استرالیا - شبی به یاد سیمین بهبهانی در بریزبین



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ شهريور ۱٣۹٣ -  ۲٨ اوت ۲۰۱۴



برگزاری "شب سیمین بهبهانی" توسط جامعه ایرانیان کویینزلند باری دیگر نشان داد که ایرانیان برونمرزی نیز خادمان فرهنگی زادگاه خود را بخوبی می شناسند و به آنها ارج می نهند. پیش از آغاز برنامه, پخش تصنیف هایی با سروده های شاعر ملی مان , فضای ویژه ای درست کرده بود, از "یارب مرا یاری بده" تا "چرا رفتی, من بیقرارم". این ترانه ها به یادمان می آوردند که در عمر رفته مان, چه نشیب و فرازهایی را تجربه کرده ایم. شعله های سوزان شمع و گل های عطرآگین شب بو و نرگس هم همنشین مان بودند. طراحی های زیبای بهنام صالحی به در و دیوارها جان می بخشیدند.
شامگاه شنبه بیست و سوم ماه اوت سال دوهزار و چهارده میلادی شب بزرگداشت سیمین بهبهانی در شهر ما بود, شبی و محفلی با صفا, دلنشین و بیاد ماندنی, همانگونه که او بود و برای دیگران هم می خواست. از او سخن ها گفته و شنیده شد, از زندگی پر بارش, از تلاشها, رنج ها و دستاوردهایش. به صحبت های شیرین, شفاف و باور کردنی او هم گوش فرا دادیم وبه یکی از آخرین مصاحبه هایش نگاه کردیم و لذت بردیم, گاهی هم دستی و دستمالی بر گونه های مان کشیدیم, بخصوص وقتی که داریوش "دوباره می سازمت وطن" را از ته دل می خواند.
نسیم واعظی با دکلمه ای ماهرانه شعر زیبای کولی را خواند وبرنامه را بدون هیچ مقدمه ای شروع کرد, تعجبی هم نداشت. سیمین بهبهانی نیازی به معرفی, مقدمه و موخره ندارد, هنرمندی که همه عمرش را در میان مردم زیست و برای آنها سرود.
مصاحبه تلویزیونی جمشید برزگر با سیمین بهبهانی را در کنار یکدیگر نگاه کردیم, بسیاری ازخاطره های مان زنده شدند, خاطراتی از دوران پرتلاطم دهه های گذشته. همان مصاحبه تحسین انگیزی که در آخرین سفر شاعر به اروپا برای دریافت جایزه ادبی مجارستان انجام شده بود. براستی که صداقت, شجاعت و انساندوستی سیمین بهبهانی شگفت آور است.
علی کوهستانی از قدیمی ترین کوشاگران فرهنگی و اجتماعی شهرمان با خواندن "عزیز دور غمگین" از سیمین و خدماتش به نیکی یاد کرد. ایشان یادآور شد که از دیرباز تاکنون, بشر برای حفظ دانه های گندم دو شیوه را برگزیده است, بخشی را به همان صورت اولیه در انبار ها ذخیره کرده تا خوراکش را برای مدتی تامین کند و بخشی دیگر را در دل خاک فروکرده تا برویند, جوانه بزنند و خوشه های بیشتر و متنوع تری به بار آورند. علی کوهستانی پرسید که برخورد ما با ذخایر فرهنگی مان چگونه باید باشد؟
سپس نوبت به علی بهزاد پور رسید تا سروده "نغمه ی روسپی" را با مهارت و از بر بخواند و خاطر نشان کرد که پس از گذشت دهها سال, او هرگز این شعر را فراموش نکرده است, از همان زمان اولین انتشار این شعر که تحت عنوان "نجوای روسپی" در مجله ای چاپ شده بود. ایشان در مورد اهمیت انتخاب چنین مضامینی سخن گفت آن هم در جامعه ی بشدت سنتی و محافظه کار دهه های سی و چهل شمسی.
شرکت کننده بعدی احمد نصیر زاهل, نوازنده و خواننده افغان بود که با درخواست خودش به جمع مان آمده بود. آمده بود تا بگوید افغان ها هم سیمین را شاعر خودشان میدانند و همیشه دوستش داشته اند, و به یادمان آورد که هنر مرز نمی شناسد. او "ستاره, دیده فروبست و آرمید" را با صدای گرمش خواند و با هارمونیای خوش صدایش نواخت, و چه انتخابی دلپسندی کرده بود.
پذیرایی با چای و شیرینی برای یک تنفس ده دقیقه ای در نظر گرفته شده بود ولی تصور میکنم که عقربه های ساعت سرعت شان را نصف کرده بودند.
پس از تازه کردن نفس, مجری برنامه با برشمردن برخی از جوایز ادبی سیمین بهبهانی برنامه را ادامه داد و شعر "زنی را می شناسم من" را دکلمه کرد, با مکث ها و زیر و بم های بجا و هنرمندانه.
مهدی ذاکر هنرمند دیگری بود که برای اولین بار به جمع مان پیوسته بود و چه خوش درخشید. غزل معروف "چرا مرده پرست و خصم جانیم" را تکخوانی کرد و نشان داد که هم استعداد دارد و هم تجربه.
مهسا موحد هم تازه وارد دیگری بود که با خوب خواندن شعر "زندانی" مورد تشویق شرکت کنندگان قرار گرفت.
پس از شعرخوانی مهسا,نسیم واعظی به معرفی کتابهای شعر سیمین بهبهانی پرداخت. او به "میز کتاب" هم اشاره کرد و یادآور
شد که همه آن کتابها توسط نویسندگان ایرانی ساکن استرالیا نوشته شده اند, از جمله کتاب "بازگشت به ارنگه" توسط علی کوهستانی, و کتاب "اوستا" کار با ارزش استاد جلیل دوستخواه.
نسیم واعظی فرصت شعرخوانی شرکت کننده دیگری را که نتوانسته بود به جمع مان بپیوندد به علی کوهستانی داد تا "گفتا که می بوسم ترا" را برایمان بخواند و شوروحالی برپا کند. او در مورد "دیگراندیشان" هم سخن گفت و بیان کرد که بدون وجود و تلاش ایشان هرگز پیشرفتی بوجود نمی آمده و زندگی یکنواخت و کسل کننده می شده است.
در پایان برنامه من هم دو شعر اخیرم را خواندم. "سلامی به سیمین" را که برای زادروزش سروده بودم و "سیم تو بهتر ز زر" را که پس از رفتنش.
هومن مشکات و بهزاد رفیعی با گرفتن فیلم و عکس خاطره این شب شیرین را ماندگار و اشتراک پذیر کردند. همکاری فنی و تدارکاتی جمشید وزیرزاده و بهنام صالحی مفید و صمیمانه بود, همانگونه که همیشه بوده است.

مهران رفیعی
بیست و هشتم اوت دوهزار و چهارده