کارگزاران دروغین
گفتگویی با رشید اسماعیل خالدی
صاحب کرسی ادوارد سعید در کلمبیا
فریبا امینی، برگردان سهیل آصفی


• رشید اسماعیل خالدی، استاد کرسی ادوارد سعید مطالعات عرب دانشگاه کلمبیا و مسئول انستیتو خاورمیانه دانشکده امور عمومی و بین المللی کلمبیا است. وی سردبیر مجله مطالعات فلسطین و نویسنده ی کتاب های متعددی پیرامون مساله ی فلسطین است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ آذر ۱٣۹٣ -  ٨ دسامبر ۲۰۱۴



«چیزی به نام مردم فلسطین وجود ندارد.»
گلدا مایر [سیاست‌مدار و نخست وزیر اسبق اسرائیل که جنگ ۱۹۷۳ نتیجه تصمیم او بود.]

رشید اسماعیل خالدی، استاد کرسی ادوارد سعید مطالعات عرب دانشگاه کلمبیا و مسئول انستیتو خاورمیانه دانشکده امور عمومی و بین المللی کلمبیا است. وی سردبیر مجله مطالعات فلسطین و نویسنده ی کتاب های متعددی پیرامون مساله ی فلسطین است؛ از آن جمله اند: قفس آهنی: روایت مبارزه فلسطینی برای دولت سازی (۲۰۰۹)؛ سیاست انگلیس نسبت به سوریه و فلسطین از ۱۹۰۶ الی ۱۹۱۴ (۱۹٨۰)؛ هویت فلسطینی: ساختار آگاهی ملی معاصر (۱۹۹۷)؛ و کتاب متاخر او کارگزاران دروغین: چگونه ایالات متحده فرایند صلح خاورمیانه را تضعیف میکند؟ (۲۰۱٣)؛ او در رسانه های متعددی در ایالات متحده و جهان حضور داشته و برای نشریاتی گوناگون قلم زده است. در سال ۱۹۹۷ کتاب «هویت فلسطینی» او برنده ی جایزه ی انستیتوی مطالعات خاورمیانه آلبرت هوریانی پیرامون خاورمیانه شد. وی در «قفس آهنی» می نویسد:« اگر مردم فلسطین بخواهند حقوق اولیه ی شهروندی خود را به منصه ی ظهور بگذارند، آنها باید با ابداع اشکال و مفاهیم نوین برای آینده، ابتکار عمل را بدست بگیرند؛ مناسب برای وضعیتی که خود را در میانه ی آن می یابند. برای افزایش استیلای خود و غلبه بر محرومیت از حقوقشان، برای بودن، بگونه ایی موثر، به بندشدگان قدرت بلامنازع دولت اسرائیل.» در ادامه گفتگویی با دکتر رشید خالدی از نظرتان می گذرد. این گفتگو پیش از حمله ی اخیر اسرائیل به غزه و نبرد نابرابر مقاومت فلسطین با اشغالگران و حامیان جهانی آنها و موج اخیر ناآرامی ها و خشونت در اورشلیم صورت گرفته است.



• خالدی ها، از خانواده های مهم در فلسطین بوده اند؛ ابتدا کمی از خانواده ی خود برای ما بگویید.

ما خانواده ایی از اورشلیم هستیم. اعضای خانواده بخشی از زندگی فرهنگی اورشلیم بودند؛ که این به سرزمین های مختلفی باز می گردد. بسیاری در شمار چهره های مذهبی بودند؛ بسیاری در نظام دادگاههای مذهبی اورشلیم نقش آفرینی کردند؛ بقیه در دولت و سیاست فلسطین در قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم، نقش های اساسی ایفا کردند.


• چه زمانی انجا را ترک کردند؟

خانواده هرگز آنجا را ترک نکرد. اعضای خانواده همچنان در اورشلیم زندگی می کنند؛ اما همچون بسیاری از فلطسینی ها، آنها نیز در سراسر جهان عرب و بقیه ی نقاط دنیا پراکنده شده اند. بخش زیادی همچنان در فلسطین زندگی می کنند و در اورشلیم به سر می برند.


