از : م. ارشک
عنوان : باز هم در باره موضع گیری طبقاتی
خانم رزا روشن،
سپاس از شرح جامع و مبسوط شما.
اقای برزویه طبیب،
به فرض قبول نقطه نظر شما در مورد موضع گیری "چپهای مورد نظر" در زمان انقلاب، حضرتعالی هم همان منطق را در مورد اسلامگرایان جدید به کار می برید. همانطور که آن آخوند جاهل فتوی می داد که "اقتصاد مال خر است"، این منادیان جدید جاهلیت و تعصب کور هم نه از امپریالیسم چیزی سرشان می شود نه از سوسیالیسم و دفاع یا دفاع ضمنی از اینها هم به هیچ وجه قابل توجیه نیست. اگر قبول کنیم که نظامهای سرمایه داری و سوسیالیسم با تمام عیوب و مزیتهای مربوطه شان، به هرحال مظاهر تمدن عصر جدید و انسان برخاسته از بندهای فئودالیسم هستند، کشمکش و منازعه ای که حمله تروریستی مورد بحث جزیی از آنرا تشکیل می دهد، باید کشمکشی میان توحش و تمدن محسوب کرد.
باقی بقایتان
۶۶٣۰۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : مانیفست
اقای ارشک اشتباه چپ های مورد نظر شما عدول از تحلیل طبقاتی بود ، نه پا فشردن بر ان. انها فراموش کردند که ضدیت با امپریالیسم نیز طبقاتی است، مثلا ضدیت یک فیودال با امپریالیسم از موضعی ارتجاعی است و بنابراین نباید با طناب او به ته چاه رفت، به مانیفست و توضیح مارکس و انگلس راجع به موضع ارتجاعی بعضی طبقات در برابر سرمایه داری مراجعه کنید تا پایه اطلاعاتی خود را تقویت کنید
۶۶۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹٣
|
از : Rosa Roshan
عنوان : خود کرده را تدبیری نیست!
نوشتید: من از کسی که راجع به سکرتر ها جوک انچنانی میسازد بدم میاید، از طرفداران انها نیز متنفرم .تا نظر خانم رزا چه باشد.
من نیز
اما اگر کسانی به آنها شلیک کنند، من در جهت توجیه قاتل بر نمی آیم. و خواهان قوانین محدود کننده نمیشوم. انتشارات آنها از پایین و توسط زنان بایکوت میشود وقتی سکسیستی باشند. جواب حرف و یا نوشته گلوله نیست. جوابش اعلام نوشتن قانون جدید و محدود کننده نیست. فشار از پایین و کار فرهنگی در میان مردم و مدارس راه حل است. من حتی مخالف قانون جدید علیه حجاب در فرانسه میباشم. زنان باید در قانون آزادی پوشش داشته باشند و مطبوعات باید به بحث عمومی دامن بزنند. کار فرهنگی شود و نهادهای حمایت از زنانی باید باشد که فشار روی دختران و زنانی که حجاب نمیخواهند و از طرف خانواده ی مذهبی تحمیل شده را بردارند.
من هم نسل پس از انقلاب هستم از نظر بلوغ فکری و فارسی من نیز خوب نیست. به همین خاطر فرق پدوفیلی، همجنس بازی و همجنسگرایی را بسیار خوب میدانم.
البته مادرم که دوفرهنگی و دو زبانی نمیباشد، نمیداند و چون فقط فارسی میداند و در فارسی همجنس باز یا بچه باز میگویند و اعدام دارد.
بحث گریستن برای "چپ"سمبولیک است، خود کرده را تدبیری نیست!
مسئله اصلی این است که در گرایشات چپ ما قبل از اینکه ببینیم یک ترور اساسن انسانی است یا نه، به انگیزه، پایگاه طبقاتی و سیاست فکر میکنیم. و یارکشی میکنیم. بدتر اینکه ما فکر میکنیم از توده ی در بند و زحمتکش دفاع می کنیم.
آمار میدهیم که فرانسه چند درصد مُسلمان دارد فرانسه!
این آمار برطبق نام فامیل و محل تولد است و نه بروی گرایش مذهبی.
خود ما بر طبق این آمار در صف مسلمانان قرار داریم. استناد بر این آمار غلط است. بسیاری از مُهاجران از دست حکومتهای اسلامی شان فراری هستند و پناهجو. بسیاری هم نسل دوم یا سوم! و ربطی به اسلام ندارند. بدلیل بی عملی و خاک گرفتگی ایده های چپ، جوانان به مخوفترین ایده ها برگشته اند. سیاست دولتها بروی همبستگی نیست. شکاف میان جوانان بومی و مهاجر دامن زده میشود. هر گروهی گنگ و گروه بزن بهادرهای خود را دارد. که در هر دو جبهه بسیار مخوف هستند. راسیستها چاقو میزنند. پسران جوان مُهاجر بروی بدن خواهرانشان بنام ناموس عقده گُشایی میکنند و... چرخه ی هرمی خشونت و قدرت اینگونه حفظ میشود.
با حمایت از ستمگران کوچک در مقابل ستمگر بزرگتر یعنی دولت/قانون راسیستی مُشکلی حل نمیشود و ما تنها موضع خود را مشخص کرده ایم.
اگر ستمگر کوچک بفهمد که خود ستم میکند و تشابه خود را با راسیسم دریابد، بسیاری از مُشکلات حل میشود. با حمایت از مذهب "توده" اسلام مُهاجران و قبول آن فقط توازن قدرت برقرار میشود و قدرت لغو نمیشود. یک مسجد برای اینها دو کلیسا برای آنها... مهم این است که اصولن این ساختمانها خالی بماند و جوانان روزی بتوانند شک کنند و بتوانند با "امر مقدس" مزاح کنند نه اینکه هر روز جلوی ساختمانی که ترویج بندگی را سرلوحه کارش کرده جمع شوند، خواهان ادامه ی کارش باشند...
شارلی ابدو کارش همین بود. مزاح با امر مُقدس. این خوشایند دولتها نیست. خانم مرکل در آلمان در اکسیون مسلمانان شرکت میکند. بودجه مساجد زیاد میشود تا جوانان مُهاجر در قیومیت امامان جمعه بمانند. چراکه جوانان(بومی/مهاجر) برای به زیر کشیدن حکومتها شورش نکنند و اگر هم کردند، علیه همدیگر باشند و نه علیه سیاستهای دولت. فیمینیستها این را خوب میفهمند اما چپ ها ی مهاجر برای مکانهای مذهبی "لیبرال" چانه میزنند، چون خود ساختارهای مدنی ندارند. آنها (چپ ها) بدنبال توازن قدرت میباشند، دیگر بدنبال لغو قدرت نیستند بلکه خواهان سهمی از قدرتند و فکر میکنند با نمایندگی مهاجران مُسلمان پشتوانه ی قدرت توده ای خواهند داشت برای سهمشان از حکومت. در حالی که فعالیت مذهبی سودش به حساب نهادهای مذهبی میرود. مسجد، اتحادیه ی کارگری نیست و جوانان سر از سوریه و عراق و یمن در می آورند. در سوریه هم قدرت، دلار ،کنیز و اسلحه است. کینه ی طبقاتی بروی زنان/کودکان و سرزمینهای بیگانه انداخته میشود. عقده ی زندگی در راسیسم اروپا با به رگبار بستن بروی عربها بروز میکند. عکسهای سرهای بریده ی داعش در فیسبوکها طبیعی نیست. قاتلین اغلب بزرگشده ی اروپا هستند. از طبقات تحتانی جامعه. از خود بیگانه در جامعه ای راسیستی و خود عقده ای و فاشیست تر از فاشیسم.
ما مجبوریم همزمان در دو جبهه مبارزه کنیم. علیه ارتجاع و راسیسم. و کاریکاتورهای شارلی ابدو همین کار را کرد. البته چون علیه دولت هم بود بدون حمایت هم ماند، راحت به قتل رسید.
برای همین هم بیش از ۳ میلیون برای مرگش به خیابان ریختند. اکنون نیز دولتها بنای شرکت دادن بیشتر اسلامیستهای لیبرال را در قدرت دارند. از طرفی قوانین محدود کننده ی بیشتر برای نویسندگان و کاریکاتور و انتشارات و همچنین کنترل بیشتر شهروندان اینترنت/تلفن و...
ماهی گیری دولتها از این ترور بقدری زیاد است که "تئوری توطئه" بازارش داغ است که شاید کُلن این عملیات کار خود دولتها بوده.
http://www.archiverosa.blogspot.com/۲۰۱۵/۰۱/blog-post_۷۱.html
باری
چپ باید بجای موضع گیری (حمایت از مهاجر حاشیه نشین) دست به عمل بزند و علیه تقدس، ارتجاع و راسیسم موجود. بخصوص علیه محدود کردن آزادی ها.
چپ ایران اینکار را نکرد و اولین بازنده ی ارتجاع حاکم شد. برخی حتی تا پای چوبه ی دار اعلام کرند که به اشتباه دستگیر شده اند!
-----------------------------
به م. اشک
مبارزات و جنبشهای علیه ستم (نژادی، جنسیتی، گونه، سن، اتوریته...) اغلب فرا طبقاتی و گسترده است و از قوانین مارکسی پیروی نمیکنند و در نهایت جنبش جنبش ها با همراهی با مبارزات طبقاتی است که میتواند سیستم موجود را به زیر بکشند. من با طرح مطلب شما بسیار موافقم.
۶۶۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹٣
|
از : peerooz
عنوان : " حق کُفر گویی همان حق آزادی بیان است."!!
