اعمال مردم بر اساس آنها تنظیم می شد و مروجین و گروندگان بی شماری در گذشته داشت و یک نوع فرهنگ عام و همگانی برای یک جامعه دینی یکسان برشمرده می شد اعتبار و نفوذ خود را از دست می دهند و کم کم از صحنه ی زندگی مردم پاک می شوند.
دین و سنن آرام آرام از بین می رود و یا به گوشه های حافظه فراموشکار انسان رانده می شود.
بر این اساس شمار زیادی از انسانها اعتقادات تاریخی دین خود را انکار می کنند و یا در مورد صحت آنها تردید خواهند داشت چون سنت های گذشته را یک نوع خرافه تلقی خواهند کرد.
در افول دین، نهاد های دینی و اشخاص دینی که قبلاً رسمیت داشتند اعتبار و رسمیت قبلی خود را از دست خواهند داد. همچنین، افراد در مراسم های دینی حضور خود را از دست می دهند و چنین اموری برای مردم فاقد ارزش خواهد بود و آن را در حوضه ی پندارهای خرافی تعریف می کنند.
در این رابطه میلتون بینگر، سکولار شدن را روندی می داند که طی آن نمادها و اشکال مرتجعانه دین نیرو و جاذبهی خود را از دست می دهند.
اما در کل سکولار شدن را چنین می شناسانند که در آن عناصر رمزآلود و ماوراالطبیعی ادیان سنتی جای خود را به دین اسطوره زدایی شدهی اخلاقی و نه دین الهیاتی می دهند.
همنوایی با این دنیا: این نوع برداشت از سکولار شدن را می توان به زمان تبلیغات کالون بر علیه حاکمیت کلیسا برگرداند. که در آن می گفت وظیفه مومن کار شدید است و پرهیز از بیکاری و هر که در این دنیا ثروتمند و صاحب مال و اموال بیشتر باشد بهشت خود را در آن دنیا تضمین کرده است.
همنوایی با این دنیا بدین معنی ست که گروهها و جوامع دینی از ماورالطبیعه روی برمی تابند و بیش از پیش به این دنیا روی می آورند و جوامع اخلاقی را که آنها را برای زندگی در جهان آخرت مهیا می سازد رها می کنند و به سمت اخلاق سازگار با مقتضیات جامعه که آنها را احاطه کرده است می روند. نقطه ی اوج این برداشت از سکولار شدن، جامعه ای است که کاملاً جذب اهداف عملگرایانه و عقلانی شده و گروه دینی از این حیث با سایر گروهای اجتماعی برای خود تفاوتی قایل نیست.
جنبه ی فکری- وجودی بر رهایی جامعه از قید دین تاکید دارد که در اصل به وسیله گروتیوسن درست توصیف شده است «تلاش در راه ایجاد عرصه ی مستقلی برای دانش که از پندارهای پوچ ماورالطبیعی آزاد باشد».
رها شدن جامعه از قید دین از این دیدگاه با تمایز پذیری ساختاری پارسنز قابل تعریف است که در آن قائل به تفکیک ساختاری نهادها می باشد، از جمله جدایی ساختاری سیاست، علم و دین.
تقدس زدایی از عالم: برداشتی ست که در آن جهان جنبه ی قدسی خود را از دست می دهد. زیرا انسان و طبیعت موضوع تبیین عِلّی و دخل و تصرف قرار می گیرند. جامعه ای کاملاً عقلانی خواهد بود که پدیده های ماورالطبیعه یا رمزآلود در آن هیچ نقشی بازی نکنند. به تعبیر اریک کالر «سکولار شدن به این معنی است که انسان از دین بی نیاز شده و مبنای زندگی خویش را عقلانیت قرار داده و با طبیعت فیزیکی شیئیت یافته مواجه می شود.
نمونه کلاسیک این دیدگاه «افسون زدایی» ماکس وبر است که به معنی روند برگشت ناپذیری عقلانی شدن است و این روند به دیدگاهی منتهی میشود که در آن دنیا یک سلسله علّیِ محض است.
نتیجه گیری کلی از این دیدگاه ها این است که تمامی این مفاهیم بیشتر بر عقلانی شدن و علمی شدن امور تاکید دارند. جهان و زندگی را جهان علمی و عقلانی می دانند و می خواهند. نقش دین را در امور به کلی انکار نمی کنند و دین را به زندگی خصوصی افراد ربط می دهند و دینداری افراد را در قالب آزادی های فردی قابل تعریف می دانند. در مجموع، حاکمیت دین را بر جامعه مردود دانسته اند که استناد آنها بر جهان به تاریکی فرو رفته¬ی دوران حاکمیت کلیسا در قرون وسطی می باشد. لذا با توجه به مطالب گفته شده بسیاری از تیرهایی که سکولار شدن را هدف قرار داده اند از جانب طرفداران حاکمیت دین بر جامعه بوده است، که خواهان بازگشت اقتدار خود هستند، اقتداری که پیامدهای علمی و عقلی سکولار شدن را برای جامعه انکار می کند و آن را تحت ستیزه جو علیه دین معنی می کند.
|