درخدمت و خیانت به سیمین بهبهانی


علی مختاری


• تلخ است، اما واقعیت دارد. برای آن که «خط اعتدال» آبروداری کند، یکی مرتب مجبور است در همان زمان که در خلوت کار دیگر می کند، در برابر مردم تکرار کند به «وعده ها وفادار» است و دیگری مدعی شود برگزاری مراسم تشییع سیمین بهبهانی در تالار وحدت، نشانه ی اجرای «وعده ها» و «چرخش در حاکمیت» است! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ شهريور ۱٣۹٣ -  ۲۴ اوت ۲۰۱۴


مرگ سیمین بهبهانی همه ما را به سوگ نشاند. شاعر آزاده غزل ایران چهره درنقاب خاک کشید و رفت. در آن لحظه که او را در تهران خاک می کردند میلیون ها ایرانی آزاده دوستدار سیمین هر کجا که بودند با اندوه و آه و دریغ، از دور تابوت او را مشایعت کردند. از مراسم خاک سپاری سیمین بهبهانی ده ها گزارش با توصیف و تصویر در رسانه ها منتشر شده است. هریک از این گزارش ها با توجه به امکانات رسانه و توانایی قلمی نویسنده کوشیده اند نقش و جایگاه سیمین بهبهانی را در عرصه فرهنگ و ادب فارسی و در نگاه مردم ایران به او بازتاب دهند. در این میان یک گزارش با سایر نوشته ها متفاوت است. گزارش مدرسه فمینیستی با عنوان«شکوه و عظمت مراسم سیمین بهبهانی: پیروزی برای زنان ایرانی».
گزارشی که "مدرسه فمینیستی" از همان سطر نخستین عمد داشته با نوشته سایر رسانه ها متفاوت باشد و این تفاوت چنان خیره کننده باشد که خوانندگان با زاویه نگاه متفاوت حتما آن را ببینند. فرم، زبان و تصاویر گزارش مدرسه فمینیستی تفاوت چشمگیری با گزارش سایر رسانه ها ندارد و اگر از این جنبه از نظر برخی از خوانندگان ویژگی داشته باشد، نقطه قوت گزارش است و نه ضعف آن. تفاوت این گزارش در پیام آن، قلب اندیشه و عمل سیمین بهبهانی و «از آن خود» کردن و در قماش خود دانستن سیمین بهبهانی است.
گزارش مدرسه فمینیستی که ظاهر باید صدای زنان ایران باشد، استفاده از جریان مراسم تشیع پیکر بهبهانی برای ستایش احساس "وظیفه" و چرخش دولت به سوی مردم، سایه انداختن بر مخالفت و ایستادگی سیمین بهبهانی در برابر حکومت، نادیده گرفتن حذف کانون نویسندگان ایران در جریان مراسم، تنزل خواست جنبش مسقل زنان ایران تا حد واگذاری تالار وحدت برای تدفین جنازه مخالفان حکومت است.
از همان زمان که بهبهانی بر بستر بیماری افتاد ماموران امنیتی که پیوسته رفت و آمد و مناسبات سیمین را با مخالفان و چهره های سرشناس چپ زیر نظر داشتند به این فکر افتادند نمایش سناریوی تغییر رویکرد حکومت نسبت به هنرمندان و روشفکران را پیگیری کنند و اگر در زمان زیست سیمین نتوانستند او را مثل برخی چهره های ادبی و هنری به مراسم دولتی بکشانند، در جریان مراسم تدفین وی با حذف چهره های مخالف سرشناس، جلوگیری از برآمد کانون نویسندگان ایران و حضور نویسندگان و هنرمندان همنشین دولت، سیمین را "از آن خود" کنند. گزارش مدرسه فمینیستی اپیزود پایانی این سناریو است و همین است که این گزارش را با سایر نوشته ها متفاوت می کند.
