فدرالیسم، یک ضرورت؟ - پرویز دستمالچی

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : خوشبینی
کیا گرامی،مطرح کردن بعضی از مسائل ناشی از خوشبینی مفرط نیست. باید گفت: در این مملکت بازی وجود داشت به نام بازی شاه وشیخ، در کامنتی به آن اشاره کرده ام ، مطرح کردن آن تلف کردن وقتتان خواهد بود. در رابطه با ثقسیم بندی حاکمیت درست می فرمایید،اما این را در راستای ترس حاکمیت از مسائل قومی نباید تعبیر کرد ، بلکه در راستای بقا باید جستجو کرد.اگر دقت کرده باشید ، ممالک محروسه که لق لقه زبان بعضی از افراد شده، در راستای همان بقا می باشد. ممالک محروسه یعنی چه؟ یعنی تقسیم بندی قجری، که نوع وروش حکومت گری در آن دوران هم مشخص است، بحث کردن واشاره به جزئیات آن فکر می کنم بی مورد است، اما آن تقسیم بندی یعنی احیای سلطنت،اما با حضور شیخ که فعلا"سلطان نیز می باشد.واگر بعدا"فقط شد سلطان ، باز هم شیخ در کنارش خواهد بود .یعنی بازی شاه و شیخ به طریق دیگر مطرح می گردد.جامعه در تلاش است خود را از این دور خارج کند. بازیگرانی هستند که ساز دیگری می زنند.که در حقیقت وقت خود را تلف می کنند.باید به این نکته توجه داشته باشیم ، تقسیم بندی که بعد از تحقق دمکراسی بر این سرزمین اگر انجام گیرد می تواند کمک کننده به رشد دمکراسی خواهی مردم ، وهمچنین باعث تعمیق نوع رفتار دمکراتیک در مردمان این سر زمین می شود . عکس آنرا باید خوشبینی بحساب آورد. با آرزوی بهروزی
۶۴۷۱۶ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : امیر جان به خوشبینی شما غبطه میخورم!
حال حاکمیت اسلامی با این‌همه بی‌ عدالتی و قتل و غارت ،که حتی مسلمانان خودمان به عن‌ اعتراف دارند به چاره افتاده است و خیال دارد مسائل قمی و شهروندی را با تقسیم مملکت بین خودیها حل کند.

امیدوارم شما حق داشته باشید.
۶۴۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : ‫چرا علیرغم اعتراضات، بی عدالتی ها همچنان در کشور جاری است
‫یوسف گرامی، شکوه از این داری که چرا عدد وسیعی از هموطنانت سخنان شما را راهنمای عمل خود قرار نداده، و قدمی در ‫جهت احقاق حقوق شهروندی ایرانیان بر نمی دارد.اگر صفحات همین ‫تارنمای محترم اخبار روز را به دقت ورق بزنی، شاهد دهها نوشته و نظر در رابطه با بی عدالتی های موجود در جامعه ایرانی هستی.

اما اگر سئوال این است، که ‫چرا علیرغم اعتراضات، بی عدالتی ها همچنان در کشور جاری است، باید بگویم همه اجحافات موجود،‫ ریشه در، نبودِ فرهنگ مردمسالاری در کشور دارد. ‫
مردم ایران علیرغم عشق فراوانشان به کشور و یکپارچگی آن، که باعث حفظ کشور در طی قرون متمادی شده است، در اثر آراسته نبودن به فرهنگ مردمسالاری، در هر مقطعی از زمان تنها یک اندیشه و لاجرم یک گروه از ایرانیان دستگاه اداره کشور را در سلطه انحصاری خود قرار داده اند

‫اگر شما بواقع در پی احقاق حقوق شهروندی خود و دیگر هموطنانت هستی، این طبل پوسیده دشمن قرار دادن قوم فارس و ترک با یکدیگر را به کناری بگذار، که راه دشمنی، کینه و دشمن تراشی به جایی جز‫ باطلاق و منجلاب منتهی نمیشود
۶۴۶۹۹ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣۹٣       

