آیا ذهن ایرانیان اشغال شده است؟


نوری حمزه


• گمان دارم که از ورزش به عنوان میدانی برای توسعه روابط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کشورها و تحکیم دوستی ها یاد می کنند. در هنگامه مرگ یک شخص نیز هر چند اختلافات سیاسی و غیرسیاسی بین کشورها شدت داشته باشد اما در هیچ فرهنگی مسبوق به سابقه نبوده که در رسانه های ملی و همایش های دانشگاهی به شخص فوت شده و به مردم منتسب به یک زبان و یک قوم اهانت شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۵ بهمن ۱٣۹٣ -  ۲۵ ژانويه ۲۰۱۵


در یک سفر درون شهری با اتوبوس از منطقه ای در استکهلم راهی مرکز شهر بودم. در یکی از ایستگاههای بین راه که اتوبوس توقف کرد ، یک خانم حدودا پنجاه و پنج ساله در میان مسافران بود که پس از ورود به اتوبوس ، آمد و روی صندلی کنار من نشست. اندکی بعد موبایلم زنگ خورد ، یکی از دوستان کرد بود. کمتر از یک دقیقه به فارسی با او صحبت کردم . اندکی بعد، خودم به یک همشهری عرب زنگ زدم. کمی به زبان عربی صحبت کردیم و خیلی زود مکالمه را تمام کردم.
خانم بغل دستی، رو به من کرد و گفت شما فارسی خوب بلدین .. بعدشم عربی صحبت کردین... و ادامه داد؛ کجایی هستین شما.. ببخشین البته!
به ایشان گفتم که عرب هستم... و می خواستم ادامه دهم تا خودم را بیشتر معرفی کنم. دیدم که خانم خودش را جمع و جور کرد... کمی بیشتر از قبل از من فاصله گرفت... در سکوت عمیقی فرو رفت. در میانه راه از اتوبوس پیاده شد و راهش را گرفت و رفت.
من از این حالت ایشان البته تعجب نکردم چرا که ایشان یک ایرانی است و گمانم همواره بر این است که به طبیعت حال در ته دل بخشی از ایرانی ها کینه ای از عرب وجود دارد. کینه ای که منشأ آن سیاست، تسابق و هماوردی های منطقه ای بین ایران و دیگر کشورهای عرب، جنگ های تاریخی، ادبیات نفرت پراکن طیفی از نویسندگان پارسی زبان، اشعار شاهنامه و حتی هماوردی های ورزشی است.
با تمام مسائل یاد شده و اذعان به تک تک موارد آن، بر این باورم که تنور داغ کینه را نه همه فارس ها بلکه بخشی از آنان که دارای دیدگاههایی همراه با واپسگرایی، توهمات سیاسی و با رویکرد هژمونی ملت فارس بر سایر ملت های درون ایران و هژمونی ایران بر خاورمیانه را در تاقچه تفکرات خود دارند.
به نظر می رسد طیفی که چنین تفکراتی را در ذهن خود حمل می کند همواره متاثر از یک نیروی پنهان است. نیرویی که بسیار فراتر از مفهومی به نام هژمونی فارس بر ایران عمل می کند. نگارنده بدون توجه به تئوری توطئه یا توهم، مدتی است که این موضوع ذهنم را به خود مشغول ساخته است.
سئوالات اصلی در این جا این هستند که؛ چه کس یا چه کسانی سعی دارند با تقویت مرکزگرایی با محوریت فارس ها در ایران، آنها را در تقابل با پیرموان تعریف کند؟
چه کس یا کسانی و به چه منظوری همواره سعی دارند ایران را در تقابل با جهان پیرامون و به ویژه در تقابل با خاورمیانه عربی تعریف کنند؟
سئوالات یاد شده به گونه ای ذهنم را مشغول ساخته، این در حالی است که در میان مردم فارس زبان با کسانی در داخل و خارج از ایران برخورد کرده ام که صریح و شفاف به حقوق حقه ملت های غیرفارس در ایران اذعان دارند و در راه تحقق آنها حتی مبارزه می کنند. برخی بسیار جلوتر رفته و به حق تعیین سرنوشت ملی ملت های غیر فارس نیز احترام می گذارند و تا استقلال تام آن ملت ها با آنان همراه هستند.
چنین نیز در موضوع سیاست خارجی در سال های گذشته با چندین دیپلمات ایرانی در تهران گفتگو داشته ام که بسیار علاقه مند به روابط دوستانه با جهان عرب هستند اما به قول معروف درگوشی و با ترس و لرز نظرهای خود را ابراز می کنند!
