روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
٣ آبان ۱٣٨۵ -
۲۵ اکتبر ۲۰۰۶
دو کار در پیش روی احزاب اصلاح طلب!
سه گروه و حمایت از سه شهردار برای تهران!
سوءاستفاده از نام ها و نشانه ها
اعتقاد رئیس جمهور به افزایش نرخ جمعیت کشور
در تدارک قطعنامه جدید علیه ایران در شورای امنیت
استناد به کتاب امیرارسلان نامدار!
• روزنامه جام جم در گزارشی با عنوان: اختلاف در اصلاح طلبان درباره انتخابات انجمن شهر و روستا نوشته است:
احزاب و گروههای سیاسی از امروز ۵۴ روز فرصت دارند تا خود را برای شرکت در رقابت های انتخاباتی آماده کنند.
دو جناح اصلی کشور هم با راه اندازی تشکیلاتی تحت عناوین شورای بزرگان اصولگرا و شورای هماهنگی جبهه اصلاحات، سعی در حضور منسجم و با برنامه در این انتخابات را دارند. اصلاح طلبان که پس از ناکامی های پیاپی در چند انتخابات گذشته سعی دارند موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را از طریق پیروزی در انتخابات شوراها جبران کنند، در این مسیر با مشکلاتی روبه رو شده اند.
ظهور حزب اعتماد ملی و تاکید بر حضور مستقل در رقابت های انتخاباتی و البته با ادعای اصلاح طلبی، یکی از موانعی است که فعالان و احزاب سیاسی جبهه دوم خرداد با آن روبه رو هستند. همچنین برخی از اخبار نیز از دسته بندی جدیدی در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات حکایت دارد. علاوه بر حزب اعتماد ملی گروههای دیگر دوم خردادی مانند حزب همبستگی و مجمع اسلامی بانوان به رهبری فاطمه کروبی هم با اعلام عضویت نداشتن در ائتلاف مشترک اصلاح طلبان سعی در ارائه لیست مستقل دارند. فاطمه کروبی در این باره می گوید: برخی اختلاف افکنان دیروز، امروز منادی ائتلاف و اجماع شده اند، ما از گروههای عوام فریب که ناصادقانه سیاسی کار می کنند بشدت دوری می کنیم، چرا که معتقدیم خودمحوری برخی گروهها در گذشته، تفکری را به مسلخ کشید و باعث شد مصالح کل مردم ضربه سنگین بخورد. ابراهیم اصغرزاده، عضو جنجالی اولین دوره شورای شهر تهران هم هنگام نام نویسی برای شرکت در انتخابات شوراها گفت: تصمیم گرفتم مستقل وارد صحنه انتخابات شوم اما هویت و اندیشه سیاسی من اصلاح طلبانه است.دبیرکل سابق حزب همبستگی از احزاب ۱٨گانه جبهه دوم خرداد درباره ارتباطش با ستاد اصلاح طلبان افزود: من حزبی ندارم. حزب در حال تاسیس دارم که هنوز مراحل قانونی اش را طی نکرده بنابراین عضویت من در گروههای ۱٨گانه معلق است.
این عضو اولین دوره شورای شهر تهران درخصوص مشکلات این شورا معتقد است که اصلاح طلبان در مدیریت شورای شهر نتوانستند طبقه متوسط را به خود جذب کنند لذا وقتی دولت اصلاح طلب قادر به پیش بردن اصلاحات نشد ضرر آن متوجه کل اصلاحات شد و ما اولین قربانی فرایند بی اعتمادی به اصلاح طلبان شدیم.
انتخاب شهردار تهران و رایزنی های زودهنگام در خصوص شخص پیشنهادی گروههای اصلاح طلب و اصرار بر آن باعث بروز اختلاف هایی در این شورای تازه تاسیس شده است.
اگرچه پیش از این نام افرادی مانند نجفی (وزیر سابق آموزش و پرورش) و حتی معصومه ابتکار (معاون سابق رئیس جمهور) از سوی احزاب دوم خردادی برای شهرداری تهران مطرح بود، با این حال به نظر می رسد رقابت جدید میان نجفی، مهرعلیزاده و حبیب الله بیطرف که هرکدام نمایندگی طیف خاصی را در شورای هماهنگی اصلاح طلبان برعهده دارند، آغاز شده است.