مدرسه فمینیستی با تاکید و تلقی واگذاری تالار وحدت به عنوان مکان عمومی برای تشیع پیکر سیمین به نشانه "پیروزی" می نویسد: «حرمت قلم و نفوذ غزل سیمین سبب شد که برخی سر تعظیم بر جایگاه و محبوبیت بانوی غزل ایران فرود بیاورند و دوستداران سیمین بهبهانی بتوانند پیکر پاکش را از مکانی عمومی یعنی تالار وحدت تشییع کنند. این پیروزی کمی نبود برای او، و برای همه ما که قلب مان را در این روزهای واپسین حیات اش به او سپرده بودیم.
از وظایف دولت ها در هر کشوری، پاسداشت حرمت مفاخر ملی آن کشور است. حال که به دلیل وجهه ملی و محبوبیت گسترده سیمین بهبهانی، دولت پذیرفت که این وظیفه اولیه اش را انجام دهد و مکان عمومی را در اختیار گذارد، جای امیدواری دارد و نشان دهنده یک چرخش آرام به نفع جامعه مدنی است.»
مدرسه فمینیستی توضیح نمی دهد چه کسی و کدام گروه خواهان تشیع پیکر سیمین از تالار وحدت بود. آیا انتخاب تالار وحدت خواست و وصیت سیمین بهبهانی بود. اگر سیمین از منزل شخصی خود همانجا که بارها برگزاری جلسات کانون نویسندگان را ترتیب داده بود تشییع می شد از حرمت و نفوذ او و استقبال مردم کم می شد. چرا باید واگذاری تالار وحدت برای تشیع پیکر سیمین نشانه پیروزی زنان باشد. اگر واگذاری تالار وحدت نشانه احترام حکومت و دولت به حرمت و نفوذ سیمین بهبهانی باشد، و آن را پیروزی زنان تعبیر کنیم ، مخالفت شهرداری کرج با خاک سپاری سیمین بهبهانی در امامزاده طاهر را باید چگونه تعبیر کرد. فقدان نفوذ سیمین و شکست زنان؟
تا به حال وصیت رسمی سیمین بهبهانی منتشر نشده است. در مورد محل خاک سپاری وی روایت متفاوتی نقل شده است. این که بازماندگان سیمین بهبهانی در مورد محل خاک سپاری او حق تصمیم دارند و روایت آنان مبناست تا زمانی که خلاف آن در میان نباشد، امری بدیهی و قابل احترام است. اما همین نوشته مدرسه فمینیستی نشانه آن است موضوع بر سر انتخاب یک وجب خاک در تهران و یا کرج نیست. موضوع خود سیمین، عملکرد و جایگاه او است. موضوع بر سر آن است که تدفین سیمین زن صاحب نام و "با نفوذ" در امامزاده طاهر در کنار شاملو، گلشیری، مختاری، غزاله علیزاده و... که نماد مخالفان جمهوری اسلامی هستند، معنی دار و افزودن بر "دلواپسی" حکومت است.