اگر آدم بخواهد به هر مقاله و کامنت بی معنی واکنش نشان دهد دیگر زمانی برای واجبات زندگی باقی نمیماند اما گاهی اگر به آنها که مکرر گوش را به شقیقه میچسبانند نگویی شور بود حمل بر خریت میشود. نمیدانم سرکار خانم روشن چه مذهبی دارند ولی کاش یهودی بودند تا معنی مقاله Shlomo Sand را دریابند و بدانند که آیا " حق کُفر گویی همان حق آزادی بیان است." ؟ جناب سند, یهودی سابق و استاد دانشگاه در اسرائیل اند که به عللی از یهودی بودن خود تبری جسته اند. ایشان میگویند بسیار خوشحالند که مانند دهه های قبل کسی نمیتواند در فرانسه به یهودی ها ناسزا بگوید و در مواردی این کار غیر قانونی ست. ایشان میگویند اینکه " شارلی " در مورد مذاهب, آدم بی طرفی بوده دروغی بیش نیست. زمانی روزنامه دانمارکی کاریکاتور محمد با مواد منفجره در عمامه را منتشر و شارلی هم آنرا کپی کرد که در تایید وحشیگری و تروریست بودن مسلمانان بود. آیا میتوان تصور کرد که روزنامه دانمارکی و یا شارلی کاریکاتوری از حضرت موسی را منتشر کنند که با شبکلاه یهودیت و البسه مراسم مذهبی در گوشه خیابان پاریس به قرض دادن و رباخوری ( آنچه که یهودیان به آن متهمند ) منتشر کند ؟ مسلما نه, و خوشبختانه مجاز به انهم نیستند. اینکه کشور های اروپایی من جمله فرانسه چنین شمشیر نژاد پرستی و ضد مسلمانان را که در گتو ها برای امرار معاش به پست ترین کارها تن میدهند از روبسته اند باید زنگ خطری برای انسانها باشد( نقل به مضمون ). مقاله مفصل و خارج از حوصله این کامنت است. سر کار خانم روشن بایدآنرا بخوانند تا بدانند که آیا کفر گویی بر علیه مذهبی با نفرت پراکنی برابر نیست ؟ از بقیه مطالب کامنت میگذرم.
A Fetid Wind of Racism Hovers Over Europe
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۵/۰۱/۱۶/je-suis-charlie-chaplin/
۶۶۲۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : عدم پاسخگویی عمدی یا سهوی
جناب برزویه طبیب،
من خیلی خوب متوجه منظور شما شدم. به نظر می رسد که جنابعالی متوجه جوهرکلام من نشدید یااینکه عمدا آنرا مسکوت گذاشتید.
من عرض کردم که اگر می توانید قبول کنید که بعضی امور و مسایل فراطبقاتی، فراملی، فرامذهبی، انسانی و عام هستند و اگر توحش اسلامگرایان افراطی را فارغ از هر اما و اگر و ولی و غیره به عنوان یک عمل غیرانسانی محکوم می کنید، دیگر استدلالهای عریض و طویل مبنی بر "ضدامپریالیست" بودن مهاجمین یا "سرمایه دار" بودن یا نبودن خانم مرکل اصلا وجه و موردی پیدا نمی کند، مگر اینکه "سرمایه دار" یا به قول شما نماینده نظام سرمایه داری را اصلا انسان به حساب نیآوریم و یااینکه عمل مهاجمین را بخواهیم توجیه کنیم.
همینطور، عرض کردم که منطق و درک طبقاتی که پایه استدلال شما را تشکیل می دهد، بسیار شبیه همانی است که در شروع انقلاب آقای خمینی را "ضدامپریالیست"، یعنی طبق منطق شما "پیشرو"، معرفی می کرد و تحلیل و استدلال شما هم به نتیجه گیری مشابهی انجامیده، نه به خاطر اینکه مهاجمین ضدامپریالیست هستند یا نیستند، بلکه به این علت که اصلا تحلیل و واشکافی رویداد مورد بحث از منظر درک طبقاتی گمراه کننده و مردود است.
۶۶۲۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : دریوزگی اشک
اول اینکه اگر لفظ همجنس باز لفظی توهین امیز است از تمام خوانندگان این مقاله و از صمیم قلب غذر خواهی میکنم. در مناسبتی دیگر هم عنوان کرده ام زبان فارسی برای من زبان دوم است و طلب بخشش دارم اگر بیسوادی من دل کسی را ازرده است. از اقا یا خانم ف ک نیز بسیار ممنونم که به این مطلب اشاره کرده اند.
از توجه اقای امیر هم قدردانی میکنم
خانم رزا به حق کفر گویی پرداخته اند . من نیز با ایشان هم عقیده ام ولی جوکی یادم امد که شاید مناسب حال باشد. یک امریکایی به یک روس گفت در امریکا ازادی بیان وجود دارد ، من میتوانم در کاخ سفید را باز کنم و هر فحش خواهر و مادری به کارتر بگویم و اسوده به خانه بروم. روس گفت این ازادی در روسیه هم وجود دارد، من میتوانم در کاخ کرملین را باز کنم و هرچه فحش خواهر و مادر بلدم نثار جیمی کارتر بکنم و و شب اسوده به منزلم برگردم. حالا مسٔله اینست که جوک ساختن راجع به زندگی فرانسوی و سنت های فرانسوی ،از طرف شارلی ابدو ها همان حق کفرگویی است ولی جوک ساختن راجع به اسلام که سهل است راجع به انگلیسی ها نیز از طرف یک فرانسوی ،شامل حق کفر گویی نمیشود. در ثانی اگر این حق ازادی بیان بی قید و شرط اگر مقبول است جوک های سکسیستی هم مقبول درگاه فمینیستی خانم رزا قرار میگیرد؟
از نظر من این جوک ها فقط و فقط برای به حاشیه راندن زنان و محروم کردن انان از برابری حقوق با مردان ساخته میشوند و بنابراین من از کسی که راجع به سکرتر ها جوک انچنانی میسازد بدم میاید، از طرفداران انها نیز متنفرم .تا نظر خانم رزا چه باشد
از طرف دیگر خانم رزا اگر میدانست ناخدا افضلی ها چگونه به پای چوبه دار رفتند می فهمید که هیچ چپ تیرباران شده ای دریوزگی اشک این خانم محترم را نکرده و نخواهد کرد، ایشان گویا یادش رفته است که بسیاری از زنانی که برعلیه حجاب اجباری شوریدند نیز جزو همان چپ هایی بودند که بعدا تیرباران شدندبرزویه طبیب
۶۶۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹٣
|
از : Rosa Roshan
عنوان : حق کُفر گویی! توهین به مُقدسات؟ آری
حق کُفر گویی همان حق آزادی بیان است.
این توهین به مُقدسات را البته نباید محدود به مذاهب "ابراهیمی" دید. در زمانهای دیکتاتوری، توهین به رهبر (استالین/ هیتلر، خمینی و خامنه ای...) نیز مجازات دارد. اکنون در اروپا بدلیل خطر ترور بدست بنیادگرایان مذهبی، اغلب رهبران سیاسی اپوزیسیون و پوزیسیون در صدد هستند که حق توهین به مقدسات را با توجیح اینکه به حساسیت مُسلمانان دامن زده و جو خشونت ایجاد میکند، را دوباره پس گرفته و غیر قانونی کنند.
به نظرم به هر دلیل یا توجیحی نباید گذاشت که این حق از ما گرفته شود.
داشتن حجاب مثلن. آزادی پوشش این حق را در عمل باید به زنان بدهد که هر چه میخواهند بپوشند. و ما هم باید آزاد باشیم در هر شکل (نوشته، کاریکاتور و...) این نوع پوشش را انتقاد کنیم. و یا بی حجابی را. و اینگونه بحث را میان مردم ببریم.
شکاندن تابوهای هر جامعه مُهم است. برای اینکه باعث حق اقلیت در دراز مُدت میشود. مانند اعلام به همجنسگرایی افراد (سیاستمداران، مدیران شرکتها و...) که امروزه دارد معمول میشود.
ما نمیتوانیم چیزی را مقدس کنیم یا با توجیح مُقدس بودنش برای مهاجرین، زحمتکشان، طبقه ی کارگر و... خط قرمزی برای حق کُفر گویی بگذاریم. چپ در سطح جهانی دین اسلام را دین اقلیت مُهاجر و "تحت ستم" میداند. در ایران نیز چپ ایرانی داشتن حجاب را برای زنان نسخه مینوشت و با ادعای "فرهنگ زنان کارگر"، خط قرمز میگذاشت.
رفقای "شیک" بدلیل فشار گروهها بتدریج مُحجبه شدند.
این روزها لیبرالها پرچم آزادی کُفر گویی را بلند کرده اند و "چپ" بطور جهانی در حال عقب نشینی و قایم شدن پٌشت "فرهنگ توده ها، کارگران، مسلمانان مُهاجر..." میباشد.
آنها میگویند نباید افکار عمومی را متشنج کرد...
زنان ایرانی در همان ابتدای انقلاب اسلامی ایران علیه حجاب به خیابان رفته و اعتراض کردند. آنها تنها بودند. اغلب چپ ها بدلیل بی اهمیت بودن موضوع و "متشنج کردن جو توسط زنان" و ضد انقلابی دیدن این حرکت، از این اکسیون زنان فاصله گرفتند.
بعد ها نیز چپ ایران گروه گروه تیرباران شدند.
ما برای آنان اشکی نمیریزیم!
آنان خود گور خود را کندند!
اینک نیز اعلام میکنیم: حق کُفر گویی یکی از مطالبات جنبش آزادیخواهانه در خاورمیانه است. در اروپا و جهان "اول" این حق بدلیل مبارزات مردم علیه کلیسا/کنیسا وجود دارد. اینروزها اما به بهانه ی خشمگین شدن اقلیت مسلمان و ترس از ارتش مسلح داعش و القاعده، این حق در حال الغا و بازپس گیری است.
چپ بین المللی با قرار گرفتن در جبهه ی سیاست دولتی که چیزی نیست بغیر از محدود کردن آزادی ها، دوباره برای خود در حال گور کندن است.
ما در این "فردا" نیز اشکی برای شما نخواهیم ریخت!
زنان اینک نیز در جبهه ی شما قرار نمیگیرند!
شکستن تابو ی توهین به مُقدسات و حق کُفر گویی راه رهایی زنان را هموار تر خواهد کرد.
