فساد در آسیب شناسی ی فساد روحانی! - علی اصغر حاج سید جوادی

نظرات دیگران
  
    از : شوخ طبع

عنوان : فرهنگ آخوندی
شانس آوردیم این آقای امیر ایرانی آخوند نشده وگرنه از منبر پایین آوردن ایشان کار فیل می بود.
۶۶۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣۹٣       

    از : روده دراز

عنوان : برای مردم شعور قائل باشید
آقای ایرانی گویا شما اجازه گفتگو کم داشته اید وگرنه چه نیازی به این همه زایده بافیست؟
۶۶۵٨۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : رو راست
۱) قبل ازهر چیزبایدبه اسم شریفِ روراستت اشاره ای داشت!وقتی خود،خود را رو راست میدانی،دیگران چکاره اند که بگویند نه تو رو راست نیستی!.۲)آورده ای: «دیگر دوران این کارهای چاپلوسانه گذشته است» جناب دوران شناس! جناب حاج سید جوادی گرام ،آیا مقام حکومتی است؟ آیا از ثروت کلانی بر خوردار است ؟ که من می خواهم با چاپلوسی چیز ی عاید خویش کنم؟ آیا سن سال آن ،در حدی است که اگر حکومت سرنگون شد او هم شانس حکومتگری را بیابد؟ که من هم از این طریق به نوایی برسم! عقل هم چیز خوبی است! در رابطه با آن جناب تنها چیزی که می ماند اینست: ایشان پیری است با تجربیاتی در عالم سیاست و با دیدگاه خاص خود ودور شده از کشور خویش در آخر های دوران زندگیش هنوز نشان از درد مند بودن از درد و گرفتاریهای مردمان سر زمینش است.حال اشخاصی بر خود می بینند که سپاس و تشکری را از او داشته باشند، حال کینه دارانی همانند جنابعالی این را چاپلوسانه می دانند، بدانند!.فقط !آرزوی شفا از مرض کینه داری ،برای آنان طلب می شود! حال این کار این کینه داران با دعا وجادو و جنبل درست می شود بشود! می خواهد با قرص و دوا درست بشود ، بشود! فقط بشود هر طوری که لازم است بشود.۳) آورده ای: «هر خواننده ای بواسطه درک و فهم خود از مقاله آن را ارزش یابی می کند». جناب رو راست گاهی وقتها لازم است آن چیزرا کمی بکاربگیرید! وقتی می گوید "هر خواننده" و "هر" را بکار می بری از نظر منطق من هم جزء همان هر خواننده می شوم که این حق ارزشگذاری را دارم ، از این عکس العمل های کودکانه ء تو و امثال تو می توان فهمید نگرانیها وناراحتی ها شایدبخاطر این باشد؛وجود امثال من نوعی ،بطریقی اراجیف گویهایی که ممکن است طی مقالاتی و یا کامنتهایی که ارائه می دهید، به نقد کشیده شوند !. از این هم بگذریم!.۴)آورده اید :«شما کامنت گذاران حرفه ای برای فرستادن نظرات دیگرانی .......به صفحات بعدی جنین عمل می کنید» جناب کاشف نکات توطئه گرانهء کامنتی!باید: با این ذهن تجسس گرانه و پلیسیت، پی برده باشی ، اگرمقاله نویس گرام وقتی بخواهد نظرات رامتوجه شود،قطعا"! همه رامورد بررسی قرار می دهند !دیگرکدامیک درکدام صفحه قرار میگیرند از اهمیتی برخوردار نخواهد بود!. و هرخواننده ای که جویای نظرات هم باشند،قطعا"! به تمام صفحاتِ کامنت گذاری رجوع می کند و تا آخرین لحظه هم بررسی می کند آیا نظری اضافه شده است یا خیر!.پس اینجا نظر در کدام صفحه قرار دارد هم اهمیت نخواهد داشت، این کشف، هوشمندانه شما و ادعای کودکانه !بجزء اینکه خواهان این می شود، که گفته شود پدرجان !از آن چیز هم باید استفاده کردنه همین طوری ازروی بخار ..... نظر کارشناسانه داد.۵) اورده ای:« البته از سایت اخبار روز هم انتظار می رود که این بازی کودکانه که حاکی فرهنگی نازل هستند میدان ندهد» صحبت از از بازی کودکانه کرده ای جناب راست !یکباردیگر به کامنت خودت توجه کن وآن را یکبار با دقت مطالعه کن ! البته بدور از کینه هایی که ناشیانه نشان داده اید ، خواهید دید که چه عمل کودکانه و سخیفانه ای را انجام داده ای که حتما"شرم داری خودت را درست معرفی کنی تا متوجه شویم که چه نوشتاری ویا چه کامنت هایی داشته اید تا به فرهنگ غیر نازلتان و ادبیات فرهیخته تان پی ببریم و از آن استفاده وبهره های لازم را ببریم،اما باید گفت:چنان کودکانه و سخیفانه عمل کرده ایدکه متوجه نشده ایدکه به گردانندگان گرام سایت اخبار رو ز داری توهین می کنید! وبه آنان می گویی شما توان شناخت مطالب کودکانه و نازل را ندارید ویا اگر دارید روش کار خود را نمی دانید و......۶)آورده اید: «موفقیتِ رفقای اخبار روز را آرزومندم» با یک منطق کودکانه و فرهنگ نازل همانند جنابعالی این آرزوی "موفقیت "شما را می توان یک نوع چاپلوسی تعبیر کرد!.۷) جناب راست؛ با نادانیت باعث شدی مجبور به یک سیاهه نویسی دیگر بشوم!. که شاید در یان سیاهه نویسی کامنت مورد علاقه ات برود پشت، وپشت هم...
۶۶۵۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهمن پارسا

