حزب کمونیست ایران (م.ل.م) - به مناسبت سی و سومین سالگرد قیام آمل



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ بهمن ۱٣۹٣ -  ۲۵ ژانويه ۲۰۱۵


تابستان سال ۶۰، سال تعیین تکلیف و تصفیه حساب کمونیست های انقلابی، توده های کارگر و زحمتکش، زنان و روشنفکران انقلابی با ضد انقلاب دینی جمهوری اسلامی بود. امید و اضطراب همه جا در شهر و روستا حاکم بود و صدای گلوله می آمد و بوی باروت به مشام می رسید. نسلی آرمان خواه ، آگاه و از جان گذشته جهان دیگری را طلب می کرد. با این روحیه بود که قیام گران سربدار در شب پنجم بهمن سال ۶۰ شهر آمل را به تصرف خود در آوردند و به پاکسازی نیروهای سرکوب گر ارتجاع و حمله به مراکز رژیم پرداختند.
هدف قیام آمل، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی بود. این قیام اگر چه شکست خورد، اما ضرورت سرنگون کردن جمهوری اسلامی و استقرار یک جامعه نوین هر روز قوی تر و حادتر شد. تبعات ناشی از شکست و تثبیت جمهوری اسلامی فقط محدود به سرنوشت چند نسل از مردم ایران نشد بلکه دروازه های خاورمیانه را به روی گسترش طاعونوار جریان بنیادگرایی اسلامی باز کرد. عرصه ی سیاسی خاورمیانه به طور روزافزونی با تضاد ارتجاعی میان نیروهای بنیادگرای اسلامی از یک سو و طبقات حاکمه ی سنتی این خطه و اربابان امپریالیست آنان از سوی دیگر، رقم خورد. اتحاد سرمایه و دین ، خاورمیانه را جهنم هولناک مردم این منطقه کرد. این وضعیت، در کنار سایر تبه کاریهای نظام سرمایهداری در ایران و خاورمیانه و سراسر جهان، عریان تر از همیشه نشان می دهد که تنها راه برون رفت از این دالان تاریک و دهشتناک یک انقلاب کمونیستی است که به اضطرار طلب می شود.
اما این ضرورت و اضطرار به خودی خود تبدیل به آگاهی توده های مردم نمی شود. در مقابل این وضعیت، به کرات شعله های شورش و مقاومت توده ای زبانه کشیده است اما هربار خواست و انرژی تولید شده در میان میلیون ها نفر، مورد سوء استفاده ی جنگ سالاران دینی و امپریالیست ها واقع شده است. این دور باطل تکرار خواهد شد تا اینکه راه انقلاب کمونیستی در مقابل مردم کشورهای مختلف باز شود و آنگاه که در یک کشور گشایشی حاصل شود بی تردید تاثیرات موج واری بر سراسر منطقه خواهد داشت.
امروز خاورمیانه و شمال آفریقا نه فقط از زمین و هوا توسط ارتش های امپریالیستی شخم می خورد و پیکرش خونین می¬شود بلکه افزون بر آن تبدیل به جولانگاه لشگرهای ریز و درشت جنایتکاران و آدمکشان اسلامی شده است. اینان رنج و تباهی و آوارگی مردم این منطقه را دستمایه ی جنگ های تروریستی خود کرده اند. در چنین اوضاعی بیش از همیشه لازم است تفاوت میان جنگ های ارتجاعی و جنگ های انقلابی که قیام مسلحانه سربداران نمادی از آن بود تبدیل به آگاهی توده ها و به خصوص جوانانی شود که می خواهند علیه وضع موجود شورش کنند. شکاف میان این دو نوع جنگ دره ای پرنشدنی است. میان اهداف سیاسی، فلسفه ی راهنما، استراتژی نظامی و روش های جنگ انقلابی با کلیه ی جنگ های ارتجاعی، از جمله استراتژی های تروریستی رایج در خاورمیانه و شمال آفریقا تفاوتی بنیادین هست. هدف سیاسی استراتژی های تروریستیِ اسلام گرایان، فتح جایگاه ستم و استثمار از قدرت های حاکم است و روش آن ها استفاده از روش های ترس و ارعاب توده ای و به راه انداختن جنگ های قومی و فرقه ای است. هدف جنگ انقلابی، نابود کردن نظام طبقاتی موجود و استقرار جامعه ای است عاری از بهره کشی فرد از فرد که در آن توده های مردم حاکم بر سرنوشت خویش اند و هیچ اقلیت انگلی با استفاده از انحصار بر زور و قوه ی قهریه نمی تواند اراده خود را بر اکثریت تحمیل کند. اتحاد انترناسیونالیستی توده های مردم قطب راهنمای جنگ انقلابی است و مقوله هایی همچون وطن پرستی، دین و قوم در آن نقشی ندارد. اهداف سیاسی و اجتماعی و انترناسیونالیسم جنگ انقلابی، آماج نظامی و روش های جنگیدن آن را تعیین می کند. آماج آن نه توده های مردم بلکه قوای نظامی دولتی است که باید سرنگون شود. روش اساسیِ پیشبرد این جنگ، درگیر شدن موج وار، داوطلبانه و آگاهانه ی کارگران، دهقانان، زنان، روشنفکران و خلق های ملل تحت ستم است که اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعیِ این جنگ را آگاهانه و داوطلبانه می پذیرند، به آن می پیوندند ، برایش نان و اطلاعات، دستان توانا و ابتکارات شگفت انگیز و امکان خودکفایی و استقلال رای را فراهم می کنند.
مرکز و قلب تدارک برای پیاده کردن استراتژی جنگ انقلابی در همین جاست. یعنی انقلابی کردن شمار قابل توجهی از ستمدیده ترین ستمدیدگان جامعه. توده های مردم نه تنها برای سرنگون کردن نظام ستم و استثمار تعیین کننده هستند بلکه در جریان مبارزه سیاسی علیه رژیم و هنگام آغاز جنگ انقلابی در جریان پیشبرد این جنگ تبدیل به ستون فقرات یک نظام اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی متفاوت شده و به همه ی مردم جهان، نوید و فراخوان جهان نوین کمونیستی را خواهند داد.
در سالگرد قیام سربداران یک بار دیگر این حکم مارکس را به یاد آوریم که: «سلاح نقد را نمی توان بر جای نقد مسلحانه نشاند زیرا نیروی مادی باید توسط نیروی مادی سرنگون شود؛ اما تئوری نیز آنگاه که توسط توده ها درک شود تبدیل به نیروی مادی می شود.» جنگ انقلابی زمانی که به راه افتد، به موازات گسترش خود روابط میان توده های مردم را نیز دستخوش دگرگونی خواهد کرد، آگاهی علمی به جای باورهای خرافه رایج خواهد شد، زن ستیزی نقد شده و زنان قوه محرکه ی تعیین کننده جنگ انقلابی خواهند بود، حس برتری ملی جای خود را به اتحاد انترناسیونالیستی و فرهنگ «انتقام» جای خود را به افق بلند مبارزه برای رهایی بشریت خواهد داد. این جنگ ماشین بذرپاش روابط نوین، اخلاقیات و ارزش های نوین میان مردم خواهد بود و با ویران کردن جهان کهنه، راه تولد جهان دیگر و بی نظیری را باز خواهد کرد که ارزش زیستن دارد.
گرامی باید یاد و خاطره ی رفقایی که در زندگی مظهر جامعه نوین و در مرگ بذر آن بودند.

حزب کمونیست ایران (م.ل.م)
۵ بهمن ۱٣۹٣