اختلاف ما بر سر هویت است!
اردلان باستانی
•
کومهله (حزب کومهله کردستان ایران) امروزه دربحرانی سخت به سر میبرد و این بحران نه تنها نشات گرفته از عاملی بیرونی نیست که در واقع زاده و معلول عوامل درونسازمانی است. مشکلات و شکستهایی که دامنگیر حزب شده است همگی لایههایی هستند که سطح به سطح بر روی هستهی اصلی یا جانمایهی مشکل اصلی کشیده شدهاند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱٣ شهريور ۱٣۹٣ -
۴ سپتامبر ۲۰۱۴
مقدمه
حل بحرانهای به وجود آمده تنها با یک آسیبشناسی ریشهای و عمقی ممکن است. بحران را باید شناخت٬ ریشه را مشخص کرد و آنگاه با دیدی انتقادی میتوان به حل آن همت گماشت. تنها دیالکتیک است که میتواند این بحران طوفانآسا را واکاوی کند و چارهای برای آن پیدا کند.
کومهله (حزب کومهله کردستان ایران) امروزه دربحرانی سخت به سر میبرد و این بحران نه تنها نشات گرفته از عاملی بیرونی نیست که در واقع زاده و معلول عوامل درونسازمانی است. مشکلات و شکستهایی که دامنگیر حزب شده است همگی لایههایی هستند که سطح به سطح بر روی هستهی اصلی یا جانمایهی مشکل اصلی کشیده شدهاند.
از انشعاب سال ۲۰۰۷ گرفته تا جریانات پیش آمده در زمان اخراج کهنهپوشی و حتی بازگشت جمعی برخی رفقا به سرپرستی بهرام رضایی یا کهنهپوشی، همگی دارای یک نقطه مشترک خاصاند . این رفتارها و حرکت های مارپیچی نشان از آن دارند که یک هویت مشخص و تفکیکشده از سایر جریانها وجود ندارد و سازمان به نوعی «عدم هویت» دچار شده است.
هویت چیست؟
انسان موجودی اجتماعی و جامعهپذیر است. در فرایند اجتماعی شدن یا جامعهپذیری٬ انسان به کمک خانواده و کلیت اجتماع یک هویت مشخص برای خود شکل میدهد. این هویت تقویت میشود و «منیت» انسان را مشخص میکند.
در واقع هویت همان وجه تمایز بین افراد است که به دو بخش انتسابی و اکتسابی تقسیم میشود.
هویت انتسابی
همان گونه که از اسم آن برداشت میشود٬ این هویت برخاسته از تعلق فرد به خانواده٬ نژاد و... است. هویت انتسابی بدون دخالت یا خواست فرد مشخص میشود.
هویت اکتسابی
هویتی است که فرد براساس تمایلات یا اعتقادات و یا اهدافش به خود میدهد.
هویت اکتسابی از آن جهت قابل تامل است که فرد خود در انتخاب و تقویت یا تضعیف آن، نقش اصلی را دارد.
عضویت در گروهها و اجتماعات سیاسی و مذهبی از جمله مواردی است که هویت اکتسابی را شکل میدهند.
هویت جمعی
تمایزی است که گروهی یا اجتماعی برای خود قایل است و با وجود آن خود را از دیگر اجتماعات و گروهها تفکیک میکند. حزب سیاسی و یا باشگاههای اجتماعی و فرهنگی٬ گروههایی است که به همراه خود یک هویت جمعی را برای اعضایش شکل میدهد.
حال بایستی دید که کومهله (حزب کومهله کردستان ایران) چرا و چگونه به امروز رسید و سهم عامل هویت در این مشکلات تا کجاست و با چه مکانیسمی میتوان مشکلات را حل کرد.
۱- پروسهی بازسازی کومهله یا پروسهی تخریب هویت سیاسی حزب؟
با انشعاب جمعی از رفقا از حزب کمونیست ایران در سال ۲۰۰۰ ٬ شور و نشاطی سراسر اجتماع کردستان را فرا گرفت. این شور سیاسی دو طرف دعوا را شامل میشد٬ هم آنان که به تداوم حزب کمونیست اعتقاد داشتند و هم کسانی که از انشعاب حمایت کردند: طیف اول با این باور که کلیه جریانهای ناسیونالیست از بدنهی حزب خارج شده و حزب یکدست و یکرنگ شده است؛ طیف جدا شده هم با این ادعا که حزب کمونیست دیگر ضرورت وجودی ندارد و بایستی از قالب سراسری به «قالب کردستانی» برگشت.
اما این انشعاب تنها به جدایی از یک حزب سراسری نینجامید٬ بلکه مسیری را در پیش گرفت که هویت سیاسی و ایدئولوژیک کومهله را نیز تحت شعاع قرار داد. با گذشت چهار کنگره از انشعاب؛ امروز ما با حزبی روبهرو هستیم که به کلی تغیر ماهیت یافته و تنها اسمی از کومهله را یدک میکشد و در نهاد خود هیچ سنخیتی با آن ندارد.