عنوان : سپاس
بی اغراق و از سر صداقت میگویم، ظرف مدت سالهایی که خواننده مو به موی اخبار روز هستم ، وبا همه ی اختلاف نظر هایی که با پاره یی از دیدگاه های دست اندر کاران و نویسندگان دارم، هرگز از احترام خویش بر این نشریه نکاسته ام. و اینک سپاسگزارانه میگویم مقاله حاضر به باور من در راس معدود تحلیل های سیاسی مبتنی بر واقعیت های موجود و بدور از لفاظی است. عزت و شرف دکتر حاج سید جوادی دراز باد. سپاس از اخبار روز.
۶۶۵۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : رو راست

عنوان : کامنت گذاری حرفه ای
آقای امیر ایرانی،
دیگر دوران این کارهای چاپلوسانه گذشته است. هر خواننده ای بواسطه درک و فهم خود از مقاله آن را ارزش یابی می کند و به تعریف و از تعریف و تمجید هایی امثال شما براحتی عبور می کنند. شما همچون کامنت گذاران حرفه ای و برای فرستادن نظرات دیگرانی چون بانو "مهناز" به صفحات بعدی عمل می کنید. وگرنه سیاهه نویسی های اینقدر بالا بلند را چه نیازیست که بشکل کامنت "سریالی" پست کنید؟ البته از سایت اخبار روز هم انتپار می رود که به این بازی های کودکانه که حاکی فرهنگی نازل هستند میدان ندهد.
موفقیت رفقای اخبار روز را آرزومندم
۶۶۵۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : peerooz

