قربانی، روی پنهان آزادی و مسئولیت پذیری


حمید آقایی


• اما آنچه بیش از هر چیز مورد توجه این بحث ها و مناظرات بوده، نه خود مقوله آزادی بلکه مسئولیت های ناشی از از آن و پیامد و اثرات نشر آزادانه عقاید در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، بویژه در جوامع چند فرهنگی می باشد. به این معنی که آزادی بیان و نشرعقاید نامحدود نیستند و نباید موجب توهین و رنجش دیگران گردند. و همچنین، به این مفهوم که آزادی را باید با دستگاه سنجشی دیگری که مستقل از آن است، مورد ارزیابی قرار داد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۶ بهمن ۱٣۹٣ -  ۲۶ ژانويه ۲۰۱۵


انسانها آزادی و آزادی بیان را مطالبه می کنند برای جبران "آزادی فکر"، که بندرت مورد استفاده قرار می دهند.
کی یر کگارد


پس از گذشت چند هفته از حمله تروریستی به دفتر مجله شارلی ابدو، بحث و مناظره پیرامون این واقعه همچنان ادامه دارد. تداوم، جدیت مناظرات و تقابل افکار در رابطه با موضوعاتی مانند آزادی، آزادی بیان، احترام به عقاید دیگران و مسئولیت های اجتماعی بحدی است که گویی باید متاسفانه این حوادث ناگوار و وحشتناک اتفاق بیفتند تا آدمیان را از خواب خرگوشی بیدار کنند، تا انسان را وادارند با مسئولیت بیشتری به پیامد انتخابهایی که حق طبیعی خود می دانسته بنگرد، تا وادار شود از دنیای خود ساخته خویش پا به بیرون گذارد؛ و برای چندین و چندمین بار بخود آید که آزادی کالا و محصولی مفت به چنگ آمده نیست، بلکه سرمایه ایست پر ارزش و مسئولیت آور؛ و نیز به او یادآوری شود که آزادی فقط در آزادی بیان خلاصه نمیشود، روح و جان آن همانا آزادی فکر و اندیشه است و هدف آن قبل از هر چیز آزاد کردن خود انسان می باشد، که بسیار مسئولیت آور است.

اما آنچه بیش از هر چیز مورد توجه این بحث ها و مناظرات بوده، نه خود مقوله آزادی بلکه مسئولیت های ناشی از از آن و پیامد و اثرات نشر آزادانه عقاید در عرصه های اجتماعی و فرهنگی، بویژه در جوامع چند فرهنگی می باشد. به این معنی که آزادی بیان و نشرعقاید نامحدود نیستند و نباید موجب توهین و رنجش دیگران گردند. و همچنین، به این مفهوم که آزادی را باید با دستگاه سنجشی دیگری که مستقل از آن است، مورد ارزیابی قرار داد و حد و حدود آنرا تعیین نمود. دستگاه ارزشی که مقولاتی مانند مسئولیت و احترام به عقاید دیگران را در مرکز توجه خود قرار میدهد.

همانطور که در بسیاری از مناظرات دیده شده است مسیر چنین بحث هایی عملا به رو دررویی دو سیستم فکری و بعضا ایدئولوژیکی منتهی می گردد. از یک سو عقیده ای که آزادی را گرانبها ترین گوهر می پندارد و آنرا معیار سنجش همه هنجارها و ارزشهای دیگر می شمارد؛ و از سوی دیگر، عقیده ای که بر مسئولیت و تعهد انسان، احترام به عقاید دیگران و بطور کلی وظائف و اهدافی که انسانها به اعتبار دین و فرهنگ خود برای زندگی خویش تنظیم نموده اند تاکید دارد؛ و معتقد است که آزادی پدیده ای خود ساخته انسان است، در حالیکه، تعهد و مسئولیت را در نهایت پدیده ای خدا ساخته و الزام آور از سوی نیروی خارج از وجود انسان می پندارد. مناظرات و بحثهایی که یاد آور جنگ و تنش دائمی بین انسان و خدا در طول تاریخ بشر هستند.

ژان پل سارتر یکی از برجسته ترین فیلسوفان قرن بیستم و مهمترین نظریه پرداز فلسفه اگزیستانسیالیسم است که به دو مقوله "آزادی" و "مسئولیت" توجه ای ویژه دارد، و آنها را در مرکز فلسفه اصالت وجود قرار می دهد. در نزد سارتر، در حقیقت، دو مقوله "آزادی" و "مسئولیت" دو وجه فلسفه اصالت وجود او را به نمایش می گذارند.

وی معقد است که وجود و حیات انسان یک فرایند دینامیک است که در آن فردِ انسان خود را بواسطه انتخابها و اعمالش تعریف می کند و می سازد؛ زیرا به او در هنگام تولد هیچ ذات، جوهر و معنایی از پیش تعیین شده القا نشده است. به سخن دیگر وی اعلام می دارد که وجود انسان (بعنوان یک پدیده پویا) بر ذات (و معنای) او تقدم دارد، ذات و معنایی که در پروسه انتخابهای او شکل می گیرند.

