"ادیب و انتقاد کننده"
ما باید یاد بگیریم که نفرت را بفهمیم
بفهمیم بر گردان: ظفر دخت خواجه پور


• جنایات دولت اسلامی ما را وامی دارند که از خود پرسشی نامطلوب کنیم: "ما غربی ها در واقع با چه اندازه "آزادی" "برابری اجتماعی" و"پیشرفت" با ترور رو یاروی می شویم؟" در سخن گفتن در باره ترور و ترس از "ای اس" (دولت اسلا می) گره ی کوری وجود دارد. این همانا نفرت از غرب است. نفرتی که غرب نمی خواهد آن را بفهمد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۲ آبان ۱٣۹٣ -  ٣ نوامبر ۲۰۱۴



غرب مرزهای خود را می بندد: پناهنده ها در کنا ر ومین گلف در اسپانیا {ملیلا}

جنایات دولت اسلامی ما را وامی دارند که از خود پرسشی نامطلوب کنیم:
"ما غربی ها در واقع با چه اندازه "آزادی" "برابری اجتماعی" و"پیشرفت" با ترور رو یاروی می شویم؟"
در سخن گفتن در باره ترور و ترس از "ای اس" (دولت اسلا می) گره ی کوری وجود دارد. این همانا نفرت از غرب است. نفرتی که غرب نمی خواهد آن را بفهمد.
"چه گونه است که عده ی زیادی از جوانانی که جذب اجتماع اروپا و آلمان شده اند و باید چیزهائی در مورد مقام و کرامت انسا نی و توجه واحترام به آن را آموخته با شند به این سرعت تندرو و رادیکال می شوند و با جان دیگران و خود بازی می کنند؟"
این مطلب را وزیر کشور آلمان "توماس د مزییر" می گوید و با جمله عجیبی اضافه می کتد: "این غیر قابل تصور است."
چرا باید غیرقابل تصور باشد؟! این عمل رخ داده است: برای مثال حادثه این هفته در"اتاوا" یا مورد دیگر سه خانم جوان آمریکائی که راهی سوریه برای پیوستن به "ای اس" بودند. و امثال این اتفاقات باز هم روی خواهند داد.
خود اقای "د مزییر" بی درنگ نکاتی را نام می برد: "شاید انسان نتواند مقام و کرامت انسانی و توجه و احترام به آن را خوب بیاموزد وقتی که خودش آنها را تجربه نکرده باشد."
به این دلیل که او خود را مهمان ناخوانده و محدود به کنار جامعه رانده شده احساس می کند.
و این در غرب تنها در مورد مهاجران و پناهنده ها صدق نمی کند که اغلب "غریبه" می مانند و با شک و تردید به آن ها نگریسته می شود. حتی در استادیوم های فوتبال یا در حال بالا رفتن از مرزهای سیم خاردار "ملیلا" به روی هم می غلطند و یا این که در ابهای دریای مدیترانه غرق میشوند.
بلکه این یک پروسه جهانی است.
موقعی که "بقیه جهان" مجبور است خواست های الگوی جوامع غربی را دنبال کند ولی وقتی این خواست ها از طرف آنها - در مبارزه با خود کامگی - مطرح میشوند سرزمین هایشان ویران و دیکتاتورهایشان حمایت می شوند و گروه های خلقی آنها قربانی. در حال حاضر نمونه آن جریان تاریخی کردهاست.
"هیچنس" در کتاب "پرونده کسینجر" داستان هائی از این دست جمع اوری کرده است. هدف او تنها نشان دادن نقش گناه آلود "کسینجر" وزیرخارجه سابق آمریکا در خونریزی های"ویتنام"، "شیلی" و "بنگلادش" و "کردها" نیست؛ بلکه معرفی ساخت و خصلت قدرت طلبی و استعماری غرب است.
