خانم صدر آیا بهتر نبود به همان سکوت پرطمطراق در مورد سرنوشت ریحانه ادامه میدادید؟ - مینا احدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ دی ۱٣۹٣ -  ۵ ژانويه ۲۰۱۵


پاسخی به نوشته شادی صدر در بی بی سی فارسی در مورد " چرایی عدم موفقیت کمپین نجات ریحانه جباری"

www.bbc.co.uk


ریحانه جباری یک دختر ۱۹ ساله در ایران بود که از بد روزگار مورد توجه یک مرد به اسم مرتضی سربندی همکار وزارت اطلاعات قرار گرفت و در شرایطی که این مرد قصد تجاوز به ریحانه را داشت او در جریان دفاع از خود با چاقو ضربه ای به این مرد زد و فرار کرد. ریحانه در همان محل به پلیس و آمبولانس خبرداد و به خانه خود فرار کرد و حتی از وحشت به مادرش نیز چیزی نگفت. ریحانه دستگیر شد، در انفرادی و در سیاه چالهای حکومت اسلامی شکنجه شد تا حد مرگ پیش رفت و از او خواستند علیه خود شهادت دهد. او هفت سال اسیر جانیان بود. ۱۹ ساله بود که به زندان رفت و در هفت سال زندان، آن روی دیگر زندگی و روی واقعی حکومت اسلامی در ایران را با گوشت و پوست خود تجربه کردو در نهایت با سبعیت و وحشیگری غیر قابل تصور در یک سحرگاه خونین به دست جلادان اعدام شد.
ریحانه را زدند و اقرار گرفتند و پرونده ساختند و در یک بیدادگاه به اعدام محکوم کردند، از او نپذیرفتند در جریان دفاع از خود به یک مقام تجاوزگر حکومت اسلامی ضربه زده است، از او نپذیرفتند که قاتل نیست و قصد کشتن این وابسته وزارت اطلاعات را نداشته، بلکه از خودش دفاع کرده است. پرونده ساختند و حکم اعدام دادند و برای قتل این دختر باهوش و زیبا و انساندوست نقشه کشیدند.
هفت سال بعد وقتی در صدد اجرای عملی کردن حکم اعدام بودند، خبر این واقعه از طریق خانواده او و همچنین یکی از وکلای ریحانه، محمد مصطفایی به بیرون درز کرد و توجه ها را بخود جلب کرد. ما علیه این حکم وحشیانه اعلام کمپین کردیم.

در طول کمپینی که کمتر از یکسال ادامه داشت، میلیونها نفر در مورد او خواندند و نوشتند و گریه کردند و به خیابان رفتند و اعتراض کردند. در مورد ریحانه به همه زبانهای بین المللی و در سطح تقریبا همه رسانه های مهم نوشتند و عکس او جهانی شد. علیرغم این همه اعتراض و علیرغم امضای نزدیک به ٣۰۰ هزار نفر زیر طومار اعتراض به حکم اعدام وی ، ریحانه در سحرگاه خونین ۲۶ اکتبردر ایران اعدام شد.

این یک داغ بزرگ بر قلب جامعه ایران و میلیونها نفری بود که ریحانه را شناختند و با او نزدیک شدند، اعدام ریحانه یک زخم بر مغز استخوان بشریت بود و بیش از همه هر انسان منصف و هر کسی که دلش برای ریحانه طپید را وادار کرد بر سر و صورت یک نظام و یک حکومت و یک مشت جانی و تبهکار قسی القلب تف بیاندازد و بقول یک نویسنده عرب زبان با این اعدام، یک حکومت ضد انسان در مقابل چشم مردم عرب زبان وهمچنین مردم دنیا اعدام شد. امروز با گذشت بیش از دو ماه از اعدام ریحانه جباری در مقابل خودمان وکلا و مدافعین " حقوق بشری" را داریم که با طمطراق کامل در بررسی این واقعه، با آسمان ریسمان بافتن، ازگفتن این یک نکته مهم امتناع میکنند که بگویند یک حکومت که با پرونده سازی و شکنجه و قضات عاشق اعدام، دوندگی میکند و میکشد تا بترساند، این بار هم بدلایل کاملا سیاسی و برای اهداف کاملا زمینی خود، در اطاقهای شکنجه و دالانهای وحشتناک وزارت اطلاعات و در اطاق فکر رهبرجمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفت ریحانه را بکشد و او را کشت.