• در کتاب جدیدتان «کارگزاران دروغین» شما از سیاست های دولت اوباما به دلیل دست کشیدن از «گفتگوهای صلح» اسرائیلی فلسطینی انتقاد می کنید؛ ممکن است کمی آن را باز کنید؟

من خیلی نمی گویم که دولت اوباما از حمایت از این گفتگوها دست شسته است اما آنها رویکرد بلند مدتی را پی گرفته اند که سیاست روئسای جمهور ایالات متحده بوده است. رئیس جمهور اوباما تلاش کرد تاثیر اندکی داشته باشد؛ به عنوان نمونه، انتصاب سناتور جورج میشل که به دلیل نقشش در معاهده ی صلح ایرلند و کشاندن ارتش جمهوری‌خواه ایرلند به میز مذاکرات، شناخته شده بود. اوباما استدلال کرد که بازگشت به مرزهای پیش از سال ۱۹۶۷ بخش اساسی یک توافق است. او تاکید کرد که توقف شهرک سازی ها توسط اسرائیلی ها یک پیش شرط برای هرگونه مذاکره ایی است. سر آخر، او ناچار به پشت کردن به همه ی شرایط خود شد. بحثی را که من در کتاب مطرح می کنم این است که رویکرد تمام دولت های ایالات متحده در طول این سی و پنج سال گذشته معیوب بوده است. این رویکردها بر پایه ی یک دیدگاه اسرائیلی قرار داشته است که حق تعیین سرنوشت و حقوق برابر مردم فلسطین را انکار می کند.


• آیا شرایط فلسطینی ها با شرایط افریقای جنوبی زمان آپارتاید وقتی به شکل گیری حمایت ها در این کشور انجامید، قابل قیاس است؟

شرایط با افریقای جنوبی بسیار متفاوت است. در ایالات متحده، لابی قدرتمندی برای حمایت از افریقای جنوبی وجود نداشت. شما دولت ریگان را داشتید و ترجیح ضدکمونیستی او پیرامون حمایت از رژیم آپارتاید در افریقای جنوبی. شما تعداد زیادی از انحصارات حامی رژیم آپارتاید را در افریقای جنوبی داشتید؛ اما لابی قدرتمندی در امریکا متشکل از میلیون ها امریکایی که مدعی باشد حق با سلطه انگلیسی از بازماندگان هلندی است وجود نداشت. در نتیجه مقایسه با افریقای جنوبی و جنبش ضد آپارتاید در این کشور باید این فاکتورها را لحاظ کند. علاوه بر عناصر معمول در لابی های اسرائیلی که در جامعه ی یهودی ریشه دارد، عنصر تازه ای هم وجود دارد به نام صهیونیسم مسیحی، یک باور بسیار قوی در میان مسیحیان محافظه کار و بویژه اوانجلیست (مسیحیت انجیلی) که برای آنها حمایت از اسرائیل بنوعی یک وظیفه ی مذهبی به حساب می آید. اما همه ی مسیحیان اینگونه فکر نمی کنند. هر گونه تلاش برای ساختن یک جنبش مردمی، چیزی خوب و یک مبارزه ی دشوار است؛ جایی برای مقایسه وجود ندارد. شش نسل است که روایت صهیونیستی در ایالات متحده ریشه دوانده است. این به اطلاعات ارائه شده کاملا جعلی تحت مضمون «سرزمینی بدون مردم برای مردمی بدون سرزمین» و «مردم یهود که آمده اند تا بیابان را گلستان کنند» باز می گردد. این داده ها عمیقا قلابی هستند اما غالب مردم امریکا باور دارند که اسرائیل یک بیابان بوده است پیش از آنکه پیشگامان صهیونیسم بدانجا برسند. بسیاری از افراد در این کشور [ایالات متحده] گمان می کنند که چیزی از فلسطین می دانند اما هر آنچه از همان یک چیزی که می دانند هم ساختگی است.


• چشم انداز تحولات آتی در کشورهای مختلف عربی یا آنچه که از آن به عنوان «بهار عرب» یاد شده است را با توجه به معصلات گوناگونی که پدیدار شده اند چگونه می بینید؟ در مورد سوریه چه فکر می کنید و احتمال اینکه با دخالت نظامی اسرادیل جنگ به یک جنگ منطقه ایی بدل شود؟

