یادی‌ از صالح‌ حسینی‌، مترجم‌ ادبی‌
ترجمه‌ تکراری‌ واجب‌ است‌!


عرفان قانعی فرد


• صالح‌ حسینی‌ در زمینه‌ ترجمه‌ رمان‌های‌ مطرح‌ جهان‌ همیشه‌ نوگرا بوده‌ وسعی‌ داشته‌ که‌ آثاری‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ ترجمه‌ کند که‌ راه‌های‌ تازه‌ای‌ پیش‌پای‌ نویسندگان‌ و داستان‌نویسان‌ ایران‌ بگشاید. علاوه‌ بر اینکه‌ خوانندگان‌نخبه‌ از لذت‌ متن‌ برخوردار شوند. ترجمه‌ آثار فاکنر و کنراد و وولف‌ در همین‌حوزه‌ می‌گنجد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۵ مهر ۱٣٨۵ -  ۱۷ اکتبر ۲۰۰۶


دکتر صالح‌ حسینی‌ در سال‌ ۱٣۲۵ در کرمانشاه‌ متولد شد، مقاطع‌ لیسانس‌ وفوق‌لیسانس‌ را در رشته‌ ادبیات‌ زبان‌ انگلیسی‌ در دانشگاه‌ شیراز به‌ پایان‌رسانید و از دانشگاه‌ جورج‌ واشنگتن‌ موفق‌ به‌ اخذ درجه‌ دکتری‌ در رشته‌ادبیات‌ آمریکا شد. پس‌ از بازگشت‌ به‌ ایران‌ در دانشگاه‌ اهواز تدریس‌ می‌کند. دکتر حسینی‌ یکی‌ از موفق‌ترین‌ چهره‌های‌ ترجمه‌ ادبی‌ معاصر به‌ شمارمی‌روند. بعضی‌ از آثار ایشان‌ عبارتند از :
به‌ سوی‌ فانوس‌ دریایی‌ (ویرجیناولف‌)، برادران‌کارامازوف‌ (داستایفسکی‌)، ۱۹٨۴ (جرج‌ اورول‌)، برخیز ای‌ موسی‌ (ویلیام‌فاکنر)، خشم‌ و هیاهو (ویلیام‌ فاکنر)، گزارش‌ به‌ خاک‌ یونان‌، آخرین‌ وسوسه‌ مسیح‌ (نیکوس‌کازانتزاکیس‌)، دل‌ تاریکی‌ (جوزف‌ کنراد)، لرد جیم‌ .
 
 
 
