هویت ایرانی هویتی شیعی است یا ایرانی-ملی؟


حسن حسن پور


• هویت ملی ایرانی در زمینه ی ارزشی هویتی همه جانبه نیست و دچار کمبودی جدی است. در این هویت، ارزشهائی معین، ارزش های مایه ی غرور افراد وفادار به آن، تبلور نیافته است. اندیشمندان و کنشگران اجتماعی و سیاسی چندان در این زمینه فعال نبوده اند و ارزشهائی را رز رابطه با هویت ملی خود طرح نکرده اند. در این شرایط هویت شیعی جای خودنمائی و قدرقدرتی پیدا می کند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۶ آذر ۱٣۹٣ -  ۲۷ نوامبر ۲۰۱۴


* به یاد محمد مختاری

با اظهارنظر مسعود بهنود و ادیب برومند رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران پیرامون اهمیت مذهب شیعه در هویت ایرانی وضعیت شکننده و مخاطره آمیز هویت ملی ایرانیان آشکار شده است. از یکسو بهنود و برومند چهره هائی دینی یا ناوارد به اهمیت هویت ملی ایرانیان نیستند که انتظار داشته باشیم بخواهند هدفمند بر اهمیت دین اسلام و مذهب شیعه پای فشارند. از سوی دیگر فریاد اعتراض چندانی به ویژه از سوی چهره های نامدار ایرانی شنیده نشد. عبدالستار دوشکی (1)، که بیشتر از دیگران به اظهارات بهنود و برومند واکنش نشان داده، خود نیز در دام بحث دینی افتاده و نه بر هویت ملی که بر چندگانگی هویت دینی ایرانیان تأکید گذاشته است.
نزاع عقیدتی پیرامون هویت ملی ما نزاعی بین دو باور به اهمیت هویت اسلامی-شیعی یا اهمیت هویت ملی-ایرانی است. در اکثر بحثها از این دو هویت به اختصار به عنوان هویت شیعی و ایرانی یاد می شود، من هم اینجا این کار را می کنم. مدافعین نظریه ی اهمیت هویت شیعی کسانی همانند آل احمد، شریعتی و در دوران معاصر ایدئولوگهای دولتی اعم از روحانی و غیر روحانی هستند. مدافعین نظریه ی اهمیت هویت ایرانی شامل گروه بزرگی از اندیشمندان ایرانی از کسروی گرفته تا کم و بیش تمامی روشنفکران سکولار دوران معاصر است.

هویت شیعی
هویت شیعی را از این لحاظ عنصر اصلی هویت ما می دانند که با مفاهیم، نمادها، آئینها و ارزشهای خود به ما ایرانیان هویتی یگانه بخشیده و ما را همبسته ی یکدیگر ساخته است. مفاهیم، نمادها و آئینهای شیعی جامعه مشخص هستند. "یا علی" از دهان بسیاری نمی افتد و همه با مفهوم و همچنین استعاره ی صحرای کربلا آشنا هستند. نمادهائی مانند دست بریده ی ابوالفضل، ترمه ی نماز، مُهر و لباس سیاه همه جا به چشم می خورند. آئین های نیایش و بزرگداشت شیعی نیز دست کم در ماه محرم، اواخر رمضان و اعیاد دینی همه جا به فراوانی برگزار می شوند. در زمینه ی ارزشها، نیز، شیعه خود را مطرح کننده و مدافع ارزشهائی همانند عطوفت، عدالت و ستم ستیزی معرفی کرده است. شاید بگوئیم که مذهب شیعه خود دارای چنین رویکردهائی نیست و بوئی از عدالت و عطوفت نبرده است. مهم این نیست. واقعیت مهم نیست، مهمی اثری است که یک باور به جای می گذارد. همانگونه که برای عزاداری درستی یا نادرستی تاریخی حادثه مهم نیست، مهم روضه و مراسم آئینی و احساساتی است که در آن فرایند تحریک می شوند.
مذهب شیعه در ایران توانسته مفاهیم، نمادها و ارزشهای خود را در بستر ارزشهائی معین به احساسات انسانها پیوند زند. عاشورا در ایران معاصر نماد آزادگی و ستم ستیزی معرفی شده است. در عاشورا قرار است ایرانیان به احساس همدردی با ستم دیدگان تاریخ و همدلی با شورشیانی ستیم ستیز برسند. هویتی که در این فرایند عرضه می شود هویتی ارزشی است و همبستگی زاده ی آن همبستگی ‌ای اعتقادی است. از ایرانیان خواسته نمی شود که علی فقط چون امامی بوده یا در تاریخ اسلام و تشیع نقشی مهم ایفا کرده برای او احترام و ارزش قائل شود. از ایرانیان خواسته می شود به در وجود علی عدالت خواهی را تجربه کنند و در احترام به وی به هویتی عدالت محور برسند. مشکل برزگ هویت شیعی آن است که ارزشهای که به آن اعتقاد دارد امروز برای خیلی ها جعلی و بی اهمیت هستند. عدل علوی یا ستم ستیزی امام حسین هم دروغ بشمار می آیند و هم بی ارتباط با بی عدالتی‌ها و مبارزات جاری در زندگی اجتماعی مدرن. آئین های آن نیز انباشته از احساسات و بینشی دیده می شوند که در تضاد با زندگی مدرن قرار دارند. مداحی ها و عزاداری ها، بطور مثال، برای بسیاری مراسمی هولناک و خفه کننده ی ذوق و شور فردی هستند.   

