کوبانی؛ امیدها و نگرانی ها - ملاحظاتی انتقادی بر یک مصاحبه - حسن صالحی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۹ آبان ۱٣۹٣ -  ۱۰ نوامبر ۲۰۱۴


رفیق محمد آسنگران اخیرا در مصاحبه ای با نشریه ایسکرا ارگان کمیته کردستان حزب کمونیست کارگری ایران نقطه نظرات خود را در باره "اهداف جنگ علیه داعش و استراتژی آمریکا" بیان کرده است که من با بخشی از نظرات ایشان بویژه در باره کوبانی و تحولات مربوط به آن موافق نیستم. حزب ما بارها و به مناسبت های مختلف از مبارزه قهرمانانه مردم کوبانی برای دفاع از زندگی و حرمت خود در مقابل وحوش اسلامی دفاع کرده و از آنها اعلام پشتیبانی کرده است. حزب کمونیست کارگری ایران در بیانیه ای به تاریخ ۸ اکتبر ۲۰۱۴ اعلام داشت که"با تمام قوا به حمایت از مردم قهرمان کوبانی برخیزیم!". ولی متاسفانه آنچه که در تحلیل و ارزیابی رفیق محمد آسنگران غایب است حضور مردم در این مقاومت و مبارزه است. ایشان وقتی که به تحلیل کوبانی می پردازد صحنه را طوری تصویر می کند که انگار مردمی وجود ندارد. در تمام مصاحبه ایشان یک کلمه از حضور مردم کوبانی در این مبارزه نیست. کوبانی به جولانگاه نبرد بین نیروهای ناسیونالیست و داعش و حامیان آنها تبدیل می شود. به زغم ایشان این مبارزه از سر ضدیت با داعش قابل ارج است و با اکراه بسیار زیاد قابل حمایت است. حمایتی که وی آنرا محدود و مشروط اعلام می دارد. تو گویی آن زنان و مردان و پیر و جوانی که در کوبانی قبل ار شدت یافتن حملات داعش به محافظت از شهر خود پرداحتند برای محمد آسنگران وجود ندارند. مردمی که نمیخواهند برده شوند، زنانی که نمیخواهند مورد تجاوز و خرید و فروش قرار بگیرند، کودکانی که نمیخواهند به بردگی کشیده شوند و کلا مردمی که دارند از زندگی و منزلت و انسانیت خود دفاع میکنند . تو گویی ترک بخش عظیمی از مردم شهر به دلیل تشدید حملات برای رفیق ما عاملی شده است که این مقاومت را مردمی نداند. تو گویی آن خلیل عثمان ۶۷ ساله که بهمراه دو پسرش برای دفاع از کوبانی هنوز می جنگد وجود ندارد. تو گویی آن ۴ هزار نفر مردمی که در بخش امن تر کوبانی زندگی می کنند، نیستند. متاسفانه دامنه تحلیل غلط رفیق محمد آسنگران به آنجا کشیده می شود که حتی روز جهانی و همبستگی صد ها هزار نفره مردم شریف دنیا با مردم کوبانی وی را به وجد نمی آورد. عکس های اوجلان را به ما نشان می دهد که به ما یادآور شود که ناسیونالیسم دارد نفع می برد. فراموش می کند که در لندن مریم نمازی ها، فریبرز پویاها میکرفون بدست گرفتند و حرف زدند. فراموش می کند که دریک جنبش اجتماعی طبیعی است که هر کس با پرچم و شعار خود وارد میدان می شود و چپ هم باید حرف خود را بزنند. ایشان حتی به اعتراضات اخیر در کردستان ایران به مناسبت روز جهانی اشاره دارد و به ناگهان آنها را با بذل و بخشش زیادی به کیسه ناسیونالیسم کرد می ریزد. معلوم نیست در فاصله آخرین اعتراضات حمایتی در کردستان ایران با اعتراضات روز جهانی کوبانی چه اتفاقی روی داده است که از نظر رفیق محمد آسنگران این روند معکوس آغاز شده است؟
اجازه بدهید در این نوشته حتی فراتر از نقطه نظرات محمد آسنگران نظرانی را که اینجا و آنجا بیان می شود گرچه به اختصار مورد کنکاش قرار دهیم.

