باز هم تردستی حضرت ابراهیم- احسان از ایران



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۲ دی ۱٣۹٣ -  ۱۲ ژانويه ۲۰۱۵


در روزنامه مردم امروز ۲۱ دیماه ۹٣ مقاله ای از دکتر ابراهیم یزدی منتشر شد که با تیتر بسیار درشت تر از بقیه مطالب کار شده بود . گویا دست اندرکاران نشریه نیز باور دارند که مطلب از مقالات خودشان مهمتر است . در نگاه اول به تیتر می توان دریافت که وزیرخارجه دولت موقت (که یواشکی دبیرکل نهضت آزادی نیز هستند) چه در اندیشه دارند : "آزادی آری ، توهین هرگز" .
مقدمتا اشاره می شود که بحث توهین به مقدسات به دلیل امکان بسط بی نهایت آن و غیرقابل توجیه بودن حقوقی نمودن چنین واژگانی ، پیش از این توسط آقای فرج سرکوهی به تفصیل مورد بحث قرار گرفته۱ و لذا تنها به محتوای مقاله آقای یزدی اکتفا می شود .
اشاره ایشان به وقایع تروریستی پاریس حاوی نکات جالبی است :
- نام و اندیشه نشریه اصلا مهم نیست و جایگاه اجتماعی کشته شدگان اهمیتی ندارد چنانکه سخن از قتلی در عامه مردم است .
- تفکر و وابستگی تروریست ها نیز مورد توجه ایشان قرار نمی گیرد و درنتیجه اقدام کاملا مذهبی آنان را با چنین جمله ای مشکوک نشان می دهند : "ظاهرا به نام اسلام و دفاع از پیامبر صورت گرفته بود" .
سوالی که برای طرفین درگیر ماجرا مطرح می کنند اینکه اولا مرز آزادی بیان و قلم کجاست و ثانیا مجازات فردی که به پیامبر اسلام توهین کند چیست و آیا هر فردی می تواند راسا و براساس تشخیص خود اقدام کند؟ اینکه ایشان قصد مرزبندی آزادی بیان و قلم را دارند و اصولا توهین به پیامبر اسلام باید مجازات داشته باشد نیز بدیهی فرض می شود که احتمالا ناشی از همزیستی با حاکمان جمهوری اسلامی طی سی و اندی سال باید پنداشته شود .
ایشان که خود نیز پاسخی برای سوال خود ندارند ، در ادامه به قوانین محدودکننده آزادی بیان در انگلستان و فرانسه می پردازند که قانون کفر “Blasphemy Act” در انگلستان در ۱۶۹۷ (توجه کنید قرن هفدهم) وضع شد که قصد مقابله با انکار تثلیث و یکتاپرستی توسط مرتدین آن زمان را داشت . در فرانسه نیز قانون زیرسوال بردن آمار قربانیان هولوکاست را وضع شد که جدا از درست بودن منطق آن ، مقابله با کسانی است که بدیهیات این جنایت تاریخی را زیرسوال می برند . نکته اول اینکه نمی توان به صرف وجود چنین قوانینی ، خواستار محدودیت بیشتر شد . پر واضح است که یک ایده(چه انسانی و چه الهی) در صورت منطقی بودن ، هراسی از نقد باهر زبانی نخواهد داشت . نکته دوم اینکه مردم نباید پاسخگوی وضع قوانین حافظ منافع هیات حاکمه وقت باشند . به دلیل ذات متناقض تثلیث ، حاکمان وقت انگلستان و کاست روحانیون حامی آنان توان پاسخگویی به مرتدین را نداشته و لذا متوسل به وضع قوانین شدند . همچنان که زیر سوال رفتن آمار قربانیان هولوکاست ارتباط مستقیم با میزان مظلوم نمایی صهیونیسم دارد . نمی توان برای بستن مرزهای آزادی بیان و قلم ، چنین اعمال نادرستی را که به جهت حفظ منافع فئودالیسم یا سرمایه داری وضع شده اند ، صحه نهاد .
پیرو همین مطلب ایشان گریزی هم به روژه گارودی دارد و وی را "شخصیت بزرگ" می نامد . اگرچه وی برای فرهیختگان نامی آشناست اما بد نیست نگاهی گذرا به زندگی وی داشته باشیم :
روژه گارودی عضو حزب کمونیست فرانسه و نماینده مجالس ملی و سنای این کشور ، باوجود حضور در جنگ جهانی دوم و حتی زندانی شدن در حکومت دست نشانده ویشی ، کتاب "اسطوره های بنیان گذار سیاست اسرائیل" را می نویسد و در آن هولوکاست را منکر می شود . توجه شود که صحبت حتی بر سر زیر سوال بردن آمار قربانیان نیست بلکه رد کشته شدن یهودیان در اردوگاه های آلمان نازی است . وی در دادگاه به پرداخت جریمه محکوم و خوشبختانه جمهوری اسلامی مقداری از آن را پرداخت . در واقع رجاء (نام مسلمانی روژه) اسم رمز را گفته بود . چراکه نه تنها بارها به ایران و دیگر کشورهای عربی دعوت شد و قدر دید و بر صدر نشست که در سال ۲۰۰۲ نیز جایزه حقوق بشر القذافی را نیز دریافت نمود .
