سهم و وظیفه ما در سپهر سیاسی کشور،
تنها این نیست که بگوییم لنگش کن
- بهرام خراسانی

نظرات دیگران
  
    از : بهرام خراسانی

عنوان : هیچ خردمندی یک سخن ارزشمند خود را نمیدهد که ناسزا دریافت کند
با درود
از همه کسانی که کامنت گذاشته‌اند و همچنین از گردانندگان ارجمند سایت اخبار روز که این نوشتار و کامنتهای آن را چاپ کرده اند سپاسگزارم. امیدوارم در زمانی نه چندان دور، بازهم به همین موضوع بپردازم. درباره نظر و پیشنهاد جناب بهروز الف و اینکه نوشته اند "به شما قول میدهم برای هر یک دلیل موجه و انسانی که شما از این آخوند جنایتکار بیاورید، من ده دلیل با سند و مدرک میاورم تا شاید متوجه شوید که شما یا از سخنگویان و حامیان مواجب بگیر این ضد انسان های هستید و یا در نا آگاهی مطلق به سر میبرید و درد شما درد مردم تحت ستم ایران نیست"، باید بگویم که هیچ انسان خردورزی به داد و ستدی نمیپرداز که در آن یک سخن ارزشمند بگوید و ده ناسزا دریافت کند. این سخن هم که چه کسی درد "مردم تحت ستم ایران" را میفهمد یا نمیفهمد، و چه کسی نان یک دولت خودی یا بیگانه را میخورد، داوری خود را میخواهد. این نوید هم که اگر من چنین یا چنان کنم شما دست از "لنگش کن" برمیدارید، لطفی به من و دیگران نکرده اید، بلکه اگر به راستی چنان کنید، آنگاه تنها خود را از مرداب پوچ انگاری رها ساخته اید. "ما نگردیم پاک از تسبیحشان پاک هم ایشان شوند و درفشان".
شاد باشید
بهرام خراسانی
۶۶۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣۹٣       

    از : کیا

عنوان : به آقای بهروز الف
دوست محترم آقای الف سوالاتی را به حق مطرح کرده اند که مهم هستند .

به نظر من آقای روحانی بخش مهندسی‌ "ولی‌ فقیه " است که نقش عقب نشینی را بازی می‌کند و مسلما جز بهترین سربازان ولایت می‌‌باشد.

حال حمایت از آن میتواند یک تاکتیک از طرف اپوزیسیون تلقی‌ شود وقتی‌ در عقب نشینی قرار دارد.

در حمله میبایست به ایشان شانسی نداد!
۶۶۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣۹٣       

    از : م. ارشک

عنوان : فریاد هشدار دهنده
جناب بهرام خراسانی گرامی، باسپاس از فریاد هشدار دهنده و ندای پرشور شما.
تنها نکته ای که در تکمیل بیانات جنابعالی باید گفته شود، موردی است که جناب
حمید آقایی هم به آن اشاره کردند. من خود شخصا جریانات و حرکتهایی را که بدان اشاره فرمودید، مانند دوم خرداد، جنبش سبز، رفتار رای دهندگان در انتخاب آقای روحانی و در این اواخر تحرکات خودجوش متعاقب فوت هنرمند یاشایی، همه را صرفنظر از رهبری مقطعی آنها، در امتداد جنبش مشروطه خواهی و در مسیر اندیشه روشنگری سکولار می دانم. خوشبختانه جامعه مدنی ایران به مرحله ای از بلوغ و آگاهی رسیده که با تمام محدودیتها و فشارها آموخته است که در لحظات حیاتی چگونه، و آنهم یکصدا، عمل کند. اما همه می دانیم که مترصد و در کمین فرصت است و بی گدار به آب نمی زند.
با آرزوی پیروزی
۶۶۰۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : آقای خراسانی ممکن هست مسائل را روشن کنید؟
آقای خراسانی لطف کنید به سوال های زیر پاسخ دهید تا مسائل روشن شود و "ما" هم دست از لنکش کن برداریم و در خدمت آخوند -رئیس جمهور روحانی باشیم !!!!