     در سده‌ بیستم‌، که‌ سنت‌ها اندکی‌ منسوخ‌ شد و بعد تخم‌ لق‌ مدرنیته‌ دردهان‌ روشنفکران‌ مزه‌مزه‌ شد سودای‌ قدرت‌ سیاسی‌ بیشتر و بیشتر، تا آنجاکه‌ رقابت‌ها قدرت‌ همگان‌ را در آستانه‌ جنگ‌ قرار داد و گاه‌ فاجعه‌ کشتار،خرابی‌، تباهی‌، گاه‌ شورش‌، اعتصاب‌، زندان‌ و اعدام‌ و گاه‌ تولد و مرگ‌دیکتاتوران‌ ستمکار ابله‌ صفت‌، که‌ خود را مُنجی‌ می‌نامیدند اما اساس‌ و بنیان‌آن‌ها با کم‌ترین‌ تلنگری‌ فرو ریخت‌ و بازماندگان‌ نیز مضطرب‌ و متزلزل‌ درخواب‌ غفلت‌ خسبیده‌اند و گاه‌ موعظه‌ای‌ می‌کنند... در آن‌ هیاهوی‌ قرن‌بیستم‌، نوگرایی‌، رنگ‌ و لعاب‌ ادبیات‌ عصر ما شد و محافظه‌کاری‌ خریدارنداشت‌ پیرگر سیاستمدار، در آستینش‌ چه‌ افراد و کسانی‌ پرورده‌ بود؛ شاعران‌و نویسندگانی‌ بزرگ‌؛ نقادی‌ توانا همچون‌ «رابرت‌ بریجز»، رهبر نهضت‌آزادی‌ و شاعری‌ بزرگ‌ مانند «ویلیام‌ باتلر ییتس‌»، مبارز عصیانگری‌ مانند«ویلفرد اوون‌» که‌ پرده‌ از نقاب‌ جنگ‌ برداشت‌، یا «اوون‌، سپندر. هاجسن‌،میتول‌»... رمان‌نویسانی‌ مانند «ولز» که‌ علیه‌ قراردادهای‌ خشک‌ و فرسوده‌اخلاقی‌ و مذهبی‌، بی‌عدالتی‌، عوام‌فریبی‌ و سیاهکاری‌ سیاسی‌ مبارزه‌ می‌کردکسی‌ که‌ خواهان‌ پیشرفت‌، رشد و تکامل‌ بود، «موام‌» سیمیای‌ درخشانی‌ که‌اندیشه‌ طنزآلود و بدبینانه‌اش‌ می‌درخشید. «جویس‌» که‌ با افکاری‌ متحول‌ وسبکی‌ صریح‌ و روشن‌ به‌ دور از هرگونه‌ ابهام‌، زندگی‌ را ترسیم‌ می‌کند.«وولف‌» که‌ استاد مسلم‌ شیوه‌ جریان‌ سیال‌ ذهن‌ و نمادگرایی‌، که‌ معتقد بودوظیفه‌اش‌ رها کردن‌ خویشتن‌، تجربه‌ کردن‌، بدعت‌ گذاشتن‌ و حساس‌ بودن‌در بیان‌ است‌، «فورستر» محافظه‌کار، «لارنس‌» واقع‌بین‌ و هوشمند،«هاکسلی‌» منتقدی‌ فیلسوف‌ کنجکاو و خیالاتی‌، «اورول‌» سیاسی‌کار قهار وحقایق‌ ننگار، «گرین‌»، «ساکی‌»، «هیلتون‌»، «دوموریه‌»، «شاد»، «اوکیسی‌»،پریستلی‌، بکت‌، فرای‌، پینتز و ...
     حال‌ در برابر صعود نجومی‌، چه‌ مترجمی‌ می‌توانست‌ این‌ افکار واندیشه‌های‌ بزرگ‌ را به‌ مردمانش‌ منتقل‌ سازد، انتقالی‌ که‌ هنوز ضروری‌می‌نمایاند .