محمدعلی کوزه گر، عضو شورای مرکزی حزب اراده ملت ایران از گروههای شورای هماهنگی جبهه اصلاحات با تایید خبر وجود رقابت زودهنگام در این شورا برای معرفی شهردار آینده تهران در صورت پیروزی احتمالی در انتخابات می گوید: در شورای هماهنگی اصلاح طلبان ٣ گروه از ٣ شهردار حمایت می کنند. حامیان، کارگزاران و اعتدال و توسعه از شهردار شدن محمدعلی نجفی، گروه دیگری هم از محسن مهرعلیزاده و برخی گروهها نیز از نشستن حبیب الله بیطرف (عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت) بر مسند شهرداری تهران حمایت می کنند. کوزه گر در مصاحبه با باشگاه خبرنگاران جوان افزود: در نشستهای اخیر جبهه اصلاحات، بحث در این مورد بالا گرفته است، ولی به توصیه سیدمحمد خاتمی و برخی بزرگان دیگر قرار شده تا اطلاع ثانوی از پرداختن به این مساله خودداری و تمام توان برای پیروزی در انتخابات به کار گرفته شود. با این حال، علی رغم توصیه سیدمحمد خاتمی شواهد حکایت از آن دارد که بار دیگر خاطره جنجال ها و بگومگوهای سیاسی در دوره اول فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا بویژه در تهران که یکی از دلایل اصلی رویگردانی مردم از فعالان سیاسی و اجتماعی دوم خردادی بود در حال تجدید شدن است.
همچنین شنیده شد برخی اصلاح طلبان نیز به دنبال حمایت از قالیباف در صورت پیروزی در انتخابات شوراها هستند و به وی اطمینان داده اند در صورت پیروزی، وی شهردار تهران باقی می ماند.
• سوءاستفاده از نام ها و نشان ها
روزنامه کیهان در سرمقاله اش: کلاهبرداری در تاریکی نوشته است:
… سوء استفاده از نام ها و نشانه ها و یا به بیان استاد مطهری کلاهبرداری در تاریکی منحصر به اشاعره نبوده است و پیش از آنها نیز اینگونه ترفندها سابقه داشته است و صدالبته بعد از آنان هم. . . انتخاب تابلوی اصلاح طلب از سوی احزاب و گروههایی که اکثر آنان اعتقادی به اصلاحات نداشتند و در همان حال اتهام محافظه کار به کسانی که کمترین نشانه ای از محافظه کاری در بینش و منش اکثر آنها دیده نمی شد، از جمله همین کلاهبرداری ها طی دهه اخیر در عرصه سیاسی کشورمان است و…
این روزها، همزمان با تهدیدهای آمریکا و اروپا علیه ایران اسلامی و در حالی که احتمال صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد با هدف تحریم کشورمان قوت بیشتری گرفته است برخی از احزاب و گروه های سیاسی می کوشند، تن دادن به سازش در مقابل آمریکا و متحدانش و چشم پوشی جمهوری اسلامی ایران از حق مسلم و قانونی خود در برخورداری از فناوری صلح آمیز هسته ای را در پوشش خردورزی توجیه کرده و قابل قبول معرفی کنند و این سوال را بی پاسخ می گذارند که مگر مقاومت و ایستادگی در برابر باج خواهی و زورگویی آمریکا و متحدانش مفهومی غیر از خردورزی دارد؟ و توضیح نمی دهند که اگر خردورزی مورد نظر آقایان ترجمان دیگری از سازش و تسلیم پذیری است، چرا واژه ها را جابه جا می کنند و زنگی را به وارونگی کافور می نمایانند؟!
روز شنبه، یکی از روزنامه های مدعی اصلاحات با اشاره به شرایطی که این روزها پرونده هسته ای کشورمان با آن روبروست و ضمن تأکید بر حق قانونی ایران در برخورداری از فناوری صلح آمیز هسته ای، به طور تلویحی، تصمیم کنونی مسئولان هسته ای کشورمان برای ایستادگی و مقاومت در برابر باج خواهی حریف را رفتاری بدون محاسبه نامیده و نوشت در چنین شرایط بغرنجی سیاستمداران هوشمند و خردورز در دوراهی شعارهای حماسی و رفتارهای بدون محاسبه و یا اتخاذ زیرکی در تصمیم و اتخاذ روش های پیچیده، تن به دومی می دهند، زیرا تن دادن به نازل ترین و یا شناخته شده ترین روش های مقاومت، کار سختی نیست. مهم استفاده از ظرافت ها و تکنیک های غریبی است که فرجام بخش معادله نهایی باشد.