این پرسش گسترده و موضوع مفصلی است. بهار عربی دیر شده بود اما سالهای طولانی، حتی دهه ها راه است تا جهان عرب بسوی دموکراسی گام بردارد؛ تا راه حل های اساسی بر معضلات را بیابد نسبت به راه حال های سطحی،که اکنون بسیاری در حال پیگیری آنها هستند. این بسیار پیچیده و دشوار است و این پروسه هم اکنون آغاز شده است؛ وضعیت در جهان عرب، با استقرار دولت مبتنی بر یک قانون اساسی و دموکراسی پایدار که به واقع مردم را نمایندگی کند، بسیار فاصله دارد.
من گمان می کنم که درگیری های سوریه، در حال حاضر، یک درگیری منطقه ایی خطرناک است؛ با وجود رقابت های وحشتناک ایرانی و امریکایی و نیز رقابت های ایرانی و صعودی که حامل لایه های عمیق مذهبی است؛ من گمان می کنم که همه ی طرفین مشغول بازی با آتش هستند. پاک کردن عقاید عریان، وحشیانه و نژادپرستانه ی فرقه ایی مانند یک حلال است. این روند همه چیز را در منطقه ویران خواهد کرد؛ این روند هم اکنون موجب پدیداری گرایش های حشتناکی در منطقه شده است. برای همین من گمان می کنم دستیابی به یک توافق مسالمت آمیز در جریان جنگ داخلی سوریه که اکنون به یک جنگ منطقه ایی و به همان میزان نیابتی بدل شده، اساسی است. اگر پیشرفتی صورت نگیرد، این به چیزی بدتر از جنگ پانزده ساله ی لبنان یا ده سال پس از تهاجم به عراق تبدیل می شود. تحولات جاری، کاملا پتانسیل این را دارد که به شکلی عیان تری ویرانگرانه تر شود و این تنها به سوریه محدود نخواهد شد؛ این نسل هایی از پیشرفت در سوریه را پس از امپراتوری عثمانی نابود خواهد کرد. این جنگ، پتانسیل یک زمین لرزه را دارد و من گمان می کنم همه ی طرفین غیرمسئولانه و کورکورانه عمل می کنند. نوعی قطعنامه برای جلوگیری از ویرانی سوریه و این زمین لرزه در منطقه اساسی است.


• اخیرا دولت ایالات متحده، قریب به یک بیلیون دلار انواع سلاح های پیشرفته را به اسرائیل فروخته است؛ اوباما هم از اسرائیل بازدید کرد. این چه پیامی در بر دارد؟

بیشتر این سلاح ها برای استفاده در سطح استراتژیک به کار می روند نه برای استفاده علیه فلسطینی ها؛ ایالات متحده متعهد شده است، حتی بطور قانونی، برای مجهز کردن اسرائیل به برتری مطلق نظامی علیه هر نوعی از دشمنان.


• حتی بیش از عربستان سعودی؟

اسرائیل توانایی دارد که عربستان سعودی در برابر آن هیچ چیز به نظر نمی رسد؛ عربستان سعودی هرگز توانایی به نمایش گذاشتن خرده سلاح هایی که در اختیار دارد را نداشته است. این کشور با خریدن سلاح، محافظت می خرد و گنجایش استفاده از آنها را بطور موثر ندارد. اسرائیل از سوی دیگر تولید کننده و فروشنده ی برخی از پیشرفته ترین سیستم های تسلیحاتی در جهان است. اسرائیل فقط آنها را استفاده نمی کند؛ بلکه دانش تولید آنها را دارد. اسرائیل این تسلیحات را به کشورهایی مانند چین و هند با بیلیون ها دلار صادر می کند. در نتیجه، شما شاهد دو قدرت با پیشرفته ترین فن آوری های تسلیحاتی جهان هستید که با یکدیگر برای اطمینان از هژمونی اسرائیل در مناطق مشخصی همکاری می کنند. و این به نوعی پیامی به فلسطینی ها است که ایالات متحده حامی اشغال، شهرک سازی و سرکوب مردم فلسطین است.


• اسرائیل در سال ۱۹۴٨ ایجاد شد و رئیس جمهور ترومن از طریق سازمان ملل متحد برای به رسمیت شناختن این کشور پا پیش گذاشت. چرا اسرائیل عملی مشابه به این رسمیت شناختن را در مورد فلسطینی ها انجام نمی دهد؟

