دور باطل مبارزه مسلحانه در کردستان


فرخ نعمت پور


• و حال دهها سال از آغاز این شکل مبارزه گذشته است و عملا ما این امکان را یافتهایم که چرائی و استراتژی آن را در بوته آزمایش بسنجیم. واقعیت این است که مبارزه مسلحانه در کردستان ایران هیچگاه نتوانست آنچنانکه تئوری پردازانش مدعی بودند رژیم را ناچار به مصالحه با احزاب اپوزیسیون کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱٣ مهر ۱٣۹٣ -  ۵ اکتبر ۲۰۱۴


مقدمه
در رسانهها خبر از درگیرهای مسلحانه در کردستان ایران می رسد، در درگیریهائی که دهها تن از نیروهای طرفین کشته و زخمی شدهاند، و چنین به نظر می رسد که با پخش این اخبار ما بار دیگر در ابعاد نوینی شاهد درگیریهای مسلحانه میان نیروهای اپوزیسیون کرد ایرانی با دولت مرکزی خواهیم بود.

علل
در خوانش علل عروج دوباره مبارزه مسلحانه در مرحله فعلی می توان به دو مورد اصلی اشاره داشت: مورد اول، فضای دگرگونه در کردستان عراق به علت تبعات جنگی که در منطقه جریان دارد، می باشد، و مورد دوم، استفاده جریانات معینی از این وضعیت در جهت عبور از شرایط رکود و بحران، استفادهای که می توان بر آن نام پراگماتیسم ایده جنگ مسلحانه نهاد.

مورد اول، شرایط دگرگونه در اقلیم کردستان
فضای جنگی در منطقه و تاثیرات معین و گاها شدید آن بر کردستان عراق، باعث تضعیف تسلط دو حزب اصلی در منطقه اقلیم بر وضعیت عمومی شده است. تعمیق اختلافات میان دو جریان اصلی (اتحادیه میهنی و حزب دمکرات)، ادامه کشمکشها با دولت مرکزی عراق، بحران بودجه و ادامه جنگ طاقت فرسا به درازای مرزهای طولانی و متحرک، جامعه کردستان عراق را در وضعیتی قرار داده است که کاملا آنرا با فضای بعد از فروپاشی صدام متمایز می کند. بدیهی ست که در چنین شرایطی بعلت تمرکز سیاسی و نظامی مقامات اقلیم بر جبهه های جنگ، بازی سیاسی در زمینههای دیگر به مقام درجه چندمی فرو بکاهد، و بدین ترتیب فضاهای دیگری گشوده شوند که قبلا تا حد زیادی ناممکن می نمودند. مبارزه مسلحانه که همیشه بر شکافها تاکید داشته، این بار نیز می رود که بشیوه جسته و گریخته با تکیه بر شکافهای پدید آمده موجود، امکانات خود را دوباره از نو بسنجد.

مورد دوم، پراگماتیسم ایده جنگ مسلحانه
احزاب کرد ایرانی که تاریخا بعد از فروپاشی رژیم شاه و حمله نظامی رژیم به کردستان، سنت مبارزه مسلحانه را بر دوش می کشند، و بعد از سال ١٩٩٧ طی تعهدی به مقامات اقلیم از مبارزه مسلحانه به شیوهای موقتی دست کشیدند، با ظهور شرایط جدید در پی ترمیم ضربات وارده بر خود بعد از سال ٩٧ میلادی می باشند. این نیروها که دارای ساختاری نظامی هستند و هویت تشکیلاتی ـ علنی خود را عملا در مسیر مبارزه مسلحانه تعریف کردهاند، ناچارند برای حفظ این ساختار و هویت و حضور قوی در صحنه، عملا هر آنگاه شرایط اجازه می دهد، به خود تکانی بدهند تا غبار سالهای بی تحرکی نظامی را از خود روفته و دوباره خود را در صحنه احساس کنند. بروز درگیریهای اخیرا را باید از این زاویه بررسی کرد.

