از ناصریه تا شهرک نفت؛ هشتاد سال کوشش برای عرب زدایی در اهواز - یوسف عزیزی بنی طرف - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : امیر ایرانی

عنوان : خوزستان وشیادان وساختن مالکیت برای اهواز
خوزستان از زمانِ کشف نفت تا اوایلِ شروع جنگ، چگونه بوده؟وضعیت ساکنانِ عرب بعضی از شهر ها تحتِ چه شرایطی بوده؟وضعیتِ مالکیت،و وضعیت اقتصادی آنان چگونه بوده است؟در این نوشتار تلاش می شود که نشان داده شود ؛چگونه نفت ویا منابع مالی باعث رونق چند شهر که عربها در اطراف آنان سکونت داشته اند، شده است.هر ایرانی اگر تاریخچه نفت رامطالعه کرده باشد!حتما"!به این مطلب برخورد کرده است:که چاه شماره(۱)نفتی!درمنطقه ای بنام مسجدسلیمان،که یکی از شهرهای خوزستان بحساب می آید،واقع است.از این آگاهی استفاده میکنیم وبه شرح ماجرای نفت درخوزستان می پردازیم،تابتوانیم!برای مالکیتهای عربی ساخته شدهء عوام فریبانه و مظلوم نمایانه هم پاسخهایی رابیابیم.تاریخچه نفت به مامی گوید: فعالیتِ کشف نفت از شهر مسجد سلیمان آغاز وسپس عملیات کشف و استخراج به هفتگل وسپس به نفت سفید بعدازآن به منطقه آغاجاری ودرپایان به منطقه لالی وعنبر رسید. این مناطق در قسمتِ شمالیِ خوزستان واقعند.گفته می شود:هنوز آثارِ معماریِ شهر سازیِ آن دوران که توسط انگلسی ها انجام گرفته در منطقه باقی مانده است و مورد استفاده قرار می گیرند!.مناطق نفت خیزِ نامبرده شده ، مناطقی بختیاری نشین و گروهی اندک ترک نشین که اینان نیز چنان آمیختگی با بختیاریها پیدا کرده اند ،که خود را از زیر مجموعه های بختیاری می دانند.اگر ادعا کنیم :تماما"منطقه بختیاری نشین هستند،گزافه نگفته ایم،در نتیجه تا اینجا متوجه می شویم هیچ نوع عربیت و مالکیت عربی وجود ندارد!و هر چه از کشف و استخراج از آن مناطق می گذرد و به زمان حال نزدیک می شویم می بینیم مناطقی که اطراف آنها عربیت مطرح میشوند از منافعِ نفت منطقهء بختیاری نشین بهره مند می شوند هر چند اندک! اولین منطقه ای که باعث شد از وجود نفت مسجد سلیمان بهره ببرد و با عث تحرکش شود منطقه ای است که اهواز نامیده شد.قبل از اینکه به چگونگیِ نفع بردن ،اشاره کنیم ؛به وضعیتِ جمعیتی اشاره می کنیم!باید گفت: بعضی از طوایف عرب در انتها ی قسمتِ جنوبیِ خوزستان نزیکِ خلیجِ فارس سکنا داشته اند ،اماگروهی ازآنان یا بخاطرِ ترس از سایرِ طوایف عرب و یاناچاری،تمایل به حرکت کردن به سمت مرکز استانِ خوزستان پیدا می کنند و تعداد اندکی از آنان نا چارا"به منطقه ای در اطراف کارون ودرمنطقه ای بنام ناصریه سکنا می گزینند وفعالیت آنها هم ماهی گیری بوده ،چون آنان ؛اهل کشاورزی نبودند ودر ضمن زمینهای اهواز ، تپه ماهوری بوده است،ومحدوده مالکیت آنها همان محل سکونتشان بوده است نه چیز دیگری !.