۱. چه تفاوتی بین نطرات و عملکرد روحانی و خامنه ای وجود دارد که این دو را از نظر شما متمایز میکند و میباید با یکی همکاری کرد و در خدمت مقاصدش قرار گرفت و بر علیه دیگری عمل کرد؟ خود روحانی که چنین نظری ندارد و مادام از جانثاری و دست بوسی ولی فقیه حرف میزند
۲. آیا ایرانیان با داشتن هزاران کارشناس و متخصص شناخته شده در سطح بین المللی باید بروند در خدمت آخوندی قرار گیرند که جز کشتن و حذف مخالفین راه و روشی دیگری ندارد (یادتان نرود که روحانی مسئول تصفیه و کشتار ارتشیان بود و در تمام دوران خدمتش از مسئولین اطلاعاتی بود و کابینه اش در بست اطلاعاتی هستند و وزیر دادگستری و دادستانش مسئول کشتار زندانیان سال ۶۷ هستند و ضمنن خودش هم بدون داشتن مدرک سالها نان "دکتر" بودن را از محلس خورد و بعد ها هم مدرکش تقلبی از آب درآمد و یکبار توضیحی در این مورد نداد.
۳. در دوران ۱.۵ سال رئیس جمهوری روحانی تعداد اعدامی ها سیر نجومی گرفت بمراتب بیشتر از آن مازوخیست - روانپریش احمدی نژاد. حال باید در خدمت این آخوند قرار گرفت تا بیشتر بکشد؟
۴. از شروع بقدرت رسیدن او دهها نفر از جمله آن وزیر حارجه اش که همانند دلقک ها خنده های چندش آور میکند و به ریش هر انسان آکاهی میخندد در ژنو و نیویورک و مسقط ..... در حال گشت و گذارند و میلیون دلار خرج سفرهایشان میکنند در حالیکه طبق آمار خود این رژیم ددمنش ۲۰ میلیون انسان ایرانی در فقر مطلق زندگی میکنند. آیا از این مذاکرات جز موافق کردن رژیم با جناح خود و احیانا بر سر کار گذاشتن دائمی آنها و حذف جناح های دیگر کار دیگری هم کرده اند (همین کار را احمدی نژاد کرد و سالهاست که مجاهدین میکنند)
و دهها سوال دیگر. برای کوتاه کردن مطلب به شما قول میدهم برای هر یک دلیل موجه و انسانی که شما از این آخوند جنایتکار بیاورید، من ده دلیل با سند و مدرک میاورم تا شاید متوجه شوید که شما یا از سخنگویان و حامیان مواجب بگیر این ضد انسان های هستید و یا در نا آگاهی مطلق به سر میبرید و درد شما درد مردم تحت ستم ایران نیست.
۶۶۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : خردجمعی هوشیار جامعه
جناب بهرام خراسانی گرام درود بر شما مقاله هشدار دهندهء مفید ی است. باید گفت:وقتی جمهوری اسلامی توانست چیرگی خویش را به تثبیت برساند، تضاد درونیش نیز پر رنگتر شد وبازیگرانش بسمت تقابل با هم به پیش می رفتند وگروهی از بازیگران متوجه شدند برای تداوم نظام که بر پا کرده اند و ایجاد اثری از آن ، در روند تکاملی مسائل اجتماعیِ ایران ، باید بدور از مسائلِ شعاری و یا رویایی و با توجه به واقعیاتِ جهان روشی های مناسبی را پی گیری و اجراء کنند این گروه از بازیگرانِ نظام هویتی بنام اصلاح طلبی برای خود تعریف کرده اند که در مقابل آنان گروهی مطرح می شوند که این گروه می داند هر نوع گشایش در فضای سیاسی در همین نظام باعث؛ حذف تفکر و خواسته ها خویش خواهد بود ویا اینکه برای همیشه به حاشیه رانده خواهند شد ویا موجودیتشان برای همیشه محو خواهد شد .