مقاومتی که انسانی نیست؟!
اولین نکته این است که اگر قهرمانی مردم کوبانی در برابر داعش خوب است نباید از خود بپرسیم چرا اصولا این مردم با مقاومت خود در مقابل توحش اسلامیون حماسه آفریدند؟ چه انگیزه ایی باعث این مقاومت شورانگیز بوده است؟ آیا مردم به سرشان زده بود که بی دلیل در مقابل داعش بیاستند؟ هیچ انگیزه انسانی نداشتند؟ فدارکاری و جانقشانی شان بی دلیل است؟ یا فقط جنگ ناسیونالیستهایی است که پناهی جز کوبانی ندارند؟ از نظر من این استدلال خیلی ایراد دارد که "مقاومت کوبانی تا آنجایی که داعش را نفی می کند قابل قبول است و بقیه اش نه." مگر می شود بطور مکانیکی و اختیاری این دو را از هم جدا کرد؟ مبارزه نفی گرایانه مردم علیه هر چیز حتما در خود یک معنای اثباتی دارد حتی اگر مردم آنرا به صورت روشن بیان نکرده باشند.وقتی مردم در جریان انقلاب ۵۷ ایران شعار "مرگ بر شاه" سر می دادند طبعا خوشی زیر دلشان نزده بود. از بی عدالتی و بی حقوقی ونبود آزادی در زمان شاه ناراضی بودند. و قدر مسلم عدالت و آزادی می خواستند.
اینجا در مورد کوبانی مسئله چون آقتاب تابان روشن است. یک جریان فوق ارتجاعی بنام خلافت اسلامی در منطقه به جان مردم افتاده است و هر جا که قدم می گذارد سر می برد، می کشد، زنان را به برده جنسی تبدیل می کند و به فروش می رساند.مردمانی، نمی خواهند زندگی شان نابود شود. می خواهند از زندگی خود دفاع کنند. نمی خواهند زیر شمشیر خلافت اسلامی به خفت و تحقیر تن دهند. لذا از کرامت انسانی خود جانانه دفاع می کنند. زنانشان نمی خواهند به برده جنسی تبدیل شوند، مورد تجاوز قرار بگیرند. لذا در صفوف هزاران نفره اسلحه به دست می گیرند و در برابر متجاوزین و وحوش اسلامی می ایسند. دلیل بیشتری نیاز است که کسی به این نتیجه برسد که مقاومت قهرمانانه مردم کوبانی در برایر داعش دفاعی از کرامت زندگی و حرمت انسانی و انسانیت خود است؟ رفیق ما حتی اکراه دارد این کلمات را به زبان بیاورد چرا؟ چون اگر اینها را بگوئیم "ناسیونالیسم را تبرئه کرده ایم"؟ به اعتقاد من این نحوه مرزبندی با ناسیونالیسم غلط و مضر است چون نهایتا مردم و تمایلات و خواستهای انسانی مردم را نمی بیند و آن را تخطئه می کند و کل این جدال را به جیب ناسیونالیستها میریزد. محمد آسنگران برای اینکه اهمیت و جایگاه مقاومت قهرمانانه مردم کوبانی را کاهش دهد و خیال ما، خودش و دیگران را آسوده کند مدعی می شود که حزب اتحاد دمکراتیک سوریه (PYD) و بازوی مسلح آن یعنی یگانهای مدافع خلق (YPG) "ناچار" بودند که در مقابل داعش تسلیم نشوند چون در غیر این صورت باید به ترکیه می رفتند. به نظر من "ناچاری" جریانات ناسیونالیستی را نمی توان اینطور توضیح داد. این قدری لوث کردن بحث است. اگر چه صورت مسئله اصلی همانطور که پیشتر توضیح دادم نادیده گرفتن فاکتور مردم در این مبارزه و مقاومت است. تاکید کنم برای حزب اتحاد دمکراتیک سوریه و یگان های نظامی آن این مبارزه یک مبارزه بسیار مهم و سرنوشت ساز بود ولی نه به این خاطر که در صورت شکست باید راهی ترکیه می شدند. من بعدا این را بیشتر توضیح می دهم. ولی تا آنجا که من می دانم در کردستان سوریه سه کانتون (منطقه) در اختیار احزاب ناسیونالیسم کرد بوده است. کوبانی فقط یکی از این مناطق است و دو کانتون دیگر یعنی جزیره و عفرین طبق اطلاعات من هنوز در کنترل این احزاب قرار دارند. بعلاوه شهر قامشلو در کردستان سوریه که پایگاه سنتی پ. ک. ک و احزاب نزدیک به آن نظیر حزب اتحاد دمکراتیک سوریه (PYD) است هنوز در کنترل آنهاست. بنابراین راه فرار داشتند و این عامل نبود که مقاومت در برابر داعش را حماسی و شورانگیز کرد.