     در نسل‌ سوم‌ مترجمان‌ ایران‌ شعورشناختی‌ گزینش‌ آثار برای‌ ترجمه‌ قابل‌تأمل‌ و بصیرت‌ است‌؛ هرچند که‌ شاید قبل‌ از ایشان‌ مترجمانی‌ دگر برای‌ بردن‌این‌ گوی‌ سبقت‌ زورآزمایی‌ کرده‌ بودند؛ اما ترجمه‌ تکراری‌ به‌ شرط‌ حرف‌تازه‌ای‌ برای‌ گفتن‌ داشتن‌ سبک‌ جدیدی‌ را عرضه‌ کردن‌، زبان‌ اصلی‌ و جان‌کلام‌ را دریافتن‌، اندیشه‌ مولف‌ را بهتر شناختن‌ و باز شکافتن‌ و خواننده‌ را به‌درک‌ بهتر فرا خواندن‌؛ امری‌ واجب‌ و ضروری‌ است‌ و صالح‌ حسینی‌ را جزوآن‌ دسته‌اند مترجمان‌ می‌شناسم‌ که‌ باید به‌ شعور شناختی‌ گزینش‌ آثارش‌ ازادبیات‌ قرن‌ بیستم‌ انگلستان‌، مرحبا گفت‌ و به‌ ترجمه‌های‌ تکراری‌اش‌ که‌ تولددوباره‌ آن‌ آثار بود. دست‌ مریزاد .
     ترجمه‌هایش‌ از داستایفسکی‌ و کازانتزاکیس‌ به‌ مذاق‌ نمی‌چسبد اما «کنرادو فاکنر» را خوب‌ شناخت‌؛ نثر اولی‌ که‌ جزو رمان‌نویسان‌ عصر دیکتوریاست‌و برابریابی‌ معادل‌های‌ آن‌ نشان‌ از غوطه‌ خوردن‌ حسینی‌ در ادبیات‌ معاصر وکهن‌ فارسی‌ است‌.ای‌ کاش‌ حسینی‌، این‌ مذمت‌ و سرزنش‌ را می‌پذیرفت‌ که‌ برای‌ مترجمی‌حاذق‌ چون‌ او ماجراجویی‌ در خلق‌ «فرهنگ‌ ادبی‌» ناقص‌، شرط‌ انصاف‌ نیست‌؛ و این‌ جمله‌ را تکرار کند که‌ «صالح‌ حسینی‌ مترجم‌ ادبی‌ است‌ نه‌فرهنگ‌نگار و نه‌ حتی شاید نویسنده‌ ».
     صالح‌ حسینی‌ که‌ متولد ۱٣۲۵ کرمانشاه‌ است‌، در حوزه‌ ترجمه‌ و تألیف‌فعالیت‌ دارد. صالح‌ حسینی‌ در حوزه‌ ترجمه‌ فردی‌ صاحب‌نظر است‌. او که‌استاد دانشگاه‌ اهواز است‌، در این‌ زمینه‌ علاوه‌ بر نوشتن‌ مقالات‌ متعدد درنشریات‌ فرهنگی‌ ـ ادبی‌، کتاب‌هایی‌ نیز تألیف‌ و ترجمه‌ نموده‌ که‌ در نوع‌ خودقابل‌ اعتنا است‌. کتاب‌ «نظریه‌ ترجمه‌»، «واژه‌نامه‌ ادبی‌» در همین‌ حوزه‌می‌گنجد و اخیراً نیز «فرهنگ‌ برابرهای‌ ادبی‌» را که‌ فارسی‌ به‌ انگلیسی‌ وانگلیس‌ به‌ فارسی‌ است‌، توسط‌ نشر نیلوفر ترجمه‌ و تدوین‌ نموده‌، که‌ در امرکمک‌ به‌ مترجمان‌ فرهنگی‌ کشور و دانشجویان‌ رشته‌ ترجمه‌ بسیار تأثیرگذراست‌ .