چرا که بیشترین بروز پدر/مردسالاری امروزه به دین و مُقدسات دینی مربوط است...
سیاست رادیکال فیمینیستی خواهان برچیده شدن تمامی قوانین نابرابر است و این از کانال برخورد شفاف با مذهب به پیش میرود و چون که اینهمه بی حقوقی زنان "آسمانی" است!
هستند کسانی که به کاریکاتورهای شارلی ابدو نمی خندند. آن را پرووکاسیون و زیاده روی میدانند و علیه "فرهنگ توده های مُهاجر" به آن مُهر می کوبند.
این "فرهنگ توده ها" را زنان مُهاجر و حامیانشان در کشورهای میزبان اما باید به زیر بکشند.
از طرفی شارلی ابدو کارگر مهاجر مذهبی را مسخره نکرد، او رهبران مذهبی و قدرتمند را به مزاح گرفت. آنها که دارای سلطه هستند و مزاح با آتوریته ی آنها، تاکنون تابو بوده است.
جهان اسلام همکنون را نمیتوان با اسلام دوران استعمار یا جنگهای صلیبی مقایسه کرد. هم اکنون کُل خاورمیانه بدست حکومت دیکتاتوری مذهبی - اسلامی است. اسلام اینک مذهب ستمدیدگان نیست، بلکه ستمگران.
اسلام همکنون کُل مناطق سوریه، عراق ایران، ترکیه و...افریقا را تحت حاکمیتش دارد و بروی بدن زنان و دخترکان رژه میرود. شارلی ابدو اینهمه را با کاریکاتورهایش یاد آوری کرد.
آیا ملکوم ایکس و... با البغدادی تشابهی دارند؟ یا
قره العین با "فاطمه" ی شریعتی با مرضیه افخمی و زهرا خانم نقاش در حصر؟ یا با زنان مُنکرات رژیم اسلامی؟
آیا القاعده فریاد جنبش دادخواهی عدالت پس سالها استعمار است؟ یا توطئه ی ایجاد کمربند سبز در منطقه؟
اسلامی که نوک تیز قلم شارلی ابدو ها نشانه رفته، اسلام در حکومت است و نه در فریاد فروخفته ی مهاجر حاشیه نشین.
مُهاجران حاشیه نشین زحمتکش و کارگر، اینک با دلار و کنیز و قدرت و اسلحه استقبال میشوند در حکومت خون و جنون اسلامی داعش...
چپ بین المللی البته در تئوریهای ۱۵۰ سال پیش خود، مومیایی شده است، از ته قلبش برای رامبو های قصاب انسان میگرید! از جنگ الجزایر و استعمار فرانسه در توجیح جنایت برادران کواشی قلم میزند! آیا آنها بریگادهای رهایی الجزایری بودند؟ که چند کاریکاتوریست چپ را تیرباران کردند؟
رفقا فرق است بین ریش چگوارا و داعش! عینکهایتان را بگذارید بروی دماغتان!
اغلب متن های این اواخر را که میخوانیم همه خود شارلی ابدو هستند!!! البته با یک عمامه در حال نماز گذاشتن در پشت سر القاعده ی تحصیل کرده ی اروپایی شده ی بچه مُهاجر! و بدنبال تحلیل مارکسی برای این تغییر موضع جوانان حاشیه!
یادشان میرود که هیتلر اگرچه با ساپورت سرمایه قدرت گرفت، اما رای بخش بزرگی از کارگران و زحمتکشان را نیز داشت! سوسیالیسم و ناسیونالیسم بود. عینهو همین حکومت داعش!
هر کجا که کارگر/ زحمتکش/مهاجر حاشیه رفت، نباید که سوسیالیستها بدنبالش هلهله کنند؟ هیهات که اکنون نیزچپ ایرانی بدنبال اسلام القاعده افتاده، به اسم دفاع از مسلمانان حاشیه ها! همانوقتها هم دست امام را میگرفت مبادا خمینی سکندری بخورد... آن گذشته اش و این هم حال اش!
باری
در این از مرحله مبارزات ما زنان، به هیچوجه با حرکت "چپ" آویزان به توجیح "فرهنگ توده ها" همراهی ندارد. و دقیقن بمانند اکسیون علیه حجاب اجباری ماه مارس ۱۳۵۷ در ایران به پیش میرود. ما تنها هستیم، و چپ پشت سر "توده ها"و"همه با هم" اش!
اما
آنان که همواره تضاد اصلی/فرعی میکنند، فردا نیز بمانند گذشته، در گورهای دستجمعی ارتجاع سرود خوانان، آرمیده اند.
و ما نیز اشکی برایشان نخواهیم ریخت...
پس، شورش مداوم،
انقلاب مداوم
شکستن تابوها برای جنبش زنان،
مُقدس است!
۶۶۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹٣
|
از : hossein Amir
عنوان : مقاله بسیارجالب و منصفانه نوشته شده
مقاله بسیارجالب و منصفانه نوشته شده. دورود بر شما۰
۶۶۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ دی ۱٣۹٣
|
از : ف ک
عنوان : طنز این متن
طنز این متن آت جاست که نویسنده هنوز بدیهی ترین نوع مواجهه ی غیر توهین آمیز با دیگران را نمی داند و همجنس گرایان را "همجمس باز" !! ( به سیاق کفتر باز یا بچه باز ) و مشابه با تلویزیون ایدئولوژیک جمهوری اسلامی خطاب می کند ، آن گاه به نوعی سعی در تبئین مناسبات اجتماعی دارد . و خطاب به سایت اخبار روز : واقعا در سایت شما هیچ ویراستاری که هم فارسی خوب بلد باشد و هم با فرهنگ دنیای آزاد و متمدن آشنا باشد وجود ندارد که مطالب را پیش از درج و انعکاس عمومی بخواند و غلط گیری کند ؟ بارها شاهد اغلاط متعدد فارسی و حتی املایی در مطالب سایت شما بوده ام .
۶۶۲۴۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : اختیاری
عنوان : ویراستار اتوماتیک اخبار روز علامت درصد را حذف می کند.
ویراستار اتوماتیک اخبار روز علامت درصد را حذف می کند، بدک نیست اگر تحریریه بتواند راه حلی پیدا کند.
دوستان و رفقا، علامت درصد آماری قبلاً به اطلاعتان رساندم حذف شده. تصحیح شده آن از قرار زیر است.
برای مثال در کشور فرانسه:
- نرخ بیکاری متخصصین فرانسوی الاصل تقریباً ۵ درصد
- نرخ بیکاری متخصصین مسلمان/آفریقایی الاصل تقریباً ۲۵ درصد بله ۲۵ درصد
- نرخ بیکاری عمومی مسلمانان فرانسه تقریباً ۱۵ درصد
- جمعیت مسلمان کشور فرانسه تقریباً ۱۰ درصد
- جمعیت مسلمان زندانهای فرانسه تقریباً ۶۰ درصد بله ۶۰ درصد
۶۶۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : بجای نقد ماله کشی دیگران
اقای پیروز از اینکه نقطه نظر متفاوتی را مطرح کردید ممنونم حق با شما است دیدگاه ها در مورد کار مجله مورد بحث مختلف است
اقای اختیاری متاسفانه برای بعضی ها مرغ یک پا بیشتر ندارد و دادن امار و ارقام کار ساز نیست ، ولی من از شما ممنونم و از دیدن امار ۶۰ درصد واقعا متاسف شدم
از توجه اقایان تاجفر و خ ث دوباره ممنونم
نویسنده خنده ندارد نیز خیلی عالی به وضعیت نابهنجاری اشاره کرده است که هرگونه خنده ای را غیرممکن میسازد بنابراین هر جوکی را نابهنجار
اقای صبوری متاسفانه با موضع گیری حزب کمونیست کارگری اشنا نیستم ولی هر موضع گیری، شایسته نقدی مارکسیستی است تا از طریق نقد ناخالصی ها مشترکا به خلوص بیشتر دست بیابیم
اقای ارشک به نظر میرسد باز جوهرکلام خود را نتوانسته ام به شما برسانم من نمیگویم چه کسی ضد امپریالیست یا ضد سرمایه دار است، بلکه میگویم خانم مرکل امپریالیست است و نتیجه فعالیت مجله شارلی و اقدام تروریستی قاتلین ، به نفع خانم مرکل بوده است بنابراین نه شارلی ها چپ ضد سرمایه دار هستند (هرچند عکس استالین به دیوار خانه سردبیر مجله اویزان بود )و نه قاتلین انها ضد امپریالیست. از طرف دیگر به نظر میرسد با موضع گیری گروهای چپ، منظورم تمام گروه های چپ در مورد رژیم و نیز با جنگ های فرقه ای در هندوستان مورد نظر خودتان اشنا نیستید. بهتر است بجای نقد ماله کشی دیگران ،به تقویت پایه اطلاعاتی خود بپردازیم برزویه طبیب
۶۶۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : احمد صبوری
عنوان : چپ های پست مدرنیست
برزویه عزیز با شما کاملأ در این مورد همفکرم.
یک عده ای الترا پست مدرنیست حزب مثلأ کمونیست کارگری که در شادی کشتار بچه فلسطینی شورت و کرست در می آوردند و برای آزادی برهنه شدن دخترک مصری کاروان راه می انداختند حالا همگی شده اند شارلی. تصدق این کمونیست کارگری بروم که برای آمستردام هم بسیار فرهنگی است. قربان این کمونیست بروم که در بورلی هیلز هم تحمل نخواهد شد. تا به این ها چپ گفته می شود انتظاری نیست که دو جوان الجزایری الاصل متولد فرانسه آزار دیده در یتیم خانه های فرانسه محروم از جمله حقوق انسانی طعمه ارتجاع صادراتی سعودی و امپریالیستی نشوند. چپ فرهنگی کاری با برابری ندارد مشکلش آزادیی سوپر مدرنیستی است .باید دوباره چپ مارکسیستی لنینیستی عملگرا را باز سازی کرد.