این عبارت و نمونه های مشابه آن را این روزها در برخی از مطبوعات مدعی اصلاحات و یا شخصیت های سیاسی وابسته به جبهه مزبور به فراوانی می توان یافت…
بعد از اجلاس لندن که ایران اسلامی تمامی همکاری ها و همراهی های فراقانونی خود ـ از جمله تعلیق کامل فعالیت های هسته ای و اجازه بازرسی های سرزده و… ـ را بی نتیجه یافت و نظر صریح و باج خواهانه آمریکا و متحدانش را مبنی بر محرومیت جمهوری اسلامی ایران از فن آوری صلح آمیز هسته ای ـ که در تضاد آشکار با مفاد NPT بود ـ دریافت کرد. فاز جدید در تعامل با آژانس آغاز شد و به عنوان اولین گام فعالیت UCF اصفهان را از تعلیق داوطلبانه خارج کرد. این رخداد در دوران دولت آقای خاتمی اتفاق افتاد و اگر امروزه، برخی از طرفداران و دست اندرکاران دولت موسوم به اصلاحات، آن اقدام را نسنجیده دانسته و خردورزانه تلقی نمی کنند باید خودرا به اجتناب از خردورزی متهم کنند. اما، واقعیت آن است که جاده دیپلماسی خارجی یک طرفه نیست و هنگامی که همکاری و همراهی با حریف نتیجه ای غیر از اصرار آنان بر باج خواهی نداشته باشد، خردورزی در پرهیز از باج دادن است، یعنی آنچه امروزه مسئولان پرونده هسته ای کشورمان با صلابت دنبال می کنند.در گرماگرم جنگ تحمیلی، نهضت آزادی با صدور اطلاعیه ها و بیانیه های مفصل و پی درپی نسخه تسلیم می پیچید. این بیانیه ها، قبل از انتشار در داخل کشور، در اختیار رادیوهای بیگانه قرار می گرفت و بلافاصله از سوی اداره استخبارات ارتش بعثی به عربی ترجمه شده و در پادگان های نظامی عراق برای روحیه بخشیدن به ارتش این کشور توزیع می گردید. در تمامی این اطلاعیه ها و بیانیه ها یک فرمول واحد به چند بیان متفاوت ترویج و تبلیغ می شد. مضمون این فرمول که نهضتی ها در نشست های داخلی خود از آن تحت عنوان دکترین شیر و آهو یاد می کردند این بود که آهو در مقابل شیر چاره ای جز فرار ندارد و همانگونه که حمله شیر برخاسته از خوی طبیعی و غریزه درندگی اوست و قابل ملامت نیست، فرار آهو از مقابل شیر نیز اقدامی سنجیده و قابل تحسین است. !… و این، یعنی تن دادن به ظلم، پذیرش ذلت و تسلیم شدن در برابر درندگان بین المللی و…
اکنون باید از آقایانی که این روزها علی رغم تعامل سه ساله ایران با حریف و پاسخ باج خواهانه آمریکا و متحدانش به این تعامل، هنوز هم ایستادگی و مقاومت در برابر خواست غیرقانونی و ذلت بار دشمن را در پوشش واژه های عوام فریبانه ای نظیر خردورزی و عقل گرایی توجیه می کنند، پرسید اگر منظورتان از خردورزی، تسلیم شدن و ذلت پذیری است، در کجای دنیا و در کدام مشرب سیاسی، تن دادن به ذلت را خردورزی می نامند؟ و اگر اینگونه نیست، پس منظورتان از خردورزی چیست؟
و بالاخره، به نظر می رسد، تحلیل ها و اظهارنظرهایی از این دست در پی دشمنی های کور برخی از گروهها و احزاب سیاسی نسبت به دولت اصولگرا مطرح می شود و مقصود از آن، ارائه تصویری از دولت است که در آن خردورزی جایی ندارد! یعنی دقیقاً ادامه همان توهم پراکنی که اقدامات و تصمیم های دولت را فاقد پشتوانه کارشناسی معرفی می کنند.
نویسنده سرمقاله حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان است.
• آقای رئیس جمهور
روزنامه اعتماد ملی با عنوان: آقای رئیس جمهور به کجا چنین شتابان نوشته است:
سخنان محمود احمدی نژاد در خصوص اعتقاد وی مبنی بر افزایش نرخ جمعیت کشور متحیرکننده است. گاهی آدمی در تشریح بهت خود نمی تواند جست وجوی مناسبی در لابه لای کلمات و مفاهیم داشته باشد. رئیس جمهوری اسلامی ایران ظاهرا در تلاش است تا هر روز با اظهارات عجیب و غریب خویش در صدر رسانه ها قرار گیرد مردم ایران باید هزینه های گزافی جهت این اظهارات جنجالی و بعضا غیرکارشناسی پرداخت نمایند.