    از : . یوسف آذربایجان

عنوان : بخاطر ضرورت سیاسی منطقه فدرالیزیم
اولا من نمیدانم که چرا بعضی ها از عنوان و استفاده کلمه ترک ترس دارند من آذربایجانی دارای یک زبان هستم که با آن محاوره میکنم و با میلیونها انسان دیگر روابط بر قرار میکنم و مرکز علمی سازمان ملل یعنی یونسکو این زبان مادری مرا ترکی مینامد .دوم اینکه به جای احترام به حقوق برابر انسانها ، تنها بخاطر ضرورت سیاسی منطقه چشمی به فدرالیزیم انداختن راه گشا نخواهد بود یعنی خیلی پوست کنده بگویم فدارالیزم را راهی برای حل حقوق ملل تحت ستم انتخاب نکرده بلکه ابزاری برای حفظ تمامیت ارضی انتخاب کردن نتیجه بخش نیست .همین هفته اول ماه مهر بود و برای هزاران کودک غیر فارس روز شکنجه و جزاست ، حالا سوال میکنم برای این روز چه کردیم . کدام سازمان و انجمن مدافع حقوق کودک و حقوق بشر ایرانی انگشت گذاشت روی این روز ننگین در ایران. یعنی این که هر روز که میگذرد تضاد ها موجود عمیق تر میشود و راه حل دشوار. و این خام خیالی است که بعضی ها فکر میکنند که خواستهای حقوق ملل تحت ستم فروکش خواهد کرد اصلا اینطور نیست نگاه کنید به افزایش دستگیری ها مثلا آذربایجان .
۶۴۶۹۱ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : فدرالیسم بعضی ومرغ آن وری
کیا گرامی، چنین نخواهدشد که چنان پنداری: حاکمیت فعلی ایران با توجه به تجربیات تاریخی وتغییر شرایط زیست جمعی مردمان ایران پی برده است که خواسته های مردمان ایران چه چیزهایی است.واز مطرح شدن مسائل قومی وایجاد شکافهای مصنوعی هم استقبال می کند. وخود نیز در این مورد فعال است. این حاکمیت می داند تنها چیزی که در این سرزمین ویران کننده بساط استبداد می تواند باشد ، یک چیز است.آنهم دمیدن روح ملی در مردمان این سرزمین است، به همین دلیل، گاهی به ناچاری در ایجاد شکافهای مصنوعی قومی نقش آفرین می شود.(دوره هشت ساله احمدی نژاد وتیمش را مشاهده کنید) بله !جامعه ایران در روند تفکر دموکراسی خواهی به سمت نوعی فدرالیسم خواهد رفت ، اما نه از آن نوعی که خیلی ها آرزویش را دارند .که هنوز هیچی نشده است متر بر داشته اند، وبدلخواه شروع به افراز این سرزمین کرده اند وبه دیگران هشدار می دهند باید مواظب باشید که مرغتان در منطقه من نیاید واله !چنان و چنین می کنم
۶۴۶۹۰ - تاریخ انتشار : ٣ مهر ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : حقوق قومی وحقوق شهروندی