     صالح‌ حسینی‌ در این‌ کتاب‌ بسیاری‌ از اصطلاحات‌ عامیانه‌ زبان‌ فارسی‌ وضرب‌المثل‌های‌ ایرانی‌ را به‌ انگلیسی‌ برگرداند و متقابلاً بسیاری‌ ازاصطلاحات‌ و ضرب‌المثل‌های‌ انگلیسی‌ که‌ در ترجمه‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ و در دل‌آثار ادبی‌ خوش‌ نشسته‌ است‌، در این‌ کتاب‌ گردآوری‌ نمود.ترجمه‌هایی‌ از منوچهر بدیعی‌، نجف‌ دریابندری‌، سروش‌ حبیبی‌ و... به‌عنوان‌ شاهدی‌ بر ترجمه‌های‌ موفق‌ عرضه‌ کرد .
     صالح‌ حسینی‌ در حوزه‌ تألیف‌ و نقد ادبی‌ کتاب‌ «بررسی‌ تطبیقی‌ خشم‌ وهیاهو و شازده‌ احتجاب‌» را منتشر کرد که‌ به‌ کار نویسندگان‌ و منتقدان‌ می‌آید.علاوه‌ بر این‌، در زمینه‌ شعر نیز کتاب‌ «گل‌های‌ نیایش‌» در شعر و نقد شعرسهراب‌ سهپری‌ و کتاب‌ «نیلوفر خاموش‌» نظری‌ به‌ شعرهای‌ سهراب‌ سپهری‌در کارنامه‌ او به‌ چشم‌ می‌آید .
     صالح‌ حسینی‌ در زمینه‌ ترجمه‌ رمان‌های‌ مطرح‌ جهان‌ همیشه‌ نوگرا بوده‌ وسعی‌ داشته‌ که‌ آثاری‌ را به‌ زبان‌ فارسی‌ ترجمه‌ کند که‌ راه‌های‌ تازه‌ای‌ پیش‌پای‌ نویسندگان‌ و داستان‌نویسان‌ ایران‌ بگشاید. علاوه‌ بر اینکه‌ خوانندگان‌نخبه‌ از لذت‌ متن‌ برخوردار شوند. ترجمه‌ آثار فاکنر و کنراد و وولف‌ در همین‌حوزه‌ می‌گنجد. «برخیز ای‌ موسی‌»، «خشم‌ و هیاهو» از ویلیام‌ فاکنر، دل‌تاریکی‌، لرد جیم‌ از جوزف‌ کنراد و به‌ سوی‌ فانوس‌ دریایی‌ از ویرجینیا وولف‌از آثار قابل‌ اعتنا در کارنامه‌ اوست‌. صالح‌ حسینی‌ چند اثر از ادبیات‌ یونان‌ نیزبه‌ فارسی‌ زبانان‌ معرفی‌ کرد. گزارش‌ به‌ خاک‌ یونان‌ و رمان‌ آخرین‌ وسوسه‌مسیح‌ از جمله‌ آثار نیکوس‌ کازانتزاکیس‌ است‌ که‌ با ترجمه‌ او در ایران‌ منتشرشد .
     این‌ استاد دانشگاه‌ در ترجمه‌ آثار ادبی‌ جهان‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ معیارهای‌خاص‌ خود را دارد. رمان‌ ۱۹٨۱ از جورج‌ ارول‌ که‌ حوادث‌ آن‌ در یک‌ جامعه‌بسته‌ اتفاق‌ می‌افتد، دقیقاً از این‌ زاویه‌ قابل‌ مطالعه‌ است‌. کتاب‌ «تحلیل‌ نقد»اثر نورتروپ‌ فرای‌ و «رمز کل‌: کتاب‌ مقدس‌ و ادبیات‌» از همین‌ نویسنده‌ باترجمه‌ او که‌ سال‌ گذشته‌ توسط‌ نشر نیلوفر به‌ بازار آمد، جزء آثار است‌ که‌دیدگاه‌های‌ نقد ادبی‌ جامعه‌ امروز ایران‌ را اعتلا می‌بخشد. کتاب‌ «فرهنگ‌برابرهای‌ ادبی‌» از این‌ مترجم‌ توسط‌ نشر نیلوفر ماه‌ گذشته‌ به‌ بازار آمد .
 
