به مناسبت انتشار نخستین فرهنگ یونانی – فارسی
در جستجوی ارتباط زبانی ایران و یونان
عرفان قانعی فرد
•
قبل از هر چیز، احساس نیاز به این ابزار و مرجع، با توجه به علاقه ایرانیان به مطاله و شناخت تاریخ و فلسفه و هنر و اندیشه یونان – شاید به عنوان خاستگاه غرب – در بین قشر تحصیلکرده وجود داشت و خوشبختانه این انتظار به سر رسید. و امروزه فرهنگی منتشر می شود که این فرهنگ را شاید بتوان نوعی شناساگر نامید که قیاس اعتبارش را اهل زبان می توانند روشن کنند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۹ آبان ۱٣٨۵ -
٣۱ اکتبر ۲۰۰۶
ارتباط دیرینه با یونان و ایران ، شاید یکی از کهن ترین ارتباط های فرهنگی ما باشد و احتمالا از آن زمان که در مدارس پارس و یونان ، تدریس وجود داشته است ، ترجمه کردن از این دو زبان هم به یکئیگر وجود داشته است .
در کتاب " از اسطوره تا تاریخ، نوشتهی دکتر مهرداد بهار " آمده است که : سلطه جانشینان اسکندر بر قلمرو هخامنشی با وجود خشونت نظامی سلوکیان) در سراسر ایران طولانی نشد و فترت حاکمیت در ایران، شصت و پنج سالی بیش نکشید. حتی، در همان دوران اقتدار نظامی سلوکیان – مقارن با سالهایی که مهاجران یونانی در استان باکتریا ( باختر ،بلخ) به رهبری سر کرده خویش به نام دیودوتس ، اعلام استقلال کردند. (حدود ۲۵۰ ق.م.) – در استان پارت (پارتیا، پرثوه) نیز دولت ایرانی مستقلی به وجود آمد که به نام موسس آن دولت، ارشکان (اشکان، اشکانیان) نامیده شد . بعدها به دنبال طرد سلوکیان از ایران، این دولت به شاهنشاهی بزرگی تبدیل شد که در توالی شاهنشاهیهای بزرگ شرق، ششمین شاهنشاهی بزرگ دنیای باستان محسوب شد.
دوره اشکانی ۴۷۰ سال امتداد داشت. در اوایل این دوره که تقریباً یک صد سال دوام یافت، اشکانیان به تحکیم مبانی دولت جوان خود پرداختند و دولت یونانی غرب را در شرق و دولت یونانی سلوکی را در غرب مغلوب نمودند. در اواسط دوره اشکانی که روزگار عظمت ایشان است،شاهان آن سلسله با بهره مندی در برابر رومیان و مردمان نیمه متمدن آریایی که سکها خوانده میشدند، میجنگیدند و خود را در عظمت به پای دولت روم رسانیدند. اشکانیان در اواخر عصر خود، روی به انحطاط گذاشتند و سرانجام به دست ساسانیان منقرض گشتند و مرکز قدرت از خراسان به فارس منتقل گشت. شاه در دوره اشکانی: اساس سلطنت در دوره اشکانی بر ملوک الطوایفی بود. شاهنشاهان ایشان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس بازی لئون Bosileus Basilion یعنی، شاه شاهان میخواندند.
در ممالک اشکانی بیش از شصت شهر یونانی وجود داشت که مردم آن بنا بر قوانین و رسوم خود اداره میشدند و همینها بودند که موجب انتشار آداب و اخلاق یونانی در مشرق زمین گردیدند . اشکانیان در آغاز به جهت معاشرت با قوم داهه و سکها مظاهر طبیعت را مانند آفتاب و ماه و ستارگان میپرستیدند. پس از آنکه با سلوکیها و یونانیان نزدیک شدند به پرستش ارباب انواع یونانی و خدایان ایشان نیز خو گرفتند، عدهای از ایشان به مذهب زرتشت در آمدند. واحد پول اشکانیان «درخم» نام داشت که کلمهای است یونانی و بعدها به صورت درهم و درم در آمده است. خط و زبان سکههای اشکانی، یونانی است . بعضی از سکهها نیز دارای صورت خدایان یونانی میباشد. مسکوکات پارتی بر طبق تقویم سلوکیان تاریخ گذاری میشد که مبدأ آن سال آن سال ٣۱ ق. م یعنی، سال جلوس سلوکوس نیکاتر بر تخت شاهی است. از قرن اول بعد از میلاد، کم کم سکههای پارتی از یونانی به خط و زبان آرامی تبدیل میشود و از مرغوبیت جنس و فلز آنها کاسته میگردد. سکههای نقره اشکانی عبارت از یک درهمی و چهاردرهمی است که ضرب آنها بیشتر در شهرهای یونانی میانرودان بعمل میآمده است .
