از : یاشار گولشن
عنوان : دو نکته
اینکه نسل جوان یا نوجوان، شیفته دیوانه وار یک خواننده یا هنرپیشه ای بشود و مرگ نابهنگام وی جمع زیادی را ناراحت و سوگوار کند منحصر به جامعه ایرانی نیست. نمونه های متعددی در غرب هست که حادتر از این موضوع اخیر در ایران میباشد. آنچه که مساله ایران را متمایز میکند و البته شدیدا تاسف آور و نگران کننده است تمایل عمومی حتی جوانها و نوجوانها به ژانر موسیقی غمناک و پر از رنج و درد است.ضمن اینکه این تمایل عمومی، ریشه در سابقه تاریخی این مردم بخصوص از دوره شروع شیعه گری دارد اما در این سی و چند سال آخیر نیز در اثر سیاست های موذیانه حکومتی تشدید شده است. این که این سیاست های موذیانه-بعضا آشکار و بعضا غیر مستقیم- چیست به آن اندازه واضح است که نیازی به توضیح در اینجا ندارد اما نکته کلیدی، موفقیت این سیاست است و اینکه این مساله در همه ابعاد زندگی ایرانیان بخصوص موسیقی دلخواه آنان ریشه دوانده است. مهم نیست این موسیقی مذهبی نوحه خوانی و مداحی باشد، موسیقی عاشقانه پر سوز و گداز پاشائی باشد و یا موسیقی سطح بالای مجلسی شجریان باشد در همه حال همین تم رنج و بدبختی، درون مایه بخش اعظم موسیقی تولید داخل ایران است. این وسط اگر جمعی بخواهد پایش را از دایره این ژانر بیرون بگذارد و مثلا موسیقی “I am happy” را بخواند حتی اگر با ریتمی ناهمگون با آهنگ اصلی و با رقصی ابتدائی هم باشد، شدیدا با آن برخورد میشود.
نکته کلیدی دیگر که دست کمی از فلاکت نکته اول ندارد آویختن فرصت طلبانه بخشی از اوپوزیسیون ایرانی به این هیجانات توده مردم و به نیت استفاده از آن بر علیه جناح رقیب حکومتی است که خود بحث مفصلی میطلبد.
نسل نوجوان و جوان درمانده ایرانی زیر منگنه سیاست های حکومتی و سیاستهای رقبای آن در سو استفاده از هیجانات طبیعی آنان از یک طرف و باران شماتت نخبگانی که به جای ریشه درد، بیمار را نشانه گرفته اند از طرف دیگر، واقعا روزگاری متناسب با همین ژانر موسیقی نوحه خوانی میگذراند.
۶۵۴۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣۹٣
|