از : زندانی زنجیری
عنوان : سیخ و سنگ میزنی!
بازداشتی جدید از جیب کوچکش چیزک سیاهی را بیرون کشید و گفت .
بیا حال کن ،سیخ و سنگ بزنیم!
زنجیری : چگونه این پشکل را با خود به داخل آوردی ؟مگر جستجویت نکردند؟
بله ولی پیداش نکردند!
زنجیری : مقدارش کم است ،تنها حال کن !
خوب برای چی اینجاهستی؟
زمینهای کشاورزیم را میخواهند با قیمت نازلی از م بگیرند و برای" پاسدارها" خانه بسازند من امضأ نخواهم کرد.
۶۴۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹٣
|