 
وبلاگ قانعی فرد
www.erphaneqaneeifard.blogfa.com
 
 
● پیوست: گفتگوی اینجانب با خبرگذاری ایلنا درباره ترجمه تکراری
 
در گفت وگو با خبرنگار گروه فرهنگ و اندیشه ایلنا درباره ترجمه تکراری :برخلاف برخی برخوردهای شتاب زده و شاید هم عوامانه که گاه نشات گرفته از ذهنیت منفی ما است ، این عبارت مصطلح شده است که هر نوع ترجمه تکراری را می توان سرقت یا کپی نامید؛ من با صراحت می گویم فرق است میان تکرار با تکرار، چون گاه تکرار از سر فایده است ، گاه اثری باکیفیت نامطلوب چه از نظر فنی و چه از نظر محتوایی ، منتشر می شود، اما همان اثر با ترجمه مجدد با استقبال عمومی روبرو می شود .
وی تصریح کرد : گاه ناشرانی با اسم مستعار و عجیب و غریب و یا حتی اسم خود، آثاری پرفروش از نظر اقتصادی را به بازارکتاب عرضه می کنند، اما در برخورد مردم ، عاقبت سیه رویی برای ذغال مانده است و چه بسیاری از افرادی که دست آنان در سرقت برملا شد،هرچند که "پائولو کوئیلو"، "جبران خلیل جبران" ، "شکسپیر"، "مارکز" و "همینگوی" را با انواع حیله های تجاری روانه بازار کردند.ولی باید از دیدگاه مثبت به شخص شرکت کننده در رقابت سالم برای آزمودن خویش در میدان رقابت و عرضه اثر جدید که طیف مختلف خوانندگان را به نقد و نظر می کشاند، نگریست، چون کارش مانند یک موسیقی دان یا هنرپیشه و کارگردان تئاتر است .
 
این مترجم با بیان این مطلب که با حساب سر انگشتی ، تکلیف مترجمان بازاری و مقلد تسویه می شود، ادامه داد : به قول "عبدالله توکل" فقط مترجم "ولی و اما و شاید و باشد" هستند، و گرنه زبان نمی دانند. کتاب کیمیای سعادت (غزالی ) با ترجمه "احمد آرام" نامفهوم است ، خوب به ترجمه جدید نیاز داریم ! روح ملت ها (زیگفرید) با ترجمه "آرام" ،"نویسنده به پیوست" می خواهد و گرنه کسی متوجه بعضی واژه سازی های نامفهوم مرحوم "آرام" نمی شود. چون میزان درک او از سخن زیگفرید، همان اندازه بوده است .
وی در ادامه درباره ضرورت وجود ترجمه تکراری و پاسخ به این پرسش عوامانه، مصطلح و آمیخته به ذهنیت منفی در ایران که چرا باید ترجمه تکراری وجود داشته باشد؟یادآور شد : باید گفت که کهنه شدن زبان ترجمه های قبلی و گاه ضعف مترجم قبلی در درک و فهم متن اصلی و ارائه به زبان ترجمه احساس نزدیکی و فهم مترجم یا کاهش و افزایش در حین ترجمه عوامل اصلی ترجمه مجدد به شمار می روند، هرچند که از نظر علمی و اخلاق حرفه ای کار مترجم قبلی نادیده گرفته یا نفی نمی شود، اما از زاویه دید هنری ـ مانند موسیقی یا اجرای تئاتر ـ نوع روایت ،شیوه اجرا و پردازش ، منظر هنری ، توان شناختی و میزان آشنایی و دانش شخص ، حس و حال ، چیستی ، هدف و انگیزه ، هویت و شخصیت ، نگاه زیبایی شناختی ، ایدئولوژی ، خلاقیت و ذهنیت و اندیشه مترجم ناشی مطرح است که در ترجمه جدید، چه اجرا و روایت یا تعریفی را اجرا کرده است ؟ و از نظر حرفه ای و تکنیکی و چه از نظر علمی چگونه با اثر روبه رو شده است و در این هماورد، دستاوردش چگونه بوده است ؟
 
مولف کتاب "آهنگ وفا" (گفت وگو با ٣۰ شخصیت تاریخی و فرهنگی کرد ) افزود :اصلاً در میان عوام یا در میان اهالی فرهنگ و هنر نمی توان فتوی صادر کرد و مابقی آن فتوی را پیراهن عثمان کنند، اگر مثلا به خط شکسته و کشش یا رقص قلم هنرمندانی چون "یداله کابلی" ، "اسرافیل شیرچی" و "بیژن بیژنی" نگاه کنیم؛ ممکن است که همه گاه یک شعر حافظ را خوشنویسی می کنند، حال آیا دانش هنری و تجربه همگان یکی است ؟، طبعاً جواب خیر است ،یک هنرمند عشق خود را به آن اثر بیان کرده است و یکی شیدایی و رقص قلم و چشمه نوش از هنر خوشنویسی را که بالطبع بهتر و بیشتر از همگان جلوه گر است . اما آیا هنرجوی دوره عالی خوشنویسی حق ندارد آن شعر حافظ را بنویسد؟ مسلماً می تواند بارها و بارها آن را بنویسد و ذوق و هنر خود و تجسم و خلاقیت خود را در زیبایی اثر نشان دهد .
 