۶۶۲٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : سئوال از نویسنده مقاله
جناب برزویه طبیب ،
شما در پاسخ به نظر من در باره نوشتار جنابعالی (از جمله) می فرمایید: "حرف من اینست که بند کردن به هاله مقدس این و آن به نفع سرمایه دار اروپایی است. اگر نبود، خانم مرکل در راهپیمایی در حمایت از راه و روش این چپ های روشنگرمنتقد سرمایه!شرکت نمیکرد...".
(اینکه در برابر "این چپ های روشنگر منتقد سرمایه" علامت تعجب یا تمسخر (!) می گذارید، فعلا بماند).
اولا، مساله بند کردن به هاله مقدس "این یا آن" نیست. صحبت مشخصا سر "بندکردن" به هاله مقدس محمد است، برای اینکه بندکردن به هاله مقدس هیچ کدام از آن یکی ها، مثلا مسیح، موسی، بودا، برهما و صدها و هزاران خدا و پیغمبر دیگر، چنین واکنشهای بربرگونه ای نمی آفریند، هرچند در میان پیروان آنها هم صدها میلیون کارگر و انسان فرودست یافت می شوند. به جمعیت یک میلیاردی هندوستان نگاه کنید. آیا اکثریت هندوی جمعیت این کشور فقیرتراست یا جمعیت کشورهای اسلامی که روی چاههای نفت نشسته اند؟
ثانیا: روشن است که این تحلیل و نتیجه گیری جنابعالی بر پایه جهان بینی مارکسیستی، مبارزه طبقاتی و ضد امپریالیستی است. ایرادی به اعتقاد به یک جهان بینی و مشاهده امورجهان از منظر آن نیست، گرچه ممکن است دیگرانی هم که مثل شما از این دیدگاه به امور می نگرند، تحلیل و نتیجه گیریی غیر از شما داشته باشند.
اما، نمی دانم می توانید اینرا قبول کنید که بعضی امور در چارچوب سنجش طبقاتی قرار نمی گیرند، بلکه فراطبقاتی، فرامذهبی، فراملی، انسانی و عام هستند. مورد راهپیمایی چند میلیونی برای قربانیان توحش و بربریت در پاریس از نظر من چنین نمونه ای است. اگر هم نمی توانید قبول کنید، مشکلی نداریم. اما، مواردی که کاربرد یکسان و عام سنجه طبقاتی برای همه پدیده های سیاسی و اجتماعی به نتیجه گیری های گمراه کننده ای می تواند بیانجامد کم نیستند. یک نمونه آشنا، و در عین حال تراژیک، موضعی است که گروههای چپ، یا گروههای عمده چپ، در زمان انقلاب در قبال آقای خمینی اتخاذ کردند و ایشان را بر اساس همان نگرش و تحلیل شما "ضدامپریالیست" و "پیشرو" معرفی کردند. راجع به اثرات یک چنین موضع گیری در افکار عمومی باتوجه به وجهه ای که نیروهای چپ در آنزمان در میان قشرهای مهمی از توده مردم داشتند، من فعلا صحبت نمی کنم. فقط اینرا می خواهم اضافه کنم که من شباهت زیادی در تحلیل و موضع گیری جنابعالی با موضع گیری آنزمان نیروهای چپ در برابر ارتجاع و توحش، می بینم. اگر اینطور نیست لطفا توضیح دهید.
۶۶۲۲۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ دی ۱٣۹٣
|
از : خنده ندارد!
عنوان : خنده ندارد!
زندانیان سیاسی را با لباس اونیفرم زندان به صفت کشیدند و به سالن ورزشی زندان برای شنیدن سخنرانی آماده کردند.
زمانی که از یکی از درها وارد سالن شدیم دهانم باز ماند ،روز محشر تداعیام شد!
از ارتفاع بالا زندانیانی را میدیدم که روی پانسمانهایشان راه میرفتند ، بعضی با کمک دیگران, پانسمانهای به خون لکه دار سرهای گیج!
در این لحظه از کنار پاسداری که به حرکت نظم میداد عبور کردم.
پاسدار :"با جدیت ،عصبانی"
چرا میخندی!، ما شهید داده ایم!
زندانی زنجیری : حق داری جای خندیدن نیست!
متاسفم که قیافهام اینطوری است!
۶۶۲۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : mohsen tajfar
عنوان : حرف حساب جواب ندارد
درود بر برزویه من هم شارلی نیستم اینقدر بی خود شلوغ نکنید ایشان ریشه تروریسم را نشان دادنند با منطق ...به قول قدیمی ها حرف حساب جواب ندارد ...!
۶۶۱۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : خ. ث.
عنوان : اختلاف نظر عادی و خوب است ...
طبیعی و عادی و خوب است که برخی چنین می بینند و برخی چنان. چه بهتر از این؟ بنده هم نظرم را عرض کردم و این نوشته را مفید تر و متفاوت تر از نوشته های «کلیشه ای» یافتم که در این روزها در رابطه با این جنایتِ بدوی به درج رسیده اند. بنده هم نه با همهی نظراتِ نویسنده موافقم و نه با همه مخالف. کلیت را موردِ قضاوتِ شخصی ام قرار دادم. باز جای بسی خوشحالی ست که دوستان با این دقت به مطالعه و گفتگو مشغولند. پس درود بر همه.
۶۶۱۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : تقصیر من نیست
اقای شباهنگ مینویسند
که «شارلی» شدن کار آسانی است?. این کار نیازمند تفکر و منش و شخصیتی است که در فضای فرهنگی و نظام ارزشی ویژهای آموزش دیده و پرورش یافته باشد؛ رویکرد استواری میطلبد که با هر مرجعی درافتد، به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی تمکین نکند، عالم و آدم را به نیروی خرد و داوری خود به معارضه طلبد، از احدی حرفشنوی نداشته باشد و حتی قائم بر تفرد خویشتن، خود را مجاز بداند که خدا را از آسمان به زیرکشد و دستمایهی طنز و کاریکاتور قرار دهد.
جالب اینست که مشخصات فوق از نظر پزشکی به نوعی اختلال شخصیتی اشاره دارد که نمونه پیشرفته این اختلال ،«شخصیت انتی سوسیال» است که معمولا این افراد جانی بالفطره هستندویا مثلا حیوان ازاری را دوست دارند. فکر نمیکنم این بی انصافی در حق این روزنامه نگاران شایسته باشد . رجوع کنید به کتاب مرجع تعریف اختلالات روانی .Dsmvدر مورد اینکه تروریست ها سالها است که خنده یادشان رفته نیز نه تنها توسط من بلکه توسط اقای لوز از همکاران مجله شارلی نیز در کنفرانس مطبوعاتی بعد این واقعه بکار رفته است. رجوع کنید به تریبون زمانه.
اقای ازاد مینویسند که کجای قوانین فرانسه نوشته شده مهاجر حق تحصیل و کار ندارد واینکه اکثر تروریست های امروزی مسلمان هستند، پس یک جای کار میلنگد. کوکلکس کلان ها هم میگویند کجای قوانین امریکا نوشته شده سیاه حق تحصیل و کار ندارد، و اکثر بزهکاران امریکایی سیاهان هستند، پس یک جای کار میلنگد. من هم موافقم یک جای کار میلنگد ولی این لنگ در کسانی وجود دارد که که این بیانات تبعیض الود را عنوان میکنند
اقای امیر ایرانی از اشاره به موضوعات مختلف به صورت فشرده شاکی هستند، ولی من حداقلی از قدرت انالیز را برای خواننده اخبار روز مفروض میدانم، اینکه به فلان اقا یا خانم میگویم و ساده میگویم اینجا خروس نیست، دوباره سرک میکشد، دیگر تقصیر من نیست برزویه طبیب
۶۶۱۹۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣۹٣
|
از : اختیاری
عنوان : نه در دفاع از قاتلین
آنچنان که من می فهمم کشتار و خودکشی آن بیست نفر در دو سوی «جنگ تمدن ها» اتفاق افتاده و به آبیاری هرچه بیشتر وحدت مقدس در هر دو سوی انسانسوزی حاضر خواهد انجامید.
اما اگر ما نخواهیم هیزم بیار معرکه کشتار انسان در خدمت سیادت ارتجاع و سرمایه بشویم آنگاه باید راهی برای برون رفت از این شرایط ضدانسانی بجوییم. خوشبختانه برای اینکار راه دوری نباید رفت، فقط بررسی برخی آمار و ارقام جامعه غرب ما را به سوی یک راه حل انسانی رهنمون می شود. برای مثال در کشور فرانسه:
- نرخ بیکاری متخصصین فرانسوی الاصل تقریباً ۵
- نرخ بیکاری متخصصین مسلمان/آفریقایی الاصل تقریباً ۲۵ بله ۲۵
- نرخ بیکاری عمومی مسلمانان فرانسه تقریباً ۱۵
- جمعیت مسلمان کشور فرانسه تقریباً ۱۰
- جمعیت مسلمان زندانهای فرانسه تقریباً ۶۰ بله ۶۰
با مختصری عنایت به موضوع روشن می شود؛انسانی که در چنین جامعه ای بدنیاآمده و باید با چنین تبعیضی زندگی کند، اگر در اوج ناآگاهی اجباری حاصله ، معتاد و دزد و اخته نشده باشد در آستانه سی سالگی تبدیل به یک بمب متحرک شده که فکر می کند باید در خاورمیانه و یا غرب به این زندگی نکبت بار خاتمه داده! و در متن «جنگ تمدن ها» هرچه بیشتر به پیرامون خود ضرر و زیان برساند.
همانطور که می بینیم ساده ترین راه حل عدم تولید داعش و القاعده و نیز از بین بردن تبعیضات برشمرده در بالا بخصوص در سرزمینهای غربیست، اما رهبران و ازمابهتران حاکم برجهان ترجیح داده اند که در «وحدت مقدس» با نتانیابوها و بوش ها و بلرها و ژندارم و پلیس و ارتش و توپ و تانک و مسلسل فرزندان خدایان کهتر را از صورت مسئله حذف کنند! کاری که در تمام دوران استعمار انجام دادند تا همه ما را به نقطه کنونی رسانید …..