وقتی فعالیت در مسجد سلیمان و مناطق نفت خیزِ نامبرده بیشتر می شود نیاز به کالا و کالاهای صنعتی فزونی می یابد،و درآن دوران روش ورود کالا توسط انگلیس چنین بود:با کشتی کالا را به خلیجِ فارس می آوردند سپس بکمک قایقهایی کوچک آنان را به محلی بنام درخزینه انتقال می دادند،و از آنجا ابتدا"بوسیلهء قاطر سپس با ساختن راهی ،که بکمک گاری که با قاطر کشیده می شدندو در نهایت وقتی ریل آهنی تامسجد سلیمان کشیدند حمل کالا بکمک واگنها انجام می پذیرفت. این حمل کالا بوسیله قایق در رودخانهء کارون باعث شد اهواز آن دوران رونق پیدا کند واین باعث شد گروهی تجار ازمناطق دیگربه اهواز بیایندو آن تاجران از مناطق شوشتر و یا بهبهان و یا دزفول بودند وگروه عرب زبان مندایی، بعنوان تاجردرآن منطقه مطرح می بود،این گروه هویتِ دینیشان مقدم برهویت زبانیشان بوده و هست!اینان تاجر پبشه هستند. در این راستا بعضی از شیوخ طایفه های عربی برای بهره بردن از شرایط ،به آن منطقه آمدند و گروه شیخ خزعل هم خود را به آنجا رساندند ورود همهء اینها بطور مساوی بوده و هیچکدام مالکیتِ خاصی نسبت به دیگران نداشتند بجزء گروه شیخ خزعل :آنان مالکیتی که تعقیب میکردند برای کنترل سایر طایفه های عربی بوده نه چیز دیگری!، واین مالکیت برای دیگران هیچ ارزشی نداشت.در نتیجه،می توان گفت: آمدنِ تمام آن تاجران و مهاجران ناشی از مالکیت یک فرد و یا گروهِ خاصی نبوده،بلکه!رونق ِ منطقه باعث کوچ به این محل می شد.پس!ساختنِ نوعی مالکیتِ ازپیش تعیین شده برای افرادِوارد شده ونوعی تعریف عربیت در منطقه اهوازنشان ازنوعی شارلا تانیسم است!.میتوان گفت:قبل از جنگ برای اهوازکه مرکزاستان هم گفته مشد ارزش چندانی نسبت به آبادان و خرمشهر و مسجدسلیمان و دزفول وشوشتر نداشت! اما بعد از جنگ با ویران شدن شهرهای دیگر ، اهواز در مسیر کلانشهر شدن قرار گرفت وچنین نیز شد. ودر شرایط فعلی گروهی شیاد با مطرح کردن مسائلی سخیف تلاش می کنند یک مالکیت عربی واقتصاد عربی بر آن تعریف کنند، که بیشتر به یک لطیفه و جوک می ماند تا چیزِ دیگری!. و در گذشته یکی دیگر از عواملِ رونق اهواز؛وصل کردن آن به راه آهن سراسری بوده! آنهم با سرمایه تمام مردم ایران بوده !و مردمان مستقر در آنجا از وجودِ آن بهره هم می بردند از جمله عربهایی که در آنجا سکنا گزیده بودند!. پس متوجه می شویم !نه اقتصاد عربی مطرح است و نه مالکیت عربی!.:::بعد از اهواز به آبادان اشاره می کنیم:که چگونه نفت مناطق بختیاری نشین باعث رونق آنجا شد، وآن محل تبدیل به محلی گردید که افرادفنی به آنجاکوچ کنندوباعث رونق بیشتر منطقه گردند وعربهای ساکن اطراف آنجا نیز بهر ه های لازم را ببرند! .برای پرداختن به آبادان باید به سیاستهای انگلیس در آن دوران اشاره داشت؛یکی از اهداف استخراج و انتقال آن بودوهدف دیگر برنامهء جداکردن منطقه ازکل کشور،درصورتکی شرایط جهانی فراهم باشد.در رابطه با استخراج و خروج دو قوم مختلف رادر آنجا بکار گرفت؛یکی بختیاریها و دیگری عربها!.