قانعی فرد در ادامه سخناش درخصوص کارگردان تئاتر گفت : مثلاً چند کارگردان حرفه ای را در نظر بگیرید، که می خواهند نمایشنامه ای را کار کنند، این دیگر سلیقه من مخاطب یا بیننده است که آیا از برداشت و ارائه کدام کارگردان یا از قریحه و ذوق و هنرمندی در اجرا لذت ببرم که طبعاً در این حالت بنا به شناخت و ذهنیت ، تفکر، دانش و دیدگاه زیباشناسی کارگردان و گروهش بهتر می توان نمایش را فهمید.حال ممکن است کارگردان دیگری هم بیاید و آن را به دست بگیرد، آیا باید همه کارگردان ها بیایند و بگویند آقا ترا چه به شکسپیر؟ در حالی که اگر سری به تئاتر شهر بزنید و به بیلبردهای تبلیغاتی نگاه کنید می بینید ده ها نفر شکسپیر را به سبک های مختلف اجرا کرده اند، آیا با ذهنیت منفی و عوامانه می توانیم بگوئیم همه از همدیگر سرقت کرده اند؟
 
وی افزود :گاه خواننده در اجرای خودش ، آگاهانه به اجرای مجدد اثری می پردازد،منظور و هدف دارد، مرغ سحر را ده ها نفر اجرا کرده اند، یا "صحبت حکام ظلمت شب یلداست" را ده ها نفر با آواز خوانده اند، اما هر اجرایی ، حس و حال مخصوص به خود دارد ،نوع روایت و اجرا و نوع نگاه، ایدئولوژی و شناخت و توان اجراکننده را به نمایش می گذارد که در چند لایه شخصیت و ذهنیت و تفکرش چگونه خلاقیت خود را عیان می کند که گاه یکی با گروهش حرفه ای هستند که فقط نت ها را اجرا می کنند و حس و حالی در کار آنها به شنونده دست نمی دهد. اما گروهی دیگر هم تا مفهوم شعر را درک نکنند و نتواند آن را انتقال بدهند، محال است اثر را اجراکنند؛ مثلاً از طریق مولانا، نمی خواهند خودشان را معرفی کنند . گاه خواننده خوش ذوق و با فهم در اجراهای چندباره ، به شعری مرده ، دوباره زبان موسیقایی می دهد، در فضاسازی هویت جدید و دوباره غیر ازهویت قبلی به اثر می دهد .
وی در ادامه بحث مقایسه ، ترجمه را مجموعه "هنر، فن و علم" نامید و گفت : پس در زمینه بعد هنری اش ، مترجم یک هنرمند است ، حال چگونه اجراهای چندباره هنری برای بقیه هنرها مجاز است ، اما برای این هنر، ممنوع ؟بنا به تجربه شخصی من ، معمولاً انسان های انگشت شمار ، روی این مسائل انگشت می گذارند که عامی فکر می کنند . مثلاً "داریوش آشوری" را نام می برم که بدون شک نام او برای اهل قلم و اهالی کتاب و وادی فرهنگ معاصر ما در دو تا سه دهه اخیر، نامی آشنا و معتبر و با ارج است .حال من که با فرهنگ نویسی ایشان در برابر نهادن واژه ها در واژه نامه علوم انسانی ایشان مشکل دارم ، بیایم و بگویم "ترجمه های شکسپیر یا نیچه ایشان ، فاقد اعتبار است ؟ "
قانعی فرد افزود:خوب چرا؟، چون قبلاً ترجمه شده اند؟... .خوب آیا نمی توان این آزادی را برای خواننده اثر قائل بود که ببیند "آشوری" در "نیچه" چگونه از عهده سبک مولف برآمده است ؟، و در پاسخ این افراد باید گفت که حال شما بفرمایید، ترجمه دوم شهریار (نیکولو ماکیاولی ) را ارائه دهید! و گاه باید به یقین رسید که چنین افرادی نه ترجمه قبلی نیچه راخوانده اند و نه ترجمه آشوری را .
 