جناب احمدی نژاد در حالی از افزایش جمعیت کشور سخن می راند که چشم انداز توسعه سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور نرخ جمعیت فعلی را مبنا قرار داده و در تلاش است با تمام توان بر بحران های رو به تزاید اقتصادی، اجتماعی غلبه نماید. از سوی دیگر چنین اظهارات غیرعلمی نه تنها با نظام برنامه ریزی و ساختار آینده نگر مدیریت کلان کشور در تعارض است، بلکه تلاش و مساعی همه جانبه دولتمردان، مراجع، اساتید دانشگاه و رسانه های مختلف را در لزوم کنترل جمعیت که حاصل دو دهه کار مستمر است به هدر می دهد. از سوی دیگر در همه جای دنیا رئیس جمهور از مردم می خواهد جمعیت را کاهش دهند نه آنکه دستور افزایش جمعیت دهند. یادمان نرفته است که اظهارات اینچنینی در فردای پیروزی پس از انقلاب اسلامی بر سر کشورمان چه آورده است؟
اگر سیاست های اول انقلاب را به حساب بی تجربگی و فقدان تجربه مدیریتی دولت نوپای انقلابی بگذاریم، برای سخنان امروز ریاست محترم جمهوری چه توجیهی می توان ارائه داد؟ ظاهرا حالا بهتر می توان علت دستور ادغام سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور توسط ایشان را بهتر درک کرد. زیرا علی رغم تمام هشدارهای معاون ایشان و اکثر اهل بصیرت، ایشان به انجام آن اصرار دارند. شاید این نشانه روشنی باشد که رئیس جمهور اساسا به پدیده نظام برنامه ریزی و کنترل هدفمند و اداره علمی کشور چندان اعتقادی ندارند. کافی است نظری کوتاه به آمارهای اقتصادی و اجتماعی کشورانداخته شود تا متوجه توصیه بسیار خطرناک جناب رئیس جمهور شویم.
بانک جهانی در گزارش سال ۲۰۰۶ خود رقم بیکاری ایران را ۱۱,۶ درصد اعلام کرده است. بر اساس این گزارش ٣۷,۱ درصد از آنان با تحصیلات دانشگاهی هستند. در حالی که این رقم در کره جنوبی ۲,۷ درصد، عربستان ۵,۲ درصد، اردن ۴,۷ درصد و امارات ۲,٣ درصد است.
این در حالی است که بر اساس برآورد مجله معتبر اکونومیست این رقم در سال ۲۰۰۷ به ۱۲ درصد و در سال ۲۰۰٨ به رقم ۱۲,۵ درصد خواهد رسید.
از سوی دیگر تورم در سال ٨۷ به رقم ۱٣ درصد خواهد رسید. این مجله خاطرنشان می کند که در سال ٨۹ که نیروی کار کشور حدود ٣ میلیون نفر بیشتر از سال جاری خواهد بود، تورم نیز با ٣ درصد افزایش به ۱۵ درصد خواهد رسید. از سوی دیگرمحمد جهرمی وزیر کار و امور اجتماعی دولت نهم اعلام کرده است که در سال جاری ۱۲,٣ درصد جمعیت کشور بیکار و ۶ درصد نیز دارای اشتغال ناقص هستند.
در حالی رئیس جمهور از کاهش نرخ کار زنان حمایت می کند که در حال حاضر زنان ایران با رقم ۲۰,۴ درصد بیکاری وضعیت بغرنجی را پشت سر می گذارند.
در میان اعداد و ارقام موجود باید به افزایش نیروی دارای شرایط کار در سال های آینده اشاره داشت؛ ضمن آنکه آمار آسیب های اجتماعی و جرایم نیز بسیار نگران کننده است. کافی است رئیس جمهور این حقیقت را به یاد داشته باشند که میزان جرایم در سال ٨۵ به نسبت سال ۵۶ دو هزار درصد افزایش یافته است. بدیهی است رابطه روشنی بین افزایش جرایم و شرایط اقتصادی وجود دارد. با این همه ایشان از لزوم افزایش جمعیت و برتری ایران بر دولت های غربی یاد می کنند. غافل از آنکه چیزی که امروز موجب برتری و سلطه دولت ها می شود، جمعیت فراوان نیست، دانش، تکنولوژی ثروت، رفاه و امنیت قابل قبول است. با این همه باید از ایشان پرسید آقای رئیس جمهور شما را چه می شود؟
• دو کار در پیش رو
روزنامه کارگزاران با عنوان؛ حالا ائتلاف نوشته است:
سیاست ایران همواره زیر سایه یک انکار مصلحتی بزرگ قرار داشته است و سیاستمداران اصرار داشته اند خود را بیزار از قدرت نشان دهند. اما واقعیت نشان دهنده این است که هرکس وارد مبارزه سیاسی می شود، دست کم یکی از هدف هایش کسب قدرت سیاسی است.
