ثبات شکننده افغانستان و منافع ملی ایران


اردشیر زارعی قنواتی


• تجربه رخدادها و وقایعی که هم اکنون در عراق و سوریه می گذرد و مشابهت کامل آن با شرایط بی ثباتی، منازعات قومی – مذهبی و فساد بروکراتیک حاکم بر ساختار قدرت در افغانستان در کنار نقش "طالبان" و جنبش های تروریستی بنیادگرایی چون "القاعده" درس های آموزنده یی برای جناح های سیاسی افغان و همسایگان آن دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۴ شهريور ۱٣۹٣ -  ۲۶ اوت ۲۰۱۴


سفر میانجیگرانه "جان کری" وزیر امور خارجه آمریکا برای رایزنی و دستیابی به یک توافق مرضی الطرفین بین "عبدالله عبدالله و اشرف غنی احمدزی" کاندیدای دور دوم ریاست جمهوری افغانستان که هر کدام مدعی پیروزی می باشند، در شرایط کنونی که منطقه دچار یک التهاب و آنارشی ویرانگر است، می تواند بسیار با اهمیت تلقی شود. در شرایطی که بازبینی آرای دور دوم بنا به توافق قبلی این دو رقیب با وساطت کری، در روند بررسی های تکنیکی دچار یک اخلال و اختلافات اساسی بین ستادهای انتخاباتی آنان قرار گرفته و چندین بار متوقف شده بود، نشان می داد که مصالحه ملی و درک سیاسی از منافع ملی افغانستان در چنین شرایطی چقدر می تواند شکننده باشد. به یقین آنان که دور دوم انتخابات افغانستان را مهندسی و مبادرت به تخلف و تقلبات گسترده کرده بودند به درستی می دانستند که وضعیت ژلاتینی این کشور امکان برخورداری از روندهای دمکراتیک و تمکین به انتخابات آزاد را تا حدود زیادی سلب می کند و از این خلاء قانونی می توان همچنان به نفع حفظ وضعیت موجود و منافع باندی استفاده کرد. به هر حال آنچه نباید می شد، شد و اکنون تنها راه برون رفت از وضع موجود در شرایط حساس این کشور همین مصالحه و توافق (فراتر از روندهای دمکراتیک) است که بین دو رقیب با میانجیگری جان کری انجام شده است.
تجربه رخدادها و وقایعی که هم اکنون در عراق و سوریه می گذرد و مشابهت کامل آن با شرایط بی ثباتی، منازعات قومی – مذهبی و فساد بروکراتیک حاکم بر ساختار قدرت در افغانستان در کنار نقش "طالبان" و جنبش های تروریستی بنیادگرایی چون "القاعده" درس های آموزنده یی برای جناح های سیاسی افغان، همسایگان منطقه یی این کشور و جامعه بین المللی جهت اجتناب از تجارب شکست خورده قبلی دارد. در چنین شرایطی جان کری ضمن نقش میانجیگرایانه یی که ایفاء کرد اشاره تلویحی هم به نزدیک شدن زمان نشست سران پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و امضای توافقنامه امنیتی با افغانستان می کند. تصویر کنونی عراق و هجوم دولت اسلامی (داعش) به این کشور که هم اکنون ثبات و یکپارچگی آن و حتی وضعیت اقلیم کردستان را مورد تهدید جدی قرار داده و جدا از مصائب فراوان و نسل کشی اقلیت های مسیحی و ایزدی حتی تهدیدی برای کشورهای همسایه هم چون ایران نیز است، معادلات جدیدی را رقم زده که در چارچوب حفظ منافع ملی می بایست مورد تامل جدی قرار گیرد. در حوزه سیاست خارجی به همان نسبت که یک ارتباط ارگانیک بین اهداف استراتژیک و تاکتیک وجود دارد می تواند به لحاظ پراگماتیستی یک انتزاع و تفاوت روندهای سیاسی در حوزه تامین امنیت و حیطه کسب منافع ملی را نیز مدنظر قرار دهد. موقعیت میدان بازی در جغرافیای خاورمیانه و به خصوص همسایگان ایران یک وضعیت در هم تنیده است که هر کنش سیاسی – امنیتی بدون شک بر امنیت ملی کشور ثالث از جمله ایران تاثیر خاص خود را خواهد گذاشت. دیپلماسی ایران در چنین شرایطی که اوضاع بی ثباتی در سوریه، عراق و افغانستان به یک معضل بزرگ امنیتی برای آن تبدیل شده است با اولویت بخشیدن به امنیت و منافع ملی فراتر از درک کلیشه یی و سنتی از سیاست خارجی خود، می بایست نسبت به بعضی از مطالبات و تاکتیک های گذشته خود دست به یک بازنگری سودمندگرایانه بزند.                                                      
