داستان "جدایی نهاد دین از نهاد سیاست"
داستان کبکِ سر در برف فرو کرده!
- حمید آقایی

نظرات دیگران
  
    از : ‫البرز

عنوان : قدرتِ خرافی و سیاه مذهب
‫‫آقای آقایی گرامی، برای توضیح فرهنگِ مذهبی به مثالهای خوبی اشاره کرده ای. مثلا در مورد مراسم مذهبی در هنگام عقد و ازدواج، ‫در غالب جوامع غربی، غالب مردم به هنگام ازدواج به شهرداری شهر خود مراجعه و مراسم ازدواج در حضور شهردار یا نماینده ای از جانب ایشان در محل مخصوصی از ساختمان شهرداری انجام میشود،
اما هنوز هم عده ای از مردم در جوامع غربی یا به علت پایبندی به سنتهای قدیمی که از آن به عنوانِ رمانتیسم یاد می کنند، و یا به علتِ علاقه اشان در دخالتِ مذهب در ازدواج ترجیح می دهند که مراسم ازدواجشان در کلیسا و با حضور کشیش انجام شود.

‫در کشور ما، مردم به هنگام ازدواج به دفاتر ثبت اسناد و ازدواجی که معمولا توسط مشایخ محترم اداره میشود یا مراجعه می کنند و یا ترتیبی می دهند، که شیخ مسئول دفتر پای سفره عقد در منزل حاضر شود.
اما این روزها بواسطه سخت شدن شرایط زندگی و نیز سختی و کشمکشهای موجود در مراحل طلاق و جدایی، برخی از جوانان در شهرهای بزرگ و پر جمعیت کشور به زندگی مشترک با هم بدون طی مراحل قانونی روی آورده اند، که همین زندگی یواشکی و ترس و دلهره مستتر در آن مسلما یکی از منابع جدایی محتمل آنان میتواند باشد

‫از مجموعه آنچه فوقا آوردم، میخواهم نتیجه بگیرم، همانگونه که آن مسیحیت قرون وسطایی نتوانست در برابر اندیشه‫ منطقی نخبگان، آزادیخواهان و تجددطلبان جوامع غربی مقاومت کند، ‫بواسطه آنکه بخصوص پس از پایان جنگ دوم جهانی، در تمامی جوامع غربی، نخبگان این جوامع، همه تلاش خود را صرف ایجادِ دستگاه و جامعه رفاه اجتماعی کردند. و در عرض نیم قرن گذشته ‫با افزایش قدرت اقتصادی افراد و نیز افزایش ثبات اجتماعی این جوامع ‫، مردم فرصت برای مطالعه و سفر داشته اند. و این همه موجبات فاصله گرفتن مردمان غربی را از پدیده های خرافی چون قضا و قدر و سرنوشت را فراهم آورده است

به عبارتی دیگر ‫نمیتوان قدرتِ خرافی و سیاه مذهب را از راه مبارزه با مذهب برطرف کرد، اندیشه های خرافی موجود در سطح اجتماع با ورود اندیشه ها و روشهای نو، منطقی و عملی به اذهان است، که‫ قابلیت حذفی منطقی ‫خواهند یافت،
بنابراین اگر ‫اندیشمندان، نخبگان، فعالین و میهن دوستان کشور ‫بتوانند با حفظِ هویتهای فردی و گروهی خود، در یک یاری مشترک و هر یک در محدوده تخصصی خود، گردِ هم نشسته و برای ایجاد دستگاه و جامعه رفاه اجتماعی در کشور طرح و برنامه های منطقی و عملی احداث کنند، در آن هنگام ‫هر مذهب و عقیده ای در محدوده شخصی شهروندان ایرانی قرار گرفته، و قانون مورد تأیید مجلس ملی کشور حاکم بر روابط افراد اجتماع خواهد بود

‫تفکر در زمینه آلوده گیها و نابسامانیهای محیط زیست کشور میتواند و باید در صدر اولویتها قرار گیرد، چه از طریق عمل درست در زمینه محیط زیست علاوه بر مهار و بر طرف کردن آلوده گیها و نابسامانیهای محیط زیست کشور، عدد بیشماری از لشگر عظیم و جوان بیکاران کشور به جای، سیگارفروشی ‫سر گذرها و یا پادویی مافیای مواد مخدر و یا روسپی گری در مینی دولتهای حاشیه خلیج فارس و یا حاشیه خیابانهای شهرهای بزرگ کشور، صاحبِ شغل و زندگی مولد و مرفه خواهند شد
۶۵۱٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣۹٣       