در واقع انشعاب سال ۲۰۰۰ یک پوستاندازی سیاسی بود که این اواخر در ماهیتی جدید به طور کامل خود را متجلی کرد.
امروزه که حزب با یک بحران هویتی دست و پنجه نرم میکند٬ تعارضی در این مبحث شکل گرفته است. چون این حزب خود را همان حزب دست چپی و مدافع طبقات زحمتکش معرفی میکند، ولی در عمل به یک حزب راست و مدافع دنیای سرمایهداری بدل شده است.
گردش به راست و همپیمانی با جریانهای بورژوایی و ملی ایرانی یا کردستانی بر خلاف تصور رهبری کومهله نه تنها بر پایگاه و حوزه نفوذ سازمان تاثیر مثبت بر جای نگذاشت، که باعث بروز تعارضهای سیاسی و ایدئولوژیک و هویتی در کوتاهمدت شد و به تبع آن در دراز مدت نیز سبب عامل ریزش نیروها و بروز انشعابها و اتحادهای متعدد در بدنهی سازمان شد.
کومهله (سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران) که در اواخر دههی ۴۰ تشکیل شد٬ سازمانی بود چپ و رادیکال که خود را در دایرهی مارکسیسم انقلابی و لنینیسم تعریف میکرد. کومهله خود را نیرویی انقلابی و مدافع منافع کارگران و زحمتکشان معرفی نمود و اساس هویت سیاسی خود را بر سوسیالیست بودن خویش استوار کرد.
در کردستان و از دیرباز جریانهای ناسیونالیستی و مرکز گریز حضور داشتهاند و این احزاب توانستهاند پایگاهی اجتماعی برای خود تعبیه کنند و تاکنون نیز آن را حفظ کردهاند. با این حال کومهله چون دارای یک آرمان دیگر و متفاوت با ناسیونالیستها بود توانست به سرعت در کردستان جایگاه و پایگاه خود را بیابد و تبدیل به رقیبی سرسخت و مقاوم برای ناسیونالیستها و حتی چپها شود.
تمایز و دلیل تفاوت کومهله با سایر جریانها، همان ایدئولوژی منحصر به فرد و تعبیر خاص سازمان از مارکسیسم بود٬ و همین تفاوت فکری و ساختاری اساس هویت سیاسی کومهله را شکل میداد.
هویت سیاسی برای یک حزب٬ مهمترین ویژگی و همان شناسهی حزب در میان تودهها و دولتها است. هویت سیاسی را با آرمانها و خواستها میتوان شکل داد. همانگونه که در مقدمه نیز ذکر شد هویت فرد یا گروه باید از منظر جامعه نیز تایید شود٬ و این تایید «دیگری» فقط در صورتی است که هویت برای «دیگری» اثبات شده باشد.
کومهله نیز در آغاز فعالیتها، با این هویت سیاسی خود را به جامعهی ایرانی شناساند و با رفتارهای خود این هویت را به تایید اجتماع سیاسی ایران رساند.
اما انشعاب سال ۲۰۰۰ که با نام بازسازی کومهله انجام شد٬ به بیراهه رفت و در نهایت هویت سیاسی کومهله را از بین برد.
چون این مسیر ۱۴ ساله نه تنها به آرمانهای کومهله وفادار نماند بلکه همگی آنها را واژگون کرد و مورد تحریف قرار داد.
آرمان حکومت شورایی مردمی و عدالت اجتماعی و رهایی زنان و رفع هرگونه ستم و تبعیض تغییر ماهیت داد به یک تفکر به ظاهر سوسیال دموکراسی سازشکارانه و مبهم که شیوه حکومت فدرالیسم را عامل رفع ستم ملی میداند٬ آن هم فدرالیسمی هویتی و مبتنی بر قومیت. آرمان برابری و تخریب ساختار طبقاتی، جای خود را به دفاع از روند توسعهی سرمایهداری و انکار علنی هرگونه مبارزه طبقاتی در ایران داد. آرمانها و خواستهای بنیادین کومهله به شیوهای تغیر یافته که امروز سرسوزنی از آرمان گذشته باقی نیست.
بیشتر مشکلات جاری از انشعابها گرفته تا اتحادهای پوشالی و امواج پیدرپی تصفیههای درونحزبی و حتی بیاخلاقیهای مبارزاتی و سیاسی ناشی از همین تعارض هویتی است.
تعارض، از آن جهت که حزب با همان اسم و همان اعتبار پیشین دست به برنامهها و سازوکارهایی میزند که کمترین شباهت را به شیوه مبارزهی کومهله دارد. پس در بین اعضا و حتی رهبری یک تعارض به وجود میآید که چگونه میتوان قبول کرد یک حزب چپگرا سیاستهای کاملن راستگرایانه داشته باشد.