با توجه به ضعیف بودن دولت مرکزی برای استخراج ؛با سران بختیاری بعنوان مالکان به مذاکره پرداخت واقداماتی را هم انجام داد.اما درمورد هدف دوم ؛یعنی جدا کردن قسمتی از ایران بختیاری ها مورد اطمینان نیستند ،چو ن آنان خود را یکی از وارثانِ ایران می دانند و به مرکز ایران هم خود را وابسته می دانند،بعد از قدرت گرفتن دولت مرکز ی ؛مسئله قرارداد نفتی بسمت دولتِ مرکزی رفت و مسئله بختیاری ها منتفی گردید.اما برای اطمینان از مسیر خروجی و حفاظت از لوله های نفتی ،برای قسمتی از مسیر که به سمت جنوب خوزستان می رفت، بازیگری دیگر بر گزید وآن هم کسی نبود جزء شیخی بنام خزعل ! انگلیس بعد از مسئولیت حفاظت لوله ها در آن منطقه را که به او سپرد،او را هم کاندیدای مناسبی برای اهداف بعدیش دید وشروع به باد کردنِ بادکنکیش کرد!.و وقتی بسمت انتخاب محلی برای پالایشگاه رفت، منطقه ای شوره زار که ارزش چندانی نداشت و خالی از فعالیت بود و مالکیتی فردی بر آن تعریف نمی شد انتخاب کرد. وچون می بایست قرار داد ی می بست و سپس اقدامات بعدی را انجام می داد،دراینجا به شیوه پلیدانه ای برای دورزدن دولت مرکزی و همچنین اهداف بعدیش ،پای شیخ خزئل رابعنوان مالکیت آن منطقه شوره زار به میان می کشد!و او را بعنوانِ مالکیت مطرح ودر نظر می گیرد و با او قرار داد می بندد که بعدا"این اقدام توسط فروغی طی نامه ای بصورتِ اعتراضیه به دولت ِ انگلیس ابلاغ می شود وبه آنها می گوید :شما به چه حقی جدا از تأیید دولت مرکزی با یکی از تبعه ایران قرار داد می بندید ؟که این مسئله هم بعد از بازیگری بعدی در ایران و متوجه شدن انگلیس از این موضوع که شیخ خزعل مهر ه ای چندان با اهمیتی نمی تواند باشد حتی در بین خود عربها ! چه برسد به سایر ایرانی ها که برای این افرادارزشی قائل نیستند!.شرایط بگونه ای شد،که پرونده شیخ خزعل با یک اقدامی محدود بسته می شود وآن می شود !که باید می شد.وحضورش بصورت یک طنز در بخش جنوبی خوزستان در تاریخ آورده می شود.سپس بر همان مناطق شوره زار شهری بنام آبادان بر پا می شود !و می شود یکی از شهرهای مهم ایران ویکی از شهرهای مهم در کنار چند شهر مهم خوزستان یعنی در کنار مسجد سلیمان و خرمشهر وشوشتر ودزفول و سپس اهواز!.با توجه به اینکه آنجا بیابانهای شوره زاری نبوده مالکیتی بجزء ایرانی نداشته و عربیتی بجزءهمان بازی انگلیس که برای آنان ایجادکرد وجودندارد ودرضمن نفت مناطق بختیاری نشین به آنجا می رفت با هجوم مردمان کاردانِ ایرانی به آنجاباعث رونق وشکوفا شدن آنجا گردید و از این رونق هم مردمان عربی که در اطراف آنجا بودند بهره هایی می بردند .پس ساختن هویتی عربی و یا سرمایهء نداشته ءعربیت ،برای بعضی از مناطقِ آنجا یک القا پلیدانه می تواند باشد. شرایط خرمشهر بگونه ای دیگر است که خود نوشتار دیگری می طلبد!.