وجود این دو گرایش، دو گروه را بسمتِ تقابل با هم می برد، گاهی پر رنگ و گاه خفیف،اما آن گروهی که شرایط جامعه و شرایط جهانی را تا حدودی درک کرده است، گاها"از حمایتِ گروه کثیری از ایرانیان بر خورد دار می شوند و این حمایت هم انگیزه های خاص خود را دارا می باشد و یکی از این انگیزه ها شاید ؛ناشی از خواسته ء عبور باکمترین هزینه باشد !اما انگیزه هر چه باشد اینرا باید!بیداری، خرد جمعی ظاهرا" خاموش دانست.این خرد جمعی نهفته در جامعه در سه مرحله خود را به رخ نظام کشید:۱) در بر گزیدن خاتمی ۲)در سال ۸۸ ۳)در بر گزیدن روحانی.:::عملکرد خرد جمعی را در مورد این سه واقعه ، می توان در یک راستا دید و این اعمال هم دنباله همان تفکر آزادی خواهی و دمکراسی خواهانهء پدران ومادرانِ ما از گذشته باید دانست و این سه واقعه ء اخیر در نظام جمهوری اسلامی ،بطریقی پایه های تفکرِ استبدادولایی نظام را لرزاند و ترکی بر آن تحمیل کردند !خرد جمعی در برگزیدنِ خاتمی تحت نام اصلاح طلبی، ضربه ء اساسی به تئوریِ ماوراییِ ولایتِ فقیه وارد کرد و این مسئله را ولایت فقیه حاکم [ خامنه ای]درک کرد و متوجه شد ، ادامه تفکر اصلاح طلبی مرگ اندیشه هایش رارقم میزندومرگ دیگربازیگرانِ نظام،که آنان را پشتیبانِ خود می دید!.ناچارا"برای اجرای اندیشه های خویش به پشتوانگیِ بخش دیگر از بازیگرانِ نظام باید اقدام کند.در مورد اجرای اندیشهء خامنه ای باید گفت:ایشان در تمام دورانِ مسئولیتش بخاطرِ وجودِ رقبای خود دردرونِ نظام، توانِ اجرای آنان را نداشت،و بصورت حسودانه در اجرای برنامه های رقبا بصورت ایضایی و کارشکنانه،اقدامات آنها را بسمت شکست می برد.اما بعد ازدوران خاتمی ، بسمت اجرایی کردن ایده هایش پیش رفت . شیوهء کارش هم چنین نمایان گردید:ابتدا مرکزیتی بنام بیتِ رهبری با بازیگرانی خاص سازماندهی وبرنامه هایی خاص طراحی شدوشیوه های خاصِ اجرایی،ایجاد گردید. اولین کار ،حذف رقبا بود ،رقبایی که: در زمان رهبری قبلی موردِ وثوق وی بودند و شخص خامنه ای در آن دوران فردی درجه ۲یا ۳ محسوب می شد. مرحلهء اجرای این تصمیم یا باید آنان از دور خارج و یا مطیعِ خامنه ای می شدند.که برای تحقق ای هدف ، رهبری یک مهره ء بی هویت و گمنامی باپیشینهء شرکت در مسائل مالیِ بدنام ،حتی مامور اجرایی عملیاتی اطلاعاتی بنام احمدی نژاد رابر کشید و آن را بسمت در گیری با رقبایش هدایت کرد وی نیز با شیوه های خاصِ خویش که ناشی از ادبیات لومپنی و مافیاییِ باج خواهانه، بصورت زشتی مجری اوامر رهبری گردید وبا توجه به وجود منابع عظیم مالی ،ویرانیهایی براقتصاد و جامعهء ایران تحمیل گردید،و بیت رهبری یعنی مرکزیت و مغز این پروژه،مصرانه توسط تیمِ بر کشیدهء خامنه ای که گروهی دزدِ عریان بودند پی گیری می شد.