مدرسه فمینیستی در گزارش خود برای سیمین بهبهانی هویت، حدود و ثغور نظری تعیین می کند و تا آنجا پیش می رود که می کوشد رفتار انسانی و مدنی سیمین بهبهانی را تعامل با حکومت و استبداد قلمداد کند. گزارشگر مدرسه فمینیستی با نیش قلم مرزهای سیاسی را به هم می ریزد، بهبهانی را درون دایره سیاسی مطلوب خود که ترکیبی از حکومت و اصلاح طلبان است جای می دهد و یاران نزدیک بهبهانی را که می کوشیدند به وصیت او عمل شود، در کنار حزب الهی ها متهم به برخورد ایدئولوژیک می کند. مدرسه فمینیستی می نویسد: «همانطور که سیمین بهبهانی در زمان زیست پُرشکوه اش فارغ از خط کشی های مرسوم ایدئولوژیک، دست مادرانه اش را بر سر همه گروه ها می کشید و حتا بدخواهانش را نیز با زبان تلخ نمی آزرد، سرانجام با احترام بسیار و با حضور همه این گروه های متنوع فکری و عقیدتی که به احترامش آمده بودند مشایعت شد. هر چند اندک افراد تندرو از دو سر طیف (خارج و داخل حاکمیت) که با رویکرد غیرایدئولوژیک سیمین بهبهانی بیگانه اند، مراسم او را تحریم کردند،»
آیا سیمین بهبهانی آن گونه بود که مدرسه فمینیستی توصیف می کند. آیا می توان مثل گزارشگر مدرسه فمینیستی با استفاده از عبارت "تلخی زبان" بین بهبهانی و مخالفان رادیکال حکومت مرز کشید و بهبهانی را در کنار اصلاح طلبان گذاشت. بیوگرافی بهبهانی در دسترس همگان است: بهبهانی که مردم ایران می شناسند مظهر عصیان زنان کشور علیه ارزش های حکومت اسلامی بود. همین کولی، شعر اخیر او نفی ارزش های رژیم است. بهبهانی عضو کانون نویسندگان ایران، یکی از پایه گذاران دوره سوم کانون و مدتی دبیر کانون نویسندگان ایران بود. بر کسی پنهان نیست که رژیم در طول عمر خود برای نابودی کانون و خاموشی صدای اعضای آن از جمله سیمین بهبهانی تا حد انداختن دسته جمعی اتوبوس نویسندگان به دره و راه اندازی قتل های زنجیره ای پیش رفته است. در چنین شرایطی سیمین از کوشندگان فعال کانون و در کنار کسانی بود که مدرسه فمینیستی ادعا می کند این افراد به دلیل "برخورد ایدئولوژیک" مراسم تشیع وی را تحریم کردند.
این بهبهانی کانون نویسندگان، بهبهانی مخالف حکومت، بهبهانی سازش ناپذیر در برابر سیاست زن ستیز جمهوری اسلامی بود که نماینده کمپین یک میلیون امضا شد تا به نیابت از طرف فعالان جنبش زنان در مجامع بین المللی شرکت کند. آیا بهبهانی نماینده کمپین یک میلیون امضا در مراسمی شرکت می کرد که حتی به نزدیکترین زنان به او هم اجازه ندهند از تریبون مراسم ختمش با وی وداع کنند.
مدرسه فمینیستی از این که در مراسم ختم بهبهانی به زنان امکان ندادند پشت تریبون بروند، "یواشکی" از گردانندگان پشت صحنه گلایه می کند، اما توضیح نمی دهد چه کسی و چه جریانی مانع از آن شد از جمع زنانی که نام آنان در گزارش ردیف شده است، حتی یکی از آنان به پشت تریبون راه یابد. در مراسمی که به ادعای مدرسه فمینیستی " از آن خود" و از آن زنان ایران شده است، اصولا نباید مانعی در این حد می بود که یکی از زنان نتواند پشت تریبون برود و یا یکی از مردان سخنران به احترام سیمین بهبهانی از نقش او در کانون نویسندگان در دفاع از آزادی صحبت کند. به نظر می آید "از آن خود" مدرسه فمینیستی با "از آن خود"ی که به معنی جنبش مستقل از دولت فهمیده می شود متفاوت است.
جلوگیری از حضور چهره های فعال زنان در پشت تریبون و حذف نام کانون نویسندگان در مراسم تصادفی نبود و گزارش مدرسه فمینیستی هم به ما نمی گوید مراسمی که در آن زنان و کانون نویسندگان حذف شده اند را چگونه می توان در خدمت زنان ایران و پاسداشت راه آزادیخواهانه سیمین بهبهانی یکی از چهره سرشناس جنبش زنان تلقی کرد.

تلخ است، اما واقعیت دارد. برای آن که «خط اعتدال» آبروداری کند، یکی مرتب مجبور است در همان زمان که در خلوت کار دیگر می کند، در برابر مردم تکرار کند به «وعده ها وفادار» است و دیگری مدعی شود برگزاری مراسم تشییع سیمین بهبهانی در تالار وحدت، نشانه ی اجرای «وعده ها» و «چرخش در حاکمیت» است!