هویت ایرانی
در مقایسه، هویت ایرانی بیش از آنکه در نمادها و آئینها انعکاس پیدا کند در فرهنگ مشترک، در زبان و ادبیات فارسی و تاریخ مشترک ملی تبلور می‌ یابد. نمادها و آئینهائی همچون آتش، تعارف، مسابقه ی کشتی و عید نوروز مهم هستند ولی کارکرد کارآمد مراسم دینی را در گرد هم آوردن انسانها ندارند. به جای آنها فرهنگ و تاریخ مشترک دارای کارکردی فوق العاده است. به زبان فارسی سخن می گوئیم. ادبیات فارسی را، در آثاری همچون گلستان سعدی و داش آکل، با غرور و لذت می خوانیم. شعر حافظ، مولوی، فروغ و شاملو را همه می شناسیم و با علاقه می خوانیم. سر فصلهای تاریخ مشترکمان را همه باز می شناسیم. آریو برزن برای همه قهرمان است؛ مصدق هنوز برای بسیاری احترام بر انگیز است؛ و یادآوری قرارداد ترکمان چای، قتل امیرکبیر و کودتای ۲۸ مرداد دل کم و بیش همه را به درد می ‌آورد. اینها هویت مشترک همگی ما است. حتما برخی به اعتراض خواهند گفت زبان و ادبیات فارسی تفرقه بر انگیز است و ملتهای دیگر غیر فارس را از هویت کلی ایرانی حذف می‌ کند. این اعتراض به نکته ی درستی اشاره دارد ولی نباید قراموش کرد که هر هویت اجتماعی ‌ای خود را به زور بر همگی حاکم می سازد. نمادها و آئینهای مذهب شیعه نیز همه را در بر نمی گیرد.
مشکل اصلی هویت ایرانی آن است که این هویت به ارزشهای معینی متکی نیست و احساسات ویژه ای را نزد افراد بر نمی انگیزد. برای فردی با هویت ایرانی چه ارزشهائی مهم هستند؟ آئینها، فرهنگ و تاریخ مشترکی ایرانیان مطرح کننده و مدافع چه ارزشهائی هستند؟ در این مورد ما هیچ پاسخ مشخصی نداریم. در این باره کار چندانی نیز نشده است. روشنفکران سکولار مدرن ایرانی در این زمینه کاری نکرده اند. آیا می ‌توان عدالت جوئی، رواداری یا آزادی خواهی را به هویت ایرانی نسبت داد؟ شاید بهتر است بگوئیم هنوز ارزشهای معینی در هویت ایرانی تبلور نیافته است و این کاری است که باید هر چه زودتر انجام شود. همبستگی ملی ایرانیان می تواند هر آن دچار فروپاشی شود و امروز می دانیم که این می تواند جنگ و سیه روزی را در پی داشته باشد. ارزشی ساختن هویت کار مهمی در زمینه ی جلوگیری از این سرنوشت ممکن شوم است. آنچه در این میان از همه چیز درناکتر است آن است که هویت ایرانی گاه دربرگیرنده ی ارزشهائی منفی بشمار آمده است. حتی روشنفکرانی مانند محمدرضا نیکفر، آرامش دوستدار، مهرداد مشایخی و محمد مختاری نیز، به ترتیب، زرنگی (2) (به معنای منفی آن)، امتناع تفکر و پرسشگری (3)، تکروی (4) و شبان-رمگی (5) را به هویت ایرانی نسبت داده‌ اند.
من خود بر آن باورم که شورمندی مهمترین ارزشی است که می توان به هویت ایرانی نسبت داد. ایرانیان برای بیان احساسات و شور خود اهمیتی فوق العاده قائل هستند. این شورمندی است که آنها را از یکسو به مبارزه و انقلاب می کشاند و از سوی دیگر از آنها شاعرانی بزرگ می ‌سازد. ولی من باید اذعان کنم که در زمینه طرح این ارزش کاری انجام نداده ام و کاری نیز از سوی دیگران سراغ ندارم. حتما کسان دیگری از ارزشهای ایرانی دیگری می توانند نام ببرند. مشکل آن است که بسیاری از اوقات ما چنان با بدبینی و نفرت به خود می نگریم که هویت ملی خود را تهی از ارزش می بینیم. برای همین نیز شاید برخی حتی شورمندی را همچون یک ضد ارزش برخاسته از عقل گریزی و احساسات گرائی بدانند.