اما خامنه ای چه اهداف مهمی را می خواست زمینه چینی کند و تحقق بخشد؟ باید گفت ، یکی از اهداف این بود:تمام ساختارها که ریشه در گذشته داشتند و در همین نظام ادامه یافتند و ریشه آن ساختارها بر خاسته از تفکراتِ مدرنیته است، باید بسمت کم رنگ شدن و محو شدن بروند ،اما در کنار آنان ساختار هایی شبیه به انان ایجاد شود ،بصورتیکه سر نخ آنان در بیت رهبری متمرکز شوند .که پرداختن به تمام آنان بحث طولانی می طلبد.:: بعد از ایجاد ساختارهای مورد نیاز ، برای تداوم و تثبیت ایده های وی باید نظام ولایی ،که قبلا"نظام ولاییِ ماورایش دچارِ عدم مشروعیت شده بود باید تبدیل به نظام ولایی موروثیِ سلطانی شود.که اجرای این با توجه به حذف رقبا و ایجادِ ساختار های لازم در جامعه، تحقق پذیریش سهل و آسان بنظر می آیدوشدنی خواهد بود!. اما این پروژه در سال ۸۸ باز توسط خردِ جمعی و به کمک بازیگرانی از همان نظام چنان ضربه خورد که می رفت بساط بیت و بیت بازی هم بر چیده شود، اما چنین نشد.اما ضربه چنان شدید بود و در حال حاض گیجی ضربه در رفتار خامنه ای هنوز مشهود است. بعد از آن شکست؛ ویرانگریهای سیاسی و اقتصادیِ ناشی از برنامه های مورد نظر رهبری پدیدار تر می گردید !و ویرانی ها بجایی رسید که نگرانیِ موجودیتِ کشوررا خرد جمعی ظاهرا" خاموش احساس کرد و در حرکتی دیگر منجر به برگزیدن روحانی انجامید وسیر سیاستهای خامنه ای دارد به همان مسیر های قبلی بر می گرددو در این روند! سیاستهای اجرایی شده،ناشی از تفکرات مستقیم خامنه ای ویرانگریشان آشکار تر می گردد!.ودر این بازی های سیاسی انگشت نشانه بایدبسمت خودخامنه ای باشد و تغییر مسیر سیاستهای خامنه ای بدنبالش حذفِ ایدهء نظامِ ولایی موروثی سلطانیِ و ی خواهدبود که نکته ایست که هوشیاری بسیاری می طلبد که درنهایت با شکست نظام ولایی ماورایی و شکست نظام ولایی موروثی سلطانی، ایدهء ولایت فقیه بسمت تجدید نظر قرار گرفتن می رود و یا بصورت یک نمادِ بی جان و تشریفاتی مطرح می شود یا بسمت حذف کامل می رود !. و در اقدامات بعدی ! خرد جمعی است: ایده های آزادی خواهانه و دمکراسی خواهانه و ایران مال تمام ایرانیان شدن را تحقق خواهند بخشید!.که در نهایت عدالتِ اجتماعی نیز در آن محقق خواهد شد.
۶۶۰٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹٣       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : همه پرسی‌ روزنه یی به آینده!
اگر همه پرسی‌‌ای میبایست صورت بگیرد ، همه پرسی‌ قانون اساسی‌ است ،که همه چیز در آن یافت میشود و با تبصره و ماده‌های دیگرمسدود!