بگمان من آنچنان که از قرائن موجود بر می آید؛ تا سرمایه امپریالیستی بر جهان ما حاکم است خونهای زیادی بر نطع «جنگ تمدن ها» ریخته خواهد شد و بهای گزاف آنرا مردم عادی بعنوان مرغ عزا و عروسی خواهند پرداخت….. افسوس و هزار افسوس!
۶۶۱٨۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : آرش آزاد
عنوان : سفسطه!
"من نمی دانم این چه روزنامه نگاری مترقی و این چه دفاع از ازادی بیانی است اگر کسی در شرایط جمهوری اسلامی به استهزای مقدسات بهایی ها بپردازد"
سفسطه مطلق!.......کجای قوانین فرانسه نوشته شده یا کدام تریبون رسمی اعلام کرده که مهاجر مسلمان "شهروند" محسوب نمی شود و حق تحصیل و کار ندارد؟!....کجا در جمهوری اسلامی کسی جرات می کند در برابر استهزاء مقدسات بهاییان، مقدسات اسلام یا حتی دیگر ادیان رسمی را به سخره بگیرد؟......شارلی ابدو و امثالهم کدام بخش جامعه را از تیغ انتقاد و تمسخر مصون نگه داشتند؟.....قیاس مع الفارق شنیده بودم ولی به این بزرگی ندیده بودم!
"ایده ترور و ایده تمامیت خواهی مختص اسلام نیست."
البته که نیست و البته که همه مسلمانها تروریست نیستند. ولی اکثریت قریب به اتفاق تروریست های امروزی مسلمان هستند...و این یعنی یک جای کار می لنگد!....چرا از بین این همه کلوشارد و محروم در جامعه فرانسه فقط مسلمان مهاجر دست به اسلحه می برد؟ آن هم نه علیه فلان نهاد ثروت و قدرت بلکه علیه روزنامه نگار؟ چون دینش به او می گوید اینجا که تو هستی سرزمین کفار است که به یاری خدا به تو به ارث خواهد رسید....پس هرکه علیه این باور ایستاده را به جهنم بفرست.
"روزنامه نگاری مترقی، فراهم کردن صدایی برای بی صدایان است، نه چیزی دیگر."
مترقی هم از آن دست واژه هاست که کمونیست ها موفق شده اند با استفاده بیجا و باجا از آن تبدیلش کنند به قاب دستمال....اصولا یکی از هنرهای آدم های ایدئولویک از معنی تهی کردن واژه هاست.
تمسخر مقدسات مذهبی همانقدر به آزادی بیان مربوط است که تمسخر سرمایه دار شکم گنده یا تمسخر سیبیل استالین. هر گونه حد و مرز تعیین کردن باخط کش مترقی و متعالی و و امثالهم معنایی جز بی اعتقادی به آزادی بیان ندارد
"این کشورهای غربی هستند که به علت این جهانی شدن امور، دچار بحران هستند، زیرا دیگر نمیتوانند جنگ فرقه ها را در بغداد و پیشاور، محدود کنند، و دامنه این جنگ به پاریس و لندن نیز رسیده است. "
فارغ از ذوق زدگی سرکار باید گفت اینها همه گذرا است و سرنوشت تروریسم بنیادگرای اسلامی در اروپا بهتر از سرنوشت تروریسم بنیادگرای چپ یعنی بریگادهای سرخ دهه ۷۰ و ۸۰ نخواهد بود
۶۶۱٨٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : شهاب شباهنگ
عنوان : «شارلی» شدن را آسان نپنداریم!
بهترین جملهی این مقاله در عنوان آن آمده است، در جایی که نویسنده میگوید: «من شارلی نیستم». متاسفانه جملهی پیرو که میگوید: «زیرا سالهاست که خنده یادم رفته»، کار را خراب کرده است. چرا که نویسنده این پنداشت خود را به خواننده نیز القا میکند که اگر آدمی عبوس نبود و در سالهای گذشته چند بار به طنز و کاریکاتور دربارهی پیامبران و قدیسان خندیده بود، الان به آسانی میتوانست «شارلی» باشد؛ درست مانند ایرانیانی که در روزهای اخیر امر به آنان مشتبه شد و ـ البته در همبستگی با قربانیان این جنایت ـ یکصدا فریاد زدند: «ما شارلی هستیم»! ولی خطای بزرگی است اگر ما تصور کنیم که «شارلی» شدن کار آسانی است. این کار نیازمند تفکر و منش و شخصیتی است که در فضای فرهنگی و نظام ارزشی ویژهای آموزش دیده و پرورش یافته باشد؛ رویکرد استواری میطلبد که با هر مرجعی درافتد، به هیچ اقتدار زمینی و آسمانی تمکین نکند، عالم و آدم را به نیروی خرد و داوری خود به معارضه طلبد، از احدی حرفشنوی نداشته باشد و حتی قائم بر تفرد خویشتن، خود را مجاز بداند که خدا را از آسمان به زیر کشد و دستمایهی طنز و کاریکاتور قرار دهد. اینها چیزهایی است برای ما بیگانه و رویاهایی است دستنیافتنی. فرهنگ «عاشورایی» ما نازاتر از آن است که اساسا بتواند در زهدان خود «شارلی» بپرورد و اگر خیلی زور بزند حداکثر چند تا «مسعود بهنود» به جامعه عرضه خواهد کرد! در واقع ما ایرانیان باید واقعبینانه بپذیریم و صادقانه اعتراف کنیم که هیچ سنخیتی با «شارلی» نداریم؛ که اگر داشتیم کشورمان دچار این فلاکت و وضع رقتبار نبود!
۶۶۱٨۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : و. ک
عنوان : جوینده دُم خروس؛
من و مارکس؛ وسعت دید و ژرفای تحلیل شما کجا و ...! نوشته های مارکس البته که مدخلی است بر مرقومات شما.
۶۶۱٨۱ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : امیر ایرانی
عنوان : هر چیز در جای خویش
در حارثه ای که رخ داده، چهارموضوع مجزا می توان دید:۱)حق شهروندیِ افرادِ ساکن یک سر زمین.۲) دفاع از وجود خردِ نقادِ بی رحم برای شکستنِ هر سدی.۳)وجود دینها و ایده لوژی های حق پندار که در تمام آنان نوعی خشونت نهفته است.۳)رفتار و عملکردِ رهبران کشورها وسیاستمداران.::وقتی این چهار موضوع در یک مطلب با هم قاطی شوند یک سردر گمی برای همه ایجاد می شود و هر کس از یکی از آنان می تواند برای رد دیگران استفاده کند در نهایت !بحث به نتیجه مفیدی منتهی نمی شود. در رابطه با مقاله جناب برزویه طبیب گرام که درود بر ایشان! می توان گفت :چند کامنت در یک مقاله مشاهده می شود ،که وی مجبور به توضیحات چند برابرمتن می شود .آیا این اقدام منجر به اقناع دیگران می شود یا خیر؟چه بهتر هرچیز در جای خودش باشد. جناب آ- بزرگمهر گرام کامنت مفیدی است با سپاس ودرود بر شما !
۶۶۱٨۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : peerooz
عنوان : We’re Not All Charlie
این کامنت همچنین مربوط به مقاله جناب بهرنگ زندی ست ولی با سابقه ای که از روش اخبار روز دارم ممکن است تا زمان انتشار آن, مقاله به بایگانی رفته باشد.
"..... هیچکس نباید به خاطر انتشار کارتون کشته شود ولی بیان اینکه " من شارلی ام " سابقه این نشریه را در بیگانه هراسی, تبعیضات نژادی و جنسی ( مونث و مذکر) و تنفر از همجنس گرایی نادیده میگیرد. من با خانواده های قربانیان این واقعه احساس همدردی میکنم ولی لعنت شوم اگر خود را " شارلی " بدانم."
"...فرانسه همچنین قانونی دارد که از انکار واقعه هولوکاست جلوگیری میکند, که این با استاندارد آزادی بیان ...منافات دارد". [ نکته مهم قابل توجه سینه چاکان آزادی بیان در فرانسه ].
".....بنابر این من جزء کسانی هستم که با وجدان پاک و با فرانسه آموخته از راهبه ها اعلام میدارم که je ne suis pas Charlie Hebdo".
از Becky O’Malley ادیتور نشریه Berkeley Daily Planet در ایالت کالیفرنیا.