در این دوره پادشاهان و شاهزادگان اشکانی غالباً به زبان یونانی آشنا بودند. چنانکه اردوان یکم اشکانی و ارد اول این زبان را بخوبی میدانستند . فرهنگ و آداب یونانی آنقدر در این دوره رواج داشت که پادشاهان اشکانی چون ارد بآسانی از نمایشهایی که هنرمندان یونانی میدادند استفاده میکردند. اما دانستن زبان یونانی از زمان گودرز به بعد رو به انحطاط گذارد. زیرا، خطوط یونانی سکههای آن زمان خوانا نیست. خط ملی اشکانیان، خط آرامی بود که از زمان هخامنشیان به ایشان به ارث رسیده بود .
اما عجیب است که ظاهرا به رغم تاریخی چنین دراز ، نه لغت نامه ای و نه فرهنگ واژگانی – چنانچه که شایسته حرمت و قدمت این رابطه کهن است – وجود ندارد.
با نگاهی شکاکانه به فلسفه و طب و ریاضی یونان و ایران ، تاثیر این دو سرزمین بر همدیگر را می توان احساس کرد که در آن زمان چه در حلقه استادان و چه در محفل دانشجویان برای کوشش در تحقیق و تحول و بالندگی در رشته مطالعاتی خود ، در فراگیری این دو زبان کوشیده اند...( اصولا اکثر علوم بر اساس زبان یونانی نامگذاری شده اند زیرا اکثر واژه ها در این زبان از نظر ارزشی یکسان هستند همچنین زبان یونانی بسیار گسترده است و وسعت علم و دانش در این کشور بسیار محسوس است).
البته بنا به سندهای مستدل ، اجماعی در این باره وجود ندارد که چگونه زمینه مطالعاتی افراد ، ارتباطهای منطقی و نهادینه با هم داشته اند ، اما چشمگیرترین مشخصه ارتباطی همانا زبان بوده است و تقریبا بدون وجود زبان ، ارتباط یونان و ایران در آن زمان ؛امکان پذیر نبوده است.
پرواضح است که زبان ، ابزار اصلی مردم جهان برای ایجاد ارتباط با همدیگر است و چون در آن روزگاران کهن ، فقدان یک زبان مشترک و یا جهانی ، مانع ایجاد ارتباط سریع و بدون مشکل مابین طرفین بوده و حتم به یقین دانشمندان و اهل فکر و فن هر دو بلاد ، سعی در فراگیری و آموختن زبان همدیگر را داشته اند تا معضل و قصور ارتباطی نداشته باشند.
و شاید لغت های مشتر ک در هر دو زان گواه این ادعا باشد ( مانند لغت ناموس، در معنای قانون و قاعده و اصل حاکم بر یک نظام ، که از زمان افلاطون و هرکلیوس این لغت وجود داشته است ).
و این دلالت ضمنی بر یک جواب بدیهی دارد که قطها واژه نامه هایی بوده است و البته نمی توان آن نکته را حقیقت یا کشف هیجان انگیز نامید ؛ با پذیرفتن این معرفت یا تجربه حسی و ذهنی ، تصور می کنم که حرکت امروز فرهنگ خود را حرکتی ارزشی و محدود در جهت پیوند مجدد رابطه این دو زبان بنامم ، بهتر است . چون اگر فرهنگهایی دیگر وجود داشت ، قطعا استدلال قیاسی معتبرتری ارائه می شد .
و هنوز جای این پرسش وجود دارد که قبل از دوران ساسانیان و نفوذ اسلام در ایران و چه بعد از آن ، ایرانیان در روابط فرهنگی خود با دولت یونان از چه شیوه ای و راهکاری برای درک زبان یونانی – با لهجه های زنده آن زمان مانند یونانی بیزانسی ، یونانی هومری ، یونانی کلاسیک و...استفاده می کرده اند ؟ آیا فرهنگ یا واژه نامه ای تدوین کرده اند یا خیر ؟ و حال جای این ابهام وجود دارد که شاید در اثر حوادث تاریخی از بین رفته و به روزگار ما نرسیده است و یا شاید هم وجود نداشته که در هیچ رساله ای به آن اشارتی نرفته است .گرچه در کتابخانه آتن اگر به جستجویی درباره ایران دست یازید ، به سرعت نام کسانی از دانشمندان یونان یافت می شود که با ایرانیان تبادل نظر می کرده اند یا در دانشگاه اسکندریه مصر و یا کتب عبری ، نشان از کنکاش ها و مباحثات آنان با دانشمندان ایرانی وجود داردو یا وجودترجمه های چینی ، هندی،عبری، یونانی و فارسی به همدیگر ، نشان از وجود مترجمانی حرفه ای دارند و حتی در عهد ساسانی که به قول رشید یاسمی ، عده ای از مهاجرین یونانی به فرمان سکندر در ایران اقامت گزیدند و شاید نظر سید صادق گوهرین درست باشد که ملتهای ایران و روم و مصر و مغرب و اندلس و سایر ملل اسلامی به علت وحدت اقتصادی مجبور بودند که با هم آمیزش و مراوده داشته باشند. اما ایرانیان آنطور که به اشاعه فرهنگ زبان عرب کمک شایان کردند ، به ترویج زبان یونانی کمر همت نگماردند!