در اینکه سیاست راهبردی آمریکا و کشورهای عضو ناتو همچنان از قاعده منافع امپریالیستی پیروی می کند، همین ائتلاف در بین سال های ۲۰۰۱ و ۲۰۰٣ با هجوم به افغانستان و عراق ضمن کشتار وسیع هر دو کشور را به ویرانه یی تبدیل کردند و تاکنون نتوانسته اند نقش سازنده یی در حوزه تامین امنیت و اتحاد ملی این کشورها ایجاد کنند، هرگز قابل کتمان نخواهد بود. چنانچه هم اکنون اتحاد اروپایی – آمریکایی در جریان بحران اوکراین نیز با پیروی از همین الگو بی ثباتی و خشونت را به اروپای شرقی نیز رسانده و حتی تا آنجا پیش رفته اند که ضمن حمایت از سرنگونی دولت قانونی اوکراین به شیوه کودتایی و حمایت از گرو های شبه فاشیسم جهان را در آستانه یک "جنگ سرد" جدید هم قرار داده اند. اما با توجه به ذات سیاست و عنصر منافع ملی که هیچگاه یک امر ثابت و انعطاف ناپذیر نیست لاجرم تغییر تاکتیک در مقاطع گوناگون و شرایط متغییر نیز نافی راهبردهای کلان در حوزه سیاست خارجی یک واحد ملی نبوده و بعضا حتی غیرقابل اجتناب است چنانچه مسکو در افغانستان خواهان شکست آمریکا و فروپاشی نظم مستقر نخواهد بود. افغانستان امروز که به لحاظی درگیر خلاء امنیت، عدم توازن قدرت، نبود نهادهای تثبیت کننده مفهوم دولت – ملت، دوقطبی های قومی – مذهبی، فساد ریشه دار و نهادینه شده در نظام بروکراتیک کشور، شکست طرح های بازسازی و تشدید فقر مزمن و مهمتر از همه کابوس بازگشت طالبان به راس هرم قدرت می باشد، یک حوزه بحران تلقی می شود که جناح ها و نیروهای ملی در این کشور فاقد عناصر لازم جهت حفظ ثبات، امنیت و یکپارچگی ملی خواهند بود. با توجه به تجربه تحولات جاری در عراق و تبعات آن در عرصه داخلی و خارجی هرگونه حرکت شتاب زده جهت خروج نیروهای حافظ امنیت که در وضعیت کنونی بدون شک همان نظامیان "آیساف" می باشند، این کشور و منطقه را با یک خلاء امنیتی روبه رو خواهد کرد. برای افغانستان و حتی کشور همسایه آن ایران هم اینک بیش از آنچه استقلال شکلی و فارغ شدن از حضور نیروهای نظامی خارجی مطرح باشد اولویت با حفظ ثبات و امنیت می باشد که بدون حضور تعیین کننده آیساف در وضعیت کنونی قابل دستیابی نیست. به همین دلیل بهتر است که آنان که افغانستان را به ویرانه یی تبدیل کرده اند امروز در این بزنگاه تاریخی همچنان مسئولیت آوار برداری از این جغرافیای سیاسی را نیز به دوش کشیده و به تبع متعهد به تامین کمک و هزینه های بازسازی آن هم باشند.                                             
برای سیاستمداران افغانی و ریاست جمهوری آینده افغانستان امضای "توافقنامه امنیتی" با واشینگتن و بروکسل یک تصویر از قاعده پذیرش "شر ضرور" است که عدول از آن نه تنها ثبات و امنیت ملی را به خطر می اندازد که کمک های هنگفت خارجی برای بازسازی و چرخه اقتصاد این کشور را هم مختل و تحت تاثیر قرار خواهد داد. در شرایط کنونی بزرگترین تضاد و رقابت بین المللی بین واشینگتن و روسیه به خصوص در مورد بحران اوکراین جریان دارد اما در چنین شرایطی نیز بر اساس قاعده تامین منافع ملی در حوزه های متفاوت جغرافیای سیاسی، مسکو نیز موافق امضای این توافقنامه امنیتی بین کابل – واشینگتن می باشد چرا که نمی خواهد تروریسم بنیادگرای اسلامی به پشت دروازه های کشورش برسد. همچنان که در مورد بحران عراق یک انطباق منافع بین تهران – واشینگتن برای حفظ ثبات و یکپارچکی عراق و مهار تهدیدات داعش وجود دارد در افغانستان نیز تقریبا همین واقعیت وجود داشته و موضوع انطباق منافع صدق می کند. دیپلماسی ایرانی هر چند که تا به امروز همواره بر روی عدم امضای توافقنامه امنیتی (به لحاظ حضور نظامی آمریکا در افغانستان و تهدیدی که می تواند برای امنیت ایران به وجود آورد) متمرکز بوده است، اما با توجه به دور شدن خطر وقوع جنگ بین ایران و آمریکا، می تواند با اولویت بندی منافع خود نسبت به این موضوع تغییر تاکتیک بدهد. سیاست خارجی ایران در شرایط کنونی با اولویت بخشیدن به حفظ ثبات در افغانستان و عدم ریسک همسایگی با یک دشمن بزرگ چون طالبان می بایست بیش از آنچه در فکر بر هم زدن بازی رقیب باشد در مسیر تضمین امنیت ملی خود در راستای امضای این توافقنامه امنیتی حرکت کند.