استاد گرام ،مقاله بسیار مفیدی است درود بر شما ،در جامعه ایران در صد سال اخیر ،برای تغییر شرایط زیستی تلاشهایی انجام پذیرفته است .یکی از تغییرات، تغییر، شرایط زیست جمعی است .که از زیست جمعی ایلی وروستایی به شکل دیگری تغییروسازمان دهی شده است.که می توان گفت:ازنزدیک به ۷۰درصد نوع زیست جمعی ایلی وروستایی، به نزدیک به ۸۰ درصد زیست جمعی شهری تغییر شرایط داده است.خواسته ها ونوع مناسبات اجتماعی در زیست روستایی و ایلی روش خاص خود را دارد،اما در مورد زیست شهری ایجاد شده ،در سرزمین ایران می توان گفت : در این نوع زیست، دو نوع شهر ایجاد شده است :یکی کلان شهرها دوم شهرهای کوچک .در کلان شهرها می توان گفت :آنان نمونه ای کوچکتر از ایران می باشند که ترکیبی از اقوام مختلف می باشند .افرادی که در این کلان شهر ها قرار می گیرند، خواسته یا ناخواسته در روند تغییرات اجتماعی، عبور از تفکرات نظام قبلی ، بر آنان تحمیل می شود واین هم اجتناب ناپذیر است ،ویا اینکه خود با اشتیاق آن تغییرو تحولات را پذیرا خواهند بود. و حقوق شهروندی وفردی آنان جایگزین حقوق قومی و خواسته های قوم وطایفه اش قرار می گیرد.در مورد شهرهای کوچک نیز می توان گفت: بعضی از شهرهای کوچک که تقریبا" بصورت یکدست مردمانش از یک قوم هستند. در آنجا نیز مردمانی از طوایف مختلف همان قوم ، در کنار هم قرار گرفته اند.در این نوع شهرهاهم تغییراتی در نوع زیست جمعی آنها ایجاد شده ویا خواهد شد.اگر آنان قبلا"بر سر خواسته های طایفه ای بر سر وکله هم می زدند. در این نظام زیست جمعی شهر نشینی، خواسته های دیگری جایگزین خواسته های طایفه ای قبلی می شود.ودر نظام زیستی جدیدبرای آنها خواسته های مشترکی تعریف می شود،که ناشی از حق فردی وشهروندی آنان است که این افراد با سایر افراد شهرهای دیگر و کلان شهرها بر حول مسائل مشترک فردی وشهروندی روند مبارزاتی را پیش می گیرند.وسازماندهی می کنند.برای این نوع افراد ، دیگر مطرح کردن موارد قومی بی معنی خواهد بود ویا وقت تلف کردن محسوب می شود،یاد از آن مسائل قومی نوعی حس نوستالوژی است. آموزش به زبان مادری در این تغییر و تحولات چگونه خودش را نشان می دهد. درمورد کلان شهر ها می توان گفت:وقتی فردی وارد کلان شهر می شود،خود متوجه خواهد شد.برای آموزش ، موردی را باید انتخاب کند .که در آن کلان شهر وسیله ارتباطی همه ی اقوام مختلف ساکن آن کلان شهر است .آن چیزی نیست جز زبان همگانی یا رسمی کل کشور،در اینجا لهجه ویا زبان محلی این فرد کاربردی در حد خانه خودش دارد، نه جای دیگر ،واو می داند در مسیری وارد شده است که از نظام قومی خارج شده ونظام شهروندی برآن حاکم شده است،ودر اینجا بایددنبال حق وحقوق فردی باشد.هر موردی که این حق وحقوق شهروندی را فراهم می کند وسیله ایست که باید از آن استفاده کند.در مورد شهر های کوچک که تقریبا"یکدست هستند، می توان گفت:در رابطه با آموزش وزبان آموزش به این نکته می توان اشاره کرد آنهم این است:شرایط جدید زیستی مسیری دیگر فرا روی افراد قرار می دهد واین افراد با توجه به پذیرفتن تقدم حق فردی وشهروندی نسبت به حقوق قومی روشی را بر می گزینند که برای او شرایط بهتری برای یاد گیری فراهم می کند اگر در ایران زندگی کند ،آن شخص به این نتیجه می رسد .