ابتدا بی بی سی فارسی یک مقدمه درمعرفی نوشته شادی صدر گذاشته و حکم صادر کرده :
طبق قوانین ایران، رضایت خانواده مقتول تنها راه اجرا نشدن حکم اعدام ریحانه جباری بود.
ما به قوانین این حکومت وقعی نمی نهیم تنها راه نجات یافتن ریحانه و همه محکومین به اعدام زیر فشار گذاشتن جمهوری اسلامی است. چون در ایران پای خانواده مقتول هم به میان کشیده میشود یک راه نجات محکوم به اعدام متهم به قتل، درخواست کمک کردن از خانواده مقتول است وراه افتادن و گسترش جنبش بخشش دقیقا نقش این خانواده ها در مقابله با قتل عمد دولتی را نشان میدهد. ولی پرونده ها باهم فرق میکنند و در این مورد وابستگی خانواده مقتول به وزارت اطلاعات و وجود نکات ابهام فراوان در پرونده و مطرح بودن بحث پول و دور زدن تحریمها و مسائلی از این نوع به همراه تجاوز به دختران و یا حتی دست داشتن در تجارت تن و بدن زنان و غیره و غیره موضوع را بسیار پیچیده کرده بود و خانواده مقتول نمیتوانست و نمیخواست بدون رضایت حکومت اسلامی کاری بکند. پس در این مورد بویژه بحث بر تحت فشار گذاشتن حکومت اسلامی بود.

در عین حال باید اضافه کنم که قوانین جمهوری اسلامی حتی برای خودشان هم چندان مهم نیست ما با یک دستگاه جنایت طرف هستیم که پرونده دستکاری میشود ، جابجا میشود، گم میشود و هر اتفاقی می افتد، اینجا ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی است و نه آلمان و یا انگلستان جناب مقدمه نویس بی بی سی فارسی!
شادی صدر در بررسی بقول خودش علل شکست کمپین ریحانه میگوید :
"دو ماه گذشته نه فقط ماههای سوالهای سخت بلکه ماههای شکل گیری یک ذهنیت عمومی هم بوده است؛ این ذهنیت که حکم اعدام ریحانه به دلیل اطلاع رسانی و کمپین گسترده ای که برای نجات جان او شکل گرفت و باعث اصرار بیشتر اولیای دم به اجرای قصاص بود اجرا شد"
دو ماه گذشت ، هزاران نفر گریستند و هزاران و میلیونها نفر گفتند جمهوری اسلامی ایران جنایتکار است و ریحانه را کشت. نگفتند کمپین ها باعث اعدام ریحانه شد، نه ! ذهنیت عمومی یکبار دیگرگفت اینها جنایتکار هستند باید کاری کرد بساطاشان را جمع کنند و بروند. کسانی ذهنیت اشان علیه کمپین ها میشود که اینرا با صدای بلند میگویند و صدایشان به گوش خودشان می رسد که میخواستند از اول کمپینی نباشد یا اینکه از ترس همان " استفاده ابزاری" از کمپین یعنی معروفیت و محبوبیت یک تعداد و یا جریاناتی دعا میکردند که کمپین موفق نباشد!!! .
شادی صدر ادامه میدهد:
"این فقط مقاماتی مثل محمد‌جواد لاریجانی و رسانه های حکومتی نبودند که سعی داشتند تقصیر اعدام ریحانه را، نه به گردن قوانین قصاص و روند دادرسی غیرمنصفانه، که به گردن مردم و رسانه ها بیندازد بلکه بسیاری از مردم عادی که ناظران این روند بودند نیز همین فکر را می کنند. حتی بسیاری از کسانی که برای نجات ریحانه تلاش کرده‌اند نیز به این نتیجه گیری و حتی احساس عذاب وجدان رسیده‌اند که اطلاع رسانی و کمپین رسانه‌ای ریحانه نه فقط بی فایده بود بلکه باعث اعدام او هم شد"
نمیدانم شادی صدر که نه در کمپین فعالیتی داشت و نه ارتباط چندانی با فعالین این کمپین داشت این نظر سنجی را از کجا در آورده که " بسیاری از مردم و یا فعالین کمپین احساس عذاب وجدان دارند" شاید مردمی که با ما تماس دارند و یا با مادر و خانواده ریحانه تماس دارند با مردمی که با شما ارتباط دارند، فرق دارند. در این مورد قبول کنید تا نظر سنجی انجام نشود نمیتوان ادعا کرد که علاوه بر لاریجانی مردم هم میگویند کمپین باعث اعدام ریحانه شد، نخیر خانم صدر گرامی دوستان دوم خردادی شما و عاشقان سینه چاک جمهوری اسلامی اینرا میگویند. مردم را لطفا قاطی ماجرا نکنید.
البته انصاف باید داشت شادی صدر صد در صد علیه همه کمپین ها نیست . من میدانم که اصلاح طلبان حکومتی و دوم خردادیهای از خود راضی و مذبذب نیز مخالف هر کمپینی نیستند چرا که بسیاری از آنها بدلیل همین کمپین ها نجات یافته اند و در موارد زیادی از کمپین دفاع از خودشان بسیار هم راضی هستند ولی در مورد مردم عادی و یا یک " قاتل" !!! و ... نه! شادی صدر چون خودش بدلیل کمپین های خارج کشور معروف شد و از زندان آزاد شد، ادامه میدهد که کمپین همیشه بد نیست ولی در مورد نجات ریحانه کمپین ها اشتباهاتی داشته اند که باید دید از نظر ایشان اشتباهات چه بوده؟