به گمان من این نوعی نگاه برتری جویانه ی اسرائیل را بازتاب می دهد؛ که آنچه اسرائیل از آن برخوردار است در مورد دیگران صدق نمی کند. اسرائیل در موارد متعددی چنین برخوردی داشته است. اسرئیل همواره تعریف خود و اعتقاد به امنیتی داشته است که به موجب آن به حقوق دیگران تجاوز کرده است. اما دیگران مستخق چنین امنیتی نیستند. و به همین گونه اسرائیل ناقض معاهدات و قطعنامه های بین المللی بوده است. من گمان می کنم اساسا این همه بازتاب نگاهی است که معتقد است که تنها یک ملت وجود دارد که آنها سرزمین اسرائیل می خوانند یا به عبارتی دیگر فلسطین! یا فلسطین اسرائیل. در این نگاه، تنها یک ملت با حق واقعی وجود دارد و آن ملت یهود است و از آن این منتج می شود که فلسطینی ها حق برابری مانند یهودی های اسرائیل ندارند. بسیاری از اسرائیلی ها ممکن است طرح کشور فلسطینی را قبول داشته باشند، اما برای آنها این یک کشور دست دوم است.


• یعنی شما نسبت به راه حل دو کشور خوشبین نیستید؟

راه حل دو کشور، با موانع زیادی روبه رو است. اول اینکه اسرائیل به طور سیستماتیک برای این طرح مانع تراشی می کند با ادامه ی ساخت شهرک های جدید در اراضی اشغالی شامل شرق اورشلیم و این بطور اساسی علیه رابطه ی برابری برای هر دو طرف است. اسرائیل حتی اجازه ی کنترل مرزها را به فلسطینی ها نمی دهد.؛ اسرائیل اجازه ی کنترل حریم هوایی را به آنها نخواهد داد؛ حتی اگر به مرزهای ۱۹۶۷ بازگردد که این تقسیمبندی است که قریب به هشتاد درصد از آن قلمرو به اشغال اسرائیل درآمده است. این تازه نوکی زدن است به مطالبات مختلف اسرائیلی ها. شما با یک تقسیم بندی نابرابر آغاز می کنید. نزدیک به شش، هفت میلیون یهودی اسرائیلی وجود دارند و دوازده میلیون فلسطینی؛ نصف آنها پناهنده هستند. اسرائیل راه حل دو کشور را غیرممکن کرده است. من شانسی برای سیاست بلند مدت اسرائیل نمی بینم. هر کس که خواهان طرح راه حل دو کشور است باید توضیح دهد که آن چگونه امکان پذیر خواهد بود.


• آخرین باری که به فلسطین رفتید چه زمانی بود؟ به غزه هم رفتید؟

من یک سال پیش به آنجا رفتم؛ اما نتوانستم به غزه بروم.


• چه مشکلی برای شما وجود داشت؟

همان مشکل همیشگی؛ چیزی که شما با آن رو به رو می شوید وقتی یک عرب هستید.


• آیا نسبت به رهبری فلسطینی در غزه و رام الله انتقادی دارید؟

من بیشتر از این نمی توانم منتقد باشم. من فکر می کنم آنها کاملا در رهبری کردن مردم فلسطین در هر دو جا شکست خورده اند. آنها هیچ بینش و استراتژی ندارند. آنها درگیر حزب بازی، خودخواهی، و کوته فکری هایی هستند که بر منافع ملی فلسطین سایه انداخته است. آنها لیاقت رهبری مردم فلسطین را ندارند. همه ی آنها باید کناره گیری کنند. آنها کاملا در یک گام به جلو بردن آزادسازی فلسطین شکست خورده اند. من صادقانه فکر می کنم که آنها یک مانع برای آرمان فلسطین هستند. فلسطینی ها نیاز به یک موافقت عمومی برای غلبه کردن بر تفرقه ی میان خود دارند؛ هم به شکل فیزیکی و هم سیاسی. برخی از مردم به شرایط جاری علاقه دارند، زیرا از آن سود می برند؛ این یک تراژدی برای مردم فلسطین است که چنین رهبری بی مایه ایی دارد.


• شما صاحب کرسی ادوارد سعید در دانشگاه کلمبیا هستید؛ میراث سعید چیست؟

روشن است که میراثی عظیم؛ او یک چهره ی بی نظیر در رشته ی کاری خود بود؛ فرهنگ و ادبیات. او نقش اساسی در آوردن رابطه ی فراموش شده ی غرب و خاورمیانه به نظرگاه عمومی داشت. و او البته یک حامی خستگی ناپذیر فلسطین بود؛ من در جایگاهی که او قرار داشت، قرار نمی گیرم. من یک مورخ هستم و او یک منتقد ادبی و دانش آموخته ی فرهنگ. استادی کرسی ادوارد سعید برای من افتخار بزرگی است.