http://www.counterpunch.org/۲۰۱۵/۰۱/۱۲/were-not-all-charlie/
۶۶۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : البته این شامل جویندگان دم خروس نمیشود
از محسنات سایت اخبار روز امکان کامنت گذاری و مباحثه با کامنت گذاران است که به روشن شدن زوایای مبهم مسایل یاری میرساند، البته نه همه کامنت ها و نه همه پاسخ ها در راستای این هدف هستندباری به هر جهت از اول شروع میکنم:
به رفیق اردلان. برای کمونیست ها مسٔله این نیست که بر اساس اصل ازادی بیان حق دارند چه بگویند، مسٔله برای کمونیست ها اینست که ایا انچه میگویند سنگی از راه رهایی کارگران و بنابراین بشریت برمیدارد یا نه. اصحاب تابوشکنی در برابر مقدسات دینی از طریق این به اصطلاح استفاده از ازادی بیان ، به ایزوله شدن و بنابر این به دامن تحجر پناه بردن بیشتر اقشار به حاشیه رانده شده اجتماع مدد میرسانند، به همین دلیل است که ناتانیاهو و مرکل نیز در حمایت از این روش به راهپیمایی می پردازند. مثالی بزنم تا روشن تر سخن گفته باشم.یک نفر ممکن است بگوید که برگزیده بودن قوم یهود حرف چرندی است ، و درباره ان جوک بسازداگر این جوک را در اسراییل منتشر کند از ازادی بیان استفاده کرده و فردی مترقی است. ولی همان حرف در دوران هیتلر هرچند درست و منطقی است ولی باید ناگفته بماند، ( البته تایید هم نباید بشود) چرا ؟ چون در ان لحظه و مکان تاریخی و جغرافیایی به نفع فاشیست ها تمام میشود. بنابر این من اگر چپ باشم از قماش چپی نیستم که شارلی ابدو ییها از ان قماش هستند. اشاره من هم به مثلا جمعیت بهایی ها در جمهوری اسلامی نیز بر همین اساس بوده است. بهاییهادر ایران و همجنس بازها و مهاجرین افریقایی در فرانسه و سیاهان در امریکا وغیره و غیره ، (نه به جهت اینکه نآگاه هستند، یا از حرف ما عصبانی میشوند . و یا ممکن است ما را ترور کنند)به این دلیل که جزو جمعیت به حاشیه رانده شده جامعه هستند، ما باید از هر بیانی که موجب به حاشیه رانده شدن بیشتر انها شود، در مورد انها خودداری نماییم
به رفقا یا دوستان خ ث وتوسلی از توجه شما سپاسگذارم
به اقای حمید اقایی در امریکا نیز بسیاری از سیاهان شغل های خوبی دارند حتی یکی هم رییس جمهور شده است. ایا این به معنی اینست که مسٔله تبعیض در مورد سیاهان مشکل عمده ای نیست؟ خود امریکایی ها که با شما موافق نیستند به مقاله خانم اسد پور در مجله الترناتیو در مورد مدارس مهاجرین در دانمارک رجوع کنید
اقای جواد امامی نسب برداشت شما از مارکس و نیز از نوشته من به نظرم نادرست است هم مارکس و هم نوشته من را دوباره بخوانید و ضمیمه ای نیز اضافه کرده ام که خواندن انرا نیز توصیه میکنم ولی خیلی ساده بگویم که اگر هم روشنگران اورپایی مذهب را نقد کردند مذهب خودشان را نقد کردند نرفتند بودیسم و اسلام را نقد کنند انها به پاپ پرداختند، شما هم به عنوان یک روشنگر ایرانی نباید مسیحیت را نقد کنی اگر روشنگری میخواهید بکنید نقد اسلام وظیفه شماست . شارلی ها هم اگر روشنگر بودند ،در یک جامعه عمدتا مسیحی باید یقه مسیح را میچسبیدند و نقد اسلام را به روشنگران جامعه مسلمان فرانسه وا میگذاشتند. زمانی از نوام چامسکی پرسیدند چرا سیاست روسها را مورد انتقاد قرار نمی دهی گفت من روس نیستم امریکایی هستم. هرچند که من فایده ای بزرگ در روشنگری نمیبینم و تازه شارلی ها را روشنگر نمیدانم بلکه از اصحاب تابو شکنان میدانم
به اقای بزرگمهر، من قطعه ای طویل از اقای زندی در مورد مجله مورد بحث اورده ام که کاملا مخالف نظر شما است. مشکل کاریکاتور کشیدن هم (برخلاف یک مقاله صریح علمی)همین است .شما این برداشت را میکنید و اقای زندی که به نظر ادم فهیمی هم هست برداشت دیگر. حالا المعنی فی بطن شاعر. ولی انچه از نظر عینی مهم است نه برداشت شماست و نه برداشت اقای زندی و نه برداشت من، بلکه برداشت ان مهاجر سرخورده عصبانی مهم است که انهم به عینه معلوم است.
اقای بهمن پارسا ، یک قرن پیش حرف شما عملی بود. نمیگویم درست ،بلکه میگویم عملی. ولی این مسلمانان خانه خراب بمب خورده به اورپا امده اند و بحران جنگ فرقه ای را نیز با خود به ارمغان اورده اند، حالا چه بکنیم؟ انها را دپورت کنیم تا به صحرا های خود برگردند؟
اقای ارشک من با هاله مقدس هیچکس کاری ندارم، که انرا مصون از تعرض بکنم یا نکنم .حرف من اینست که بند کردن به هاله مقدس این و ان به نفع سرمایه دار اورپایی است. اگر نبود خانم مرکل در راهپیمایی در حمایت از راه و روش این چپ های روشنگرمنتقد سرمایه!شرکت نمیکرد.پس چرا ایشان در عزای کارگران سوخته اوکرایینی پستان به تنور نمیچسباند؟ ایشان بهتر از شما صلاح و نفع خودشان را میدانند
منتظر انتقادات دیگرخوانندگان هستم البته این شامل جویندگان دم خروس نمیشودبرزویه طبیب
۶۶۱۷۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ دی ۱٣۹٣
|
از : م. ارشک
عنوان : ماله کشی نه چندان استادانه
متاسفانه آقای برزویه طبیب هم مثل پاره ای دیگر از "نظریه پردازان" با پیچاندن کلمات و خلط مبحث می کوشد هاله مقدس بیغمبر اسلام را از هرگونه انتقاد حفظ کند. ایشان از جمله ی نویسد: "...اگر قرار است کسی مسخره و افشا و طرد شود، نه محمد و عیسی و موسی، بلکه ان سرمایه دار فرانسوی است...". انگار نمی داند که نشریه چپگرای مورد بحث سرمایه دار فرانسوی را هم مورد ظنز قرار می گیرد و بعلاو، در یک جامعه دموکراتیک نمی توان از یک طنزنویس خواست که فقط به این خاطر که بخشی از چمعیت ناآگاه نسبت به موضوعی حساسیت دارد، آن موضوع را تابو بسازد. چنین کاری اصلا نقض غرض خواهد بود.
کاربرد مکرر و عمدی واژه تحریک امیز "مسخره" توسط ایشان به جای طنز یا طنز انتقادی هم خود نشان دهنده راستای "روشنگری" ایشان است.
۶۶۱۵۹ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : برزویه طبیب
عنوان : ضمیمه
از توجه تمام خوانندگان متشکرم و به نظر میرسد بحث داغی در پیش است بنابر این مقاله ای قدیمی را نیز ضمیمه میکنم که بحث جامعتری در ارتباط با خرافات و نحوه برخورد با انها مطرح شود برزویه طبیب
تو مو میبینی ومن پیچش مو
June ۶, ۲۰۱۲ at ۸:۲۹am
به بهانه فغان دلی که به دست کمان ابرویی است کافرکیش از اقای سروش
اندیشه سیاسی
تومومیبینی ومن پیچش مو
۱۷ خرداد ۱۳۹۱
به بهانه فغان دلی که به دست کمان ابرویی است کافرکیش ازآقای سروش
برخلاف نظر اقای سروش، مارکس نقد دین را نه تنها برصدرننهاده بلکه آنرا بی اهمیت می داند. مارکس دین را نقد نمیکند، بلکه شرایط زندگی را که دین نمودی از بین هزاران نمود دیگر آن است، نقد می کند.ازنظر مارکس، نقد واقعی ومبارزه اصلی نه مبارزه بین ایده ها وصورآگاهی، بلکه مبارزه هستی آگاه یعنی انسانها، برای تغییرشرایط عینی اقتصادی خود، ازطریق تصرف واستحاله قدرت سیاسی، می باشد.
برزویه طبیب
چند صباحی است که سردمدارانقلاب فرهنگی وجمعی دیگر از نواندیشان دینی تلاشی جمعی درمذ مت جماعتی دیگر از قلم بدستان وهنر ورزانی که به دین ستیزان ملقب شده اند، آغاز کرده اند. ادعا شده است که دین ستیزی اب درهاون کوفتن است ، وعروج مجدد افکاردینی درغرب وبویژه در جوامع بازمانده از فروپاشی بلوک شرق را شاهدی متقن برله ادعای خود می شمارند. ادعا شده است که دین ستیزی آب درآسیاب متحجرین ریختن است، زیرا اسطوره های دینی، از آن اکثریت مردم ایران بوده وستیزبا انها، این متحجرین را چون قهرمانان مدافع اسطوره های محبوب مردم ما نمایان می کند.از طرف دیگر دین اسلام با همه ملازمات آن، نه تنها مبنای اعتقادی زندانبان ها، بلکه دین معترضین زندانی شده نیزهست، وستیز با دین، به نوعی ستیز با آزادیخواهان در بند است
از دیگر سو، جماعتی که خود را نه دین ستیز، بلکه از اصحاب روشنگری قلمداد میکنند، به دلیل تمامی مظالمی که بنام دین بر ما روا داشته اند، وبه دلیل اینکه حق اعتراض را به علت پوشش مقدس ماب این مظالم ازما گرفته اند، کاسه تحملشان سرریز شده وهرمقدسی را زیر ضزب گرفته و به بهانه فتواهای صادرشده علیه آن نویسنده ویا این خواننده، فریاد اعتراض سرداده اند.
عده ای دیگر نیز که نمیتوان انها را در زمره اصحاب روشنگری قرارداد، راه ورسم تابوشکستن را در پیش گرفته اند وسعی میکنند با انواع تمهیدات جامعه را در برابر تقدس ها و تابوها غیر حساس کنند. توگویی میتوان با روسپی خواندن لیلی عشق او را دردل مجنون زایل کرد. حضوراین دارو دسته بیش ازآنکه در خمت تقدس زدایی قرار گیرد به کارمخدوش کردن چهره روشنگران می آید. ولی روی سخن من با اصحاب روشنگری است.
آیا روش انتقاد برهانی وآوردن دلایل منطقی ویا علمی، در مقابله با اعتقادی مبتنی برایمان کارساز است؟ این روش کارسازمیبود اگراعتقادات دینی بر پایه جهالت ونااگاهی استوار میبودند. ولی چنین نیست زیرا به آسانی میتوان دید که ایمان دینی درمقابله با کشفیات علمی وبراهین منطقی تسلیم نمیشود بلکه با حفظ ماهیت ایمانی وغیرمنطقی وغیرعلمی خود، تغییرشکل میدهد وخود را دوباره توجیه میکند وبهانه میتراشد که آنچه غیرمنطقی ویا ناسازگاربا علم به نظرمیرسد ظاهرآیات ونشانه های دینی است ومعنای باطنی آن کاملا موافق ومنطبق برعلم ومنطق است. بنابراین هیچ معتقد به خلقت چند روزه جهان را نمیتوان با علم تکامل داروینی مجاب نمود. در بهترین حالت، او تفسیرعجیب وغریبی ازمعنای روز درکتاب مقدس ارائه کرده ودو دستی به ایمان خویش خواهد چسبید. در برابر اصل امکان ناپذیری خلق ماده یا انرژی اینیشتینی، آقای بازرگان اصل انتروپی وتمایل ذاتی ماده به بی نظمی را علم میکند وادله کانت در بی پایگی تمام استدلات فلاسفه چه مسیحی چه مسلمان وچه از هرسنخ دیگر، در اثبات وجود باریتعالی، برپایه عقل نظری، هیچ معتقدی را ازدین روی گردان نکرده است.