سارتر با این اعتقاد که وجود "خدا" برابر و این همانِ "معنای زندگی" است، که انسان در جستجوهای خود به آن دست یافته است، می گوید بهتر و چاره سازتر است اگر ما بنا را بر پوچی حیات و زندگی بگذاریم و خود در پی معنا بخشیدن به آن برآییم. سرنوشت محتوم ما همانا آزادی و مسئولیت فردی در معنا بخشیدن به زندگی است؛ و در این رابطه هیچ وسیله ای و یا راهنمایی به ما ارزانی نگردیده است، و بنابراین کاملا آزادیم که چگونه خود را بسازیم و خود را تعریف نماییم.

از این منظر است که بار سنگین مسئولیت ناشی از آزادی بر دوش انسان قرار می گیرد. به قول سارتر ما "محکوم به آزادی" هستیم. محکومیتی که با وجود ما پیوند ارگانیک دارد و در حقیقت عین وجود ما شده است. محکومیت به انتخاب، که در نهایت من و فقط من مسئول آن هستم، محکومیت و مسئولیتی که بسیار سخت و درد آور می باشد. زیرا در این راه باید همواره با همنوعان و هموندان خود، که آنان نیز محکوم چنین سرنوشتی هستند و می خواهند آزادانه معانی و چشم اندازهای دیگری برای خود تعریف نمایند کنش و واکنش داشته باشد. از نظر سارتر دشوار بودن این سرنوشت در این واقعیت است که هر فردی سعی می کند در مسیر زندگی خویش و در راستای دست یابی به اهداف خود دیگران را وسیله قرار دهد و او را تبدیل به شیئ مورد نظر خود نماید.

اما این دشوار بودن از نظر سارتر به این معنی نیست که ما خود را شیئی بی مسئولیت و در بند جبر حاکم بر جهان هستی (entirely deterministic) بپنداریم، و بنابراین این واقعیت انکار ناپذیر را نادیده بگیریم که ما آزاد هستیم تا جورِ دیگری باشیم. سخت بودن این راه به این معنی نیست که این حقیقت را در نیز نظر نگیریم که آزادی و مسئولیتِ ناشی از آن بدون استفاده از پدیده های محیط پیرامون، حتی همنوعان خود، امکان پذیر نیست؛ و همچنین به این معنی نمی باشد که چشمان خود را در برابر این حقیقت ببندیم که آزادی یک نفر می تواند آزادی یک نفر دیگر را محدود نماید.

در چهارچوب این تفکر، در حقیقت محدوده آزادی را فقط خود آزادی می تواند تعیین کند و برای آن حد و مرز مشخص نماید. دامنه های آزادی یک فرد برای ابراز عقیده و بیان را باید آزادی دیگران تعیین کنند. پارادوکسی که بقول سارتر زندگی انسانها را می تواند بسیار دشوار و حتی تبدیل به جهنم کند. جهنمی که زمانی که از بیرون به آن نگاه می کنی انسان را دچار شرم از وجود آزاد اما اجتناب ناپذیر خود می نماید.

جهانی پر از احساس شرم که انسان امروز در آن بسر می برد، سه بازیگر اصلی دارد، البته بازیگرانی که رل اصلی خود را بعنوان یک انسان آزاد و مسئول فراموش کرده اند و یا نتوانسته اند در نقشی که از اصالت وجودشان برمی خیزد ظاهر شوند. این سه نقش غیرواقعی و پنهان کننده‍ی ذات و ارزشهای واقعی انسان در حقیقت رلهایی هستند که ما معمولا در زندگی فردی و اجتماعی خود بازی می کنیم، گاه در رل آزار دهنده ظاهر می شویم، زمانی نقش قربانی و در موقعیتی دیگر نجات دهنده دیگران می گردیم، و تصور می کنیم و یا حتی باور داریم که سرنوشت نوشته و یا نانوشته این نقش ها را در اختیار ما گذاشته است؛ و ما چاره ای جز اجرای آنها نداریم.