عنوان : فرع زیاده بر اصل
شخصی تعریف میکرد که دوستان را به شام دعوت کرده بود. همه به موقع رسیدند جز یکی که دیر وقت و هنگام صرف دسر رسید. پیشنهاد شد که از باقی مانده شام چیزی بیاورند و ایشان فرمود که شام صرف شده و همین دسر کافیست و در یک چشم بهم زدن بساط دسر را پاک فرمود. میزبان شرمنده از سایر میهمانان, به دوست دیر رسیده گفت عزیز, بار دیگر دسرت را جای دیگر و شامت را اینجا بخور. اخبار روز باید به بعضی از میهمانان پیشنهاد کند که کامنتشان را جای دیگر و مقاله شان را به اینجا بیاورند.
۶۶۵۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : بازی شاه وشیخ(۳)
مطلب را تا به اینجا رساندیم که سیستمی بر ایران حاکم شد؛ هم شاه دارد و هم شیخ دارد وهم جمهوریت.و چون این سه نمی توانند از نظر ماهیت با هم کنار بیایند قطعا"، بسمت عیان کردنِ تضادهایشان پیش خواهند رفت. وقتی روند تحولات را مورد توجه قرار دهیم می بینیم ،؛ بعد از اینکه جامعه، جنگ را پشت سر گذاشت و رهبریت به رهبری جدید رسید وشرایطی هم بوجود آمد که طبقه متوسط توانست تا حدودی قدرت مانور یابد دراولین حرکت هوشمندانه ؛مردم با همراهی کردن با بخشی از همان بازیگران نظام حرکتی را مطرح کردند که معروف شد به حرکت اصلاح طلبی دوم خرداد که منجر به بر گزیدگی خاتمی بود.این حرکتی بود!که جمهوریت توانست ضربه ای گیج کننده به شیخیت وارد کندواین ضربه چنان بود!که شیخیت متوجه شد اعتبارِماورایش دیگر فرو ریخته است!.بایدگفت:درآن زمان قسمت شاهیتِ شیخ، بخاطر قدرتمند بودن رقبای درون نظام ، فرصت و مجال عرض اندام را نیافت ! اما بعد از آن ضربه به قسمت شیخیت! شیخ متوجه شد بایدقسمت شاهیت (سلطانیسم) را تقویت کند که با این قسمت به جنگ جمهوریت برود،که اگردقت کنیم؛درهمان دوران شخصی بنام قالیباف که شهردار فعلی تهران است و تلاش گر برای مقام ریاست جمهوری هم شده بود ، علنا" مطرح می کرد من می خواهم رضا شاه شوم که در حقیقت تقویت بعد شاهیت شیخ بوده، اما با زبان وابستگانش. روش تقویت شاهیت این شد؛ بایک برنامهء حساب شده احمدی نژاد را بر می کشند و بسمت تغییر ساختارها می روندوبا دلار های نفتی ویرانی را انجام می دهند اما درسال ۸۸ باردیگر توسط بخشی از همان بازیگران نظام و هوشمندی مردم ضربه ای کاری به برنامه تقویت شاهیت(سلطانیسم) واردمی شود بطوریکه ؛ برای ادامه کار مجبور به کودتا می شوند.اما چنان ویرانی هاوحشتناک می شود؛ شیخی که می خواست هم شیخ وهم شاه باشد هردو را به جمهوریت باخته است! که در یک اقدامِ هوشمندانهء مردم ضربه ای دیگرهم به شیخیت وهم به شاهیت وارد گردید!که منجر به برگزیدن روحانی شد.می توان ادعا کرد شیخ و شاه باقی مانده یک مرده متحرکی بیش نیست! اما مقاومتی که انجام می گیرد از طرف افرادیست که بازیگری هایی رابرای تقویت شاهیت و شیخیت انجام داده اند! ودر نهادهای زیر نظر همان شیخ وشاه مرده متحرک ، مانور های نجاتبخشی را تلاش گر هستند چون آنان مرگ خویش را می بینند !در اینجاست که هوشیاری و بازی صحیح می تواند آنان را مهار و سپس خذف کرد دراقدامات بعدی جامعهء ایران برای همیشه حضور شیخ وشاه را در حوزه سیاست محو کند.
۶۶۵٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣       

    از : آشنا ...