وجه ارزشی هویت   
در جهان، هویت ملی امروز هویتی بیشتر امری ارزشی است و کمتر امری فرهنگی یا نمادی و آئینی. به آمریکا (ایالات متحده ی آمریکا) نگاه کنیم. در این کشور مهاجر نشین و مهاجر پذیر، هویت دینی و حتی هویت ملی برخاسته از فرهنگ و تاریخ مشترک بی معنا است. پیرایشگری مهاحرین اولیه ی ساکن نیوانگلند، کتابهای مارک تواین، جنگ استقلال در خود و درد و رنج جنگ کره برای بسیاری از شهروندان کنونی آمریکا معنای خاصی ندارند. هویت ملی آمریکائی امروز در وجود ارزش هائی مانند کوشندگی، آزادی، برابری فرصتها مادیت می یابد. آمریکا جامعه یا کشوری دانسته می‌ شود که در آن کوشندگی، آزادی و برابری فرصتها ارج نهاده می‌ شود. رویای آمریکائی استعاره ی این ارزشها است. در بستر وفاداری انسانها به این ارزشها قرار است هر کس بتواند به موفقیت و مقام اجتماعی و در نتیجه شهروندی جامعه دست یابد. برای همین نیز آنهنگام که جامعه با بحران روبرو می شود، دانش آموز یا دانشجوئی چند هم مدرسه ای یا هم دانشگاهی خود را می کشد، نقدها و توجیهات بر مبنای وفاداری به ارزشها مطرح می شوند. برخی از کوشندگی دیوانه وارِ اعصاب خورد کن، آزادی حمل اسلحه و گسترش برابری فرصتها حتی به به فرصتی همچون خودنمائی شکایت می کنند و برخی دیگر فاجعه پیش آمده را بهائی می شمرند که به هر رو باید برای کوشندگی، آزادی و برابر فرصتها پرداخت. در آمریکا به گونه ای وحشتناک از وطن پرستی سخن گفته می شود. ولی در این زمینه نباید فراموش کرد که وطن پرستی آمریکا نه پرستش خاک یا آئین هائی معین که ارج گذاری در حد پرستش ارزش هائی معین است.
شاید آمریکا را جامعه ای ویژه به خاطر مهاجرنشینی و مهاجرپذیری بدانیم. ولی همین را در باره ی دیگر جوامع مدرن جهان نیز می توان گفت. بخش مهمی از استدلال اسکاتلندی های طرفدار جدائی از بریتانیا آن بود که دولت حاکم بر بریتانیا مستقر در لندن سیاستهائی را اتخاذ می کند که با نظر رأی دهندگان انگلیسی مطابقت دارد و نه نظر اسکاتلندی ها. آنها می گفتند که در حالی که اسکاتلندی ها مخالف جنگ، کوچک سازی دولت رفاه و کاهش مالیاتها هستند دولت مرکزی به نمایندگی از اکثریتی که ساکن انگلستان هستند چنین سیاستهائی را پیش می برد. آنها اسکاتلندی ها را دارای ارزش های متفاوت با انگیسی ها می دانستند. به همین سان، هلندی ها سالها و شاید سده ها است که هویت ملی خود را تبلور یافته در ارزش هائی همانند رواداری، گشودگی به جهان و سیر تحولات و سخت کوشی می دانند و دیگر دین یا آئین های ملی خود را بنیاد هویت ملی خویش بشمار نمی آورند.   
باید به مسعود بهنود و ادیب برومند تا حدی حق داد، هر چند آنها به خطا هویت شیعی را مهمترین رکن هویت ایرانی ها می دانند. هویت ملی ایرانی در زمینه ی ارزشی هویتی همه جانبه نیست و دچار کمبودی جدی است. در این هویت، ارزشهائی معین، ارزش های مایه ی غرور افراد وفادار به آن، تبلور نیافته است. اندیشمندان و کنشگران اجتماعی و سیاسی چندان در این زمینه فعال نبوده اند و ارزشهائی را رز رابطه با هویت ملی خود طرح نکرده اند. در این شرایط هویت شیعی جای خودنمائی و قدرقدرتی پیدا می کند. این هویت در زمینه ی ارزش ها و احساساتی که ارزش ها می توانند برانگیزند هنوز توانمند است.      

1.   news.gooya.com
2.   zamaaneh.com
3. آرامش دوستدار، امتناع تفکر در فرهنگ دینی، انتشارات خاوران، پاریس، تاریخ چاپ نامعلوم.
4.   www.iran-emrooz.net
5. محمد مختاری، تمرین مدارا (بیست مقاله در بازخوانی فرهنگ و ...)، ویستار، تهران، ۱۳۷۷.