جایگاه کوبانی و مقاومت مردم آن
به نظر من قضاوت در مورد مقاومت مردم کوبانی از نقش احزاب ناسیونالیستی در سازمان دادن این مقاومت آغاز نمی شود. باید بر نقش و جایگاه این مقاومت مسلحانه توده ای در دل اوضاع پیچیده منطقه و منافع پیشرفت مبارزه طبقاتی به نفع طبقه کارگر در دل این اوضاع متمرکز شد. از این منظر من فکر می کنم که کوبانی یک نقطه عطف درخشان و مثبت در دل دوران سیاه پیشروی داعش در عراق و سوریه بود. دوره ایی که قرار بود با افسارگسیختگی نیروهای ارتجاعی در ساخت و پاخت با دول مرتجع منطقه سرنوشت مردم را رقم زند. کوبانی در این وسط اراده و عزم مردمی را به نمایش گذاشت که در مقابل این وضع ایستاد. مقاومت کوبانی توانست پیشروی داعش را مهار کند و جلوی تاخت و تاز این نیروی سیاه را بگیرد. اگر چه حملات دو ماهه به کوبانی باعث خرابی شهر، کشته و زخمی شدن و آوارگی مردم شده است ولی اگر این حملات از سوی داعش با موفقیت روبرو می شد عواقب فاجعه بارتری برای مردم و روند تحولات منطقه به همراه می داشت. داعش که دست پروده آمریکا و متحدینش بود و حتی بعنوان جانشین احتمالی رژیم اسد بر روی آن حساب باز شده بود، با پیشروی در عراق افسارش گسیخته شد. زمانی که حزب دمکرات کردستان عراق به رهبری بارزانی شینگال را تخلیه کرد، داعش اجازه یافت به مردم این منطقه حمله کند و یک تراژدی بزرگ انسانی را بوجود آورد. بعد از این بود که حملات برای به زانو در آوردن کوبانی که مردمانش خود را برای دفاع از زندگی و کرامتشان مسلح کرده بودند، شدت یافت.یک نسل کشی تمار عیارمردم کوبانی را تهدید می کرد. این خوشبختانه متوقف شد و امید به پیروزی در مقابل تبهکاران داعشی امروز بیش از هر زمان دیگری شعله ورتر است. کوبانی در عین حال در سطح بین المللی مبارزه با داعش را قطبی کرد. همبستگی انسانی با مردم قهرمان کوبانی در عین حال با نفرت و بیزاری از سیاستهایی توام شد که داعش را خلق کرده بود و یا او را مورد حمایت قرار می داد. کوبانی به کانونی از مبارزه و همبستگی علیه یکی از ارتجاعی ترین جریانات معاصرتاریخ بشر تبدیل شد. کوبانی در کشورهایی مثل ایران تحرک مبارزاتی ای تازه ایی را موجب شد. مردم مبارز کردستان و همچنین دیگر شهرهای ایران نظیر تهران و تبریز در حمایت از کوبانی به خیابانها آمدند، قطعنامه صادر کردند، از آن الهام گرفتند و علیه داعش های حاکم بر ایران قدرت خود را به نمایش گذاشتند. در کردستان عراق جنایات داعش و ایستادگی مردمی در مقابل آن موجی از بیداری ضد اسلامی را باعث شده است و جریانات اسلامی را تحت فشار سیاسی بیشتری قرار داده است. مقاومت کوبانی در عین حال حاکمیت اقلیم کردستان و بویژه جریان بارزانی را رسواتر کرد. همه این روندها ساخته و پرداخته حزب ناسیونالیستی اتحاد دمکراتیک سوریه نیست. برخی از این روندها حتی باب میل آنها نبوده و نیست. همانطور که کوبانی باعث تحمیل عقب نشینی هایی به دول غربی و متحدینش شد. اینها زمانی که مقاومت کوبانی و آن همبستگی عظیم جهانی را دیدند منکر حمایت از داعش شدند. امریکا که تا پیش از این سیاستش را تضعیف داعش تعریف کرده بود به ناچار از نابودی آن سخن گفت. بارزانی که مرزهایش را به روی مردم کردستان سوریه بسته بود مجبور شد که این رویه را عوض کند. ترکیه مجبور شد که بدرجه ای با آمریکا کنار بیاید و اجازه دهد نیروی مسلح پیشمرگه از طریق خاک ترکیه به کوبانی برود.