اگر من به شیراز ویا اصفهان ویا.... فلان محل بروم .پس نیاز به یادگیری زبانی هستم .آموزش به ان زبان هستم که بتوانم مشکلاتم را به راحتی حل کنم .حال آن زبان فرا گیر هر اسمی می خواهد داشته باشد.ویا اینکه از کشور خارج شوم ،پس باید زبانی را بیاموزم که بتوانم مشکلات بیرون از کشور را برایم حل کند.دراینجا آن فرد جامعه شهری وبا توجه به حق شهروندی خود تصمیم گیرنده است.در اینجا هیچ تفکری نمایندگی این را نخواهد داشت که بصورت دو آتیشه بگوید ، نخیر!این افراد باید همان زبانی را یاد بگیرند که ما می خواهیم ودوست داریم،چون احساس می کنیم موجودیت قوم اندیش ما دارد به خطر می افتد .باید زبان ایل و طایفه ما هم در دستور کار آموزش قرار گیرد . بصورت فرا گیر هم این کار باید انجام شود.چون قرار نیست افراد قوممان از منطقه قومی خودشان خارج شوند ویا اصلا"آنان همچنین حقی ندارند.آنان بجز حق قومی نباید به حقوق دیگر ، که حق فردی وشهروندی است توجه داشته باشند.این وکیلان خود خواسته ، پروژه آموزش به زبان مادری را بصورت ریاکارانه و فریبکارانه در دستور کار خود قرار داده اند .وجالب است آنان در سرزمین ایران متوجه این شده اند که زبان فارسی سد راهشان است . بخاطر همین است ، قومی را بعنوان دشمن فرضی به نام قوم فارس مطر ح می کنند.وبه دنبالش حذف زبان فارسی مطر ح خواهد شد. در رابطه با استفاده از به زبان مادری در آموزش می توان گفت:خیلی از مدافعین حقوق فردی و حق شهروندی افراد در مورد آموزش صحیح، که یکی از خقوق مهم و اساسی افراد است . نظری را مطرح می کنند وکشورها و جوامعی با پیشینه ی ،شیوه های دمو کراتیک در حکومت داری هستند.این نظر را به اجرا گذاشته اند. ان هم چنین است.برای آموزش به زبان رسمی (هماهنگ در یک سرزمین)در بعضی از مناطق خاص که کودکانی وجود دارندکه بر اثر لجاجت ویا ندانستن ویا نتوانستن والدین، با ربان رسمی هیچ آشنایی پیدا نکرده اند،در این موارد باید از همان زبان مادری استفاده شود واورا کم کم آماده حرکت برای وارد شدن به جامعه بزرگ کشور کرد.و می توان گفت این یکی از ضروریات نظام آموزشی سرزمین ایران بوده وخواهد بود .البته با توجه به زیست جمعی مردمان ایران این موارد بسیار نخواهد بود.معمولا"در جوامعی که زبانهای مختلفی مطرح است چون آنان هم مطرح کننده نوعی ادبیات وفرهنگ هستند وآنان بخشی از هویت سرزمینی محسوب می شوند، روشهایی برای نگهداری آنان انجام می گیرد .در رده های بالای آموزشی کرسی هایی آموزشی آن زبانها بصورت فعال مطرح و پی گیری می شود.
۶۴۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : ما راهی‌ جز مبارزه برای فدرالیسم نداریم!
حتی تیم‌ مهندسی‌ بیت رهبری به این نتیجه رسیده است که نهایتا مملکت تجزیه و یا فدرال میشود به همین دلیل به منطقه بندی کردن مملکت جهت گیری کرده است.