موارد و یا تبعات دیگر
البته نمی توان تنها به این دو مورد اشاره داشت، زیرا که وضعیت بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان این چنین، عوامل را محدود کرد. از جمله مسائل دیگری که می توان بدانها اشاره داشت امر بحران مالی می باشد. بعد از قطع کمکهای اقلیم به این احزاب بعلت وضعیت مالی دشوار خود اقلیم، احزاب کرد ایرانی ناچارند که به نوعی با حضور گسترهتر در مناطق کردنشین ایران، منابع تامین مالی خودشان را گسترش بخشند. به عبارتی دیگر آنجا که میزبان از عهده تعهدات خود بر نمی آید، مهمان خود دست بکار می شود. در واقع دشواری وضعیت، از سخت گیری میزبان عملا بنوعی کاسته است.

کلامی دیگر
سالهاست که مبارزه مسلحانه در کردستان ایران از یک آزمون قوی برخوردار است. دقیقا از سال ١٣٥٨ به بعد، کردستان صحنه درگیریها میان نیروهای اپوزیسیون و دولت مرکزی بوده است. در تمام این سالها آنگاه که بحث بر سر چرائی این شکل مبارزه بوده است، این مسئله عنوان شده که جنگ امری تحمیلی بوده است، و آنگاه که بحث بر سر فرم مشخص تاثیرگذاری آن بوده، این امر مطرح شده که مبارزه مسلحانه شکلی برای ناچارکردن رژیم جهت پذیرفتن خواستهای مردم کردستان بوده است و نه سرنگونی جمهوری اسلامی.
و حال دهها سال از آغاز این شکل مبارزه گذشته است و عملا ما این امکان را یافتهایم که چرائی و استراتژی آن را در بوته آزمایش بسنجیم. واقعیت این است که مبارزه مسلحانه در کردستان ایران هیچگاه نتوانست آنچنانکه تئوری پردازانش مدعی بودند رژیم را ناچار به مصالحه با احزاب اپوزیسیون کند. یعنی در واقع مبارزه مسلحانه، شکلی شکست خورده در مبارزات احزاب اپوزیسیون این خطه می باشد. و حال بعد از سالها توقف این مبارزه، و در شرایطی که خود شرایط اجتماعی و سیاسی در داخل کردستان نیز کاملا دگرگونه شده و پارامترهای دیگری را از لحاظ نوع حضور خود در مبارزه نشان می دهد، بازگشت و یا احیای این شکل نه تنها نمی تواند کمک زیادی به امر پیشبرد مبارزات مردم کردستان بکند، بلکه از لحاظ معرفتی آن را دچار وقفههای نابهنگام و خطرناک می کند.
واقعیت این است که بعضی از احزاب کرد ایرانی یا هنوز در گذشته زندگی می کنند، و یا هنوز بشدت در پی کپی برداری از شرایط کردستانهای دیگر هستند. امر پیشبرد مبارزه در کردستان ایران، لااقل در شرایط کنونی نه تابع امر مسلحانه، بلکه تابع روندها و شکلهای سیاسی ـ مدنی ست (علیرغم دشواریهای آن). نه رژیم در مرکز، دچار بحران و فروپاشیهای مزمن لااقل در بعضی زمینههاست، و نه به مانند سابق امکان ادامه جنگ مسلحانه حتی در صورت بروز مقطعی آن وجود دارد. در بهترین حالت آنچه شاهدش خواهیم بود، بروزات موقتی جنگ و درگیریهائی خواهد بود که تنها معتقدان بدان را خشنود خواهد کرد.
آیا این همه درگیری و کشت و کشتار در منطقه کافی نیست؟ آیا با وجود این همه خون ریخته شده که منطقه ما را به جهنمی تبدیل کرده است، ما باز به خونریزی دیگری احتیاج داریم؟ آیا نمی شود یکبار برای همیشه روشهای مدنی مبارزه سیاسی را علیرغم وحشیگریهای طرف مقابل به روش اعتقادی و غالب تبدیل کرد؟ آیا دیگر جنگ بس نیست؟