در مقابل این نیروها نیز یک نیروی بسیار عقب مانده وجود دارد که همواره بر طبل تمرکز با محوریت ملت فارس می کوبد. مردم را تهدید می کند. فارس را در تقابل با کرد، ترک، بلوچ، لر، ترکمن، عرب و دیگران تعریف می کند. همین نیرو نیز در سیاست خارجی، ایران را در تقابل با جهان عرب تعریف و اندیشه خود را بر دیگر مردم ایران تحمیل کرده است.
نیروی یاد شده چنان بر گرده افکار عمومی در ایران سوار شده که مصالح فردی، گروهی، قومی و ملی را با خطرات بزرگی مواجه ساخته است. نیروی یاد شده با هدایت سیاست گذاری های امنیتی، سیاست خارجی، سیاست داخلی، بودجه ریزی و... همواره سعی دارد افکار عمومی را چنان سوق دهد که تنور دشمنی فارس با عرب در سیاست خارجی و دشمنی فارس با کرد، ترک، لر، ترکمن، بلوچ و عرب در سیاست داخلی را همیشه داغ نگه دارد.
می توان ردپای آن نیرو را در رسانه های جمعی فارسی زبان به سهولت دید و احساس کرد. به نظر می رسد که یادآوری چند مثال در این زمینه به روشنی موضوع بیشتر کمک می کند.
- زمانی که محمدی ری شهری از وزارت اطلاعات رژیم حاکم بیرون رفت و به ریاست کاروان حجاج ایران منصوب شد، در اولین سفر او به مکه رسانه های رسمی و از جمله رادیو وتلویزیون رژیم به منظور نفرت پراکنی بر علیه عرب ها در برهه حج اعلام کردند که نیروهای امنیتی فرودگاه جده در پادشاهی سعودی ری شهری را عریان کرده و به بازرسی بدنی او پرداخته اند! حال آنکه چنین موضوعی عاری از صحت بوده و سالها بعد آنهم یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام موضوع را به گونه ای تکذیب کرد. تکذیبیه ایشان اما به هیچ وجه از رسانه های رسمی رژیم منتشر نشد.
- در اولین روزهای بازگشت علی اکبر صالحی از ماموریت سابق ایشان در وین به عنوان سفیر ایران در آژانس بین المللی انرژی اتمی، در حاشیه یک همایش درباره سیاست خارجی در تهران با او یک گفتگوی کوتاه داشتم. با ایشان به عربی صحبت کردم. صالحی اصالتا فارس خراسانی، متولد عراق و دانش آموخته دانشگاه آمریکایی بیروت است. از او پرسیدم که موضوع حمله رسانه های ایرانی به البرادعی چیست؟ موضع شخص البرادعی به عنوان مدیر آژانس انرژی اتمی در قبال پرونده ایران در آژانس چه هست؟ آیا البرادعی آنگونه که رسانه های ایرانی می گویند بر ضد ایران عمل کرده است؟
در این میان آقای صالحی که چشمانش را درشت می کرد و به من خیره شده بود از من پرسید؛ شما که هستید و کجایی هستید؟ خودم را به عنوان یک خبرنگار و دانشجوی عرب از اهالی شوش به ایشان معرفی کردم. با خنده و شوخی صحبت را با ایشان ادامه دام و تاکید کردم که قصد ندارم صحبت با ایشان را در جایی منتشر کنم. پیش از آنکه حرفی بزند به ایشان گفتم که من هم مثل شما می دانم که حمله رسانه های ایرانی به البرادعی فقط به دلیل تابعیت عربی البرادعی است و دلیل دیگری وجود ندارد. ایشان با زبان بی زبانی صحبت های من را تایید کرد. او اندکی تامل کرد و گفت که اینها واقعا نمی دانند. هر کاری هم بکنیم که این همه به دیگران حمله رسانه ای نکنند هیچ فایده ندارد. من تا همین چند روز پیش سفیر ایران در آژانس بودم. اگر آقای البرادعی کمک نمی کرد اوضاع ما بسیار بدتر می شد. البرادعی مهمترین دوست ما در آژانس هستند. ایشان البته پیش از خداحافظی به من توصیه کرد که زبان مادری خود را حفظ کنم.(آقای صالحی بعدها در دوره احمدی نژاد وزیر خارجه شد و اکنون ریاست سازمان انرژی اتمی را به عهده دارند)
- در پی موفقیت یک تاجر عرب اهل محمره (خرمشهر) در زمینه کار در حمل و نقل هوایی، خرید چند هواپیمای مسافری و راه اندازی یک شرکت هواپیمایی در تهران، وزرات اطلاعات رژیم این شخص را بازداشت و از طریق دادسرای مفاسد اقتصادی اطلاعیه ای منتشر کردند که این تاجر با شیخ حمد بن خلیفه امیر قطر یک شرکت غیر واقعی تاسیس کرده و اقدام به دریافت سهمیه بنزین هواپیما از فرودگاههای ایران و فروش آزاد آن می کنند!