خانم صدر با تکبر فراوان در نوشته اشان که فکر میکنم دومین نوشته در مورد سرنوشت ریحانه هست، می فرماید کمپین ها هر دو ( ایشان خرابکاریهای انجمن امام علی و آدرس عوضی دادنهای این جماعت را کمپین دوم معرفی میفرمایند) هر دو اشتباهاتی کردند.
"دو کمپین راه افتاده بود که یکی بر بی گناهی ریحانه و دفاع مشروع تکیه داشت و دومی بر گرفتن رضایت از خانواده مقتول، صدر میگوید امکان گرفتن رضایت از خانواده سربندی بنظر او صفر بود" و ادامه میدهد:
"به بیان دیگر، به جای پرداختن به مساله دفاع مشروع که با طرح مساله تجاوز و جزییات بسیاری که راستی آزمایی بسیاری از آنها برای فعالان عادی که پرونده ریحانه را مطالعه نکرده بودند امکانپذیر نبود و یا مساله رضایت، که متاخر بود و به دلیل ویژگی های خانواده سربندی از ابتدا ناممکن بود، باید تمرکز اصلی بر نقش وزارت اطلاعات در ساخته و پرداخته کردن پرونده ریحانه نهاده می شد."
در ابتدا باید به عرض ایشان برسانم که کمپین نجات ریحانه یک کمپین بود و نه دو کمپین . این کمپین از ماه مارس ۲۰۱۴ شروع شد و چهار زن فراخوان آن را داده بودند. نازنین افشین جم، شادی پاوه، شبنم اسداللهی و من مینا احدی ، که شادی صدر مثل بسیاری از دوستان حتی از بردن اسامی ما نیز امتناع میکند. این البته مهم نیست. ما به این روش دوستان عادت کرده ایم.
یک نکته در کمپین نجات ریحانه هیچگاه نباید فراموش شود، این کمپین با دخالت فعال خود ریحانه که برای نجات جان خود تلاش میکرد و در عین حال میخواست زوایای پنهان این پرونده را روشن کند و همچنین با دوندگیها و فعالیتهای شبانه روزی شعله پاکروان مادر ریحانه به پیش میرفت.
شعله پاکروان مادر ریحانه بود و برای نجات جان جگر گوشه خود همه راهها را رفت و هر کاری که میتوانست انجام داد و ایشان بنظر من مهمترین فرد در نقد کمپین ما هستند. اگر ما یعنی کمپین نجات ریحانه جباری اشتباهی کردیم و یا خطایی انجام دادیم ، من بعنوان مسئول این کمپین جهانی و مهم که یکی از مهمترین کمپین ها علیه اعدام در دنیا بود، میخواهم از زبان شعله پاکروان بشنوم که چه باید میکردیم و چه نباید میکردیم. چرا که ما و او برای نجات جگر گوشه امان میدویدیم و میخواهیم بدانیم خانواده ریحانه از ما چه انتقاداتی و یا انتظاراتی داشتند که انجام ندادیم .
یک موضوع در این کمپین ها مهم است، جنگیدن برای نجات یک عزیز، یک انسان، یک فرد که اجازه میدهد با او نزدیک شویم، اجازه میدهد نوشته های بسیار خصوصی او را بخوانیم، اجازه میدهد با رنج و درد و افکار و پریشان حالی او سهیم شویم. اینجا داستان مبارزه کردن با همه وجود و قلب در بین است و یک دلیل موفقیت کمپین های علیه اعدام و علیه سنگسار در ایران که جنبه بین المللی بخود میگیرد با اتکا به همین نقطه قدرت فعالیتهای ما است
در واقع یک کمپین نجات ریحانه وجود داشت و مادر و پدر دردمندی که به هردری میزدند تا فرزندشان اعدام نشود و همه راهها را رفتند آنها هم دیدند که تصمیمات در بالاترین سطوح سیاسی است و رژیم اسلامی حتی برای ورق پاره های خودش یعنی همان قوانین کذایی تره هم خرد نمیکند.
