میمیرم بری...
فریبا عادل خواه
•
من نمیدانم جمعیت چطور امد و برای چه امد، میدانم که امدند و برای مرتضی پاشائی خواندند و گریستند
اما مثل روزهای عاشورا، بعید می دانم که همه برای مرتضی گریسته باشند، و مثل روزهای عاشورا، بعید میدانم که همه برای او امده باشند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
چهارشنبه
۲٨ آبان ۱٣۹٣ -
۱۹ نوامبر ۲۰۱۴
من نمیدانم جمعیت چطور امد و برای چه امد، میدانم که امدند و برای مرتضی پاشائی خواندند و گریستند
اما مثل روزهای عاشورا، بعید می دانم که همه برای مرتضی گریسته باشند، و مثل روزهای عاشورا، بعید میدانم که همه برای او امده باشند
اما مگر مهم است؟
مهم امدن است و بودن در جمعی عظیم و حل شدن و گم شدن در ان
از خود جدا شدن و برای دقایقی بی خود شدن
مگر هر روز اتفاق می افتد
مهم امدن است برای مرتضی باشد و یا به بهانه او !
پیدا کردن منبع اشک ایرانی ها از اسرار ازلی است که نه تو دانی و نه من، اما براستی در ایران امروز دیدن جمعیتی این چنین عظیم و منسجم از زن و مرد، کودک جوان و پیر، با عقاید و اعتقادات متفاوت، بدون شک با رای متفاوت و از طبقات اجتماعی متفاوت، اشک چه کسی را در نیاورد!
امدند
بدون برنامه ریزی امدند
بدون برنامه گردان
و صد ها، صدها هزار نفر بودند
امدند
بی جنجال، بی درگیری،
بی انکه صدمه ببیند کسی،
ارام امدند
ارام،
و ارام باز گشتند
به کلبه و کاشانه خود
ارام
آخرین دفعه است!
|