آیا میتوان با ارایه نمونه های پشتیبانی دین ازعمله ظلم ویا حتی مظالم اهل شریعت، خللی درایمان متدینین وارد کرد؟ در برابر افشای مظالم کلیسای تفتیش عقاید، عنوان میشود که متظلمین، خود دیندارانی بودند که تفسیر واقعی از دین را نمایندگی می کردند. در برابر مظالمی که با پوشش شریعت بر ایرانیان روا میشود، عنوان میشود که معتقدین اسلام راستین درحال حاضردر زندان وتبعید هستند وآنچه میبینید، حکومت عدل علی نیست.آیا میتوان با اتهام برخورداری مادی متشرعین، به نبرد با شریعت برخاست؟عنوان خواهد شد که دنیادوستی درذات دین نیست وعلی گوهرپادشاهی را به گدای مسکین، بخشیده است.
آشکار است که ترفند های اصجاب روشنگری که خطوط عمده آنها در بالا عنوان شد، چندان کار ساز نیستند
ولی ماهیت دین ومقدسات دینی وکارکرد اجتماعی ورازجان سختی وهمه گیری آنها در چیست؟
مشکل اساسی این نحله فکری دراین است که اعتقاد دارند مبارزه باعوامل فلاکت انسانها از مسیر مبارزه با اعتقاداتی که این فلاکت را منعکس میکنند، می گذرد. ولی دین، موجب فلاکت بشریت نیست، بلکه این زندگی فلاکت بارانسانها است که به صورت دین نمود ذهنی پیدا می کند. من با آقای سروش موافقم که تلاش بقول ایشان کفار، برای امحای دین تاکنون موفقیت آمیز نبوده است. ولی این تاج افتخاری بر سراندیشه دینی نیست. امحای دین، ممکن نبوده است زیرا تاکنون امحای فلاکت زندگی انسان ها ممکن نشده است. اندیشه دینی همه گیراست زیرا بختک فلاکتی که این اندیشه بیان رمز آلودآن است، همه انسانها را مستاصل ساخته است. این فلاکت حتی منحصر به طبقات فرودست نیست. سرمایه داری که بازیچه بقول آدام اسمیت، دست نامرئی بازار است، با شکم سیرهمانقدر احساس بی پناهی میکند که بینوایی بیکار، باشکم گرسنه درمانده است،
دین افیون توده ها است، ولی این بدین معنا نیست که دین آنها را کرخت کرده و ازعصیان بازمی دارد. تاریخ پراست از نمونه های عصیان فرودستان به نام دین. تمام جنبش های دهقانی دوران فئودالیسم، وحتی عصررنسانس وروشنگری نیز نه با نفی دین ، بلکه با نو آوری های دینی آغاز شده اند. دین افیون وتریاک انسانها است، همچون تنها دارویی که در دسترس بیمارمبتلا به سرطان ناعلاج قراردارد. این دارو، داروی دوران استیصال ولاعلاجی است. اندیشه دینی همچنانکه میتواند چون جوازسرکوب مردم،عمل کند، میتواند فریاد خشم وعصیان بی حاصل فرودستان نیز باشد. بنابراین کوبیدن هراندیشه ای که رنگ دین را دارد ، اگر بی انصافی نباشد، مسلما بی تدبیری ما را نشان می دهد. درعین حال امید رهایی ازفلاکت را نباید ازاندیشه ای که خود نمود استمرار این فلاکت است، داشت.
چند نکته برای زدودن مغالطه ها
برخلاف نظر اقای سروش، مارکس نقد دین را نه تنها برصدرننهاده بلکه آنرا بی اهمیت می داند. مارکس دین را نقد نمیکند، بلکه شرایط زندگی را که دین نمودی از بین هزاران نمود دیگر آن است، نقد می کند.ازنظر مارکس، نقد واقعی ومبارزه اصلی نه مبارزه بین ایده ها وصورآگاهی، بلکه مبارزه هستی آگاه یعنی انسانها، برای تغییرشرایط عینی اقتصادی خود، ازطریق تصرف واستحاله قدرت سیاسی، می باشد. برای کسی که درزندان تازیانه میخورد چه تفاوتی دارد که این تازیانه را به اسم الله ویا بنام شیطان براو فرود میاورند. ویا برای کارگری که شش ماه حقوق نگرفته است میزان اعتقاد ویا کفر کارفرما علی السویه است.اگر فردا رعدی بخروشد، وبختی باز شود، ملت ایران مشغله بسیارخواهد داشت تا ویرانیها را آباد ودل های خسته را آرام وتن های شکنجه دیده را مرهم نهد. مگر اینکه کسانی مسئله، چه کسی وچه وقت و به کدام نماد تعصب برانگیز توهین کرده است ، را دوباره علم کنند ورنج این ملت را مستمرسازند. امید است که اولین مدرس فوئرباخ دردانشکده الهیات تهران از جمله این افراد نباشد.
Like · · Share
۶۶۱۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : بهمن پارسا
عنوان : این قصّه سر دراز دارد
گوش اگر گوش شما ناله اگر ناله ی ماست
آنچه البّته به جایی نرسد فریاد است
قرون تاریک غرب و مسیحیت را عصر روشنگری تا حدود زیادی ، روشن کرده و باری به هر جهت غرب و غربی دست کم دوقرنی هست که تاوان پس داده و جبران مافات کرده. مسلمان و جهان اسلام امّا همواره و بخصوص در سه دهه ی اخیر در کار آن است تا جامعه یی در قد وقواره ی سه دهه ی اوّل ضهور اسلام در شبه جزیره ی عربستان را در سراسر جهان به پا دارد. اینکه این خوب است است یا بد، به هواداران و مخالفین آن مربوط است ، امّا اینکه مسلمان خواسته باشد مردم همه جای جهان موافق باورهای او زیست کنند، نه موافق منطق است و نه موافق قوانین حاکم به طبیعت بشری. ولی مسلمان محق است در سرزمین خود موافق شیوه ی تعالیم اخلاقی و مذهبی اش زندگی کند و هروقت هم که دلش خواست در همان سرزمین عزیزش از پیامبرش دفاع کرده و دیگران را استهزاء کند. مردم غرب و غرب نشینان را از هر رنگ و نژادی به خود واگذارد تا مستقیم روانه ی جهّنم شوند و اینگونه آنان بهشت تمیز تری نیز خواهند داشت، چرا که حداقل مردم ایران سی و چند سال است که میگویند:
از طلا بودن پشیمان گشته ایم
مرحمت فرموده مارا مس کنید
۶۶۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : آـ بزرگمهر
عنوان : آقای برزویه طبیب از کدام "کاریکاتور محمد" صحبت می کنید
در سال ۲۰۰۶ ، در اوج اعتراضات مسلمانان به روزنامه " ییلان پست" دانمارک، بخاطر کاریکاتور هائی که از پیامبر اسلام منتشر کرده بود ، اعتراضات وسیعی علیه دولت دانمارک و روزنامه مذکور ضورت گرفت.
اتفاقا روزنامه "شارلی ابدو" که در هفته پیش هدف تروریستی افراطیون قرار گرفت در سال ۲۰۰۶ در اعتراض به خشونت های مسلمانان بخاطر کاریکاتورهائی ی که از پیامبر منتشر شده بود. اقدام به نشر کاریکاتوری کرد که نگارنده دیروز و برای اولین بار آنرا در یکی از سایت های فارسی مشاهده کردم.
در روی کاریکاتور پیامبر که شدید ناراحت به نظر میرسد . جمله ای از او گذاشته شده است بدین مضمون: " چقدر رنج آور است که آدمهای نادانی عاشق آدم باشند" هر خواننده ای ، منظور کسی که این کاریکاتور را در "شارلی ابدو " کشیده را می فهمد که با طنز خود علیه افراطیون موضع گرفته است که علیه آزادی بیان و عقیده بلوا ایجاد می کنند. البته نگارنده نمونه ء دیگری از کاریکاتورهای
شارلی ابدو " در رابطه با پیامبر ندیده ام که بهانه ای برای "بی حرمتی " به پیغمبر تلقی شود . اگر آقای برزویه طبیب دیده است . لازم می بود که به آن دقیق تر و مشخص اشاره می کرد. شاید با یک لینک خواننده را به اصل ماجرا هدایت می کرد. تردیدی نیست که خلاقیت های هنری باید مورد انتقاد قرار گیرد و چه بهتر در اولین فرصت ، تا هنرمند نظر مخاطبین مختلف را دریافت کند. امروز هم میشود انتقاد کرد. شاید زوایائی از "بی حرمتی " در آینده معلوم شود. در جائی خواندم که "نیش عقرب نه از ره کین است اقتضای طبیعتش اینست" را نباید در مورد انسانها بکار برد. خوشم آمد . انسانها نباید زیر بار تروریسم از هر نوعش بروند چه دولتی چه غیر دولتی. از این زاویه اعدام مجرمین نیز محکوم است. تروریستهای اخیر روزنامه نگاران را اعدام کردند.
به چند کاریکاتور که "شارلی ابدو" منتشر کرده اشاره می کنم:
ـ در یکی از کاریکاتور ها پاپ به اسقفی یواشکی می گوید :" برو تو عالم سینما مثل پولانسکی "
این طنز به موضوع کودک آزاری کلیسا و جنجال کارگردان معروف پولانسکی که به سبب اتهام سوء استفاده جنسی دختری در سن غیر قانونی اشاره می کند.