چون خانم صدر از دور نظاره میکرد و لابد تن و بدنش هر روز در مورد جزییات این پرونده و دور و یا نزدیک شدن ریحانه به چوبه دار، نمیلرزید، ندید و نخواند و نشنید که اتفاقا در مورد این یک ماجرا یعنی دخالت وزارت اطلاعات در پرونده نه ما بلکه باز هم خود ریحانه و مادر دلاورش بسیار گفتند و نوشتند. ما بارها به این موضوع یعنی نقش وزارت اطلاعات در پرونده اشاره کردیم . بارها گفتیم که:
ریحانه را گرفتند و شکنجه کردند، بازپرس پرونده بخشی از پرونده را نابود کرده ، که سربندی همکار فعلی و یا قبلی وزارت اطلاعات بوده و در این ماجرا نکات ناروشن فراوانی وجود دارد. ما بارها نوشتیم که پرونده زیر نظر وزارت اطلاعات است و خود ریحانه نوشت که مردانی به او ظلم کردند، مردانی او را زدند و از او خواستند دروغ بگوید که در درونشان نفرت و ضدیت با انسان انباشته بود و...
شادی صدر در نقد کمپین ها ادامه میدهد:
"در حالی که اَبَرکمپین اول، از موضع اپوزیسیون جمهوری اسلامی، طرح هر خواسته ای از نظام قضایی ایران از جمله خواست لزوم دادرسی منصفانه یا انجام دوباره تحقیقات مقدماتی را خلاف ماهیت خود می دید. اَبَرکمپین دوم نیز آن‌قدر درون نظام و محافظه کار بود که به هیچ‌وجه تحقیقات مقدماتی و روند قضایی را زیرسئوال نمی‌برد و با پذیرش بی چون و چرای حکم قصاص، تنها بر اخذ رضایت پای می‌فشرد".
نخیر خانم عزیز ما در اطلاعیه هایی گفتیم که خواهان بازرسی مجدد پرونده هستیم. ما در ملاقات نازنین افشین جم یکی از فراخوان دهندگان کمپین با احمد شهید اینرا درخواست کردیم و در همان ملاقات در مورد سیستم قضایی جمهوری اسلامی نیز مفصل صحبت شده بود. بعدا در ملاقات با مقامات اتحادیه اروپا و یا مقامات آلمان همین را میخواستیم که از جمهوری اسلامی ایران درخواست بررسی مجدد پرونده بشود و اتفاقا گفتند بررسی مجدد میکنند و اتفاقا در جریان براه افتادن یک نوع رسیدگی مجدد بود که یکباره گفتند ریحانه را به رجایی شهر برده اند و مادرش و خود ریحانه همان موقع باور نمیکردند که او را برای اعدام میبرند، چون ظاهرا پرونده داشت بسوی بررسی مجدد میرفت. همان طور که ما فعالین کمپین و همه هزاران نفر نگران حال ریحانه دیدیم یک شب وقتی ریحانه را بردند اعدام کنند اعتراضات زیادی شد و مجبور شدند عقب نشینی کنند دروغ بگویند و کنار بیایند . گفتند اصلا او را به رجایی شهر نبرده ایم و درست در چنین شرایطی بود که در اطاقهای فکر حکومت اسلامی تصمیم گرفتند او را هر چه زودتر علیرغم همه اعتراضات اعدام کنند ، این ظاهرا به نفع نظام اشان بود. چند روز بعد او را بردند و اعدام کردند.
کمپین دومی هم در کار نبود هر چه بود نقش خرابکاری یک جریان مشکوک بود که باعث شد چند بار هم به این جریان و شارمین میمندی مسئول این جماعت جواب بدهیم نوشته ها موجود است.

