رمزگشایی از جنسیت در جنگ
ساندرا هیل-ترجمه:رها دوستدار
•
یکی از مشکلات موجود در تفاسیر و جهتگیریهای سیاسی ما (در رسانهها، دانشگاهها، و غیره) این است که همواره سعی ما بر این است که زنان را همچون قربانی به تصویر بکشیم، در حالی که لازم است به فضاهایی که زنان در درگیریها خلق میکنند، شگردهایی که برای ادامه بقا میآموزند، و مسائلی مانند اینها آگاه باشیم
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲ مهر ۱٣۹٣ -
۲۴ سپتامبر ۲۰۱۴
اگر بحث جنسیت را وارد نظریههای مربوط به جنگ کنیم، این نظریات چه تغییراتی پیدا میکنند؟ ساندرا هیل، استاد انسانشناسی و مطالعات زنان دانشگاه یوسیالای، در این نوشته بیان میکند که در سالهای اخیر، آگاهی از اثرات جنگ بر زنان افزایش یافته است اما هنوز به رابطه عمیق نگرشها و ساختارهای جنسیتی با نظامیگری توجه کافی نشده است. این نگرشها زنان را به مثابه ابزار تولید مثل برای تأمین جنگجویان جدید یا نو کردن جمعیت پس از پایان جنگ میبینند؛ ابزاری که نه فقط برای یک مرد، بلکه برای کل یک گروه مسلح، یک گروه قومی، یک کشور یا یک ملت است.
این نوشته برگرفته از درسنامه دانشگاهی ساندرا هیل با عنوان «زنان در مناطق بحران» است که او برای ترجمه در اختیار زننگار گذاشته است.
***
اجازه دهید کمی تأمل کنیم و ببینیم که مقصود از «همدستی»، واژهای که مرا به مفهوم «دوگانگی و ابهام» میرساند، چیست. این مفهوم را هومی بابا ۱ مطرح کرده و اشارهاش به رابطه پیچیده استعمارشده/استعمارگر است. در این رابطه، استعمارشده نسبت به استعمارگر حسی دوگانه و مبهم دارد، در نتیجه این رابطه تنها مستلزم نفرت یا مقاومت نیست، بلکه غالبا احساساتی چون حسادت و حسرت و تمایل را نیز در خود دارد. این دوگانگی و ابهام یکی از بحثانگیزترین مباحث تفکر پسااستعماری است، یکی از آن آرایی که مفاهیم «خوب و بد»، «قربانی و گناهکار»، «استعمارگر و استعمارشده» و مانند اینها را بهکلی برهم میریزد.
آیا از نظر من زنان تنها قربانیان یا قربانی اصلی هستند؟ خیر. موضوع جالب از نظر من این است که نظریهها وقتی وجهی جنسیتی پیدا میکنند دچار چه تغییری میشوند. برداشت ما از درگیری و جنگ زمانی که (۱) جنسیت را در نظر میگیریم، و (۲) زنان را تنها به عنوان قربانی در نظر نمیگیریم، دستخوش چه تغییری میشود؟ یکی از مشکلات موجود در تفاسیر و جهتگیریهای سیاسی ما (در رسانهها، دانشگاهها، و غیره) این است که همواره سعی ما بر این است که زنان را همچون قربانی به تصویر بکشیم، در حالی که لازم است به فضاهایی که زنان در درگیریها خلق میکنند، شگردهایی که برای ادامه بقا میآموزند، و مسائلی مانند اینها آگاه باشیم. به بیان دیگر، زنان میتوانند همزمان هم قربانی باشند و هم «چیزی دیگر» یا بسیاری «چیزهای دیگر». بنابراین آشکار است که باید پندارهای رایج و غالب را که از تقابلهای محبوب در تفکر غربی سرچشمه میگیرند پیچیده کرد و بر هم ریخت. برای مثال، در عین حال که میتوان زنان را در موقعیتِ درگیری و جنگ به جای قربانی نشاند، این موضوع را نیز میتوان بررسی کرد که زنان صرفاً با دوام آوردن در آن موقعیت یا داشتن سهمی کوچک در مبارزه احتمالاً به چه اعتمادبهنفسی رسیدهاند. امکان دارد زنان موقعیت مورد بررسی را تنها با اتکا به بقای خود با آگاهی بیشتری پشت سر بگذارند.