    از : حمید آقایی

عنوان : پاسخ به آقای البرز
آقای البرز گرامی، ممنون از تذکرتان، منظور من این بود که جامعه ایران از یک فرهنگ مذهبی برخوردار است؛ و شاید بهتر بود منظورم را بگونه ای دیگر فرموله می کردم تا موجب شبه نشود. البته مورد نظر من فرهنگِ مذهبی به معنی کلی ان است، برای مثال: اعتقاد به قضا و قدر، انجام مراسم مذهبی در هنگام عقد و ازدواج، اعیاد و عزادری های مذهبی و.....اما به اعتقاد من، این فرهنگ مذهبی اکنون در حال عبور به فاز جدیدی است که من آنرا "اعتقادات مذهبی بدون تعلق به نهاد مذهب" (روحانیت) می نامم؛ و حتی در بخشی از مردم ما شاهد تبدیل مذهبِ شخصی و اعتقاد به خدا به نوعی معنویت و عرفان که در بند تفسیر رسمی از خدا و دین نیست، می باشیم.
۶۵۱۱٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹٣       

    از : ‫البرز

عنوان : توانستند منطق را در تعقل خود دخالت دهند
‫آقای آقایی گرامی‫، در آغاز نوشتار می نگاری، «...جامعه ایران یک جامعه مذهبی است مانند بسیاری از کشورهای دیگر...» در این جمله ‫دو مطلب طرح، و هر دو مطلب تا پایان نوشتار بی توضیح رها می شوند
‫تعریفی بر چگونگی مذهبی بودن جامعه ارائه نمیشود، به عبارت دیگر تا زمانی که مردم کشور بخصوص قشر روشنفکر و پیشرو آن تعریف مشخصی از مذهب ارائه ندهند، حتی قشر روشنفکر جامعه نیز از دخالت دادن سنتهای مذهبی در روابط خود نخواهد توانست بپرهیزد
‫دیگر اینکه عنوان می شود، مانند بسیاری از کشورهای دیگر‫، اگر این قسمت از ‫جمله فوق جدی و قطعی فرض شود‫،‫ نویسنده محترم‫ نوشتار موظف خواهد بود که‫ آن بعضی کشورهایی غیر مذهبی را به نام بشناساند

با نویسنده موافقم بر اینکه نهاد مذهب در کنار نهاد سیاست ‫همواره در اداره جامعه ایرانی با هم ‫نقش داشته اند. اما باید توجه داشته باشیم که ‫مذهب مردم یا باورهای آنها به عنوان سرچشمه یا آبشخور سیاست همواره بکار گرفته شده اند، ‫و در جامعه بسته ایرانی هر مذهب و اندیشه ای فقیهان خود را داشته و جز تفسیر این فقیهان، تفاسیر دیگر مورد لعن و نفرین و حتی مجازات اعدام واقع شده اند.

‫روشنگران اروپایی برای زدودن افکار خرافی از اجتماعاتشان امر به سکوت کشیشان و دیگراندیشان‫ و بستن کلیساها و دفاتر دیگراندیشان‫ ندادند‫، بل در سایه رواج فرهنگِ آزادی سخن، قدرتِ تحمل نظر مخالف را در مردم بالا بردند. و به تدریج که مردم و روشنگران جامعه‫ توانستند منطق را در تعقل خود دخالت دهند، دیگر سکه خرافه پرستان نزدشان رنگ و بویی خوش نداشت، و این شد، که دست از سوزاندن دیگراندیشان با نام موهوم ساحر یا ساحره بداشتند.
اما متأسفانه ‫سیاستمداران امروزین اروپایی برخلاف شیوه های موثر روشنگری ‫روشنگران سده های قبل اروپا‫، به جای پیش بردن بحثی ‫منطقی با افکار اسلامی و دیگراندیشان‫، با کشیدنِ کاریکاتورهای مضحک به هتک حرمت و برانگیختن احساسات توده های حساس می پردازند، یا‫‫ دستور به ممنوع کردن این یا آن نماد را می دهند
۶۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣۹٣