یک قضاوت واقعی و منصفانه در باره مقاومت مردم کوبانی نمی تواند در باره همه این نتایج که اینجا شرح مختصر آن رفت بی توجه باشد. آینده کوبانی هر چه باشد ولی نمی توان این دستاوردهای تاکنونی را که برای پیشرفت مبارزه طبقاتی در منطقه مهم و حیاتی هستند، نادیده گرفت. به این معنا من می گویم که کوبانی یک جبهه انسانی نبرد در مقابل روندی بود که می توانست به فاجعه ایی عظیم تبدیل شود. این حرکت بیشتر به قلب ما کمونیستها و انسانیت نزدیکی دارد تا ناسیونالیستها و احزاب سازشکارشان.

مبارزه با ناسیونالیسم و حمایت محدود و مشروط
رفیق محمد اسنگران می گوید نیروهای آزادیخواه و چپ باید "حمایت محدود و مشروط" از مقاومت کوبانی داشته باشند چرا که "سیاست پشت آن ناسیونالیستی" است. کاش ایشان توضیح می داد که منظور او از حمایت محدود و مشروط چیست؟ مشکل من با این فورلبندی قبل از هر چیز این است که ارائه دهنده آن نقش دخالتگر و تاثیرگذاری برای خود قائل نیست. بیرون ایستاده است و دارد مبصری می کند. نمره می دهد. خط کشی در دست گرفته و میلیمتری داری فاصله فیزیکی کمونیسم و ناسیونالیسم را اندازه گیری می کند. مبادا آلوده شوید! مبادا تنتان به ناسیونالیستها بخورد! من به یاد ندارم که مثلا در مبارزه برای لغو آپارتاید نژادی در آفریقای جنوبی که رهبری آن را جریان ناسیونالیستی کنگره ملی آفریقا به دست داشت و پس از به قدرت رسیدن هم کارگران را به گلوله بست کمونیسم نوع ما گفته باشند "حمایت محدود و مشروط " می کنیم. من به یاد ندارم که در جریان انقلاب ۵۷ مردم ایران که در نیمه راه دزیده شد و سپس ضد انقلاب اسلامی به قدرت رسید گفته باشیم حمایت محدود و مشروط . حتی بعد از سالها بعنوان اصیل ترین حرکت مردمی از آن یاد کردیم. در مورد خیزش انقلابی سال ۸۸، انقلاب مصر و تونس و غیره هم چنین نکردیم. می دانید چرا؟ چون دخالتگر هستیم و مبصر تاریخ نیستیم. نه این اینکه در مورد همه رویدادهای که ذکر آن رفت حرف انتقادی نداشتیم. داشتیم و حرف و نقدمان را هم بیان کرده ایم. نمونه های تاریخی متعددی نشان میدهد که روش برخورد کمونیستها از دوره مارکس و لنین هم خلاف رویکرد رفیق محمد آسنگران است. به نظر من روش ما باید این باشد که به روندهای منفی در هر واقعه ایی اشاره کنیم و از یک موضع دخالتگرانه بخواهیم و بکوشیم این روندهای منفی را سد کنیم. در موردش بنویسیم و روشنگری کنیم و راه درست پیروزی را به مردم نشان بدهیم.