زیرا عمل به شعارهای مردم پسندانه و خدمت گرایانه هم لاجرم از معبر قدرت سیاسی می گذرد و بدون این اهرم نه امکانی برای بروز دادن آرمان های ایدئولوژیک وجود دارد و نه میدانی برای خدمت به مردم. اصلاح طلبان برخلاف رقیبان خود، در سال های اخیر چه موقعی که در قدرت بوده اند و چه اکنون که از آن برکنارند کمتر خود را بیزار از قدرت نشان داده اند. زیرا اگر بنا به بیزاری از قدرت باشد، فعالیت سیاسی سالبه به انتفأ موضوع است و کاری عبث می نماید. این درک مشترک اصلاح طلبان، در دو انتخابات پیش رو، به ویژه شوراها می تواند به کار آنان بیاید.
نخستین جایی که عدم برائت از قدرت به کار اصلاح طلبان می آید این است که صف بندی خود با رقیبان محافظه کار را جدی بگیرند و به بهره مندی از طیف بندی و انشقاق آنان چشم ندوزند. زیرا حتی اگر شکاف در جبهه محافظه کاران، جدی و فراگیر هم باشد، ابزار و قدرت تشکیلاتی آنها ـ دولتی و غیردولتی ـ فرصتی در اختیارشان گذاشته که می توانند به سرعت نیروهای خود را بسیج و نتیجه انتخابات را به نفع خود رقم بزنند.
فایده دومی که اصلاح طلبان از به رسمیت شناختن عنصر قدرت در سیاست می برند این است که رقابت درون ـ جبهه ای را برای آنان به امری غیرمذموم ـ اگر نگوییم ممدوح ـ تبدیل می کند. در چنین چارچوب مرامی، دیگر لازم نیست احزاب و گروه های عضو جبهه اصلاحات در پی وحدت تمام عیار و نادیده گرفتن اختلاف ها باشند، بلکه می توانند به ائتلاف و تقسیم قدرت بیندیشند و آن را با صراحت اعلام کنند.
از این واقعیت گریزی نیست که رقابت در میدان نابرابری که یک سوی آن بر امکانات وسیع تبلیغی و پشتیبانی تکیه دارد و سوی دیگرش از همه امکانات محروم است، گروه دوم فقط در صورتی می تواند به پیروزی فکر کند که با پایبندی به فرض بنیادی سیاست ورزی بپذیرد که هنر اصلی سیاست، آشتی دادن منافع معارض و پایین آوردن هزینه های کسب قدرت است.
منافعی که اصلاح طلبان، حتی در صورت پیروزی قاطع در انتخابات شوراها به دست می آورند، از منظر درون ـ جبهه ای آنقدر اغواکننده نیست که نتوان به خاطر آن از بسیاری خواسته ها گذشت. انتخابات شوراها برای اصلاح طلبان در وهله نخست، میدانی برای تمرین سیاست ورزی دموکراتیک در درون جبهه است و هماوردی با رقیبان محافظه کار در درجه دوم اهمیت قرار دارد. به همین علت اکنون که نامزدهای اصلاح طلبان مشخص شده اند دو کار بیشتر پیش روی احزاب و گروه های اصلاح طلب قرار ندارد؛ اول تلاش برای ائتلاف، دوم بسیج سازمان های حزبی برای پیروزی ائتلافی. تقسیم قدرت برای کسانی که اصل آن را به رسمیت شناخته اند چندان دشوار نیست.
از همین روست که در انتخابات امسال تحولی بزرگ در رفتار سیاسی اصلاح طلبان مشاهده می شود که نشانه بلوغ سیاسی آنان است. ویژگی اصلی این بلوغ، تمایل همگانی به گزینش نامزدهایی با رویکرد سیاسی معتدل، متخصص و باتجربه است. افرادی با چنین ویژگی هایی که قرار است در انتخابات، اصلاح طلبان را نمایندگی کنند، نوعا جایگاه خود را می شناسند و راه را برای ائتلاف و همکاری درون ـ جبهه ای فراهم می آورند.
زیرا بیشتر آنان سابقه مناصب بلندپایه را دارند و اکنون که به صحنه انتخابات شوراها آمده اند می خواهند نشان دهند که اداره امور شهر به اندازه مناصب سیاسی سطح بالای کشوری برای آنان اهمیت دارد. معنای واقعی خدمت رسانی همین است.