اما همانطور که وجه دیگر، اما بسیار روشن "آزادی"، مسئولیت تحقق آن است، وجه تاریک پنهان کننده آزادی و مسئولیت همین رل های نقشهایی هستند که فوقا به اشاره شد، بویژه نقش و موقیعت قربانی که ممکن است انسان را گرفتار چنبره و دور باطل در درون این مثلث شرم نماید؛ گاه تلاش کند برای نجات از شرایط خود در نقش آزار دهنده ظاهر شود ویا برای فرار از موقعیت یک قربانی بسوی گوشه دیگر که ناجی ایستاده است پناه ببرد. دور باطلی که بسیاری از ما گرفتار آن هستیم و حاضر نیستیم مسئولیت مستقیم انتخابها و رفتارهای خود را بپذیریم، یا تاریخ مقصر است، یا ما محصول شرایط فرهنگی و طبقاتی جامعه امان و یا دست پرورده تربیت خانوادگی مان می باشیم، و بدتر از همه مجری فرامین قدرت برتر و مطلق می باشیم؛ که همه وهمه چیزی نیست جز فرار از مسئولیت و بهانه تراشی. به این معنی که اگر قرار باشد فرد قربانی آگاهانه و ناآگاهانه همواره در این نقش بماند و دیگران را محکوم کند که همیشه مورد تبعیض، بهره کشی و سوء استفاده قرار داشته، و از موقعیت خود بهانه ای برای بی عملی و در انتظار یک ناجی نشستن بتراشد، باید گفت خودش در درجه اول مقصر و مسئول تدوام این شرایط است.

ما ردپای چنین نگرش و بعبارت بهتر بهانه تراشی را در مباحث اخیر پیرامون واقعه حمله تروریستی به دفتر نشریه شارلی ابدو نیز مشاهده می کنیم. برخی معتقدند که فرزندان نسل دوم و سوم مهاجرین مسلمان به کشورهای اروپایی قربانی تبعیض نژادی و فرهنگی و فقر اقتصادی بوده اند و بدلیل بی توجهی سیستماتیک و بعضا عامدانه دولت های اروپایی به آنها بتدریج از عرصه های اجتماعی به حاشیه پرتاب گردیده و طعمه های مناسبی برای سازمانهای تروریستی شده اند .

تاسف آور اما این واقعیت است که مطابق گزارشاتی که از مباحث و مناظراتی که پیرامون این حادثه در مدارسی که عمدتا از دانش آموزان مسلمان و یا اقلیت های دیگر تشکیل شده اند، صورت گرفته است، ظاهرا خود دانش آموزان نیز خود را قربانی نظام و سیستم حاکم بر کشورهای غربی می دانند، که برای مثال، آنرا می توان در عکس العملهای اولیه و احساسی این دانش آموزان در انکار کامل این واقعه و توطئه خواندن آن برای (به نظر آنان) خراب کردن نام اسلام و مسلمانان توسط دشمنان آنها مشاهده کرد.

البته این عکس العمل انکار آمیز اولین و یا آخرین نمونه از تلاش آگاهانه و یا نا آگاهانه در ایفای نقش قربانی نیست. در تاریخ بشر نمونه های فراوانی از این دست می توان یافت که همواره سعی شده است انگشت تقصیر بسوی عوامل خارجی و دشمنان نشانه رود. همین سنت پایدار سوگواری کشته های کربلا در میان شیعیان، بعنوان مظلومان و قربانیان تاریخ تشیع یکی از نمونه های فرهنگ و عادات قربانی و مظلوم پروری است که برای تقاص خون "شهدای کربلا" یا باید در انتظار ظهور ناجی بزرگ خود در کنج این مثلث شرم بنشیند و یا بسوی گوشه دیگر این سه گوش تهاجم آورد و مخالفین کیش خود، بویژه اهل سنت را آزار دهد.

و چه بسا شاید، قربانی و ناجی در داستان شیعه از سنت و فرهنگ قربانی شدن، یا قربانی بودن و یا در رل ناجی و قهرمان ظاهر شدن که در فرهنگ ما ایرانیان فراوان دیده می شود بعاریت گرفته شده است. مگر نه اینکه سیاوش و سهراب سمبلهای مظلومیت و قربانی شدن و رستم دستان سمبل ناجی و قهرمان بزرگ ایرانیان هستند، و مگر نه این است که ما ایرانیان هنوز که هنوز است خود، تاریخ و شکوه فروریخته ایران زمین را قربانی حملات اعراب، مغولها و استعمارگران می دانیم.

اما واقعیت این است که ما آدمیان قبل هر چیز و تنها، همانطور که ژان پل سارتر می گوید، محکوم به آزادی و مسئولیت برخاسته از یک زندگی آزاد هستیم. دیگر رلهای از قربانی تا ناجی کاذب و گول زننده اند و پوشش و بهانه ای برای فرار از مسئولیت می باشند، فرار از این حقیقت است که بشر در زندگی روز مره اش همواره در حال انتخاب است و خود را در درجه نخست با انتخابهای خویش می سازد. حال اگر این بشر در بند مثلث شرم بماند، گاه در نقش قربانی، زمانی بمانند ناجی و در وقت دیگر در رل آزار دهنده ظاهر شود، در درجه اول اصالت وجود، آزادی و مسئولیت نهادینه در این وجود را فروخته است، و خود در درجه اول ورشکسته به تقصیر است.

http://haghaei.blogspot.com