۶۵۹۰۲ - تاریخ انتشار : ٨ دی ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : خوزستان و شیادان و کلانشهر اهواز
وقتی به بافت جمعیتی خوزستان توجه شود وتغییر وتحولات دو قرن اخیر مورد بررسی قرار گیرد متوجه خواهیم شد تا ریخ سازیِ شیادانه و القاء اینکه خوزستان تمام عرب و یا عرب زبان هستند و اقتصاد آنجا به عربها بستگی دارد و رونق آنجا هم به آنان مدیون است ، این حکایت: گواهی به چیز دیگری می دهد. برای در ک و شناختِ بهتر از منطقه ابتدا: یک دوره بندی می آوریم و سپس در حد توان در مورد هر کدام مطالبی ذکر می گردد .سه دوره می توان در نظر گرفت که عبارتند از : ۱)دوره ای که تا ابتدای کشف نفت و استخراج آن ۲)از کشف نفت تا انقلاب و شروع جنگ که می توان گفت جنگ عربهای منطقه بر علیه ایرانیان بوده۳)بعد از پایان جنگ تا به امروز و بازیگری بخشی از حاکمیت با مسائلی بنام قومیتها در ایران.:::برای بررسی منطقه تا قبل از کشف نفت و استخراج آن می توان موضوع را با توجه به بافت جمعیتی و وضعیت اقتصادی مورد بررسی قرار داد.در مورد بافت جمعیتی می توان گفت: مردمانی که در آنجا می زیستند (و زیست فرزندان آنان نیز ادامه پیدا کرده است )می توان دو نوع نظامِ زیستی برای آنان عنوان کرد،یکی زیست شهر نشینی و یکجا نشینی و دیگری نظام طایفای وایلی وکوچ روندگی!.مردمان شوشتری و دزفولی و بهبهانی را می توان بعنوان مردمانی معرفی کرد که تابع نظامات زیست شهری بوده اند و برای یک جانشینی هم می توان گروهی از عربها و بختیاریها راذکر کرد، عربهایی که وابسته به باغات نخل ویا وابسته به دریابودند، در یکی دو منطقه یک جا نشین شده بودند، آنهم با حاکمیتِ نظام طایفه ای و یکی از مناطقی را که می توان نام برد منطقه ای کوچک ساحلی که محمره نامیده می شد آنهم بخاطر اینکه موقعیت ساحلی مناسب داشته و از گذشته های دور مطرح بوده ، حال در یک دوره ای با توجه به نوع زیست مردمانی که توان تحمل گرما را داشته اند گروهی از عربها آنجا ساکن شدند واسمی بدین طریق بر آن نهاده بودند مانند رسم معمولشان که هر کجا که می رفتنداسم آنجا را عوض می کردند ، اینجا هم چنین عمل شده بود و آنان در آن منطقه یک زیست یکجا نشینی برای خود بر گزیدند. اما بختیاریها و زیر مجمو عه هایشان با حفظ نظام طایفه ای ، منطقه ای بنام ایذه را برای یکجا نشینی خود بر گزیده بودند بعد از شهر نشینی ویکجا نشینی ، بقیه مردمان تابع نظام طایفه ای و ایلی و وابسته به شرایطِ دامداری و گاومیش داری و یا شتر داری ، کوچ هایی در این منطقه توسط طوایف مختلف از بختیاری ها و عربها و عرب زبانها انجام می گرفت .عربها و عرب زبانان قدرت مانور کوچ روندگیشان بسیار محدود بوده، ودر منطقه ای کوچکی از جنوب خوزستان و اطراف محل های باتلاق مانند با توجه به نیاز های گاومیشها و در قسمتی کوچکِ صحرایی برای پرورش شترها و یا منطقه ای وسیع تر برای دامداری ،اما در کل ،منطقه ای وسیع برای مانور انتخاب نمی کردند، اما بختیاریهاو لرها و زیر مجموعه هایشان قدر ت مانورشان تا مرکز ایران وسعت داشت. باید گفت :در آن منطقه گروهی ترک وجود داشته ودارد که با وابستگی به طوایف بختیاری هم به زیست یکجا نشینی و هم کوچ روندگی مشغول بوده اند .:::اگر بخواهیم در مورد وضعیت اقتصادی آن منطقه در آن دوران مطالبی را بیان کنیم می توان گفت:مردمان شوشتر و دزفول و بهبهانی و گروهی بنام مندایی که هویت دینی برای آنان مهمتر از هویت زبانیشان است ،به کارهای صنعتی و تجارت و خدمات و در محدوده ای هم به باغ داری اشتغال داشتند.اما سایر مردمانِ آن منطقه که طوایف بختیاری و زیر مجموعه شان وعربها و عرب زبانان به دامداری و کشاورزی دیم و گاومیش داری و نخل داری وماهی گیری مشغول بودند. وگروهی از افراد بعضی از طوایف به راه زنی وچپاول دیگران مشغول بودند.برای پایان این قسمت اگر بخواهیم خلاصه ای ذکر کنیم ، می توان چنین گفت:با توجه به تنوع طایفه ای در استان، چنانچه طوایفی از هر قوم ویا شهری وقتی در کنار هم قرار می گرفتند بسمت آمیختگی با هم و ترکیبِ جمعیتی جدید می رفتند ، که این نشان از نداشتن شکافِ بین اقوام وطوایف آن منطقه بوده است و اگر هم شکافی مطرح شود از طرف آنانی می باشند که در انتهای محدوده ی جغرافیایی محل سکونت اقوام می باشد، و نه آن قسمتهایی که در جوار یکدیگر ند.::واگرهم در گیری بوده ، ناشی از شکافهای قومی نبوده بلکه ناشی از اختلافاتِ طایفه ای بین اقوام بوده ، بطوریکه گاهی وقتها یک طایفه از عربها با طایفه ای از بختیاری ها یکی می شدند و بر علیه یکی از طوایف دو قوم اقداماتی را انجام می دادند که این نوع ،نزاع های را هم باید در آن دوران طبیعی دید.و جالب است بدانیم در شرایط فعلی همین آمیختگی در مردمان آن مناطق که بیشتر در کنار هم هستند وجود دارد ،اما گروهی از آنان که ریشه در آنجا ندارند و خود را وابسته به مرکزیت عربیت یعنی عربستان می دانند و یاخود را وابسته به یکی از شیوخِ خلیجِ فارس می دانند با مطرح کردن مسائلی ،سعی در نشان دادن شکافهای عمیق در مردمان آنجا هستند ، که این مسائل یک جوک و لطیفه ای بیش نیستند.واین افراد باید متوجه باشند اگر مسائل به جایی برسد که تصمیماتِ قطعی در مورد آن گروه اندک از عرب تباران گرفته شود، قطعا"بازنده خود آنان خواهند بود.آنهم !توسط همان مردمان خوزستان که عبارتند از شوشتر یها و دزفو لی ها و بختیاری ها و لرها و بهبهانی ها و بهمئی ها و ترکها و مند ایی ها و عرب زبانه و عربها ایرانی ،تکلیف را با کینه افکنان و بازیگرانِ شیوخ عیاشِ خلیج فارس مشخص خواهند کرد.
۶۵٨۰۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ آذر ۱٣۹٣       

    از : مسعود کعبی اهوازی

عنوان : مهندسی معکوس اسامی تاریخی !!!!
جناب آقای امیر ایرانی بعد از خواندن نظر شما مطالبی به ذهنم آمد که یادآوری آنها خالی از لطف نیست :
۱- یادم میاید که در سالهای بعد از جنگ مطلبی از جناب آقای هاشمی رفسنجانی در یکی از روزنامه های معروف کشور چاپ شد که درمورد جنگ ۸ ساله ایران وعراق بود ودرضمن این نوشته ها ایشان ذکر کرده بودند که عراقیها میخواستند نامهای جعلی "محمره "را برای خرمشهر و "عبادان "را برای آبادان و "عربستان " را برای خوزستان انتخاب کنند !!!!
۲- زمانیکه در دانشگاه تهران مشغول درس خواندن بودم یکبار هنگام تدریس یکی از استادان با سابقه و تحصیلکرده غرب موضوع شیخ خزعل واقلیم عربستان مطرح شد وایشان با خونسردی تمام در جواب یکی از دانشجویان فرمودند : چیزی بنام عربستان در تاریخ ایران وجود ندارد و شیخ خزعل نیز شخصیت دروغینی است که انگلیسیهای ضد ایرانی ساخته اند !!!!
درباره دو مورد ذکر شده نکته بسیار جالب اینست که هم جناب آقای هاشمی رفسنجانی وهم استاد فرهیخته کاملا با تاریخ ایران معاصر آشنا بوده اند و بسیار خوب اسناد تاریخی و حکومتی دوره قاجاریه وحتی پهلوی را مطالعه کرده اند و تغییر اسامی محمره وعبادان و عربستان را به خرمشهر و آبادان و خوزستان در زمان پهلوی را میدانسته اند اما سوال اینجاست که چرا علیرغم دانستن دست به تحریف معلومات کرده اند ؟؟ فکر میکنم جوابش را شما بهتر از من بدانید .
اما اینکه چرا آقای بنی طرف مثال اسراییل را آورده باید بگویم که کاملا مثال بجایی زده است چون در آنجا هم معکوس دیدن تاریخ !! رواج دارد:
زمانی در یکی از جلسات مجمع عمومی سازمان ملل نماینده اسراییل به یاسر عرفات پرخاش میکند که شما تاریخ را جعل میکنید فلسطین سرزمین اجدادی ما یهودیان است و ما هزاران هزار سال است که در آنجا زندگی میکنیم و شما عربها مهمان ناخوانده ای هستید که جدیدا به آنجا آمده اید . یاسر عرفات با خنده به ایشان جواب داد من شما را خوب میشناسم شما اوکراینی الاصل هستید ومعاون شما که کنار شما نشسته هم اهل لهستان است !!! حال به من بگویید اجداد اوکراینی ولهستانی شما در فلسطین چه میکرده اند ؟؟؟ جوابی که با خنده غالب حضار همراه شد .
بدون شک نماینده محترم اسراییلی نیز میدانست که حقیقت چیست اما باز هم سعی در معکوس نشان دادن حقایق بود همانطوری که جناب آقای رفسنجانی و استاد فرهیخته علوم سیاسی فرنگ رفته ما و جنابعالی نیز میدانید اما تعصب و شووینسم باعث شده چشم بر حقیقت ببندید وتاریخ را معکوسا ببینید یعنی اینکه محمره خرمشهر بوده وعربهای مهاجر !!! جدیدا آن را محمره کرد ه اند و کار فرهنگستان زبان فارسی رضاخان آنهم در نبوده !!!عربستان هم اصلا وجود خارجی نداشته و کار فرهنگستان رضاخانی نبوده والبته اسناد حکومتی قاجاریه هم همگی جعلی وکار عربها بوده !!
عربها هم مانند فلسطینیهااز دید نماینده اوکراینی الاصل !!! مهمان سرزمین پدریشان هستند وشما صاحب اصلی آن !!!همان عربهایی که در سالهای قبل از ۱۳۰۵ در هور با دشداشه دنبال گاومیش بوده اند یعنی همان زمانهایی که هنوز در طهران بدون برق الاغ سواری با تنبان پشمی در خیابانهای گلی آنجا رواج داشت !!! اما در همان زمان کاخ فیلیه محمره برق و خودرو خوب دیگر از برکات مهندسی معکوس همین است !!!
۶۵۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ آذر ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کلانشهر اهواز و تاریخ نویسی بی شرمانه و مقایسه خوزستان با اسرائیل
این محقق وتاریخ دان و جغرافیا دان درجایی می آورد:فلان شیخ....به عربهای آمده به اهواز هشدار می دهد (( ای عربها تا آنجا که می توانید دور زمین ها یتان را دیوار بکشید، زیرا که غیر عربها دارند می آیند و زمین هایتان را می گیرند)) این سخنان هشدار دهنده ی فلان شیخ...در این گزارش تاریخی، که از تاریخ دانی قهار و یکتا در تمام سرزمین های غصب شده توسط عربها در مناطق مختلف جهان را می توان چنین تفسیر و یا معنی کرد:ای عربها دور خودتان دیوار بکشید و سنگر بندی کنید، چون مالکانِ اصلی این سر زمین ها به سراغ شما می آیند و زمین هایشان را پس می گیرند ودر آن موقع دو حالت برای شما پیش می آید:۱)شما را به دریا می ریزند ۲)مانند یک هموطن شما را می پذیرند و در کنار هم زندگی خواهید کرد وآنها شما را بخاطر جنایتهای قبلیتان خواهند بخشید.:::که پیش بینی دوم تحقق پیدا کرد.مالکان اصلی با غاصبانِ عربشان دوستانه و هموطنانه رفتار کرده اند و در کنار هم مدتهای مدیدی بخوبی وخوشی گذرانِ ایام کردند و خواهند کرد.اما متاسفانه در یک دوره ای که نماینده عربها بنام صدام با لشکر کشی ،نیروهایش را تا نزدیکی اهواز آورده بود،گروهی اندک از عربها به او کمک کردندوگاهی وقتها از بخش هایی از محله های اهواز به بخشهای دیگر خمپاره می انداختند وبا صدام همراهی می کردند و ناجوان مردانه ناسپاسی خود رانشان دادند.که این مسئله وجود ِاین ناسپاسان که در میان همو طنان عرب ایرانی و عرب زبانان ایرانی جا خوش کرده اند ،می رفت که برای همیشه حل شود !اما این فرصت از ایرانیان گرفته شد!آنهم وقتی بود که در یک حرکت ملی مردمان ایران آن نماینده کل عربها را از خرمشهر بیرون راندند ودر همان دوران ،شیوخ ِ عیاش ِ خلیج فارس که طمع به سرزمین ایران داشتند و می خواستند بخشی از خوزستان را برای خودشان عربستان کنند با شکست مواجه شدند آن پلیدان پذیرفتند که هیچ قسمتی از خوزستان عربستان نیست و خرمشهر !محمره نیست وآبادان ،آبادان است و سوسنگرد ، سوسنگرد است وهویزه ،هویزه است!و..اما بعد از آن فتح بزرگ ! ادامه جنگ این فرصت ِتاریخی را از مردمان ایران گرفت ،که تکلیف خود را با عربهای غیرایرانی که خود را وارد عربهای ایرانی وعرب زبانان ایرانی کرده بودند و مامورانه هر چند وقت یکبار پلیدانه با توجه به شرایط ، اقداماتی را انجام می دهند، مشخص کنند. ابتدا آنان را مجازات کنند سپس نه به شیوه اجداد آنان که هر کجا می رفتند گردن می زدند و زن وبچه ها را اسیر می کردند بصورت برده می فروختند بلکه به شیوه درست آنها را به همان سرزمین اصلیشان که در بیابانهای عربستان است ، روانه کنند،در آنجا دیشتاشه پوشان و پای برهنه به دنبال همان چیز ها بدوند وآنها را بگیرند و تغذیه کنند.و.....:::اما نشد چنان وشد چنین! حال گروهی از آنان که ظاهرا" یکی از آنان که همین محقق پر تلاش است ، هر چند وقت یکبار ساز عربستانی برای خودش می نوازد و خودش با آن هم می رقصد.:::این جناب چون می داند انگلیس در بحرین حضور نظامی پر رنگی می خواهد داشته باشدو ممکن است پرونده شیخ خز علی را برای بخشی از خوزستان ، ذلیلانه اجراء کند این دلقکان هم شروع به دم جنباندن کرده اند که بلی! ماهستیم! و می گویند : ای شیر دندان ریخته ،ای کنترل کننده جهان در دوران گذشته که بخشهایی از جهان را با شیادی عربیزه کردی ،لا اقل قسمت کوچکی از خوزستان را عربستان کن ! ای پدر جد ساز ما !چنین کن!ما را به حکومت آن منطقه برسان.این قسمت پلیدانه این محقق وتاریخ ساز خود نوشتار های جدا گانه می طلبد.اما در این مورد ایرانیان با این موجودات.....تاریخ ساز دروغین باید با هوشیاری بر خورد کنند و در حیطه نوشتاری روشهای پلیدانه را به نقد بکشند و حتی به شیوه ی افشا گرانه اقدامات آنان را خنثی کنند!.::اما ای محقق....بدان و آگاه باش ! اگر بخواهی کینه افکنی کنی ! (جدا از هر حاکمیت مستبد وویرانگری که بر ایران حکومت کند !که از وجود آنان شما پلیدانه مظلوم نمایی می کنید) سر باز کردن کینه های تاریخی گذشته و همچنین چند دهه اخیر (جنگ ایران و عراق) ورفتار بخشی از عربهای غیر ایرانی ،که همرامی با صدام داشتند ،ممکن است :به مرحله ای برسدکه بفکر مشخص کردن تکلیف عربهای غیر ایرانی بیفتند !که خود می دانی چه اتفاقی خواهد افتاد. این نوع تاریخ سازی مامورانه،بی شرمی و کینه افکنانه است ! نزد هیچ کس پسندیده نیست ::::: این محقق در قسمتی از مقاله:اشاره به آمدن طایفه خود (بنی طرف) به بیابان های اهواز می کند، وآن رایک امر طبیعی می داند!اما اگر غیر عرب ها بیایند ، آنرا غیر طبیعی و غاصبانه می داند این را باید نهایت بی شرمی نام نهاد،این تاریخ ساز مامور ، مسئله ای شبیه اسرائیل را در مورد خوزستا ن القا می کند : که آنهم تفکر اشغالگری است که در اینجا بی شرمی و پلیدی را بی پروا نشان می دهد،آنهم چنین:این تاریخ ساز ،ذکر می کند:((تاریخ ادبیات پیش از سال ۱۳۰۴ اقلیم عربستان (کجا معلوم نیست)اعم از اهواز وعبادان((آبادان)) ومحمره((خرمشهر))و هویزه و..را بر رسی کنیم همه شاعران ودانشمندان و مورخان از عربهای بومی این دیار بوده یعنی در واقع ادبیات فارسی در این منطقه تاریخ شصت و هفتاد ساله دارد نه بیشتر)) در این مورد شاید این این محقق بزرگ درست میگوید:قبل از اینکه زبان فارسی به اینجا بیاید سالی چند دانشمند فیزیک دان و شیمی دان و... مورخ بسیار بزرگ به دانشگاههای معتبر جهان صادر می کرده است که ما خبر نداشتیم، جمله عامیانه ایست که می گوید (( بر پدر ...........)) ! ای پدر جان ! در هور های هویزه با دیشتاشه بدون شورت دنبال گاو میش دویدن و زیر نخل چرت زدن ویا در بیابانهای گرم خوزستان دنبال چیزی دویدن و دانشمند پروری! بگذریم!::::: محقق ما در ادامه مطالبش می گوید:((شبیه همین فرآیند نیز می بینیم اغلب رمان نویسان و اهل قلم و دانشمندان عبری نویس پیش از سال ۱۹۴۸ سر بر آوردند))مقایسه خوزستان با اسرائیل ،القای اشغال گری ،این می شود نهایت بی شرمی در تاریخ سازی!
۶۵۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ آذر ۱٣۹٣