• در تدارک قطعنامه جدید
روزنامه جمهوری اسلامی نیز سرمقاله خود را به شورای امنیت و پرونده ایران اختصاص داده و باعنوان شورای امنیت، بحران بی اعتباری نوشته است:
روند پیگیری پرونده هسته ای ایران توسط کشورهای باصطلاح ۱+۵ وارد مرحله جدیدی شده و طرحهای مختلف این پرونده تحت فشار مستقیم واشنگتن در تدارک قطعنامه جدیدی در شورای امنیت هستند که نوعی تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران را برقرار کند که احیانا فقط تحریم صنایع موشکی و هسته ای ایران را هدف قرار می دهد. در واقع فشار واشنگتن سایر طرفها را نیز بطور نسبی همراه کرده و آهنگ حرکت به سمتی است که بهر حال نوعی تحریم که هر چند در قلمرو محدودی باشد ولی در مجموع ماهیت برخورد و مقابله از آن مستفاد شود.
برخی گزارشات نشان می دهد که واشنگتن برای تامین اهدافش در جاهای دیگری به کشورهای عضو ۱+۵ امتیازاتی داده تا بتواند در اینجا نظر مثبت آنها را بهر حال در اختیار بگیرد. سئوال جدی اینست که آیا ۱+۵ و مشخصا مقامات واشنگتن واقعا برای مسائل هسته ای نگرانند یا آنکه اهداف واقعی خود را در پشت این تبلیغات سازمان یافته مخفی کرده اند
با نگاهی به روند تحولات ماههای اخیر می توان دریافت که موضوع هسته ای صرفا بهانه ای برای تامین اهداف خاص واشنگتن است و آمریکا در مقطع کنونی بیش از دیگران اطلاع دارد که ادعاهایش در مورد فعالیتهای هسته ای مطلقا فریبکارانه و مبتنی بر دروغ و بزرگنمائی است…
گزارش سیا می گوید هیچ گونه اطلاعات معتبری وجود ندارد که نقش ایران در مسلح کردن شبه نظامیان در عراق را ثابت کند. البته گزارش به طور تاسف باری اعتراف می کند که مقادیر فراوانی سلاح به داخل عراق سرازیر شده و می شود لکن بطور همزمان اذعان می کند که ایران در این روند ارسال سیل اسلحه به درون عراق هیچگونه نقشی ندارد و کمکی به تشدید این جریان نمی کند.
درک اهمیت این گزارش از یکطرف نشانگر آنست که حتی مراجع رسمی آمریکا هم در جمع بندی اطلاعات خود به بطلان سیاستهای تبلیغاتی کاخ سفید معترفند و از طرف دیگر نکته مهمتری را بازگو می کند و آن اصرار جنون آمیز مقامات واشنگتن برای جلوگیری از انتشار این مطالب است.
البته مقامات ارشد سیا هم نگران آینده تاریک خود هستند و با تلخکامی احساس می کنند که حیثیت سازمان جاسوسی سیا توسط بوش کوچک و اعضای تیم جنایتکاران اطراف وی به کلی در ماجرای عراق بر باد رفت و کاملا بعید بنظر می رسد که بی اعتباری سیا طی سالهای آینده قابل جبران باشد.
طرح این مسائل در مقطع کنونی از آن جهت اهمیت دارد که بوش کوچک و دستیارانش نه تنها حیثیت آمریکا را بر باد داده اند بلکه حتی سعی دارند با اعمال فشار بر مجموعه ۱+۵ حیثیت آنها را هم بر باد دهند که تا این مرحله هم تا حدودی به نتیجه رسیده اند لکن در شرایط فعلی امیدوارند از اهرم شورای امنیت در جهت جبران گذشته ها بهره گیری کنند حال آنکه این تلاش بدفرجام بوش و دستیارانش فقط به بی اعتباری روز افزون شورای امنیت منجر خواهد شد. چرا که مجموعه ۱+۵ سعی می کنند در شورای امنیت برای اثبات نکاتی اصرار ورزند که حتی سازمان جاسوسی سیا هم بطلان آنها را رسما گزارش کرده است. البته بوش و دیک چنی اصرار دارند تا پایان ماه آینده میلادی از انتشار این گزارش جلوگیری کنند تا بلکه قطعنامه تحریم ایران توسط شورای امنیت به تصویب برسد. مسئله اینست که سازمان جاسوسی سیا با آن گذشته شرم آور خود در شرایط کنونی فقط به تلاش برای احیای اعتبار از دست رفته اش می اندیشد ولی فراموش نکنیم که بوش و دستیارانش هم برای جبران بی اعتباری خود از اهرمهای جهانی سو استفاده می کنند. غافل از آنکه این روند تاسف بار فقط باعث بی اعتباری همان مجامعی خواهد شد که بوش به معجزه و کارآمدی آنها دل بسته است حال آنکه در این زمینه حتی از آنها هم کاری ساخته نیست.