عنوان : "کشتن یک انسان بیگناه کشتار همه بشریّت است"...!
" آش به اندازه کافی‌ شور است ، داعش به اندازه کافی‌ مرتکب عمل جنایتکارانه شده است که رژیم جمهوری اسلامی تبرئه میشود . جنایت هولناک داعش و معذب گشتن وجدانهای مردم جهان سبب گشته تا رئیس جمهور "اصلاح طلب" ایران آقای روحانی برای انسانی‌ نمایاندن چهره ضدّ دمکراتیک، ضدّ آزادی و ضدّ مردمی رژیم جمهوری اسلامی به جهانیان با کشکول و ریا کاری راه بیفتد و به ادای بی‌ اساس و اظهارات پر طمطراق و دروغ‌های آشکار پناه ببرد . وی در سخنرانی‌ اخیرش در سازمان ملل متحد گفت " درد بزرگتر آنکه این تروریستها به نام دین خون می‌ریزند و به نام اسلام سر میبرند ، می‌‌خواهند این حقیقت مسلم تاریخ را پوشیده نگاه دارند که بر اساس آموزه همه پیامبران الهی از ابراهیم و موسی تا عیسی و محمد کشتن یک انسان بیگناه کشتار همه بشریّت است".
حتماً آقای روحانی می داند که جنایتکاران داعش همانند آقای خمینی (منتهی‌ یکی سنی و دیگری شیعه) پیرو دین "مبین اسلام" و "کتاب آسمانی" آن قرآن هستند . همان کتابی‌ که محمد در آن منباب نمونه در سوره التّوبه آیه ۲۹ به پیروانش دستور داد "کسانی‌ را که اهل کتاب اند و به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند بکشید " و یا در سوره النسا آیه ۸۹ می‌گوید " دوست دارند همچنانکه خود به راه کفر میروند،شما نیز کافر شوید تا برابر کردید . پس با هیچیک از آنان دوستی‌ مکنید آنگه که در راه خدا مهاجرت نمایند و اگر سر باز زدند در هر جا که آنها را بیابید بگیرید و بکشید" و یا در آیه ۵ در سوره التّوبه می‌‌گوید"پس چون ماه‌های حرام به سر آمد ، آنگاه مشرکان را هر جا یافتید بقتل رسانید."
آقای روحانی ! آیا این آیات آسمانی از حقایق مسلم تاریخی‌ هستند یا خیر ؟ آیا نوع کشتاری که حضرت محمد دستورش را به پیروانش نازل می‌کند علیه "انسانیت" هستند یا خیر ؟ قدر مسلم که فرمان آدمکشی را البغدادی سنّی نه‌ " به نام دین" و "به نام اسلام" که از نص صریح قران بیرون کشیده شده است و طبق آن عمل می‌کند . این همان اسلام محمدی است ! مگر جز این است که پیامبر اسلام وحی الله را بر بندگانش نازل کرده است . البغدادی طبق همین فرمان الهی با همان قصاوت محمدی ، دگراندیشان را گردن میزند . آقای روحانی حتما به یاد دارد که خمینی ‌شیعه جنایت هولناک خود را نه‌ تنها با الهام از فرامین قرآن که با تاسی‌ به پیشگام و امام اولش علی‌ که در رکاب محمد شمشیر میزد ، انجام میداد . خمینی این رهبر و پیشوای بلامنازع روحانی ،در زمان حیاتش از این اقدام علی‌ با افتخار یاد میکرد و به آن می‌بالید و همان سان نیز با مخالفین عمل میکرد.
آقای روحانی که از آغاز جمهوری اسلامی همیار ، همپا و‌همکار جنایت پیشگانی نظیر خمینی،خلخالی ،لاجوردی ، گیلانی و ... بوده است حتما میداند که دادگاه‌های ضدّ انقلابشان به راحتی‌ نوشیدن آب ، حکم قتل و کشتار انسانها را بدون محاکمه صادر میکردند . او حتما بخاطر می اورد که در سال ۱۳۶۷ پس از نوشیدن جام زهر از سوی خمینی در رابطه با پایان دادن جنگ هشت ساله ایران و عراق در عرض چند روز به روایتی ۱۶۰۰ و به روایتی ۳ هزار زن و مرد دلاور و برومندی را که جز آزادی و دموکراسی و استقلال خواهی گناهی نداشتند توسط دژخیمان رژیم گلوله باران شدند و همانند امام اولشان آنها را در خندقی در خاوران ریختند . آقای روحانی این انسانها "معادل کشتار انسانیت" بود یا نبود ؟..."
۶۶۵٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : بازی شاه وشیخ (۲)
مطلب را تا به اینجا رساندیم که شاه حذف وشیخ جایگزین شد. شیخِ حاکم آقای خمینی شد، همانی که خود تئوری حکومتی داشت، و در ملاقاتهایی که بعنوان واسطِ شیخِ وقت ، تزلزل شاهانه را دیده بود با یک اعتماد بنفس بازیگری را پیش گرفت ، او می دانست که بازی شاه دیگر مرده است!.جمهوریتی را مطرح می کند ، در بیان این جمهوریت دو پیام را می دهد:یکی اینکه بازی شاهی دیگر مرده است ودیگری به هم شیخانش :که دیگربه بازی شاه وشیخ نیازی نیست و یا تمام شده است! دو راه پیش روی ما شیخان وجود دارد: ۱)باید بپذیریم که بدنبال کار شیخی خودمان،درهمان حوزه ها برویم و اگر مردمانی درجامعه به دلیل بعضی ازناتوانی ها ،احساس می کنند به ما نیاز دارند!ابراز وجود کنیم و زندگی انگلی را ادامه دهیم .۲) خود هم شاه شویم و هم شیخ.:::این شیخ زیرک وسیاس،ازدو روش پیش روی شیخان؛ابتدا آن رابرمی گزیند که برود همان کار شیخی درحوزه را انجام دهدآنهم با نشان دواقدام:۱)قانون اساسی را می پذیرد که جایی برای شیخان پیش بینی نکرده است.۲)خود به قم می رود برای کار شیخی .اما شرایط بعدی بسمتی می رود یا حساب شده یا غیر حساب شده ،تئوری حکومتی خمینی بمیان می آیدوجالب است آنهم توسط افراد غیرشیخ!.حزبی مشکوک در این مملکت بوده ، اگر چه غیر علنی اما وجودداشته و یکی از وابستگانش بنام آیت که بازیگری شده ،در مجموعه بازیگران جدید،با مطرح کردن اینکه،این مملکت نمی تواند عامل وحدتی نداشته باشد! حال که شاه نیست می توان فقیه یا رهبر را به عنوان عامل وحدت ذکر گردد، این ایده ؛با توجه به تئوری حکومتی ،بنام ولایت فقیه بسمت قانونی شدن رفت وبا وجود افرادی مانند آقای منتظری که توان دفاع تئوریک ازآن را در محافل حوزوی داشته ،وشرایط کاریزمایی آقای خمینی تثبیت شد و شد وسیله نان دانی آخوندیسم! وسیستمی حاکم می شود که شیخ دیگر هم می توانست شاه باشد وهم شیخ!.اما جمهوریتی ساخته شده است:هم شاه دارد وهم شیخ داردو هم جمهوریت، ملغمه ایست عجیب!. که این سه در حال نبرد با هم نیز می باشند .به نمودهای این سه در این سی و چند سال اشاره خواهد شد!. اما هوشیاری بازیگران و فعالان سیاسی را می طلبد که درحرکات بعدی نه شیخ توان ظهور درعرصه سیاست راداشته باشد ونه شاهی با مظلوم نمایی ازاعمال پلیدانهء شیخان خود رانشان دهد!. با پوزش از بزرگان ، ادامه در کامنتی دگر
۶۶۵۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣       

