کوردها ، استقلال و عارضه ای به نام داعش
امید ظاهری


• با آنکه، کشاندن کانون درگیریها از سوریه به عراق دستاوردهای نظامی بزرگی برای داعش به همراه داشت و می توانست در شرایطی خاص، به تاسیس کشوری سنی در مجاورت جبهه نبرد با سوریه منجر شود، با تغییر محوریت جنگ از بغداد به کوردستان ، داعش دست به یک خودکشی نظامی-سیاسی زد که تنها دستاوردش ایجاد تاخیر در استقلال کوردستان و تجزیه عراق خواهد بود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ٣۰ مرداد ۱٣۹٣ -  ۲۱ اوت ۲۰۱۴


مسئله ی استقلال کوردستان امر پیچیده و نوینی نیست . کوردها مدتهاست که در زیر سایه انکار و سرکوب ، برای احقاق حقوق خود می جنگند و ریشه ی این درگیریها را باید در تاریخ جستجو کرد. آنها به عنوان اولین ساکنان بین النهرین و زاگروس همواره ، مورد هجوم و تهدید همسایگان و مهاجران بعدی قرار گرفته اند و در مقابل برای رفع ستم ملی و الزام حق تعیین سرنوشت تاکنون مبارزه کرده اند. رویای دسترسی به استقلال نیروی محرک این جنبش بوده و تحولات اخیر در عراق و سوریه ، بعد از پیمان سور و جمهوری کوردستان (مهاباد) کوردها را بیشتر از هر زمان به تشکیل کشوری مستقل در جنوب کوردستان امیدوار کرده است.
بی گمان چنین تحولات و تحرکاتی برای حامیان حفظ توازن و ساختارکنونی خاورمیانه و همچنین کشورهای گروه سلطه که خود را محق بر مالکیت کوردستان می دانند، امر خوشایندی نیست. این رویداد ، چشم انداز مسئله کورد در بخشهای دیگر را هم تحت الشعاع قرار داده و پیامد آن می تواند به تجزیه برخی کشورها و مرزکشی های جدید در منطقه بیانجامد. کوردستان با ذخایر و منابع انرژی - آبی و موقعیت خاص ژئوپولتیک، مسلط بر دو حوزه آبی و مشرف بر هلال حاصلخیز ، قابلیت تبدیل به ابرقدرتی منطقه ای در کوتاه مدت را داراست که در آن صورت ملتی محروم و انکار شده با انگیزه ای مضاعف، همانند بازیگری نوطهور و موثر در منطقه ، منافع ، نقش و اهمیت سایر بازیگران را کاهش داده و منجر به تغییرات ژگرفی در توازن خاورمیانه می گردند.
تا پیش از تحرکات اخیر دولت اسلامی موسوم به داعش ، پارامترهای سرنوشت ساز برای کوردها ، غالبا پیرامون تحولات و متغیرهای گروه سلطه می چرخید ، اما پس از آغاز درگیری با کوردهای سوریه و متعاقبا حمله به عراق ، داعش نیز به یکی از تاثیرگذارترین عوامل در مسئله کوردستان تبدیل شد. حمله و تصرف بخشهای وسیعی از عراق و فروریختن ساختار ارتش آن کشور از یکسو و بازپسگیری اراضی مورد اختلاف توسط کوردها از سوی دیگر ، کوردستان عراق را در آستانه ی کسب استقلال قرار داد ، اما به ناگاه و با حمله به کوردستان تحقق این امر به آینده ای نامعلوم موکول شد. در مورد منشا پیدایش و چگونگی گسترش چنین سازمانی که ادعای تشکیل یک امپراتوری اسلامی تحت لوای خلیفه را دارد سناریوها متفاوت است ، اما میزان و سرعت پیشروی و نفوذ در منطقه و توان مالی - لوجستیکی - تدارکاتی این گروه ، بدون حمایت و آگاهی دولتها امر غیرممکنی به نظر می رسد.
ظهور گرایشات بنیادگرایانه در خاورمیانه را باید در پیشینه و باور این جوامع جست که عدم مرزبندی حقیقی و نبود دموکراسی و سکولاریسم در منطقه نیز به آن دامن زده است. این منطقه با ذخایر عظیم نفت و گاز سلول هدفی برای قدرتها و خاستگاه بسیاری از ادیان ، باورها و مذاهب بوده است که اکنون به نقطه تلاقی طیف های متکثر ملی-نژادی-اعتقادی با اختلافاتی تاریخی تبدیل شده است. در دهه های اخیر و در این ناحیه گرایشات تحت نفوذ تفکرات اقراطی دینی-مذهبی به شدت رشد کرده و دستاوردهای بشری-انسانی را تهدید می کند که در صورت عدم پیشگیری و یا مقابله صحیح ، دیر یا زود به سایر نقاط جهان نیز سرایت خواهد کرد.