حال آقای روحانی ، رئیس جمهور انتخابی و تحمیلی ولی‌ "فقیه" که حقوق دان هم تشریف دارند ، بهتر از همه میدانند ،که اگر سه‌ چهارم نمایندگان انتصابی ولی‌ نا مسئول با آن موافق باشند و خبرگان فسیلی هم آنرا لگدمال نکند و ولی‌ هم موافق باشند ،چرا مردم را سهیم کنند!

اگر مالیات گیری از بخش خصوصی کوچک مورد نظر است و پای کاست دزدان خودی را در ماجرا‌ میکشند "که مسلما بعد تصحیح خواهد شد" و ازشرکت مردم هم مشروعیت ضمنی‌ برای ادامه حکومت طلب میکنند ، و یا اگر قیافه گیری شش در چهار برای خارج است .هر چه هست .

ستاره‌ها, آینده را عبور از همه پرسی‌ خبرمیدهند.

این جبر است که به نفع همه حتی خودیهای غارتگر میباشد.
۶۶۰۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹٣       

    از : mohsen tajfar

عنوان : مثنوی یک مدتی تعطیل بود
درود بر بهرام خان خوش قلم برادر بیشتر بنویس درین وانفسای چپول ها قلم شما مرهمی است بر زخم های دل ما بدرود
۶۶۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣۹٣       

    از : علی مستعار

عنوان : خانم ها و اقایان خردورز متوهم
خانم ها و آقایان خرورز .
می فرماپید سیاست ورزی خردورزانه یعنی کمک به دولت روحانی. شما یک سوال اساسی را دور می زنند چون پاسخی برای ان ندارند. . هیچ سیاستی ؛ از سیاست براندازی تا سیاست کمک به دولت روحانی و خاتمی و رفسنجانی و..؛ بدون حضور سیاسی واقعی در جامعه ممکن نیست . سیاست نه در فضای مجازی است و نه در محافل دربسته محدود. جمهوری اسلامی نه فقط به براندازان و کسانی که خواهان رفراندم قانون اساسی هستند که بعلاوه به اصلاح طلبان غیر خودی و به غیرخودی هاپی که می خواهند به دولت اقای روحانی کنند نیز اجازه حضور سیاسی نمی دهد. سی سال است که حزب توده و اکثریت می خواهند در زمین جمهوری اسلامی بازی کرده و این یا ان جناح را تقویت و به این و ان دولت کمک کنند اما نتوانسته اند چون به ان ها هم اجازه ورود به زمین داده نمی شود . نه فقط براندازان که حزب توده و اکثریت و همه طرفداران این و ان جناح حکومتی نشسته اند کنار گود و می گویند لنگش کن . دستکم از سال های سرکوب ۶۰ به بعد .. جز این است؟ پس از سرکوب سال های ۶۰ از این نظر؛ یعنی حضور سیاسی نداشتن و بی تاثیر بودن؛ کنار گود بودنو.. بین براندازان و اصلاح طلبان غیر خودی فرقی نیست . خانم ها و اقایان خردورز به شما اجازه حضور سیاسی نمی دهند حتا اگر به جای طرفداری از اصلاح طلبان از بنیادگرایان و اصول گرایان حمایت کنید . شما را حذف کرده اند . ساست ورزی خردوزرانه وقتی ممکن است که شما حضور سیاسی داشته باشد . شما سیاستی برای حضور سیاسی ندارید. شما فرض می کنید که حاضراید اما نیستید .شما دچار توهم اید. به سیاست حضور فکر نمی کنید چون راه حلی برای ان ندارید. هر وقت راه حل حضور سیاسی را یافتید؛ هر وقت در جامعه حضور سیاسی داشتید ؛ هر وقت سیاست های شما به واقع موثر بود ؛ دم از سیاست ورزی بزنید. خرورزی و توهم؟ این دو تا در تناقض اند.
۶۶۰۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹٣       

    از : حمید آقایی

عنوان : نیمه پنهان
آقای بهرام خراسانی، مقاله تا حدودی احساساتی شما را (با احترام و درک کامل احساساتان) خواندم و خواندن آن موجب برانگیختن احساسات من نیز شد. اما برای اینکه با احساسات چیزی ننوشته باشم، یک روز صیر کردم.
نویسنده گرامی، بنظر من شما تنها به یک نیمه و یا بخش از تاریخ مبارزات آزادی خواهانه و عدالت طلبانه این مرز و بوم اشاره کرده اید و نیمه دیگر را مورد ملاحظه قرار نداده اید.

جنبش مشروطه خواهی و مبارزات سیاسی-فرهنگی و اجتماعی ملت ایران را نمی توان تنها در مبارزه دو قطب مشروطه خواه (به رهبری روحانیونی مانند طباطبایی و بهبهانی) و مشروعه خواه (به رهبری فضل الله نوری) که بنظر شما همچنان ادامه دارد، خلاصه کرد و همین مدل را به تمام تاریخ یک سد سال اخیر ایران بسط داد.