مبارزه با ناسیونالیسم کرد با کم اهمیت جلوه دادن نقش مقاومت مردم کوبانی آغاز نمی شود.برعکس کمونیستها باید سنگر مقاومت مردم و دفاعشان از زندگی و انسانیت را ببینند و از آن بدون هیچ لکنت و اما و اگری دفاع کنند. در غیر اینصورت آب به آسیاب همان ناسیونالیستها و مرتجعین میریزند. یک کمونیست دو آتشه کسی است که از بسیج مسلحانه توده ایی در مقابل داعش و جانوران اسلامی با حرارت دفاع کند و خود را در صف مقدم آن بیابد. اگر ما در کوبانی بودیم و رهبری این جریان را بر عهده داشتیم دقیقا همین کار را می کردیم. متاسفانه نیستیم. اما در ایران و در سطح جهان میتوانیم و باید تا آنجا که میتوانیم این خلاء را پر کنیم و صحنه را برای ناسیونالیستها خالی نگذاریم. شکل دادن به مبارزه مسلحانه توده ایی با داعش، تامین نیازهای مردم باقی مانده در شهر و همچنین کمک به آوارگان. ما این را آگاهانه و با برنامه سازمان می دادیم ولی ناسیونالیستها ناچار به انجام این کار شدند.
ناچاری آنها از ترس فرار به ترکیه نبود. ناچاری آنها از یک دوراهی ناشی می شد که دولت ترکیه در مقابل آنها گذاشته بود. طبق گزارشات منتشر شده موجود قبل از اینکه کوبانی به کوبانی حماسه ایی تبدیل شود، صالح مسلح رهبر حزب اتحاد دموکراتیک با مقام های اطلاعاتی ترکیه دیدار و گفتگو می کند و برای مقابله با داعش درخواست کمک می کند. دولت ترکیه اعلام می دارد تنها در صورتی به یگانهای مدافع خلق (YPG) یاری می رساند که حزب دموکراتیک خودگرانی های خود در شمال سوریه را منحل کند و به ارتش آزاد سوریه که به ترکیه نزدیک است بپیوندد و در عین حال پیوند خود با پ.ک. ک را به طور کامل قطع کند. دولت ترکیه می خواست که حزب دموکراتیک سوریه بخشی از "پروژه منطقه حائل" مورد نظر ترکیه بشود.طبق این پروژه قرار بود که برای مقابله با یک دولت کردی تحت رهبری حزب دمکراتیک یک منطقه حائل در خاک سوریه ایجاد شود و آوارگان سوری نیز آنجا اسکان داده شوند. در متن تنگنای ناشی از تسلیم شدن به خواستهای ترکیه و یا داعش بود که یک مقاومت مسلحانه توده ایی نابرابر در مقابل داعش جریان پیدا کرد و اکنون نزدیک به دو ماه ادامه دارد.
اکنون نیز که حزب اتحاد دمکراتیک سوریه بنا به گفته صالح مسلم رهبر این حزب طرف مذاکرهآمریکا و انگلیس قرار گرفته است بدنبال مقاومت بودی که در کوبانی صورت گرفت و گرنه پیش از این، آنها از جانب غرب تروریست خوانده می شدند. آمریکا همواره اعلام کرده بود که یک شرط گفتگو با گروههای کرد سوریه ایجاد تفاهم ما بین احزاب نزدیک به پ.ک. ک و نزدیک به بارزانی در سوریه است. بنا به اخبار منتشر شده اخیرا در نشستی که در پشت درهای بسته و ظاهرا با حضور صالح مسلم و بارزانی در دهوک انجام شده این توافق صورت گرفته است. پس از این مذاکرات اعلام شد که این احزاب در مورد اداره مشترک سه خودگردانی جزیره، کوبانی و عفرین و همچنین در مورد ایجاد گروه نظامی مشترک به توافق رسیده اند و قرار است قدرت به میزان چهل به چهل بین این دو گروه تقسیم شود و بیست درصد باقیمانده نیز در اختیار دیگر احزاب و گروه های خارج از این دو مجموعه باشد.توافقات اینچنینی باید موضوع اعتراض مردم باشد که من در آخر به آن می پردازم. ناگفته پیداست که آمریکا نیز در پی تحولات کردستان سوریه بدنبال متحدی مثل بارزانی در عراق است که منافع آن را بتواند تامین کند.