بدون تردید دخالت نظامی اتحاد جماهیر شوروی ، امریکا و غرب در افغانستان ، عراق و برخی کشورهای منطقه جدا از نتیجه نظامی ، در ترویج اسلامگرایی طالبانی نقش داشته ، اما در سالهای اخیر سیاستهای تبعیض آلود و اقدامات ولایت فقیه و متحدانش (سوریه و عراق) در راه پیشبرد استراتژی هلال شیعی، مهمترین عامل در رشد و گسترش افراطیگری سنی در میان مسلمانان بوده است. تلاش ایران برای صدور انقلاب شیعی و مقابله کشورهای منطقه، آغازگر جنگ سردی مذهبی در خاورمیانه بود که با رسیدن موج بهار عربی به مرزهای سوریه و آغاز جنگهای داخلی آن کشور، به یک رویارویی علنی تبدیل شد.
سوریه به عنوان متحد مذهبی-استراتژیک ایران، دولت وقت عراق و حزب الله لبنان ، در خط مقدم نبرد با شورشیان سنی قرار گرفت و این امر با دخالت نظامی بلوک شیعی ، همچنین میزان و شدت سرکوب و کشتار بکار رفته توسط بشار اسد و متحدان در جهت حفظ قدرت ، زمینه را برای تشکیل ، تجهیز و حمایت از گروههای افراطی و رشد خشونت در منطقه ایجاد کرد. این اتفاقات سبب گذار از جنگ سرد و صف آرایی آشکار در سوریه میان کشورهای بلوک سنی (عربستان ، قطر ، ترکیه ، عراق سنی ، سوریه سنی ) در مقابل مدعیان هلال شیعی (ایران ، لبنان ، عراق شیعی ، سوریه شیعی) و حامیانشان شد.
اینبار عدم مداخله مستقیم و قاطعانه غرب در شرایط خاص و حاد سوریه به عنوان کشوری با تنوعات ملی-مذهبی و اکتفا به تجهیز گروههای مخالف جهت موازنه قوا ،سبب تقویت گروههای افراطی و تداوم درگیری ها شده و با تشدید اختلافات داخلی در اپوزسیون چندپاره آن کشور ، به رویارویی مخالفان انجامید و میدان نبرد از پیشروی بسوی دمشق به کارزاری جهت در اختیار گرفتن مناطق کنترل شده درآمد. در این میان نظامیان داعش متشکل از سنیان تندرو از سراسر جهان و بازماندگان حزب بعث عراق ، که بنابر تجربه جنگی چند ساله با امریکا (در عراق) و ٣ سال نبرد خیابانی در سوریه ، از تجربه و مهارت نظامی بالایی برخوردارند ، توانستند در این رقابتها پیشی بگیرند. آنها با فرسایشی شدن جنگ در سوریه و کندشدن پیشروی ، ضعف و اختلاقات سیاسی دولت مالکی و از هم گسستگی ارتش عراق را فرصت شمرده و با حمایت قبایل سنی ، در زمانی کم توانستند بخش بزرگی از عراق را به کنترل خود درآورند . همچنین با فرار نظامیان عراق موفق شدند به مقادیر بسیاری سلاح ، تجهیزات و منابع مالی دسترسی پیدا کرده و نزدیک به یک سوم از خاک عراق و سوریه را در اختیار بگیرند.
با آنکه ، کشاندن کانون درگیریها از سوریه به عراق دستاوردهای نظامی بزرگی برای داعش به همراه داشت و می توانست در شرایطی خاص ، به تاسیس کشوری سنی در مجاورت جبهه نبرد با سوریه منجر شود، با تغییر محوریت جنگ از بغداد به کوردستان ، داعش دست به یک خودکشی نظامی-سیاسی زد که تنها دستاوردش ایجاد تاخیر در استقلال کوردستان و تجزیه عراق خواهد بود.
از سوی دیگر و در کوردستان ، با وجود اختلافات حکومت اقلیم با دولت مالکی که از صادرات و فروش نفت ، اجرای ماده ۱۴۰ ، تجهیز پیشمرگان و تخصیص کامل بودجه به کوردستان ممانعت می کرد ، حمله داعش تا جایی با منافع کوردها همخوانی داشت که مالکی و متحدانش از اتفاق میان این دو می گفتند. در پی این یورش صدها هزار آواره به امنیت کوردستان پناه آوردند و پیشمرگان پس از فروپاشی ارتش عراق ، توانستند کنترل کرکوک و سایر اراضی ماده ۱۴۰ را در دست بگیرند . همچنین افزایش تنش ها و کاهش پیوند میان کوردستان و دولت مرکزی ، مسعود بارزانی را بر آن داشت تا پارلمان را جهت برگزاری رفراندوم و آماده سازی مقدمات استقلال فرابخواند. اما حمله ناگهانی داعش و عقب نشینی کوردها از برخی مناطق ، معادلات را تغییر و کوردستان را برای همکاری و مشارکت با بغداد تحت قشار قرار داد.