• استناد به کتاب امیرارسلان نامدار!
سلسله مقالات دکتر عطاءالله مهاجرانی با عنوان: در کلیسا به دلبری ترسا چنین ادامه می یابد:
به عبارت دیگر، پاپ به همان بخشی از سخن ابن حزم به نقل از ارنالدز، استناد کرده است که موافق سخن امپراتور تلقی می شود. سخن امپراتور مبناست، نظریه ابن حزم تاییدیه ای بر آن سخن به شمار می آید. در اینجا، چنانکه اشاره کردم دو اشکال جدی به داوری پاپ وارد است. اولاً همه سخن ابن حزم این نیست که خداوند التزامی به کلام خود و عقل ندارد. ابن حزم باور دارد که خداوند، بر خلاف عقل، اراده اش اعمال نمی شود. البته نه ابن حزم و نه پاپ وارد این مقوله نشده اند که چه نسبتی میان عقل و اراده خداوند وجود دارد. وجه تمایز عقل و اراده کدام است؟ آیا اساساً اراده خداوند می تواند غیرمعقول باشد؟ کدام عقل را به عنوان معیار و محک سنجش در نظر می گیریم؟
نکته دوم: اساسا ابن حزم نمی تواند شخص مناسبی برای استناد و استدلال پاپ باشد.
به این سخن ابن حزم توجه کنید: هرکس بگوید که در چیزی از اسلام، باطنی غیرظاهر یافت می شود که هر سیاه پوست و سفیدپوستی آن را می شناسد، کافر و کشتنی است و این گفته خداوند است که بر فرستاده ما است که پیامش را آشکارا برساند (مائده ۹۲۲) تا اینکه آنچه را بر آنان نازل شده است بر ایشان آشکار سازی (نحل۴۴۴) هر که با این گفته ها مخالفت کند قرآن را تکذیب کرده است. (المحلی ٣۱٨٨۷؛ دائرهالمعارف بزرگ اسلامی؛ ج ٣ ص ٣۵۲، مقاله ابن حزم نوشته دکتر شرف الدین خراسانی)
نکته مهم دیگری که در این باره می توان گفت این است که پیش از نگارش تهافت الفلاسفه غزالی و تکفیر فیلسوفانی مثل ابن سینا و فارابی، ابن حزم رساله ای در نقد یعقوب ابن اسحاق کندی نوشت و کندی را گمراه دانست. این رساله در مجموعه چهار جلدی رسائل ابن حزم که توسط اجسان عباس منتشر شده است، وجود دارد.
در میان این بحث کلامی، اجازه دهید نکته ای تاریخی را مطرح کنم. یکی از خواندنی ترین کتاب ها در میان مردم، به ویژه در بین روستاییان، کتاب امیر ارسلان نامدار بوده و هست. در زمستان ها در شب های دراز، در شب یلدا ـ یلدا به معنی شب میلاد مسیح هم هست ـ امیر ارسلان خوانده می شد، کسی هم در صحت مطالب تردید نمی کرد. در واقع یک متن افسانه ای درست به مثابه یک متن تاریخی مستند تلقی می شد. در این کتاب مسلمانان مثل شمس وزیر یا امیر ارسلان در حکومت مسیحیان نفوذ می کنند تا آن حکومت ها را براندازند. بحث طولانی در این کتاب درباره کشتار کشیشان توسط امیر ارسلان و یا دزدیدن خاج (صلیب) طلای صد منی توسط او و نقش خواجه طاووس و خواجه کاووس و… نوکران پطرس شاه فرنگی است که در نهان مسلمانند و در ظاهر از پطرس شاه تبعیت می کنند، امیرارسلان هر چه کشیش و رهبان در کلیساها می بیند، می کشد! داخل کلیسا شدند؛ قدری گردش کردند، خاج ها و بتهای طلا و صورت های قیمتی دید فرمود همه را غارت کردند و کشیشان و برهمنان همه را کشت و کلیسا را با خاک یکسان کرد… گفت وگوی امیرارسلان با پاپ اعظم هم بسیار خواندنی است! استناد پاپ اعظم زمانه ما به ابن حزم، مثل این است که کسی به عنوان متن تاریخی به امیر ارسلان استناد کند.