. خانم صدربا تبختر زننده ای در نوشته اش، میگوید:

"فراموش نکنیم که کار حقوق بشری نیز مثل وکالت یا پزشکی، یک کار حرفه‌ای است که اگر به دست آدمهای فاقد دانش لازم، غیرحرفه‌ای یا با انگیزه استفاده ابزاری سیاسی از موضوع بیفتد، می تواند خساراتی جبران ناپذیر به بار بیاورد"

استفاده ابزاری از امر مبارزه با اعدام را از سران رژیم و بیت رهبری و سایت فارس و تسنیم شنیده ام تا دوم خردادیهای متنفر از فعالیتهای من بر علیه اعدام و سنگسار و امروز متاسفانه خانم صدر هم اینرا بسوی ما پرتاب میکند. اگر منظور از استفاده ابزرای روان شدن احساسات انسانی و احترام و سمپاتی به کمپین هاو فعالین این کمپین ها است عصبانی نشوید همراهی کنید!   

شادی صدر میگوید کمپین یک کار حرفه ای است ، منهم اینرا صد البته قبول دارم. و اتفاقا در کمپین نجات سکینه محمدی آشتیانی هم من همین روشها را بکار بردم و چون در آنجا در نهایت موفق شدیم، خانم صدر هم از برکات این کمپین سود برده و در برخی مجالس و جایزه دادن ها رفتند و سخنوری و شیرین زبانی هم کردند و نگفتند کمپین کار حرفه ای است و اگر بدست آدمهای فاقد دانش لازم و.. بیفتد منجر به شکست و یا استفاده ابزاری میشود نه اینرا نگفتند. به جلسات جشن و سرور تشریف بردند و اندر فواید کمپین گذاشتن و علیه سنگسار حرف زدند و جایزه گرفتند و راهشان را کشیدند و رفتند. از این پس نیز بهتر است چنین کنند.
یک پیشنهاد دوستانه به جناب صدر دارم:
من از شما در طول هشت ماه دوندگیها و فعالیتهایمان برای نجات ریحانه یک نوشته دیدم. در آنجا توضیح داده بودید چرا در کمپین نجات ریحانه هیچ حرفی نمیزنید و هیچ فعالیتی نمیکنید. بهتر نبود همان وقت حداقل این یک کار را میکردید و نظرات خودتان را برای ما می نوشتید تا کمپین ما موفق بشود آیا این درخواست اضافی است از شما کارشناس و حقوقدان ۱۵ ساله طرفدار برخی کمپین ها.

اینهم درس اخلاق خانم صدر و در ادامه راه حل ایشان:
نتیجه ای که باید از تجربه دردناک شکست کمپین های نجات ریحانه جباری بگیریم این نیست که اطلاع رسانی و مداخله رسانه های پرمخاطب، کار را بدتر می کند. بلکه باید یاد بگیریم که برای یک اطلاع رسانی موفق و معطوف به نتیجه مثبت، تنها نیت خوب کافی نیست.

و من ادامه میدهم برای یک کمپین خوب و موفق نیت خوب کافی نیست، باید با یک حکومت فاشیست و تشنه خون جنگید و این ابزار نفس کشیدن را به نیروی جمعیت و به نیروی میلیونها نفر مردم شرافتمند در دنیا خنثی کرد. این کار سخت است چرا که پایه های نظام را لرزان میکند و آنها با استفاده از همه ابزارها و از جمله تهدید و شانتاژ و لشکر کشی و فضا سازی و ... از اعدام دفاع خواهند کرد. در یک کمپین خوب فقط نیت خوب کافی نیست باید با قلب چنگید چرا که امر مقدس نجات حیات و جان انسانها در میان است در این فعالیت نمیتوان سهل انگاری کرد. باید در وهله اول با قلب جنگید در اینجا معروف شدن و جایزه گرفتن نباید هدف باشد، در اینجا باید با کلیت رژیم اسلامی دست و پنجه نرم کرد، در اینجا باید بی خوابی کشید و دوید و به خیابان رفت و خاکی شد ، در اینجا باید جواب امام علی ها و وزارت اطلاعاتی ها را داد، در اینجا باید قلبت به قلب محکوم به اعدام وصل باشد و در اینجا متاسفانه در مواردی باید مرگ کسی را شاهد باشی که در قلبت او را جا داده ای. هیچ کمپینی از اول نتیجه اش معلوم نیست بویژه اینکه با داعشی های قرن روبرو باشید. پس جناب صدر بهتر است همراهی کنید. و اگر باری از دوش ما برنمیدارید، سنگ بسوی امان پرتاب نکنید. همان سکوت پرطمطراق اتان در مورد سرنوشت ریحانه عزیزم را ادامه میدادید، انگار سنگین تر بودید.