پس از سقوط موصل کارشناسان اعتقاد داشتند که استقلال کوردستان ، از لحاظ نظامی مانع همکاری پیشمرگان و بازمانده ارتش عراق در مبارزه با داعش خواهد شد و از لحاظ سیاسی نیز ، تجزیه کنونی عراق بر این مبنا ، به معنای رسمیت دادن و تثبیت کشوری سنی و افراطی در منطقه خواهد بود که تهدیدی بالقوه برای کوردستان نیز به شمار می آمد.از سوی دیگر رویدادهای اخیر نشان داد که کوردستان بر اساس معیارهای فعلی ، از لحاظ اقتصادی ، سیاسی و نظامی آمادگی اعلام استقلال زودهنگام را ندارد و با مقاومت جامعه جهانی روبرو خواهد شد(که البته امری طبیعی و معمول در قبال دول نوطهور است).
به نظر می رسد سیاستمداران کورد نیز بخوبی از شرایط آگاه بودند و گزینه اعلام استقلال زودهنگام را در جهت اعمال فشار مطرح ساختند؛ زیرا آنها درقبال اتفاقات عراق سیاست دوگانه ای اتخاذ کردند و همزمان با تاکید بر پروسه استقلال ، خواهان مشارکت مشروط در دولت جدید عراق شدند. بیگمان شروط کوردستان برای تداوم مشارکت در دولت مرکزی ، شامل پایبندی به قانون اساسی ، اجرای ماده ۱۴۰ ، آزادی آسمان و فروش نفت ، تجهیز پیشمرگ و بهره مندی کامل از سهم ۱۷ درصدی بودجه خواهد بود که در صورت اجرا ، عملا معیارهای استقلال را در اختیار کوردستان قرار داده تا در زمان مناسب اجرایی نماید. آنچه مسلم است با قرارگفتن کوردستان در کانون تروریسم دولتی و اسلامی ، تداوم شرایط کنونی و عدم بهره مندی از کشوری مستقل و مسئول ، کوردها را در معرض تهدید مداوم ژینوساید قرار می دهد و اتفاقات سده اخیر بخوبی نشان داده است که مرزهای کنونی متضمن امنیت و آزادی آنها نخواهد بود.
حمله داعش به سنجار( شنگال) و عقب نشینی پیشمرگان و همچنین ناتوانی در امدادرسانی سریع و مکفی به آوارگان ، با آنکه به ژینوساید کوردهای ایزدی انجامید و عواقبی تلخ و ناگواری در پی داشت و خلای ارتشی فراحزبی-یکدست و لزوم تغییر در ساختار مدیریتی-اقتصادی کوردستان را بخوبی نمایان ساخت ، اما دستاوردهایی نیز به همراه داشت که می توان از آن به عنوان نقطه عطفی در جنبش ملی کوردها یاد کرد :
- همبستگی ، اتحاد و همدلی کم سابقه میان چهاربخش و تقویت ارکان ملی
- تجهیز نظامی و شکسته شدن خطوط قرمز در مناسبات مستقل با کوردستان
- همکاری نزدیک نظامی-امنیتی میان احزاب ، بخصوص PDK با PKK به عنوان رقبای اصلی
- جلب حمایت بین المللی و آشکار شدن میزان اهمیت کوردستان
- جذب افکار عمومی و بازتاب گسترده اتفاقات در رسانه های جهان و .. از جمله ی این دستاوردها بود.
در پایان باید گفت با توجه به بن بست بوجود آمده در عراق و رویدادهای سوریه ، جامعه جهانی بیش از پیش به نقش کوردها در تامین ثبات و امنیت خاورمیانه واقف بوده و چرخش سیاستها کاملا مشهود است . در این مقطع ، میزان توانایی ، تیزهوشی و اتحاد کوردها می تواند نقشی اساسی ایفا کند. شکست الگوی عراق بر اساس مرزها و قواعد فعلی ،نشان داد که تجزیه شدن این کشور نه امری اجتناب ناپذیر ، بلکه یک ضرورت است که در چند سال آتی و در صورت عدم مداخله مستقیم همسایگان ، به استقلال کوردستان خواهد انجامید و بیگمان در صورت برنامه ریزی و زمانبندی درست ، کسب استقلال برای کوردها در شرایط صلح ، بهتر و کم هزینه تر از شرایط جنگی خواهد بود. باید منتظر ظهور بازیگری جدید در خاورمیانه ماند و تاکید کرد که در صورت عدم چاره جویی دموکراتیک مسئله کورد در سایر کشورهای درگیر نیز، تغییر مرزها امری غیر قابل اجتناب بوده و نقشه خاورمیانه را دگرگون خواهد ساخت.