•
سایه به سایه دنبالشون میکنم
چشام رو بَدنهای خیسشون میلغزه
کنار به کنارشون
شنا میکنه
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۲۰ آذر ۱٣۹٣ -
۱۱ دسامبر ۲۰۱۴
سایه به سایه دنبالشون میکنم
چشام رو بَدنهای خیسشون میلغزه
کنار به کنارشون
شنا میکنه
با وجود شاید سی سال اختلافِ سن
مث دوقلوها به هم چسبیدن
کنار هم دراز میکشن تو سونا
زیبا هستند:
قد بلند، متناسب، بشاش
با موهای دُم اسبی
دختره مِث یه اسبِ جوون
خودشو به پهلوی مادرش میماله
واسش حرف میزنه
مادره با مراقبت گوش میده
به بُلبُلیهاش، به آه های کوتاه و بلندش
دل میده به کوچکترین حرکاتش.
بعد اونا ناپدید میشن و به جاشون
دخترمه که تو رختکن پشتش به منه
با یه دست حولهشو محکم
دورِ بدنِ نوجوونش گرفته
با دستِ دیگه سعی میکنه
لباساشو اون زیر بپوشه
از من خجالت میکشه، از زنی که
اونو برهنه تو شکمش داشته
ولی حالا می ره اون ور
تا بچهش یه وقت اذیت نشه
زنی که فکر میکنه کاش
چشمهای دخترش انقدرمضطرب نبود
پشتش انقدر قوز کرده، بدنش انقدر منقبض
صداش انقدر فروخورده
کاش مثِ یه بچه گنجیشک دنبالش میکرد
از این بندِ رخت تا اون بند
کاش میذاشت بالهاشو با نوکش
براش پوش بده
قبل اینکه لباساشو بپوشه
و پرواز کنه و بره
آخه بی انصافا
من تنها چند سال یکبارمیبینمش
وقتهایی که برمیگردم کشورمادریم
خونهی مادرم.
نیلوفر شیدمهر
|