از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام دوستان. با اجازه، این مقاله ی خوب بانو اکرم پدرام نیا را بخاطر تشکر از دلسوزی ایشان و هم بخاطر
هشدار و فاجعه ای که در منطقه ی کم نظیر زیبای تالش و کل شمال ایران به وسیله ی سود جویان بیرحم و غارتگر رخ داده در «وَشتَنِ واژه ها» منتشر کردیم.
درد اصلی ما این نیست که چنان فاجعه ای رخ داده؛ درد اصلی این است که همچنان ادامه دارد و با توجه به تذکرات بیشمار ما مسئولین در پایتخت دست به هیچ کاری که بتواند نابود سازی طبیعت را متوقف کند نزده اند،* و حتی بعضی از مثلن "نمایندگان" مردم طرح پنج سال ممنوعیت بریدن درختان جنگل را در مجلس رد کردند و متوقف ساختند بی آنکه بدانند در جنایتی بزرگ دست دارند! زیرا آنها به عبث فکر می کنند که اگر بریدن و غارت باقی مانده ی جنگل های بسیار محدود ما ادامه یابد می توانند به مردم بگویند که در مسیر ایجاد شغل فعال بوده اند. یعنی آن ها به میهن زخمی و غارت شده و طبیعت ویران اش کاری ندارند؛ بلکه هر لحظه به دور بعدی انتخابات می اندیشند!
* نوشتم: « مسئولین در پایتخت دست به هیچ کاری که بتواند نابود سازی طبیعت را متوقف کند نزده اند»، زیرا به مرکز استان که خود تنظیم کننده غارت و نابودی جنگل هاست دیگر هیچ امیدی نیست. اعضای شورای شهر قبلی رشت همینک بخاطر دزدی های کلان در بند و منتظر محاکمه اند، و متأسفانه اعضای شورای شهر جدید و دیگر مسئولین مرکز استان نیز پندی از سرنوشت پیشینیان نگرفته اند چنانکه اخیرن به دستور مرکز استان پارک جنگلی «گیسوم» که مردم خسته و به شدت عصبی و چاقو زبان شده ی ایران در روز های تعطیل می آمدند و زیر سایه سار درختان اش پناه می گرفتند تا اندکی بیاسایند، را در روز روشن نابود کردند و فریاد های بغض آلود ما تا این لحظه به گوش هیچ کسی نرسیده!
گوش ها کر گشته اند و چشم نیست،
آن همه طبل و شعار از آنِ کیست!؟
۶۴۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹٣
|