از : حسن نکونام
عنوان : اظهار نظر دلبخواهی
آقای صوفی زاده! با درود به شما. وقتی این نوشته شما را خواندم، نه تنها حیرت کردم، بلکه متاسف هم شدم. من این درکی را که شما در این جا ارائه داده اید، نه تنها نادرست، بلکه نسنجیده، پیشداورانه، سوبژکتیو(نگاه فردی)، بلکه تحریک آمیز، و مخرب و تفرقه افکنانه میدانم. استدلال میکنم که چرا این را می گویم.
۱- اگر شما مینوشتید که «تجربه شخص من» بمن نشان داده است که در این نواحی از ایران، مردم و جامعه اینگونه اند و آنگونه اند،آنوقت همه خوانندگان میفهمیدند که این تجربه «شخصی» شماست. اما شما «داوری عام» کرده اید. از تجربه شخصی به داوری عام رسیدن، نه تنها نادرست، غیر واقعی و پیشداورانه است، بلکه غیر منطقی و غیر علمی است.
۲- من نیز، بدلایلی، دارای تجاربی در سفر به نواحی مختلف ایران هستم. در باره همین موضوعاتی که شما مطرح کرده، و بخود اجازه «حکم دادن» داده اید، دارای تجربه معین «شخصی» خود هستم. اگر نگویم تجربه من از این نواحی و در باره موضوعاتی که شما مطرح کرده اید، صد در صد «مخالف» نظر شماست، اما با نظر شما کاملا «متفاوت» است.
۳- داوری و قضاوت علمی در مورد هر پدیده ای، نمی تواند بر اساس «تجارب فردی» انسانهای منفرد استوار باشد، بلکه بر اساس پژوهشها و تحقیقات میدانی، عینی و بیطرف و بیغرض، حاصل میشود، که خود را بصورت داده های آماری کمی و کیفی، و نمونه های مختلف در زمانها و مکانهای مختلف در نواحی و جوامع مختلف نشان داده، و با معیارهای علمی در انجام پژوهشها تطابق دارند.
۴- اینکه مردم اصفهان مذهبی اند و پولدار، مردم شمال و کردستان و لرستان و خوزستان و غیره، طور دیگری هستند، را، شما از کدام پژوهش علمی و میدانی و عینی و منطقی بدست آورده اید؟ تجربه شخصی شما و من ودیگر انسانهای منفرد، برای رسیدن به یک «داوری عام» کفایت میکند؟
۵- آیا شما و من و هر کسی، حق داریم فقط بر اساس تجارب فردی خودمان، «حکم» صادر کرده و با «تقسیم بندی دلبخواهی»، مردم در مقولات مختلف بنشانیم، و در این شرایطی که برای غلبه بر هیولای حکومت سرمایه داران اسلامی، نیاز به همکاری و همبستگی و مبارزه مشترک داریم، تخم تفرقه بکاریم؟
۶- هم میهن عزیز! ما در جامعه ایران «حافظه علمی تاریخی» نداریم. ما در این جامعه، در مورد هیچ چیز، داده های آماری متقن، قابل بررسی، علمی و منطقی نداریم تا بتوانیم بر اساس آنها دست به دادن «حکم عام» بزنیم. از زمان بقدرت رسیدن «رهزنان ولایت»، نه تنها همان اندک تلاشهای اولیه علمی، برای ساختن استانداردهائی در این مورد، به گل نشست، بلکه در این سی و چند سال حاکمیت این قوم ضد علم و پژوهش، کل فرهنگ و ادبیات و گفتمان جامعه را نیز آنچنان با خرافات دوران جاهلیت در آمیختند، که سالها باید خون جگر خورد تا بتوان به استانداردهائی در مقیاس جهانی رسید.
سرت را بیش از این درد نیاورم. حکایت همچنان باقیست.
۶۵۱۱۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣۹٣
|