امروزه این حزب تنها یک پوستهی بسیار نازک بر خود کشیده و علنن شناسهی سیاسی کومهله را تخریب کرده و کل بنمایهی فکری و ایدئولوژیک حزب را تحریف کردهاند، بدون آنکه بکوشند یک معرف دیگر برای حزب خود بنیان نهند و به کلیت کومهله (حزب کومهله کردستان ایران) نه بگویند؛ بلکه از آن هویت مشخص در راه مقاصدی که ربطی به آن ندارند، سوءاستفاده میکنند.
همین تعارض هویتی باعث می شود در ساختار تشکیلاتی نوعی عدم وفاداری به آرمان پیش بیاید و ناهمگونی و همبستگی کاذب به وجود آید و همین نبود انسجام تبدیل به انحراف و انشعاب و اتحادهایی میشود که نه فاقد یک برنامهی مشخص و مدون سیاسیاند نه حامل پیامی هستند٬ که تنها و تنها نشان از سردرگمی نیروها و عدم هویت میباشد.
نبود این هویت سیاسی در حزب٬ روحیهی مبارزاتی را نیز تضعیف کرده است. چون آرمانی مشخص وجود ندارد که بدنهی تشکیلات به آن وفادار باشد. در واقع هیچ آرمانی وجود ندارد که احساس تعلق و تعهد به آن دیده شود.
حزب امروزه نه میتواند هویتی ناسیونالیستی را برای خود اتخاذ کند چون جدای از وجود یک جریان پرتوان رقیب٬ سابقهی حزب نیز همسویی با ناسیونالیسم نیست و هیچگاه در زیست سیاسی کردستان مورد قبول واقع نمیشود که کومهله٬ حزب طبقهی کارگر اینچنین بیپروا تغییر ماهیت دهد. و نمیتواند دوباره پرچمدار مبارزهی طبقاتی شود چون رهبری فعلی حزب این موضوع را به مصلحت نمیداند و به ضرر دیپلماسی حزب میبیند.
حال بدنه در یک دوراهی سردرگم و کورمال کورمال به این سو و آن سو سرک میکشد. بدنهای که نه میتواند ناسیونالیست صرف باشد و نه این آرمان را قبول دارد وگرنه به احزاب دیگر میپیوست؛ و نه میتواند سوسیالیست باشد چون سازمان دیگر این ایدئولوژی را قبول ندارد و عملن آنرا رد میکند.
عملن امروزه حزب هیچ ایدئولوژی و آرمانی ندارد، حال آن که حزب سیاسی نیز با ایدئولوژی و خواست ضرورت مییابد.
جان کلام این که نبودِ آرمان مشخص یا وجود آرمان متعارض با آرمانهای گذشته در هر حزب، گروه یا جریانی به تعارضهای هویتی میانجامد و این امر نیز به نوبهی خود سیل مشکلات دیگر را به همراه میآورد: از جمله عدم وفاداری٬ سردرگمی٬ انشعاب و اتحادهای پوشالی و تهی از بنمایهی سیاسی٬ و در نهایت به ضعف مداوم میانجامد و سبب ریزش میشود.
امروز که ۱۴ سال از این پروژه (بازسازی کومهله) میگذرد٬ در عمل نه تنها کومهله بازسازی نشده است که هویت سیاسی حزب لگدمال شده و ما با حزبی عاری از هویت و آرمان طرفیم که نامی معتبر را یدک میکشد.
۲- حال با این اوصاف چه مکانیسمی میتواند سازمان را دوباره جانی تازه بدهد؟
کومهله سازمانی چپ و مدافع کارگران و زحمتکشان بوده است و تودههای حامی آن نیز تنها به این دلیل به صفوف آن پیوستهاند. همین مسئلهی به ظاهر ساده گشاینده و حلال مشکلات حزب است.
با بازتولید همان سیستم فکری و آرمانی گذشته میتوان یک یکِ مشکلات را حل کرد.
سیستمی که مبارزین را به گونهای تربیت کند که پیگیرانه یک خط سیاسی مشخص را دنبال کنند و یک هویت مشترک سیاسی برای خود قایل باشند و به آن هویت تعلق و تعهد داشته باشند. با این شناسهی مشخص مرزبندیها و صف بندیهای داخل جامعه نیز پررنگتر میشود و شور و نشاط سیاسی باز میگردد. چون در یک فضای رقابتی فعالین هم پرتوانتر و مصرانهتر کار میکنند تا فضایی مانند اکنون: بیتحرک.
با بازگشت به آرمانهای اولیهی کومهله و پافشاری بر آنها میتوان کومهله را از نو ساخت.
|