سوکِ سیمین


خسرو باقرپور


• خوابِ من؛
کابوسِ شومِ حضورِ اژدهایِ قرونِ مرده بود
بیداری ام؛
بی سایه ی سیمین:
بُغضِ شاعرانِ تبعیدی ست؛ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱ شهريور ۱٣۹٣ -  ۲٣ اوت ۲۰۱۴



 
(خمیده اند درختان
ارتفاعِ جنگلِ جوان، انگار؛
کوتاه تر شده ست،
جنگل چه پیر شده ست!)

-: سلام! جنگلِ محزون
تُو را چه می شود؟

-: خواب از سرم پریده ست!
به این خونِ جاری ی جوشان نگاه کن!
برگ برگِ درختانِ پریشانِ من؛
در امتدادِ اَمُرداد؛
بی بوسه ی طلایی ی پاییز؛
همرنگِ خون شده ست
و پیکرِ بی جانِ این غزال؛
(آهویِ پیرِ هماره جوان)
استخوانِ غزل هایِ تازه و سبزِ مرا؛
در آوارِ سنگینِ کابوس؛
شکسته ست.
خوابِ من؛
کابوسِ شومِ حضورِ اژدهایِ قرونِ مرده بود
بیداری ام؛
بی سایه ی سیمین:
بُغضِ شاعرانِ تبعیدی ست؛
رویایِ خمیده و کوتاه؛
و گریه ی جنگلِ پیر.

۲٨ مرداد ۱٣۹٣ - اِسِن