چه باید کرد؟
زنی به نام خاتون در کوبانی، پس از دفن یکی از آشنایانش -که یک مبارز زن بود- به یک گزارشگر گفت که در وضعیت کنونی کسی برای سوگواری وقت ندارد.او می‌گوید: "ما فعلا اشک نمی‌ریزیم. وقتی کوبانی آزاد شود، من دوبار گریه می‌کنم. یک بار از غم جوانانی که در خاک دفن کردیم و یک بار از شادی، چون فداکاری آنها بی‌نتیجه نبوده و کوبانی آزاد شده است."
می خواهم بگویم از صمیم قلب در احساس این زن شریکم. دوست دارم که به زودی کوبانی و مردم آن پیروزی خود بر داعش را جش بگیرند.
عقب راندن داعش و به شکست کشاندن آن وظیفه همه نیروهای مبارز درمنطقه است. در این راه بسیح مسلحانه مردمی همچنانکه تجربه کوبانی نیز نشان داده است بهترین و موثرترین راه است. بدون حضور مردم و نیروهای مسلح مردم، توافقات و سازش های دولت های مرتجع منطقه و دول غربی و نیروهای ناسیونالیست ثمر مثبتی برای مردم نخواهد داشت. هر گونه مذاکرات پشت پرده به نام مردم باید خاتمه پید اکند. فشار جهانی بر روی آمریکا و متحدینش که خالق و یا حامی داعش هستند باید ادامه یابد. قطب سوم باید نیرویی باشد که مخالف خود را با نسخه پیچی ارتجاعی برای مراکز بحران در منطقه یعنی ایجاد دولتهای موزائیکی قومی، مذهبی و عشیرتی اعلام کند و در عوض از استقرار آلترناتیو های سکولار و متمدن و پیشرو و مردمی در این مناطق پشتیبانی بعمل آورد.
یک مسئله بزرگ موقعیت ده ها هزار آواره ایی است که امروز در وضعیت سختی بسر می برند. باید بیشترین کمک های انسانی از سوی سازمان ملل و نهادهای مردمی به این آورگان ارسال شود. همچنین پس از پیروزی بر داعش و برگشت آورگان به خانه و کاشانه خود با کمک سازمان ملل باید فورا پروژه های آبادانی و نوسازی شهرها و روستاها با جدیت پیگیری شود.
مسئله آینده و سرنوشت مناطق خودگردان در سوریه موضوعی نیست که بصورت عشیرتی حل و فصل شود. مردم ساکن در این مناطق باید در تعیین سرنوشت خود مستقیما نقش داشته باشند. نتایج هرگونه مذاکرات پنهانی از نظر مردم تماما باطل است و نظر و رای شوراها و ارگانهای مردمی باید بطور مستقیم پرسیده شود.
در مناطق خودگردان مردم باید اراده و رای خود را از طریق شوراهایشان به نمایش بگذارند. شوراها باید بتوانند در امور مختلف تصمیم بگیرند و تصمیم خود را به اجرا بگذارند. شوراها باید در سطوح مختلف مردم را نمایندگی کنند.
در مناطق خودگران باید حقوق و آزادیهای پایه ای مردم نظیر آزادی بیان، تجمع و ایجاد تشکل و نهاد برسمیت شناخته شود.
مردم کردنشین سوریه در مبارزه علیه رژیم بشار اسد و استقرار یک نظام مبتنی بر آزادی و عدالت و ستم زدایی ذی نفع هستند. لازم است نهادها و ارگانهای مردم جنایات بشار اسد را قویا محکوم کنند و همبستگی خود را با مردم دیگر نقاط سوریه اعلام دارند.
اینها برخی از مهمترین اقداماتی است که چپ باید در کردستان سوریه دنبال کند و در سطح جهان از آنها دفاع نماید. هر درجه پیشروی در این زمینه ها عامل موفقیت در مقابل دشمنان مردم و منزوی کردی نیروهای ناسونالیست خواهد بود. 

حسن صالحی
hasan.salehi2000@gmail.com