گاهی این پرسش در ذهنم خلجان می کند که چرا این بعد اندیشه اسلامی مورد توجه اسلام شناسان غربی قرار گرفته است. از یک سو تاکید بر متون عرفانی و از سوی دیگر پژوهش درباره متفکران ظاهری و در مجموع اسلام را به عنوان پدیده ای مغایر با عقل معرفی می کنند. سخن پاپ از این زاویه سخن تازه ای نبود، تازگی اش این بود که ایشان درمقطع زمانی حساسی این بحث را مطرح کرد.
بنیاد سخن پاپ همین بود تلفیق سخن امپراتور با سخن ابن حزم و این استنتاج که خدای اسلام و مسلمانان معقول رفتار نمی کند و نسبت به کلام خویش و عقل ملتزم نیست.
جهاد در اسلام که پاپ آن را با عنوان جنگ مقدس مطرح می کند، خشونت است و محکوم، حاصل خشونت هم شرارت و امور غیر انسانی است و خدایی که به جنگ مقدس فرمان دهد برخلاف ذات خود عمل کرده است. به عبارت دیگر پاپ می خواهد بگوید مشکل از چگونگی باور به خداوند و مختصات خداوند در اسلام است.
جوهر اسلام یک خدای غیر معقول و جوهر مسیحیت خدای معقول است. حیرت انگیز است که پاپ گمان می کند مشکل فقط در نقل قول امپراتور بوده است. این داوری درباره گوهر و اساس اسلام، گرچه آن تندی و تیزی سخن امپراتور را ندارد اما از آن سخن محتوایی تندتر دارد. شاید وقتی حضرت پاپ می گوید سخن او را مسلمانان درست و سریع درنیافته اند، از این روست که دیده است کمتر مسلمانان به بحث اصلی او اشاره کرده اند. پاپ پس از این مقدمات که در واقع جهت گیری سخنرانی او را نشان می دهد و بنیان سخن ساخته شده است؛ در پاراگراف پنجم می کوشد ارتباطی میان فلسفه یونان و ایمان مسیحی برقرار کند. برای این ارتباط پاپ سه مستند قابل توجه دارد:
اول: آیه نخست کتاب مقدس و نیز آیه نخست انجیل یوحنا
دوم: رویای پولس رسول و سفر او به مقدونیه (اعمال رسولان باب ۱۶ آیات ۶ تا ۱۰)
سوم: این مضمون که رفتار غیرعقلایی برخلاف ذات خداوند است، یک ایده یونانی است که هماهنگی ژرفی با ایمان مسیحی دارد. مفهوم کلمه در یونان و خداوند در کتاب مقدس، مضمونی که توسط امپراتور هم به کار برده شده است. لوگوس، لوگوس هم به معنی کلمه و هم به معنی عقل، عقل خلاق، خود بنیاد و خویشتن آگاه است. بر اساس کلمه می توانیم تمامی پیچیدگی ها و راز و رمزهای کتاب مقدس را درک کنیم چنان که راوی انجیل می گوید، کلمه خداست.
پاپ باور دارد که رویای پولس رسول، تفسیرش این است که این رویا به مثابه ارتباط ذاتی بین ایمان به روایت کتاب مقدس و پرسشگری عقل یونانی تلقی می شود.
گویی پاپ برای عقلانی نشان دادن اندیشه و باور مسیحی به این نتیجه رسیده است که بدون یاری از اندیشه عقلانی و پرسشگرانه یونانی نمی توان به چنان نتیجه ای رسید. از سوی دیگر نمی خواهد به گونه ای سخن بگوید که اندیشه یونانی امری خارج از مسیحیت تلقی شود. تفسیر کلمه و لوگوس یونانی کلید جادویی است که به تعبیر پاپ این کلید می تواند قفل های گونه گونی را بگشاید و از بسیاری مفاهیم پیچیده در کتاب مقدس رازگشایی کند. آیا چنین استنباطی در مسیحیت سابقه دار و پذیرفته است؟ کلید جادویی لوگوس و کلمه واقعاً چنین ظرفیت و توانی را داراست؟ در اسلام نسبت بین عقل و خداوند چیست؟ آیا ما هم نیازمند این گونه وامگیری از فلسفه هستیم؟ برای معقول نشان دادن ایمان مسیحی پاپ از عقل یونانی استفاده می کند. نسبت بین ایمان و عقل در واقع پلی است بین کتاب مقدس و فلسفه یونانی.
|