مولف کتاب سروش مردم (عقاید محمدرضا شجریان) ادامه داد : جلال الدین کرازی ، مهدی غبرایی ، مهشید مشیری ، صالح حسینی ،ابراهیم یونسی ، محمدجعفر محجوب ، محمدرضا جعفری ، دل آرا قهرمان ،مهدی سحابی ، نجف دریابندری ، محمد قاضی ، ابوالحسن نجفی ، کاظم فیروزمند، حسن هنرمندی ، پرویز داریوش ، داریوش شاهین ، سروش حبیبی ، عبداله کوثری ، مشفق همدانی ، مهستی بحرینی ، داریوش شاهین ، احمد کریمی حکاک ،امیرجلال الدین اعلم ، کاظم انصاری ، مسعود برزین ، جلال آل احمد، پرویزناتل خانلری ، به آذین ، داریوش آشوری ، عبداله توکل ، بهمن فرزانه ، رضاسیدحسینی ، سیروس طاهباز، هر کدام یک یا چندبار، تن به ترجمه تکراری داده اند، خوب آیا همگی اشتباه کرده و به کژ راهه رفته اند؟ و یا دچار خطا و مرتکب جنایتی شده اند؟ مطمئن باشید آن افراد مذکور، که مترجمان حرفه ای معاصر ایران هستند، سفیه نشده اند که آب در هاون بکوبند و اسم و رسم خود را فدای «سرقت ادبی » یا شهرت طلبی » یا «کپی نویسی » یا صلاحدید «مجمع تشخیص همگان » کنند! به قول داریوش فروهر «یک چیزی هست ».
 
وی افزود: به عنوان مثال در مقایسه متن اصلی با ترجمه ، تشابه و تفاوت ظریف ترجمه های رستگار، قاضی ، شاملو و نجفی را در شازده کوچولو آنقدر محسوس است که گاه شخص محقق به سلائق و دیدگاه های مختلف آن افراد حرفه ای غبطه می خورد ! یا مزیت های ترجمه "احمد گلشیری" در ترجمه "گل سرخی برای امیلی" (نوشته فاکنر) بر ترجمه "نجف دریابندری" یا مثلاً به ترجمه های قرآن اگر نیک بنگرید، به راحتی می توان هم به سرقت های بعضی مترجمان اشاره می کرد و هم از هنرنمایی بعضی دیگر از مترجمان انگشت حیرت به دهان گزید !
 
قانعی فرد به پیتر نیومارک و نایدا و نظریاتی که درباره ترجمه مجدد دارند،اشاره کرد و گفت: مطابق تئوری جدید مطالعات ترجمه در انجمن مترجمان آمریکا ، ترجمه ادواری از آثار معتبر جهان ، هر ۱۰ سال یک بار صورت می گیرد.اما در ایران مساله به نیم قرن می کشد. هر مترجمی ایدئولوژی ، تفکر،حاذقیت و زبان و سبکی جداگانه دارد. در فرانسه ، تازگی ها دیدم که حتی آثار کسی مانند "ژان پل سارتر"تاویل و تفسیر می شود، به عبارتی بازنویسی به زبان امروزی و جالب آن که ۱۵۰ مترجم در کمیته های بین المللی هر ۵ سال یک بار مسوول کنترل ترجمه های جدید از آثار ادبی و فکر جهان هستند که در ایران از این خبرها نیست و انجمن علمی مترجمان نداریم تا نظارتی علمی بر کار تولید ترجمه ها بشود .