و نکته دیگر آنکه در پیشینه فرهنگ نگاری در غرب ، دکتر حسین وثوقی معتقد است که " بنا به شواهد کتابخانه ای – مانند چینی ها – یونانیان باستان در قرون قبل از میلاد – دارای فرهنگ های مختلفی بوده اند و شاید قدمت آنها به چند صد سال قبل از میلاد برسد " ، ولی قطعا پیشرفت قابل ملاحظه ای که در انگلستان و فرانسه و آلمان در نهضت فرهنگ نویسی داشته اند – البته پس از قرن ۱۷ – قطعا یونان نداشته است !..
و این مسئله هم همواره وجود دارد که جوامعی مانند مصر و هند و چین و... در زمان خود ، گهواره و مهد فرهنگ جهان محسوب می شدند و فرهنگ یونان باستان نقش بزرگ و استثنائی در جهت تکامل فرهنگ جهانی ایفا کرد و شاید برای همیشه یونان ، مدلی غیر قابل تقلید و دارای ارزش در تکامل فرهنگی جهان باشد .
و امروزه فرهنگی منتشر می شود که این فرهنگ را شاید بتوان نوعی شناساگر نامید که قیاس اعتبارش را اهل زبان می توانند روشن کنند ، اما این فرهنگ شناساگر فهم محدود در زبان های یونانی و فارسی است . ( که هر دو زبان از خانواده هند و اروپایی اند )
قبل از هر چیز ، احساس نیاز به این ابزار و مرجع ، با توجه به علاقه ایرانیان به مطاله و شناخت تاریخ و فلسفه و هنر و اندیشه یونان – شاید به عنوان خاستگاه غرب – در بین قشر تحصیلکرده وجود داشت و خوشبختانه این انتظار به سر رسید. و از دیگر سو در آستانه ، هشتم مهرماه روز بزرگداشت مولوی، خانم دکتر میستاکیدو، مترجم مثنوی مولوی به زبان یونانی، کارش را عرضه می کند .
فرهنگی که پل بین زبان سقراط و بقراط و ارسطو در دولت شهر آتن و زبان خیام و بوعلی و رازی و بیرونی در ایران است ؛ هرچند از نگاه علمی آن را نمی توان رخدادی شگفت و معجزه آسا نامید ؛ اما چه بسا می توان آن را حرکتی مخاطره آمیز توصیف کرد که مانند هر کار دیگری نقصان دارد و داوران حاذق و لایق و آگاه هم بر عیبهای آن حکم و داوری خواهند کرد که فرهنگ نویس در کدام سطح از صلاحیت ایستاده است و البته ناگفته پیداست که فرهنگ نویس در همین ابتدا جنگ را به واقعیت " شک و عدم قطعیت " باخته است و دیگر امروزه روز فرهنگ نویسی مدعی "جامعیت" نیست و صرفا به سندیت کار می اندیشد ؛ اما این فرهنگ دوزبانه یونانی معاصر ، فقط شالوده معرفتی برای کاربران و بستر اول کار دیگران در اینده است که از طریق این فرهنگ بدون تکرار تجربه با واسطه فهمیدن و خواندن و درک کردن ، مستقیما از ان زبان ترجمه کنند و تحصیل کنند و یا شاید با اندگی خوش بینی ، بنابه مشغولیت زبانی و ادراکی و یا ارتباطهای دیگر و شاید هم حس مسئولیت ، با جهد پیگیر و پژوهشی نو ، فرهنگی دیگر را با رعات معیارهای اصولی فرهنگ نویسی و با توجه به بنیادهای زبانشناختی فرهنگ نگاری ، به بازار جهانی عرضه کنند .
|