در کنار این دو جریان که نام آنها را به ترتیب روشنگری میانه رو و کنترا روشنگری می گذارم جریانی دیگری نیز وجود داشته است که اتفاقا بنظر من اصولا تفکر مشروطه خواهی و عرفی گرایی بیشتر از افکار و اندیشه های آنان تغذیه شده است تا دو چریان اول.

من این جریان سوم را روشنگری رادیکال و سکولار می گذارم که شاخصین آنها آخوند زاده و میرزا آقا خان کرمانی بودند. در بستر افکار آنان و نسل پس از آن مانند احمد کسروی و صادق هدایت بود که روحانیون میانه روی وارد جنبش مشروطه شدند. و در اثر افکار آنان بود که گفتمان اصلی دوران مشروطه تا دهه های اول هزار سیصد شمسی عمدتا گرایشات سکولاریستی و چپ گردیدند.

اگر پس از این دوران بتدریج گفتمانهای مذهبی و بازگشت به خویشتن شیعی غلبه پیدا کردند بخاطر آن بود که نظام پیشین بدلیل ترس از کمونیسم شوروی از یک طرف و ملاحظه کاری و مماشات با علما از طرف دیگر دست نیروهای میانه رو مذهبی را باز گذاشته بود، فرایندی که همراه با خظاهای فاحش احزاب چپ آنزمان باعث گردید که این بخش مهم از مبارزات مردم ایران (روشنگری رادیکال و سکولار) به محاق برود و پنهان گردد.

ضمن اینکه با شما موافقم که باید از هر اقدام و حرکتی که موجب تضعیف و به عقب راندن بنیادگرایان و مرتجعین می شود حمایت کرد اما معتقدم که این بخش مهم از جنبش مبارزاتی مردم ایران (روشنگری رادیکال و سکولار) باید همچنان شناسنامه و هویت خود را حذف کند و این جز از طریق روشن کردن مرزهای خود با جناح های میانه رو و انتقادهای صحیح از سیاست های آنها از یکسو، و مبارزه رادیکال و جدی با بنیادگرایان از سوی دیگر، امکان پذیر نیست.
با احترام
۶۶۰۱۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹٣       

    از : علی امیری

عنوان : جانا سخن از زبان ما میگویی
من در ایران زندگی میکنم و مواضع گرو ههای سیاسی عمدتاً در خارج را پی میگیرم متاسفم که بگویم اکثر آنها هنوز در خواب وخیال به سر میبرند و خواسته یا نا خواسته مواضع آنها یاری دهنده حناح راست افراطی در ایران است. این قبیل گروهها و افراد نه تنها در تعمیق خواسته های مردم نقشی ندارند بلکه با اتخاذ مواضع اولترا چپ خود یه راست سنتی نزدیکتر شده و اعتماد مردمی را از دست میدهند . در هر صورت از درج مطلب بسیار صحیح و جالبتان در سایت اخبار روز سپاسگزارم
۶۶۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹٣       

    از : پیروز پ

عنوان : همین امروز هم برای یک سیاست‌ورزی خردمندانه دیر شده است .
جناب خراسانی

در کارنامه نه تنها ۳۶ ساله بلکه ۱۰۰+ ساله ، نه تنها ما یعنی مردم عادی در سپهر سیاسی کشور سهمی و یا حتا اعتنائی برای خود قائل نبوده ایم تا مبادا به منافعمان لطمه ای بخورد ، روشنفکران ، بظاهر سیاسیکاران ،جامعه شناسان و رسانه کاران درجه ۱و ۲ و ۳......هم با توجه به بیماری خود پسندی و حسادت و خود محوری و از همه مهمتر فرصت طلبی نتوانسته اند ،( البته بجز سخنرانی و مصاحبهای رادیو تلوزیونی و مقاله نویسی.....) برای خود سهمی در سپهر سیاسی کشوری منظور نمایند ، بغییر از همان که بگوییند لنگش کنید تا ما اداره کشور را بدست گیریم.
بآور کنید که همین امروز هم برای یک سیاست‌ورزی خردمندانه دیر شده است .
۶۶۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣۹٣