به این مطلب مردی از گروه "ای اس" که "حسنین کاظم" با او برای اشپیگل انلاین مصاحبه کرده معتقد است و می گوید:
"چه کسی بر جهان فرما نروائی یافته وهنوز می کوشد فرهنگ ها و مذاهب بیگانه را تحقیر کند؟ تاریخ استعمار طولانی و خون آلود است و تا به امروز به شکل برتری طلبی بر دیگران ادامه دارد."
صرف نظر از همه ی نظرات فاشیستی، مذهبی وتبلیغات منفی وهدفمند، انسان نمی تواند با او در این مورد خاص مخالفت کند.
کشمکش بر سر"مدرنیته" (نوآوری) در نیویورک هم جریان می یابد.
دنیای غرب با ساخت و نحوه استدلاتی که دارد تاریخ را به شهادت می گیرد که گویا باعث و بانی پیشرفت و آزادی بوده و- پاسداری از ان به عهده اوست.
ولی حقیقت چیز دیگریست. در مواجهه با دشمنان مدرنیته یعنی واپسگرایان و در توجیه مبارزه با آنها، اکنون بهترین فرصت است که سیاستمدارانی مانند "د مزییر" که تعهد غرب را (در رویاروئی با پسگرائی) توضیح می دهند باید هم کفه بودن جنایات غرب را هم بپذیرند.
آیا این را از سیاستمداران نمی شود انتظار داشت؟ سیاست مدارانی که فکر کنند قبل از ان که حرف بزنند؟ و یا منابع خبری (ژورنالیسم) که به توضیح و روشن کردن مشکل بپردازند به جای ان که ایجاد ترس و وحشت کنند؟
شما از دنیای غرب متنفر می شوید به همان َشکل که از قاتلان و مظنونین به جنایات بشری- دزدان مسلح و دشمنان انسانیت و زن و آزادی با استدلال های درست یا نادرست.
آخر غرب در باره ی آنچه هست و آنچه باید باشد هر روز تصمیم نوئی می گیرد.
این روزها در نیویورک بحث و جدلی در مورد اپرای "مرگ کلینگ هوفر" برپاست. سوال این است: آیا هنرپیشه ای که نقش یک تروریست فلسطینی را بازی می کند اجازه دارد بر ضد یهودیان اظهارنظر کند؟! آیا او (در این نقش) اجازه کشتن "کلینگ هوفر" را دارد؟!
یا در پاریس مورد یک مجسمه بادی بسیار بزرگ سبز رنگی که "مک کارتی" هنرمند امریکائی در محل "وان دوم" بپا داشته است که برخی آن را به صورت درخت اسباب بازی می بینند و عده ای به مثابه چیزی شبیه آلت تناسلی مرد. من که تا به حال نفهمیده ام که چیست. شاید چیزی شبیه چوب پنبه ای برای فرو کردن در مقعد بجای شیشه... باید واقعا یک اسباب بازی سکسی باشد که به هر حال واپس گرایان مسیحی آن را خوب می شناسند و علیه این اثر هنری اعتراض کرده و در پایان بادش را خالی می کنند.
یا به تازگی رئیس جمهور چین "ایکس ای" اعلام کرده که در کشور نباید ساختمانی با نقشه ی عجیب وغریب ساخته شود. منظورش ساختمان های بلند به فرم "دو نات" (نان شیرینی گرد ومانند حلقه) است. منظورش ساختمان های جنجال برانگیز "رم کول هاس" (آرشیتکت هلندی) هم هست.
این چنین است دوران ما!
آزادی اندیشه، آزادی بیان، آزادی هنر، همیشه مورد نفرت زورمداران و واپسگرایان است. برای این که سخت و پیچیده است و شاید هم واقعا توهین آمیز چرا که انسان باید آن را تحمل کند، در غیر این صورت لیاقت آزادی را ندارد.
آ یا واقعا ما به "ای اس" نیاز داریم تا همه ی این ها را توضیح دهیم؟ 

منبع:
GEORG DIEZ - اشپیگل آنلاین