ـ در کاریکاتور دیگری یک زن و مرد مسیحی پریشان حال را نشان میدهد که در بالای تصویر نوشته شده است : " آیا ما باید از عیسی هراسان باشیم؟" کنایه به اسلام هراسی در فرانسه و ممنوعیت حجاب در مدارس بود .
ـ کاریکاتوری دونفر انگلیسی را نشان میدهد که خواهان خروج از اتحادیه اروپا هستند. در بالای تصویر آمده است:" اصلا کی می خواد انگلیس ها تو اروپا باشند ؟"
ـ در کاریکاتور دیگری یک خاخام یهودی با یک کشیش مسیحی و یک آخوند مسلمان هر سه در زیر یک پلاکارد شعار میدهند:" ما میخواهیم شارلی ابدو را با حجاب کنیم"
در کاریکاتورهای دیگر؛ وضع حمل مریم و بدنیا آمدن عیسی ، رابطه مسلمانان و مسیحیان با شعار "عشق بر کینه پیروز است" ، رابطه یهودیان و مسلمانان ، قانونی شدن ازدواج همجنس گرایان در فرانسه و مسیحیت، بن لادین خودش را به شکل الویس پریسلی در آورده ..
ـ در کاریکاتوری آخوندی می گوید: " اگر از خنده نمیرید اعدام خواهیدشد" بعداز انتشار این کاریکاتور در دفتر روزنامه بمب آتش زا انداختند.
کاریکاتوری از رهبر داعش ، و بالاخره کارکاتور بن لادین که بعداز ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱می گوید: " هیچ اتفاقی نیفتاده"
بنظر نگارنده اسلامیست ها هر چه میخواهند در مورد دیگران یا "غیر خودی " ها می گویند ولی تحمل برخورد دیگران با خود را ندارند. البته آقای سرکوهی در باره مقدسات مسلمانان ، " مقدس" و "مقدس مابی" نوشتند.
در ۱۶ کاریکاتور "شارلی ابدو " که نگارنده با سوژه های متنوع ، بغیر از یکی که آنهم فقط نصویر پیامبر اسلام را نشان داده است که دلش از دست عاشقان نادانش خون است که در ستایش پیغمبر است. نکته تحریک آمیز به "مقدسات" ندیدم.
اگر آقای برزویه طبیب این توضیحات را قبول ندارد . خواهشمند است در بارهء "کارتون محمد" که ترجیع بند نوشته می باشد لطفا توضیح دهید. از کدام "کارتون محمد" صحبت می کنید؟ "این کارتونها و این مسخره ها" کدامند؟
"هم جنس بازی " چیست؟ نگارنده کاریکاتوری دیدم که طنزی در ارتباط با مسیحیت و ازدواج همجنس گرایان است. آیا شما درباره اسلام دیده اید ؟ یا مسلمانان از این قانون برای هم جنسگرایان ناخرسند می باشند؟و مسلمان دیده اید؟
چرا شرائط زندگی همجسگرایان فرانسوی بزعم شما "همجنس بازان" را با مسلمانان فرانسوی مقایسه می کنید؟ مگر در جامعه طبقاتی وضعیت افراد را در چارچوب کار و سرمایه تببین نمی کنید؟
شما می توانید به راه و رسم "شارلی ابدو" حمله کنید. ولی "استهزای محمد " را نیز باید نشان دهید و انتقادکنید تا حداقل خودتان از اینکه آگاهانه حمله کرده اید از خود خرسند باشید. وگرنه حرفتان در پژواک صدای خودتان باقی خواهد ماند.
۶۶۱۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : جواد امامی نسب
عنوان : توجیه ترور علیه آزادی بیان
نویسنده این متن چند بار تکرار می کند که از ترور علیه ازادی بیان دفاع نمی کند اما تمامی مقاله یک سخن بیش تر ندارد . : چون قدرت های استعمار گر و سرمایه دار و.. جنایت کرده اند؛ چوت جوامع اسلامی و مهاجران مسلمان از ستم سرمایه و... رنج می برند پس ترور علیه ازای بیان حق است.. رنج بردن از ستم سرمایه و استعمار و امپریالیزم و... قابل فهم است وقتی اعتراض متوجه نمودهای آن ها باشد نه علیه آزادی بیان و علیه یک نشریه چپ گرا. مارکس بارها بر نقد از خودبیگانگی مقدس؛ نقد مذهب؛ تاکید کرده ست رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه و.. بدون نقد مذهب تصور کرذنی نیست. می گویند چون قدرت های بزرگ جنایت کرده اند قتل روزنامه نویسان و فتوا علیه رشدی قابل فهم است. این دو عرصه چه ربطی به هم دارند؟ . نه روزنامه نویسان کشته شده و نه نویسندگانی چون رشدی وابسته یا نماینده قدرت های بزرگ بوده اند . اگر هدف اعتراض به جنایت قدرت های بزرگ بود به جای دفتر نشریه ها و جان نویسندگان اعتراض سمت دیگری می یافت . چون دولتمردان اروپاپی در یک خیابان از مردم تهی شده عکس تبلیغاتی گرفته اند پس میلیون ها تظاهر کنند در سرتاسر اروپا که برای دفاع از ادی بیان به خیابان ها امده به حساب نمی ایند ..از ان تظاهرات فقط ان چند دولتمرد مهم است نه مردم ..توجیه ترور علیه آزادی بیان تیری است که به سوی همه ما شلیک شده است . بعضی سطرها را از فیس بوک اقای سرکوهی برداشته ام
۶۶۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : حمید آقایی
عنوان : آیا در شرایط کنونی نیز صحبت از تبعیض سیستماتیک مهاجرین در کشورهای غربی است؟
آقای برزویه طبیب، با شما موافقم که کشورهای استعماری و امپریالیستی بطور سیستماتیک کشور های تحت سلطه خود را استثمار و عقب نگاه داشته بودند. اما معتقد نیستم که اقلیت های مذهبی و مهاجرین در کشورهای اروپای غربی، البته پس از یکی دو دهه بعد از پایان جنگ جهانی دوم، بطور سیستماتیک و از طریق دولت های حاکم عقب نگاه داشته شده و مورد تبعیض سیستماتیک و از بالا هدایت شده قرار داشته اند.
دست یابی در صدِ قابل توجه ای از همین مهاجرین و فرزندانشان به مقامات علمی-فرهنکی و اجتماعی و حتی سیاسی بالا دلیل موجه و خوبی برای نظر من که فوقا آمد، می باشد و اظهار نظر شما را در این رابطه نادقیق و یکجانبه و احساسی می دانم.
البته بر این واقعیت نیز باید انگشت گذاشت که فرش قرمز نیز در برابر مهاجرین پهن نکرده بودند و با توجه عقب افتادگی ساختاری و تاریخی در زمینه های آموزشی و فرهنگی، مهاجرین برای باز کردن جایی و موقعیتی درخور در جوامع غربی می بایست چند برابر بیشتر از غربیان تلاش می کردند، و برای مثال اگر غربیان با سرعت ده متر در ثانیه می دویدند، مهاجرین می بایست با سرعت بیست متر در ثانیه بدوند تا جایی برای خود پیدا کنند این یک واقعیت است، چه خوشمان بیاید و یا دوست نداشته باشیم. و اگر بسیاری از مهاجرین تن به این تلاش مضاعف نداده اند تقصیر آن در درجه اول بر گردن عقب نگاه داشتن سیستماتیک مهاجرین نیست.
۶۶۱۵۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : و. ک.
عنوان : دم خروس
دم خروس ابراز انزجار نویسنده از تروریسم و محکومیت ترور در پاریس را می توان در بخش بهایی ها و "همجنس بازان" به عیان مشاهده کرد. فرازهای دیگر که جای خود دارد.
۶۶۱۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : توسلی
عنوان : این نیز بگذرد
شرکت آدمکش هایی چون نتانیوهو در تظاهرات مردم فرانسه بطور ناهنجاری این حقیقت نفرت انگیز را گوشزد میکرد که در سیستم ارزشی غرب هر تروریستی تروریست نیست و قاتل هزاران کودک فلسطینی میتواند در صف نخست تظاهرات قرار گرفته و به ریش چندین میلیون آدم بخندد.
۶۶۱۴۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : خ. ث.
عنوان : دستتان درد نکند.
طبیعی ست که در این روزهای پس از این فاجعه، بنده هم مثل همه، ده ها متن راجع به این خونریزیِ باطل و عقب افتاده خوانده ام. منتهی متنِ شما را بسیار بهتر و جالب تر و صحیح تر از بقیه یافتم. دستتان درد نکند.
با احترام خ. ث.
۶۶۱۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|
از : علی اردلان
عنوان : دفاع از آزادی اندیشه
مسئله احترام به رواداریست.بنده به عقیده همه رفقا احترام میگذارم.بله مشکل مهاجرین آفریقائی راهمه می دانند وهمه میدانند که غرب با مماشات وحتی همکاری بانیروهای رادیکال اسلامی به جنگ کمونیست ها وناسیونالیست ها رفت.اما اولین شرط دموکرات بودن احترام به عقاید دگراندیشان و قبول تکثرگرائی ورواداریست.ماازشما توقع داشتیم مانند یک انسان دموکرات از این اصل پایه ای دموکراسی دفاع میکردید.افسوس.اکثرکشته شده های شارلی ابدو مثل ما چپ بودندو هدفشان هم فقط خنداندن مردم نبوده ست.آنها میدانستند که چنین اتفاقی قابل رخ دادن است ولی ازآنجائیکه آزادی بیان حق همه انسان هاست (خصوصادرکشورهای دموکراتیک)به مبارزه خود باتحجر و دشمنان آزادی ادامه دادند.این جریانی تاریخی ست برای شکستن دگم های دین اسلام.واین اتفاق اکنون افتاده است.
۶۶۱۴۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣۹٣
|