•
ما بازهم تکرار می کنیم آنهایی که در هم گامی با سلطنت طلب های دمکرات شده، برای کاستی های مالی جنبش کارگری ایران دلار جمع می کنند از نظر سندیکاها و اتحادیه های مستقل ایران تنها مشتی دلال بین المللی سرمایه داری جهانی هستند و گذشته با ارزش و پُر افتخارشان، نمی تواند دست های آلوده اشان را از این نا پاکی ها بزداید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۶ آبان ۱٣۹٣ -
۱۷ نوامبر ۲۰۱۴
سرمایه داری صنعتی با یاری قوانین خود ساخته و به ظاهر دمکراتیک، نیروی کار کارگران را، چون یک کالا در بازار کار خریداری می کند و با استثمار دد منشانه ی کارگران، ارزش های اقتصادی تولید شده را صاحب می شود. از این رو مبارزه ی این دو طبقه ی اجتماعی، در صورت شناخت علمی یا صنفی طبقه کارگر غیر قابل اجتناب می شود، و در اشکال گوناگونی کار بردی می گردد.
رشد نیروهای مولد، تولید انبوه، همراه با اختراعات و اکتشافات طبقه متوسطِ صنعت گران خرد و کاسبکاران کوچک را توسعه داد. با گسترش سازمان های اداری قشر تکنوکرات ها، این اقشار میانی گسترده تر گردیدند. قشرهایی که با شدت گرفتن بحران های دوره ای سرمایه داری، تضعیف می شدند و بخشی از آنها به جبهه کار رانده می گردیدند، و با رونق اقتصادی، آرزوی پیوستن به جبهه ی سرمایه در آنها گرایش های شدید ضد جبهه کار را تشدید می کرد. سرمایه داری جهانی، امروز از این ویژگی آونگی خُرده کاسبکارانه ی طبقه متوسط برای مبارزه با طبقه کارگر و منزوی کردن آن، به خوبی بهره برداری می کند. از سوی دیگر، دیکتاتوری های دست نشانده ی امپریالیسم هم، از این قشرهای میانی برای ایجاد خفقان و حذف فیزیکی جنبش چپ، نهایت استفاده را می برند. مخرب ترین نمونه های اجتماعی این خرده کاسبکاران که با فروش دانش یا هنر و یا کار خود، مستقیم یا پنهان در خدمت جبهه سرمایه قرار گرفته اند، هنرمندان، تاریخ نگاران، نویسندگان و شاعران غیر جانبدار و یا مستقل و یا بی طرف هستند که با نام هایی عوام فریبانه و تظاهراتی رادیکال، آب به آسیاب جبهه سرمایه می ریزند. طبقه کارگر ایران علاوه بر این همه دشمن آشکار و پنهان طبقاتی در میان قشرهای میانی که وجود او را نردبانی برای صعود خود قرار داده اند، افزون بر، نبرد همیشگی و رو در رو با جبهه ی سرمایه، شاهد وجود دوست نماهایی از میان طبقه کارگر یا قشر میانی نزدیک به خود می باشد، که آنها هم به نام فعال کارگری تلاش می کنند طبقه کارگر ایران را به نردبان منافع فردی خود تبدیل کنند. مانند عده ای بسیار اندک از جوانانی در ظاهر پُر شور و فعال کارگری که در حقیقت برای کسب اقامت و ویزای اروپا و آمریکا از این نردبان سوء استفاده کردند. در این میان روشن اندیشانی بودند که صادقانه در این زمینه تلاش نمودند و گام های مثبتی نیز بر داشتند، ولی متأسفانه در نیمه راه وا ماندند. آنها بنیان گذار انجمن یا کانون و یا گروهی شدند همراه با تنظیم اساسنامه ای پیش رو، که به صورت جمعی تدوین گردیده بود. فشرده ی درون مایه این اساسنامه در یک جمله که خواست همه ی جمع بود، خلاصه شده است: نقل به مضمون«... ... ... تریبون همه ی نیروهای مدافع طبقه کارگر و مخالف ساختار سرمایه داری می باشد» در حقیقت یعنی، تریبون آزاد برای همه ی چپ های ایرانی، برای تأثیر گذاری بر جنبش کارگری ایران. هدفی بسیار با ارزش و فراتر از بازی های گروهکی دهه پنجاه، اتفاقی پیشرو و انقلابی در میان طیف نیروهای چپ ساکن ایران. قرار بود از این تریبون بدون توجه به گرایش های سیاسی مقالات کارگری، اقتصادی و صنفی بر علیه جبهه ی سرمایه باز تاب یابد. تا مدت ها گروه به این تعهد انقلابی خود پای بند ماند. ولی پس از مدتی، مراد یا رهبر که ظاهراً در چنین ساختارهایی این گونه نگرش، نمی باید وجود خارجی داشته باشد، به ظهور پیوست و کلیه افرادی را که با خود هم آهنگ نمی دید کنار گذاشت، چند نفری هم که مخالف فرد گرایی بودند، خود کنار رفتند. عمل کردی متظاد با اساسنامه ی مترقی که جمع تدوین کرده بود. این«رهبر» محترم درست مانند دولت های پس از جنگ در ایران که قانون اساسی