"وقت است که عمامه مان را برداریم"


علی عبدالرضایی


• اشتباه از بدیهی ترین لوازمِ آزادی ست، اگر آزاد نیستیم که اشتباه کنیم پس آزاد نیستیم! وقتش رسیده دیگر با عصا راه نرویم، باید به ماهیت قانون، به ماهیت پلیس این سرنگهدار سرمایه داری، به ژورنالیسم که پیش تر فرم فریاد داشت و حالا بدل به کسب و کار شده و تریبونِ دربستِ سرمایه داری ست شک کرد، دیگر راهی نمانده مگر درکِ سلول به سلولِ آنارشیسم! ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۴ آبان ۱٣۹٣ -  ۲۶ اکتبر ۲۰۱۴


این را بکن آن را نه! امریه ست، قانونی ست که ما ننوشته ایم، طراحانِ رسوم روشنفکریِ ایرانی، هیچکدام شان روشنفکر نبوده اند، ملازاده آیا می تواند سوال کند!؟ این دسته حتی سرکشی شان در نهایت به چیزی جز تابعیتِ مطلق از پدرانِ عباپوش منجر نشده، از بیماری های مهلکِ جوامع طبقاتی یکی این است که حتی سخنگوی فرودستان شان، فرادستی ست، یکی یکی بشمارید! از رهبرانِ احزابِ سیاسی گرفته تا جنبش های ادبی! اغلب آقازاده بوده اند! آقازاده ها مدیر نیستند چون به خاطر نمی آورند! وقت است دست از سرِ این درستکاریِ دینی که اسمش را هم گذاشته اند رسومِ روشنفکری برداریم، بیایید کمی فکر کنیم کمی خطا!

بسیاری از روشنفکرهای ایرانی کاری نمی کنند مبادا که اشتباه کنند، اینها هیچ غلطی نمی کنند، اصلن املایی نمی نویسند که غلط داشته باشند، باید کمک کنیم که از قضاوت نترسند! کارِ سختی نیست، فقط باید عمامه هامان را برداریم و اندکی مدرن باشیم، و یاد یاد یاد بگیریم بدونِ مدرک به هم انگ نزنیم!

اشتباه از بدیهی ترین لوازمِ آزادی ست، اگر آزاد نیستیم که اشتباه کنیم پس آزاد نیستیم! وقتش رسیده دیگر با عصا راه نرویم، باید به ماهیت قانون، به ماهیت پلیس این سرنگهدار سرمایه داری، به ژورنالیسم که پیش تر فرم فریاد داشت و حالا بدل به کسب و کار شده و تریبونِ دربستِ سرمایه داری ست شک کرد، دیگر راهی نمانده مگر درکِ سلول به سلولِ آنارشیسم! این درک کمک می کند که دیگر از درد نترسیم!

باید دوباره کاری کنیم، بیایید همه با هم آنارشیست شویم! نترسید! آنارشیسم حزب نیست، آنارشیست ها در پی قدرت نیستند، سیاست شان جز صداقت نیست، بیهوده از هم طرفداری نمی کنند، آنها پاسدارِ فردیت خویش اند و با همه تفاوتی که با هم دارند در نهایت به نقطه ای مشترک می رسند که اسمش آزادی ست و جز با انحلالِ دولت حاصل نمی شود. آنارشیسم برای دردِ جوامعی مثل ایران که ساختاری طبقانی دارد دواست! وقتش رسیده در تعریف چپ که بیشتر جایگاهی مکانی در پارلمان ها دارد تجدید نظر کنیم. در واقع آنچه ما تاکنون داشته و داریم هیچکدام چپ نبوده اند، نیستند! چون به جای اینکه بر قدرت باشند مدام در پی قدرت بوده اند و دمکراسی شان مقصدی جز خانه ی خودشان ندارد! آنارشیسم به مثابه ی چپ واقعی، مستقل ترین سیستمِ انتقادی را داراست که می تواند به عنوان اپوزیسیون، بازدارنده ترین نقش را در برابرِ قدرت ها ایفا کند، باید حتی به دمکراسی منشی آنارشیستی داد و با توجه به تجربه خودویژه ی انتخابات «هائیتی»، آن را بطور کامل از دایره قدرت دولتی خارج کرد. متاسفانه خیلی ها فکر می کنند انقلاب با یک برخورد، یک اتفاق تحقق می یابد و به تمام بنیانهای سنگ شده حمله کرده آرمان ها و آمال شان را جانشین می کند، رفقا غافل اند که آنارشیسم بنا ندارد حکومتی را جایگزین حکومت دیگری گرداند بلکه می خواهد حکومت را از اساس ویران کند، چون در غیر این صورت تنها نوع ستم عوض شده ظلمی جانشین ظلم دیگر می شود. خیلی ها نمی دانند نیل به آنارشیسم به این زودی ها حاصل نمی شود بلکه ما تنها می توانیم به سوی آنارشیسم حرکت کنیم.

خسته نیستید!؟ سالهاست که در جا زده ایم، برای اینکه از این بیشتر فرو نرویم، باید حرکتی کنیم.