تنها آینده نشان خواهد داد که آیا قرن بیستم علاوه بر جنبشهای اجتماعی مدرنیستی قرن جنگ، انقلاب، قومکشی، و اشغال هم بوده است یا خیر. متأسفانه آن طور که من میبینم قرن بیستویکم هم از این لحاظ همان قدر پویا و پروپیمان آغاز شده است. در بسیاری از مناطق جهان، شاهد درگیریهایی به مراتب خشونتبارتر هستیم. تعدادی از این درگیریها را میتوان «درگیریهای دائمی» محسوب کرد، کموبیش مانند «هندوچین» (عمدتاً ویتنام) در قرن گذشته (مانند فلسطین، ایرلند شمالی، باسک در اسپانیا، کردها، ارمنیها، درگیریهای سودان، و جنگهای بیپایان ایالات متحده که مردم آمریکای شمالی را در وضعیت درگیری دائمی قرار میدهد). در اینجاها مرز میان جنگ و صلح یا مبهم و نامشخص است یا میتوان این دو را ادامه یکدیگر در نظر گرفت. میخواهید چند «درگیری دائمی» دیگر از این دست را نام ببرم؟ با در نظر گرفتن کل طیف جنگهایی که در جریان است، اصلا در مورد کل مفهوم «صلح» یا «زمانه صلح» دچار تردید میشویم.
در اینجا میخواهم معنای کلمه «جبهه» را هم واژگون کنم. در بسیاری از موقعیتها، «جبهه» پیوسته در حال تغییر شکل است. در طول جنگ جهانی دوم و در بسیاری از موقعیتهای دیگر، صاحبان قدرت بارها «جبهه» را بازتعریف کردند تا بتوانند زنان (و اعضای گروههای مختلفِ حاشیهای مانند یهودیان در ارتش روسیه) را روانه موقعیتهای خطرناکی کنند که، در عین حال، «جنگ» یا «جبهه» محسوب نمیشدند، زیرا فرستادن آنان به «جبهه» یا «جنگ» نظام جنسیتی را برهم میزد.
مفهوم «قومکشی» را نیز همواره باید مورد سوال قرار داده و بررسی کنیم که چرا صرفِ استفاده از این کلمه باعث درگیری و بحث فراوان است. باید از خود بپرسیم که استفاده از این مفهوم چرا در بعضی جاها تا این حد با مقاومت مواجه میشود و چرا در مقابل بعضیها برای استفاده از آن این قدر شتاب دارند. لازم است سیاست نامگذاری و نامها را بررسی کنیم.
همچنین لازم است ارتباط «جهانیشدن» با اندیشههایی را بررسی کنیم که به انتشارشان مشغولیم. این واقعیتی است که قومکشی، اشغال وحشیانه، سرکوب خشونتبار حکومتی، شورش مسلحانه، و جنگ تمامعیار زندگی و فرهنگ انسانها را در معرض تغییر یا نابودی قرار میدهد، ولی این خشونت با روند جهانی شدن روز به روز پراکندهتر و فراملیتیتر میشود. تجارت اسلحه در سراسر جهان رونق میگیرد و به این درگیریها دامن میزند و موجب بیثباتی هر چه بیشتر میشود. ولی ما نیز، به نوبه خود، میتوانیم بپرسیم که چه کسی یا چه چیزی به تجارت اسلحه دامن میزند.