تصور کنید که حضرت ابراهیم ، تمام بندبازی رجاء را نادیده گرفته و ضمن ستایش "شخصیت بزرگ" وی ، بی مناسبت به تبلیغ کتاب "تاریخ یک ارتداد" وی می پردازد . آن هم با نام مترجم و ناشر!!
در پاراگراف بعدی نیز به اعتراض مسیحیان به اکران فیلم آخرین وسوسیه مسیح اشاره می شود و گرچه خود نیز معترفند که کسی کشته نشد اما فیلم را هالیوودی می نامند . البته هیچ هم لازم نیست که ایشان به نیکوس کازانتزاکیس توجهی داشته باشند که عمر خود را صرف آزادی یونان نمود و حتی برداشت آزاد از زندگی مسیح را وسیله نمایش آزادی از قید و بند اندیشه های پوسیده یهودیان زمان عیسی ، قرار داد .
در فرازی دیگر ، ایشان ضمن تحسین "جاذبه درونی اسلام و رشد خودجوش آن" بدون ارائه هیچ آماری به این نتیجه می رسند که اسلام در حال گسترش است و باز بدون اتکا به سندی مدعی هستند که "برخی پژوهشگران براین باورند که اسلام بار دیگر نقش خلاقی را در جامعه بشری ایفا می کند". اما آنچه امروز به عنوان گسترش اسلام دیده می شود ، رشد قارچ گونه اندیشه های مرتجع با تاکتیک تروریسم است که در پی ایجاد جامعه ای هستند که قرنها از زوال آن می گذرد .همچنین خلاف نظر ایشان ، نیوکان ها نه تنها ترسی از رشد چنین اسلامی ندارند که بنا به شواهد متعدد ، خود به تقویت مالی و تسلیحاتی چنین گرایشاتی برخاسته اند .
باتوجه به رفت و آمد دائم ایشان به آمریکا ، تنها می توان عینک مذهبی را دلیل این عبارت ایشان دانست که "اسلام هراسی واکنشی به رشد خودجوش اسلام است" . واقعا جای سوال جدی دارد که ایشان چطور از منافع اقتصادی اسلام هراسی برای نظام سرمایه داری غافلند؟
رساندن مقاله به هدف مورد نظر ایشان چنان استدلال شان را مخدوش کرده است که حتی اعمال داعش ، القاعده و بوکوحرام را ناشی از "ساده اندیشی و احساساتی بودن جوانان مسلمان" می دانند و توصیه می کنند که "عوامل تحریک کننده وابسته به محافل خاص در غرب" بررسی دقیق شود . در نهایت خواننده سردرگم می ماند که رشد خودجوش اسلام را باور کند یا عوامل محرک را؟
در نهایت پیشنهاد ایشان وضع قوانین محدود کننده آزادی بیان به بهانه به تعبیر ایشان "توهین به باورهای دینی" است اما بازهم فراموش می کنند که جوانان "ساده اندیش و احساساتی " مسلمان منتظر سیستم قضایی کشورها و پیگیری قانونی نمی مانند و ترجیح می دهند مانند محمد و عمر با شمشیر مشکل خود را حل کنند . واقعیت موجود این است که به باور مسلمانان ، مذهب خود تکلیف کافرانی را که به باور دینی ایشان توهین کرده اند ، روشن نموده و به تاسی از پیامبرشان حکم مرگ می دهند و نیازی به محکمه و اثبات جرم نیست . فقط کافیست به اظهارات شیخ جعفر شجوعی اکتفا نمود که ذیل مقاله ایشان چاپ شده : "به فرانسوی ها باید گفت : زدی ضربتی ضربتی نوش کن!" . به عبارت دیگر برای این عضو جامعه روحانیت مبارز کاملا واضح و بدیهی است که مسلمانان حق دارند در مقابل آنچه توهین به خود می دانند ، به کشتار متوسل شوند .
در میان موضع دیپلماتیک کشورهای مسلمان در محکومیت این واقعه تروریستی ، تنها هدف حفظ منافع را در ارتباط با سرمایه داری جهانی و بیرون رفتن از آماج خشم مردم جهان دنبال می کند وگرنه کیست که نداند همین کشورها پشتیبانی لجستیک ، تامین نیرو و اندیشه گروه های تروریستی را برعهده دارند.
۱- www.radiozamaneh.com و www.akhbar-rooz.com