جایگاه رمان در «زندان‌نوشته ها» - فرزانه راجی

نظرات دیگران
  
    از : زندانی زنجیری!

عنوان : نه افغانی گشته‌ام!
پاسدار ، زندانی سیاسی را اینچنین به افغانها معرفی‌ کرد و رفت!

"ایشان دستشان به خون برادرارن شما در افغانستان آغشته است!"

سکوت مرگباری بر سالن زندان حکمفرما شده!

چشمان از حدقه در آمده ، به زندانی سیاسی ، درجه وحشتت را افزایش میداد.

زندانی سیاسی میبایست چیزی بگوید!

من نه در افغانستان بودم و نه افغانی گشته‌ام ،من فقط یک اعلامیه خوانده ام!

از ته جمعیت ،جوانی افغانی با آرامش خود را به زندانی سیاسی رساند و دست او را گرفت و به ته سالن ،جایی‌ که تعدادی تخت قرار داست برد وگفت.

برادر ما این پاسدارها را خوب می‌شناسیم ،

ما را اینجا آورده اند چونکه نمیخواهیم به افغانستان برگردیم و برادر کشی کنیم.

ما به زندانیان سیاسی احترام میگذاریم.

تو روی تخت من بخواب ، چون روی زمین خطرناک است.
۶۴۲۴۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : هواخوری !
سالن بزرگ زندان, به حیات کوچکی که با سیم خاردار پوشیده شده‌ بود. ختم میشد.

هواخوری دستدل باز ،بیرون سالن در کنار دیوارهای سر به فلک کشیده زندان جشن گرفته میشد با این تفاوت که پس از بازگشت وسائل زندانیان درهم و بر هم شده‌ بود!
۶۴۲٣٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹٣       

    از : کاوه بنائی

عنوان : رمان " سهم من" نوشته پرینوش صنیعی
با سلام به نویسنده محترم خانم فرزانه راجی, از نسل سوم نگارش گران نام رمان " سهم من" از پرینوش صنیعی از قلم افتاده است. این رمان در داخل کشور با ۱۹ بار تجدید چاپ هنچمنان نایاب است.با تشکر
۶۴۲۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹٣