استرالیا – اعتراض به کشته شدن حمید خزایی پناهجوی ایرانی در اردوگاه مانوس



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ شهريور ۱٣۹٣ -  ٨ سپتامبر ۲۰۱۴



* خون حمید خزایی بر دستان رهبران استرالیا و جمهوری اسلامی

در شامگاه روز یکشنبه هفتم سپتامبر, سازمان های طرفدار حقوق بشر و حمایت از پناهجویان با تجمع در میدان مرکزی کینگ جورج واقع در شهر بریزبین, رفتار و سیاست های خشن, غیرقانونی و ضد انسانی دولت استرالیا در مورد پناهجویان را محکوم کردند. تعداد انگشت شماری از ایرانیان هم در میان شرکت کنندگان این همایش دیده می شدند.
برنامه با صدای بغض آلود بانوی سپید مویی شروع شد که ترجیح میداد به جای سخن گفتن, گریه کند. او گفت که مردن جوانی بیست و چهار ساله به خاطر بریدگی کوچکی بر پایش, شرم آور است. او بیادمان آورد که اگر شخصی سگ و گربه اش را در محیطی مشابه اردوگاه های پناهجویان قرار دهد, از دید قوانین جاری استرالیا مجرم شناخته شده و مجازات میشود. او گفت که سهل انگاری در درمان پناهجویان عملی جنایتکارانه است و مردن جوانی به خاطر عفونی شدن زخمش غیر قابل باور.
اندرو بارتلت, سیاستمداری که بیش از ده سال نمایندگی مردم ایالت کویینزلند را در مجلس سنا بعهده داشت, از سخرانان این گردهمایی بود. او به صراحت گفت که دولت محافظه کار استرالیا در این فاجعه مسئولیت مستقیم دارد و اجرای سیاست های غلط باید هر چه زودتر متوقف شوند.
خانم دکتر سوزان گیبلین, استاد رشته علوم سیاسی در دانشگاه کویینزلند, با ابراز تاسف شدید از وقوع چنین فجایعی خواستار تغییر سیاست های ضد انسانی دولت استرالیا شد.
من هم ضمن برشمردن چند مورد دیگر و از جمله کشته شدن رضا براتی در اردوگاه بدنام مانوس, گفتم که اگر صداهای اعتراض مان را بلندتر کنیم دولت مجبور به تغییر و اصلاح سیاست های مهاجرتی خود خواهد شد. به فریبکاری سیاستمداران هم اشاره ای کردم و نمونه هایی از دروغ های تبلغاتی را در مبارزات انتخاباتی پیشین برشمردم. فریبکاری هایی برای ترساندن مردم از ورود مهاجران و آماده کردن بستری برای تصویب و اجرای قوانینی ساده لوحانه, غیر مسئولانه و بعضا تبعیض آمیز.
در ادامه سخنانم گفتم که رژیم حاکم بر ایران در این جنایت هم شریک است و هم مسبب اولیه, نظامی که تاکنون میلیون ها ایرانی را مجبور به خروج از کشور کرده است. نظامی که وظیفه دستگاه عدالتش, ایجاد فضای امنی است برای خودسری های یک رهبر مطلق العنان و نه دفاع از حقوق مردم. نظامی که ماموریت سپاه و پلیس ش دستگیری, بازجویی, به بند انداختن حق طلبان است. نظامی که روزنامه نگاران, دانشگاهیان, رهبران سندیکاها, و هنرمندان آزادی خواه را به سختی مجازات میکند. رژیمی که به جای تولید اشتغال , تامین بهداشت و مسکن و رفاه به دخالت در خصوصی ترین امور زندگی شهروندان خود می پردازد.
چند سخنران دیگر هم از وضعیت بد اردوگاهای پناهجویان شکایت کردند و خواستار تعطیل کردن اردوگاههای برون مرزی شدند, کمپ هایی که دولت استرالیا در دورافتاده ترین مناطق و در فقیرترین کشورهای مجاور خود برپا کرده است.
عبور ابرهای پاره پاره از بالای سرمان, حضور شمع های روشن در اطراف مان و تصاویر معصومانه حمید فضایی سنگین و غمزده درست کرده بودند. سرانجام اشک های آسمان نیز گونه هایمان را تر کردند.
این گردهمایی هم مثل بسیاری دیگر از برنامه ها حاشیه هایی نیز داشت. در همان ابتدای کار, شخصی با سر و وضعی نا مرتب و حرکاتی نامعقول به سوی مجری رفت تا مزاحمتی ایجاد کند, بی توجهی شرکت کنندگان و خونسردی مجری نومیدش کرد و بدون سروصدا به راهش ادامه داد, نیازی هم به مداخله نیروی انتظامی پیدا نشد. شاید که او تحت تاثیر مواد مخدر و یا الکل بود.
مورد دوم, حرکات اعترضی یکی از ایرانیان بود, درست در زمانی که من به موارد نقض حقوق بشر در ایران اشاره میکردم. وقار و متانت شرکت کنندگان او را هم مایوس کرد, خوشبختانه فضایی برای آشوبگری و اغتشاش وجود نداشت. اما برخلاف مورد اول که شخص مزاحم بدون سماحت صحنه را ترک کرد, هموطن جوان ما دست بردار نبود و برای شکایت کردن به سراغ مدیر همایش هم رفت. ولی انگار با زهم راضی نشده بود, در حالیکه میدان را ترک میکردم مستقیما به سمت من آمد و با لحنی آمرانه از من خواست که دیگر در مورد نقض حقوق بشر در ایران سخنی نگویم. فرصتی برای گفتگو نبود, برای رفتن عجله داشتم و سقف و سرپناهی هم در اطراف نبود. نمیدانم هدف واقعی وی که بر خلاف مزاحم قبلی سر و صورتی منظم و آراسته هم داشت, چه بود, ولی این برخورد خاطرات تلخی را در ذهنم زنده کرد. خاطراتی از سالهای پیشین که چشم و گوشهای وابسته به سفارت جمهوری اسلامی در اطراف اجتماعات مان پرسه میزدند و بخاطر لقمه نانی خار گلوی مان میشدند.

مهران رفیعی