را به زباله دان تاریخ انداختند، این جناب هم در عمل آن اساسنامه پیشرو را به دور انداخت. از این پدیده بد تر، کارگر یا کارگرانی هستند که به صورت فعال در سندیکاهای رادیکال و مستقل کارگری تلاش نمودند، به زندان هم افتادند ولی تحت تأثیر رسانه های آن سوی آب، که نام ایشان را مرتب در بوق های ریاکارانه ی تبلیغاتی یشان جار می زدند، دچار خود شیفتگی شدند، و تصور کردند اگر به آن سوی آب بروند، لخ والسا گونه و با یاری«دمکراسی سرمایه داری جهانی» می تواند ساختار درونی و سیستمها و نهادهای حکومتی را، در هم بشکند و به ... تبدیل گردد. ولی اینک در رسانه های امپریالیستی به یک برده ی حقیر سرمایه داری جهانی تبدیل شده است. وسیله ای که پس از مصرف به سطل زباله انداخته خواهد شد. این گونه خود شیفتگی به صورتی دیگر فعالین کارگری را تحت تأثیر قرار داده است، و آنها را به کام توهمات نا به هنجار انداخته است. این کاستی ها بر آیند فرهنگ و باورهای مسلط و دیکته شده ای است که به وسیله خانواده و جامعه به افراد تحمیل شده است، باورهایی مبتنی بر خرافه پرستی. از سوی دیگر عدم درک و شناخت ضرورت ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری توسط حاکمیت مانع از تلاش این نهادهای مردمی که تنها پاسدار حقوق صنفی ـ اقتصادی کارگران در قبال زیاده طلبی های جبهه سرمایه و تضعیف توان پیش گیری آنها از شیوه های غیر استاندارد پیمانکاران در ساخت و نصب صنایع مادر است. وجود فضای ضد حرکت های کارگری و سرکوب فعالان و بلک لیست شدن آنها در محیط های کار به وسیله پیمانکاران، باعث گردیده گرایش به نزدیکی با دیگر سندیکاها با محافظه کاری شدید و بسیار کند همراه باشد. بدین جهت امکان تاثیر گذاری پویا و متقابل در گفتگوهای سازنده به وجود نمی آید.
تلاش هایی که اخیراً به نام گردهمایی های سقز ـ کرج صورت گرفته، حرکتی بسیار با ارزش می بود اگر، با درک عینی اتحاد همراه می شد. ما از درون مایه این حرکت آگاه نیستیم ولی همین اندازه که می بینیم این نشست ها بین عده ای خاص با گرایش های ویژه بدون توجه به بخش های دیگر جنبش کارگری که متکی به آرای کارگران است، و در عمل در ژرفای نیروی کار عمل می نمایند، صورت گرفته است، با هر درون مایه ای که باشد نمی تواند چیزی فرا تر از«اتحادها و انشعاب های» دهه پنجاه باشد.
برخی دیگر به ظاهر مدافع حقوق کارگران با شعارهای حزبی ماورای چپ با تلویزیون های ۲۴ ساعته، همه جا و در همه کارگاه ها در جستجوی یک فعال کارگری هستند تا با چسبیدن به او و بازتاب نظراتش در رسانه های ماهواره ای، فعال کارگری را به باورهایی آلوده کنند که پس از چندی سر از آخور امپریالیسم در می آورد.
این قشر میانی ویرانگر، از دهه چهل با رشد تکنوکرات های حکومتی و گسترش بازار سنتی پای گرفت. از سویی، برای دفاع از منافع قشری یش با دیکتاتوری شاه می رزمید و از سوی دیگر نیروهای مبارز و دگر اندیش را«غیر خودی» به حساب آورد و مانند هر خُرافه پرستی به حذف عقیدتی و فیزیکی آنها پرداخت. جنبش کارگری ایران در میان باطلاق دیکتاتوری سرمایه داری وطنی و جهانی و باورهای واپس گرای قشرهای میانی، تُرد و شکننده سر بر آورده است و هر دم در معرض تهاجم و لگدمال شدن به وسیله ی این دشمنان طبقاتی می باشد، زندانی می شود، اخراج و بیکار می گردد، خانواده هایشان از دسترسی به حداقل های یک زندگی زیر خط فقر محروم می شوند و مورد بی شرمانه ترین اتهامات قرار می گیرند، ولی باز هم بر پاهای خود می ایستند و همه چیز را از صفر شروع می کنند ولی هرگز دست گدایی به سوی دشمن اصلی امپریالیسم جهانی و سلطنت طلب های فرصت طلب دراز نمی کنند. ما بازهم تکرار می کنیم آنهایی که در هم گامی با سلطنت طلب های دمکرات شده، برای کاستی های مالی جنبش کارگری ایران دلار جمع می کنند از نظر سندیکاها و اتحادیه های مستقل ایران تنها مشتی دلال بین المللی سرمایه داری جهانی هستند و گذشته با ارزش و پُر افتخارشان، نمی تواند دست های آلوده اشان را از این نا پاکی ها بزداید.
اتحادیه نیروی کار پرژه ای ایران
ناصر آقاجری
۱۶ نوامبر ۲۰۱۴
|