پوپولیسم، به مثابه یک فرهنگ
اجلال قوامی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٨ آبان ۱٣٨۵ -
٣۰ اکتبر ۲۰۰۶
فرهنگ سیاست عوام گرایی است! فرهنگ عبارت است از سنتهای قومی، ملی، بومی، نژادی و باورها و اندیشههای صحیح و ناصواب که در طول سالهای متمادی ملکه ذهن شده و خود را در آداب و معاشرتهای فردی- اجتماعی نشان میدهد. سیاست، تدبیر اداره جامعه است که میخواهد با همین فرهنگ، مسلط بر محیط شود، و از آنجا که سیاست همیشه توسط سیاستمداران و نخبگان تدوین و مکتوب میشود و دو گانگی سنت و مدرنیزم همواره با هم تقابل داشته و در جاهایی دافع یکدیگر میشوند، از همین رو به هنگام تحریر برای تدبر امور، عوام گرایی را چه در شکل مدرنش و چه در شکل سنتیاش مشاهده میکنیم. سیاست در ذاتش عوام گرایی و عوام پروری هم دارد و میپروراند چون به آن نیاز دارد.
فرهنگ سیاست، غیر از مکتب و اندیشههای سیاسی مانند لیبرالیزم، کمونیسم و... است، با اینها تئوری اندیشه سیاست برای تدوین و تحریر سیاستاند که میخواهد با این اندیشهها افکار عمومی را بخرد و قدرت سیاسی را به دست آورد و در بازی سیاست همیشه برنده و پیروز شود. از آنجا که ذائقه شناسی در به دست آوردن افکار عمومی در بازی سیاست شرط مهم وصول به این نتیجه است؛ لذا عوام گرایی و نیز عوام پروری در سیاست یک فرهنگ میشود، فرهنگی که همه سیاستمداران از آن برای نیل به اهداف سیاسی، از آن بهره برده و میبرند و چنین استفادهای، محدودهاش همه نظامهای سیاسی در تمامی کشورها است منتها هر جامعهای که فهم سیاسیاش بهتر باشد از عوارض سو عوام گرایی ایمنتر است.
همین فرهنگ برای سیاستمداران در وضعیتهای مختلف و فراز و نشیبهایی که در جامعه هست یا خلق میشود، در جهت تجمیع قدرت و حفظ آن وسیله برنده و برندهای میشود و آنان با سوار شدن بر موج عوام گرایی، گاهی حاکمیت سیاسی را هم کسب میکنند و از همین درگاه، زاد و ولدهایی هم میکنند از جمله پدیده ظهور و حضور لمپنیزم سیاسی- همین لمپنهای عرصه سیاست (یعنی چاقوکشها، نوچهها و بزن بهادرها) در میدان سیاست است .
از همین زاویه یعنی عوام گرایی و عوام پروری در سیاست، لمپنیزم سیاسی هم متولد شد و رشد کرد، امثال شعبان جعفری و گروهش یا چماق به دستانی که تظاهرات ضد شاه را بر هم میزدند از مصادیق وطنی است. همین طور ظهور هیتلر در آلمان نازیسم، تنها با همین حربه، یعنی فرهنگ عوام گرایی بود،
که توانست آتش یک جنگ عظیم را هم شعله ور کند و فاشیزم از همین زاویه متولد شد. از طرفی حذف یا نادیده گرفتن حاشیه نشینها (حاشیه نشینهای اقتصادی و سیاسی)، به نحوه گرفتن باورهای ملی و دینی، تنگ کردن دایره سیاست در جمعی محدود و نادیده گرفتن تودههای عوام در کار زار سیاست و از درگاه کافه نشینی نسخه سیاسی برای اداره شهر پیچیدن، روی دیگر سکه عوام گرایی است، از همین روی در تقابلها و تزاحمهای سیاسی همین امر (توسل به عوام گرایی) به یک اسلحه هدف گیر برای طیف مخالف مبدل میشود و میتواند و توانسته است برنده بازی سیاست شود. مصداق آن در داخل حضور سیاسی جمعی نامتجانس با شعار اصلاح طلبی که به مدت ٨ سال قدرت سیاسی را به دست آورده میباشد اما از آنجا که اولاً خودشان اصلاح نشده، و توبه ننمودند از هزینههایی که در گذشته بر ملت وارد کردند میدان اصلاح طلبی را بر عهده گرفتند و ثانیاً حاشیه نشینیها را وقعی ننهاده و به صورت کافه نشینی نسخه سیاست و اداره کشور را تحریر کردند و یکباره شعار جامعه مدنی آن هم از نوع دموکراسی در فرانسه را سردادند اما طیف مقابل که جامعه هیچ شناخت اساسی از آن نداشت توانست باهمین اسلحه عوام گرایی پیروز میدان انتخابات شود. از آنجا که ما هنوز به دنبال دموکراسی هستیم و مبارز برای دموکراسی همچنان ادامه دارد، تناسب و هم گرایی در مدرنیزم که به سرعت در حال نفوذ و رشد است لازمه تحول و تکامل دموکراسی است و تحقق این مهم، فقط به فهم و هوش سیاسی عوام بستگی دارد. تا ضریب فهمیدن در نزد تودههای عوام بالا نرود، عوام گرایی هم هست و وقتی آن باشد عوام پروری نیز هست. بالا بردن ضریب فهمیدن در نزد عوام نیز توسط اندیشمندان صادق و سیاستمداران سالم محتمل و ممکن است. در غیر این صورت همیشه قدرت سیاسی در بازی سیاسی مایل است که از این فرهنگ (عوام گرایی و عوام پروری) به مثابه یک اسلحه استفاده کند و عامدا و آگاهانه نیز به همین فرهنگ در اشکال و نظریههای گوناگون دامن زده و به رشد و تقویت آن کمک میکند و هر روز شاهد به قدرت رسیدن دانش آموختههای این مکتب در داخل و خارج باشیم، از چاوز گرفته تا فیدل کاسترو و از فیدل گرفته تا ...
|