اتهامی خنده دار که اگر فقط به تاجر اهل محمره آن را نسبت می دادند شاید قابل باور باشد اما متهم ساختن شاه کشوری که از بزرگترین صادر کنندگان گاز جهان، کشوری که برای سال ها دارای بزرگترین ارزش و درآمد ناخالص ملی در سطح جهان است و کشوری که دارای بزرگترین شبکه خبری جهانی همچون الجزیره است، بسیار تهوع آور می نماید.
- اکنون نیز در ادامه حمله های رسانه های فارسی زبان به عرب ها، چندی پیش روزنامه خبر ورزشی یک کارتون به همراه یک تیتر توهین آمیز بر علیه مردم عرب منتشر ساخت. نشان دادن یک شخص با لباس عربی زیر کفشی که بر ساق پوشنده آن نام ایران حک شده و عبارت "لهش کن" گویای درونمایه اندیشه آن بخش از جامعه ایران است که به وسیله نیرویی هدایت می شود که به نظر می رسد همان نیرو ذهن ایرانی را اشغال کرده است.
- اندکی بعد از این حادثه و با انتشار خبر فوت پادشاه سعودی، خبرگزاری فارس با ذوق و شوق خبر مرگ عبدالله بن عبدالعزیز پادشاه سعودی را چنین منتشر کرد؛ ... بلاخره درگذشت.
- روزنامه وطن امروز نیز خبر فوت پادشاه سعودی را در صفحه اول خود و با چاپ یک عکس از ایشان، یک رو تیتر بلند و غیرحرفه ای و با یک تیتر پوپولیستی منتشر ساخت.
وطن امروز در روتیتر خود آورده است؛
درپی وخامت حال پادشاه سعودی، ملت های منطقه، کشورهای صادرکننده نفت وشاهزادگان تشنه قدرت پایان زندگی عبدالله بن عبدالعزیز را به انتظار نشسته اند.
تیتر وطن امروز چنین بود؛
خبر مرگش!

-در روزهای گذشته نیز برخی نهادهای دولتی و دانشگاهی نیز پس از اعلام فوت پادشاه سعودی با برگزاری همایش هایی مرگ این شخصیت سیاسی را از نشانه های ظهور امام زمان اعلام کرده اند!
اینها فقط چند نمونه از عملکرد رسانه ها، دانشگاهها و برخی ارگان های رسمی ایران درباره یک حادثه بسیار عادی فوت یک مقام سیاسی در کشوری دیگر و یک حادثه ورزشی تحت عنوان جام ملت های آسیا و رویارویی تیم ملی فوتبال ایران با چند تیم از کشورهای عربی بود.
نمونه های داخلی آپارتاید علیه ملت های غیر فارس قابل شمارش نیستند و مردم غیر فارس به صورت روزمره با چنین مسائلی درگیر هستند.
گمان دارم که از ورزش به عنوان میدانی برای توسعه روابط فرهنگی، سیاسی، اجتماعی کشورها و تحکیم دوستی ها یاد می کنند. در هنگامه مرگ یک شخص نیز هر چند اختلافات سیاسی و غیرسیاسی بین کشورها شدت داشته باشد اما در هیچ فرهنگی مسبوق به سابقه نبوده که در رسانه های ملی و همایش های دانشگاهی به شخص فوت شده و به مردم منتسب به یک زبان و یک قوم اهانت شود.
در این میان اما در صورت اذعان به وجود تاثیر گذار یک نیروی پنهان در هدایت افکار عمومی ایرانی به سوی عرب ستیزی و نژادگرایی سئوال اساسی در آخر شاید این باشد که آیا ذهن ایرانیان به کلی اشغال شده است؟
در زیر می توانید نمونه کارهای روزنامه خبر ورزشی، خبرگزاری فارس و روزنامه وطن امروز را ببینید.