امشب به ماه نگاه کن


خسرو باقرپور


• کلاغ های فاش از آشیانه ی راز ها می پریدند
و منقار گُستاخِ کرکس ها از حیرت وا می ماند
شب بوها به ماهِ شبانگاهِ پیشین نماز می بردند
سیاره ی مجبور خمیازه می کشید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۷ آذر ۱٣۹٣ -  ۱٨ دسامبر ۲۰۱۴



 عاشق هنوز بی مهابا می تابید
و ماه رویت خویش را به رخسارِ او سپرده بود
زمین می چرخید.

شب با شب نو می شد
عاشق تکیده می شد
به هیئت هلالی نحیف
تا سحرگاهان می ماند
و در انتهای شب
چهره بر خاکِ سرخِ افق می نهاد

پرندگان ترانه های شاد را
سپیده دمان می خواندند
ابرها از ابرها می گسستند
و گوشه ی سپیدآبی ی آسمان
باز می شد
عاشق در انتهای افق می مرد.

کلاغ های فاش از آشیانه ی راز ها می پریدند
و منقار گُستاخِ کرکس ها از حیرت وا می ماند
شب بوها به ماهِ شبانگاهِ پیشین نماز می بردند
سیاره ی مجبور خمیازه می کشید
مرغِ سحر چامه یِ دلش را
از درختی به درختی می برد
پلنگ در اندوهِ خیالِ ماه می گریست.

عاشق هنوز بی مهابا می تابید
و ماه رویت خویش را به رخسارِ او سپرده بود
زمین می چرخید.

خرداد ۱٣۹٣ - اِسِن