اما این تقسیم‌بندی در زیر حکومت اسلامی به معنی‌ "تقسیم کن و حکومت کن" قدیمیست.

راه ما در صورت امکان عبور از رفراندم است .همانطور که مقاله به آن اشاره دارد.
۶۴۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹٣       

    از : masoud memar

عنوان : حضور آقای دستمالچی
آقای دستمالچی شما اساس و پایه سیاستگذاری را بر روی خواست و میل مطرح میکنید و میگوئید : « ما باید به یک پرسش اساسی پاسخ دهیم، و اساس این پرسش روشن کردن یک تصمیم سیاسی است: آیا می خواهیم یک واحد سیاسی به نام ایران که محصول تاریخ چند هزارساله شکل گیری یک ملت است را حفظ نمائیم و با هم و در کنار هم زندگی مشترک نمائیم یا خیر؟ » من با شما بر سر حقانیت یا کیفیت فدرالیسم بحثی ندارم بلکه با پایه فکری و اساس سیاستورزی شما مخالفم هر چند با ایده آلهای شما کاملأ همنظرباشم. سیاستورزی سرفأ بر مبنای نظری و خواست و باور منجر به انقلاب فرهنگی چین میشود موجب انقلاب فرهنگی در ایران میشود موجب فاجعه ویتنام میشود به استبداد استالینی می انجامد مجاهدین خلق را به سازمان تروریستی مبدل میکند به اشغال افغانستان توسط شوروی منجر میشود و نیروهای القاعده بکمک تکنولژی و کادرهای خبره آموزشی غرب احیا میشود . اولأ لازمه سیاستگذاری اساسأ به توانستن بستگی دارد نه خواستن دومأ به تاریخ معاصر و کهن برنمیگردم که محل مناقشه است از مشروطیت تا اسکات دولت مصدق . به تاریخ همین حکومت بنگریم ٫ کدام تصمیم سیاسی اپوزسیون در عمل ٫ دستاورد مثبتی در جامعه داشته است ؟ شاید همانطور که خود نوشته اید جواب دهید : « (برای من) یک امر کاملا روشن است، تا زمانیکه که ما نتوانیم از جمهوری اسلامی عبور کنیم، نه تنها این مشکلات حل نخواهند شد، بل بر دامنه آنها همواره افزوده خواهد گشت.» آنوقت دو سوال اساسی و سیاسی مطرح است : چگونگی عبور کردن ؟ با کدام نیروهای بالقوه ؟ اگر هم منتظر باشیم تا این عبور انجام گیرد یقینأ نیروهای عبور دهنده تعیین سیاست خواهند کرد مانند نیروهای تحت رهبری خمینی در اسکات سلطنت پهلوی . یقین داشته باشید که اگر نیروهای اجتماعی و نهادهای مدنی موجود در ایران بتوانند نقش تعیین کننده در تحولات سیاسی ایفا کنند که به نظرم تابحال نسبت به توان خود عمل کرده است ٫ امکان حکومت فدرالی در لیست انتخاباتی نیز میسر است در غیر اینصورت هر رهبری یا دخالت خارجی بدنبال تحقق اهداف خویش عمل خواهد کرد حتی با ظاهر زیبنده و دموکراتیک .
۶۴۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : حقوق شهروندی احاد مردم ایران در اقصی نقاطش
‫آقای دستمالچی گرامی، نوشتار حاضر شما را، در مجموع خود،‫ نوشتار خوبی ارزیابی می کنم، و در هم رأیی با شما و خیل عظیمی از هموطنان صلحجو و عدالت طلبمان، حرکت در سمت نهادینه کردن مردمسالاری در کشور را تنها راه کشور در جهتِ دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی برای احادِ مردم کشور در اقصی نقاطش میدانم

اما از طرح سئوالی که در انتهای نوشتار آورده شده، نه تنها متعجب، بل حیرانم. در متن سئوال، ‫واحدِ سیاسی به نام ایران که قدمتی چند هزار ساله دارد‫، ‫مطرح و قبول میشود.
این همه قدمت، نه در اثر خواستِ عددی معدود، بل، به استنادِ اسناد تاریخی موجود از تاریخ دور و نزدیک ایران، در اثر رشادتهای اکثریت عظیمی از ایرانیان حفظ شده است.
بنابراین ‫طرح سئوال به آن شیوه ای که مطرح شده، ‫به مثابه آن است، که کسی از موجودی هوشمند و پر تکاپو در مسیر زندگی سئوال کند، آیا میخواهی به زندگی ادامه دهی.

‫اگر قرار است سئوالی طرح شود، طرح سئوال نمیتواند در باره ادامه زندگی کشوری به نام ایران باشد، اما میتوان و باید پرسید، ‫چگونه و به چه روشی میتوانیم به دور باطل استبداد در کشور پایان دهیم، ‫به قسمی که در پس اِعمالِ آن روش یا روشها ایرانی داشته باشیم، بر مبنای رعایت حقوق شهروندی احاد مردم ایران در اقصی نقاطش
۶۴۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹٣