تفاوت سیستم تعلیم وتربییتی سوسیالیسم با
تعلیم وتربیت در جمهوری اسلامی ایران

ناهید مذکوری


• آمار نشانگر خوبی برای مقایسه با کشورمان ایران می باشد که بیشتر مدارس دولتی آن توسط افراد نیکو کار ساخته شده اند ودولت حتی قادر به نگهداری این مدارس نیست وتصمیم گرفته که آنها را به بخش خصوصی واگذار کند. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ آذر ۱٣۹٣ -  ۲٣ نوامبر ۲۰۱۴



 در آغاز بنیان گذاری سوسیالیسم مسلما تامین معلمان آموزش دیده برای پرداختن به سواد آموزی همگانی وتوده های مردمی با وجود کثرت تنوع زبانی(بیش از ۴٨زبان) وحل معضل بی سوادی در کشور شوراها کار آسانی نمی نمود؛ به همین منظور در آن زمان بسیاری از روشنفکران وجوانان معتقد به ایدئولوژی مارکسیسم به صورت گروههای فرهنگی سوسیا لیستی داوطلب برای با سواد کردن مردم به نهضت سواد آموزی شوروی پیوستند. گستردگی افراد تحت پوشش این طرح به گونه ای بود که برای تامین فضای آموزشی تمام اماکن دولتی و عمومی چون باشگاها, کارخانه ها وحتی خانه های شخصی را به این امر اختصاص دادند. درنتیجه تا پایان ۱۹٣۴یعنی طی ۱۵سال بیش از ۹۰%مردم به زبان بومی خود می توانستند بخوانند وبنویسند.
در سیستم تعلیم وتربیتی شوروی۹۵,۶%جمعیت آن مشغول به تحصیل بودند. ازسال۱۹۰۱تا۱۹۹۱ حدود۱/۱۹ میلیون از ۲۰میلیون نفر به کسب آموزش وبالا بردن مدارج علمی در مدارس ودانشگاه ها مشغول بودند.
بر اساس این آمار می توان گفت که برنامه ریزی تعلیم وتربیتی در شوروی در راه خدمت وپیشبرد علمی جامعه بکار برده می شد. مسکن ,بهداشت وتحصیل رایگان یکی از بهترین دستاوردهای خلقهای این سرزمین پهناور به شمار می امد,سرزمینی که زنان ومردانش برابر وآزاد در پیشرفت جامعه خویش نقش می آ فریدند.
تفاوت سیستم تعلیم وتربیت در سوسیالیسم با کشورهائی همچون کشور ما در این است که در سوسیالیسم، سیستم حاکم مردمی دولتی تعلیم وتربیت کودکان را از بدوتولدشان زیر نظر قرار می دهد, چنانکه پس از جنگ جهانی دوم برای پیشبرد این هدف ساختمانهای مسکونی را بصورت مجموعه ای از امکانات در هر منطقه می سازند و در این مجموعه مدارس وکودکستانها وپلی کلینیک- "مرکز درمانی"- با فاصله پنج تا ده دقیقه در اختیار خانواده ها قرار دارند؛ این موضوع سبب میگردد که خانواده ها بتوانند بسیار سهل وآسان کودکان خویش را به مهد کودک و یا به مدرسه سپرده وسپس با خیالی آسوده راهی محل کاری خود شوند.
برنامه ریزی تعلیمی از طرف وزارت فرهنگ وسپس به اداره فرهنگ منطقه واز آنجا به مراکز تعلیم وتربیتی ارسال میگردد. از طرف مدارس معلمان و دبیران تربیتی در هر مجموعه مسکونی همه ساله آمارمتولدین جدید را با ذکر نام و نام فامیل ومحل زندگی وتاریخ تولد مستند گرفته و در اختیار مسئولین مدارس قرار میدهند تا به محض رسیدن کودکان به سن تحصیلی شان ,به مدرسه مراجعه نمایند. در صورت عدم مراجعه کودک ,مسئولین مدارس جویای علت شده و آنرا به اداره فرهنگ اطلاع میدهند تا اگر خانواده ای فرزندش را بی دلیل برای تحصیل نفرستاده ,تحت پیگرد قانونی قرار گیرد,چنانکه اولیا کودک شایستگی نگهداری فرزند را نداشته با شند, کودک را تحت حمایت دولت قراداده ودرمدارس شبانه روزی دولتی نگهداری و به تعلیم وتربیت وی می پردازند . بدین سبب است که تا دور افتاده ترین روستاها ی سوسیالیستی بیسوادی ریشه دار نمی شود. درکودکستانها و محیط هایی تحصیلی خانواده ها نگران غذای فرزندانشان نیستند, زیرا با پرداخت هزینه کمی در ماه کودکان می توانند در سالن غذاخوری محل آموزش غذا دریافت کنند.
در مجموعه تربیتی کودکستانها کودکان مطابق با گروه سنی تعلیماتی از قبیل ریاضیات و فرا گیری حروف وزبان مادری ,رقص وموسیقی وشنا ونقاشی ومجسمه سازی ,تئاترو ورزش..... توسط متخصصین تعلیم می بینند, این تعلیمات با سن گروه مطابقت دارد, بدینگونه است که کودک در پایان سن کودکستان(۶سالگی)با آگاهی علمی وهنری پا به محیط درسی می نهد. تا کلاس نهم دبیرستان تحصیلات اجباری می باشد.
کودکان دبستانی از کلاس یکم تا چهارم پس از اتمام درس در اتاق خواب هائی که درمحیط مدرسه ایجاد شده به استر احت می پردازند وسپس بهمراه معلم تربیتی که در شیفت دوم به همراه کودکان میباشد به دروس ومشقهایشان ادامه داده وسپس عصرانه می گیرند و تا ساعت شش بعد از ظهر به بازی و دروس تقویتی ای که خانواده وکودک تمایل دارند ادامه می دهند.
به مرور افزایش در آمد سرانه وکاهش میزان ساعات کار شرایط لازم را برای ارتقاء سطح فرهنگ وبهبود زندگی معنوی مردم فراهم می ساخت ,سالهای زیادی بود که در شوروی بیسوادی از میان بر داشته شده بود. در سال تحصیلی ۱۹۶۶/۱۹۶۵در سراسر شوروی ۷۲میلیون نفرتحصیلکرده داشت ولی در سال۱۹۱۵/ ۱۹۱۴فقط۶/۱۰میلیون نفر تحصیل کرده بودند. در سال ۱۹۶۶ بیش از ٣۱درصد مردم شوروی در رشته های مختلف علمی وفنی مشغول بتحصیل بودند وتعداد دانشجویان از ۱۲۷ هزار نفر درسال۱۹۱۵/۱۹۱۴ به ۲/۹ میلیون نفردر سا ل۱۹۶۶ /۱۹۶۵ افزایش یافته بود واز این تعداد دانشجودر حدود ۱/۶ میلیون تن از آنان زحمتکشانی بودند که بکار مشغول بودند وسوسیالیسم شرایط لازم را برای ادامه تحصیل آنها در رشته های عالی فراهم ساخته بود. قابل توجه است که در همین زمان سالانه بیش از ۷۵۰۰۰ مجله وروزنامه با تیراژبیش از۶/۲۴ میلیارد شماره منتشر می شد. این آمار نشانگر خوبی برای مقایسه با کشورمان ایران می باشد که بیشتر مدارس دولتی آن توسط افراد نیکو کار ساخته شده ودولت حتی قادر به نگهداری این مدارس نیست وتصمیم گرفته که آنها را به بخش خصوصی بسپارد.این عمل ,فاصله طبقاتی را در بین زحمتکشان جامعه با ثروتمندان گسترش داده ومیزان بیسوادان کشور را افزایش بیشتری میدهد. جای سئوال است که این بودجه دولتی که از سرمایه های ملی کشور چون نفت و....غیره بدست می اید , در چه راستا وبه سودی کدام اقشارخدمت میکند ؟آیا مردم سرزمین ما استحقاق تحصیل وبهداشت ومسکن را که اولیه ترین ضرور ت هر انسان است ندارند ؟ آیا کودکان ایرانی باید به جمع کردن میخ ومازادها وتن فروشی وکارتن خوابی واعتیاد مشغول شوند؟ چگونه است که در کشوری که بر بستر طلای سیاه وسرخ خوابیده برای صدها هزار بسیجی حقوق تعیین می نماید ولی صدها هزار کودک آن با مرگ وحسرت زندگی انسانی دست و پنجه نرم می کنند؟آیا سران حکومتی مسئولیت این بی بند وباری ودزدی ها را بعهده ندارند؟ شاید انتقال مدارس به بخش خصوصی هم سودی برای حاکمان وقت میاورد که در آن شتاب می ورزند.
افزون بر این گرانی بی رویه کتابهای تحصیلی با افزایش ۷۰% وطبق آمار های مستندی که آقای کردونی"مدیر کل امور آسیب های اجتماعی وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی "در رابطه با وضعیت آنها میدهد ,حاکی از رشد آمار کودکان بیسوادی است که اصلا به مدرسه نرفته اند ویا کودکان ترک تحصیلی میباشند ودر کل۲۴%از کودکان خیابانی در حال تحصیل اند و ۴۰ در صد ترک تحصیل کرده اند.
این موضوع نشانگر آنست که دولتهای بیش از سه دهه حاکم اسلامی نه تنها در جهت رفع بیسوادی در جامعه گام موثری بر نداشته وبرنمی دارند ,بلکه مشوق رشد آن می باشند.
وضعیت مدارس نما هائی که در روستا های دورافتاده با کمترین امکانات در اختیار کودکان این کشور قرار داده اند ,مشکلاتی "از قبیل برق وآب آشامیدنی و وسائل نقلیه برای رفت و آمد کودکان به مدرسه ودر زمستانها نداشتن وسائل گرما زا وحتی گاهی نداشتن تخته سیاه و...."افزون بر آن کاهش حقوق معلمان به نصف حد اقل دستمزد وافزایش٣/۱٨در صد هزینه تحصیلی در مقایسه با سال ۱٣۹۱ درجه تخریب سیستم تحصیلی زمینگیر شده را در این زمینه با عریانی هرچه بیشتر آشکار می نما ید. آخرین آمار مهاجرت نخبگان ایرانی ۶۰۰۰۰هزار نفرمی باشد که از این میان دختران ۴۰%فرار مغزها ی این کشور را تشکیل میدهند .
برای حل این معضل ودر راه مبارزه با اهریمن جهل ودانش باید درجهت بوجود آوردن تشکلهای سواد آموزی کودکان وبزرگسالان کوشید. زیرا تنها با بر اندازی بیسوادی است که میتوان جامعه را از زنجیر حاکمان زور قرون وسطائی داعشی رها نمود وبه آرمانهای واقعی انسانی رسید.
در این باره ویکتورهوگو چنین میگوید:"هر کس که در مدرسه ای را باز می کند, در زندانی را    می بندد."
هنوز هم این سخن لنین بشکل شعری زیبا در جشن شروع سال تحصیلی مدارس خوانده میشود که می گفت:
"بیاموزیم ,بیاموزیم ,بیاموزیم,"