در سالهای اخیر، آگاهی از اثرات جنگ، درگیری مسلحانه، انقلاب/جنبشهای آزادیخواهانه، قومکشی و اشغال بر زنان افزایش یافته است. با این وصف، توجه به این موضوع کمتر از توجهی است که صرف نشان دادن رابطه عمیق و تنگاتنگِ ساختارهای جنسیتیـ باورها، سیاستها، و عرفهای جنسیتیـ با علتها و طرز عمل درگیریهای امروز و با نظامی شدنِ بسیاری از جوامع میشود. ما از طریق گزارشهای رسانهها، شاهدان عینی و شهادت قربانیان مطلع شدهایم که در بوسنی و روآندا، و در حال حاضر در دارفور و کنگو، تجاوز و سایر اشکال خشونت «جنسی» به سلاح جنگی تبدیل شدهاند. خشونت جنسیِ مبتنی بر جنسیت در تحلیل جدید درگیری و جنگ بسیار مهم است. با این همه، نظریهپردازی درباره این فجایع کافی نبوده است. واقعیتی که اغلب به اندازه کافی بررسی نمیشود این است که چنین خشونتی در بیشتر موارد به نگرشهای جنسیتی تبعیضآمیزِ پیشین هم از جانب مقصران و هم از جانب قربانیان خشونت وابسته است، نگرشهایی که زنان را به مثابه ظرف تولید مثل (برای تأمین جنگجویان جدید یا نو کردن جمعیت پس از درگیری) یا نمادهای فرهنگ در نظر میگیرند، آن هم نه فقط برای یک مرد، بلکه برای کل یک گروه مسلح، یک گروه قومی، یک کشور یا یک ملت. در این زمینه نیز به اندازه کافی نظریهپردازی نشده که در این درگیریها، که کنشهای سیاسی بر بدن زنان حک میشود، تجاوز تا چه حد میتواند هم محوکننده «تفاوت» و هم نشاندهنده آن باشد.
از این گذشته زبان «جنگ با تروریسم» بهکرّات متضمن اشاعه رمزگان جاافتاده جنسیت بوده و در نتیجه این رمزگان موجود را تثبیت کرده، گسترش داده، و تحریف یا تشدید کرده است. برای مثال، گفتمان دفاع از حقوق زنان (از سوی فمینیستها، رسانههای گروهی، و دیگران در ایالات متحده) بهشدت برای توجیه حمله به افغانستان و عراق به رهبری آمریکا مورد استناد قرار گرفته است. ولی پژوهش و نظریهپردازی درباره تأثیر این مداخلههای نظامی گستاخانه بر زنان باز هم کافی نبوده است. مثلاً تلاش برای ساختن «عراقی نو» و تأمین امنیت آن مستلزم نظارت شدید و سفت و سخت بر نقشهای جنسیتی بوده است. در واقع در حالی که بدن زن موضوع نظریههای غربیِ مبتنی بر تبعیض جنسی است، بدن زنان عراقی نشاندهنده اصول اخلاقی، سیاست، و حاکمیت مستقل غیرغربی شده است. نتیجه عجیب مداخله نظامی ایالات متحده محرومیت گسترده زنان عراقی در تمام سطوح از اشتغال و تحصیل بوده و عملاً این زنان را از بخش عمدهای از زندگی عمومی و اجتماعی حذف کرده است که این خود به نسبت مناطق وسیعی از عراقِ پیش از دخالت نظامی آمریکا تغییری بارز محسوب میشود. برای تأکید بر نکات فوق باید گفت که گرچه ممکن است هنجارها و رفتارهای جنسیتیِ پیشین از عوامل عدم آمادگی کافی برای این تحولات باشد، ولی این درگیری و جنگ آنها را تشدید کرده است.
علاوه بر این، برنامهها و طرحهای ملیگرایانه در سراسر جهان به تأیید و تثبیت ناهمجنسخواهی و تولید مثل در میان ناهمجنسخواهان گرایش داشتهاند، تا آنجا که حتی در زمانهایی که کمابیش صلح برقرار است، نظامیان با جدیت فعالیتها یا روابط همجنسخواهانه را سرکوب یا ممنوع میکنند. به این ترتیب مسئله دیگری که نیاز به پژوهش دارد این است که چرا به نظر میرسد اجبار به ناهمجنسخواهی در زمانهای درگیری و جنگ باز هم افزایش مییابد. آیا این امر تنها به تولید ارتشهای آینده و شکلگیری متعارف «خانواده» به عنوان واحدی فرضی برای حفظ انسجام ساختار جامعه بستگی دارد، یا به حفظِ بهاصطلاح روحیه گروهی در ساختار متداول مراتب نظامی وابسته است؟ نظامی شدن جنسیت و هنجارهای جنسیتی به چه معنی است؟
بیتردید، اینها فقط چند نمونه از تحولات نگرانکننده در زمانه معاصرند که در نتیجه برخورد و تقابل جنسیت و جنگ و نظامیگری پدید آمدهاند.
۱. Homi K. Bhabha is the Anne F. Rothenberg Professor of the Humanities in the Department of English, the Director of the Humanities Center and the Senior Advisor on the Humanities to the President and
Provost at Harvard University
منبع:زن نگار
|