    از : امیر ایرانی

عنوان : بازی شاه وشیخ(۱)
جناب آقای علی اصغر حاج سید جوادی گرام، درود بر شما،مقاله حاوی نکاتی است که گوشه هایی از تاریخ کشورمان را بازگویی می کند وهشداری مفید! به بازیگران عرصه سیاست ، بخصوص آقای روحانی ! دررابطه با برخوردِ صادقانه و بدور و از ریا با استبداد را مطرح نموده اید.بیان این مسائل از یک پیر با تجربه ء عالم سیاست و مسائل اجتماعی برای تمام پی گیران و فعالان عرصه سیاست و تحولات اجتماعی ایران لازم است !.درود بر شما پیران راه نشان به جوانان درداندیش میهنمان،پیرانی که درد اندیش کشور خویشندو رهایی بشریت را از هرنوع روشهای فریبکارانه خواهانند!. بایدگفت:پدران و مادران ما در این سرزمین وقتی با ادبیات جدید سیاسیِ جهان آشنا شدند یکی از تلاشهایشان این بوده که به حاکمان بفهمانندشما باید خود نیز تابع قانون باشید اما مستبدین بگونه ای عمل می کردند که چاره ای جزء حذفشان برای دیگران باقی نمی ماند . وقتی شیوهء مصلحین اجتماعی سر زمین مان را جهت شناخت واکاوی می کنیم می بینیم تمام آنان در یک نکته اشتراک داشتند انهم این بود:با داشتن توان حذف مستبد ، این کار را انجام نمی دادند ، چون می دیدند حذف ساختارها بصورت انقلابی و انفجاری ،آسان است،اما ساختار بعد که در طول چند دهه ایجاد خواهد شد مطلوب نظر نشود ، بلکه ! ساختاری شود که باید مجددا"آن را ویران کرد و حرکت را از نوع شروع کرد .وقتی یکی از دوران تاریخی سر زمین خویش که دوران دکتر مصدق بزرگ بوده،را بر رسی کنیم! ایشان هم بر همین سیاق بود که به مستبد بفهماند ؛کسی بفکر حذف تو نیست بلکه تو خود باید" تابع قانون باشید" اما! سرنوشت دیگری رقم خورد و..........:::حال اگر بخواهیم مسائل کشورمان را از منظر دگری واکاویم ، می توان گفت : در این سر زمین بازی بوده ،بنام بازی شاه وشیخ!پرداختن به دوره های مختلف شاید غیر ضرور و کسل کننده شود !اما به دوره بعد از دکتر مصدق اگر بخواهیم اشاره ای داشته باشیم می توانیم بگوییم :بعد از این دوران شاه، وارد بازی شاه و شیخ می شود کم کم خود را درقواره" شاه شیعه "تعریف می کند وتصور شاهی که ؛ شاه امپراطوری می شودکه عامل وحدتش شیعه خواهد بود، وآنرا در سر می پروراند .اما غافل از اینکه او خیلی ضعیف و کودن تر از این مسائل بود وناتوان از درک شرایط جهانی و جهان مدرن و لوازمات لازم و مورد نیاز حکومتگری!. آن شاه ،در بازی جدیدش شیخی داشت بنام بروجردی ! این شیخ پذیرفت ؛که نقش شیخ شاه را بازی کند . وی واسطه ای باهوشی بنام خمینی بر می گزیند،این واسطه ؛با مبانی فلسفه و علوم عقلی حوزه درسی مرسوم برای شیوخ،آشنا و توانابود!.این واسطه در چند ملاقات با شاه فهمید ! این شاه ، شاه متزلزل و بی ابهتی است!. بعد از مرگ آقای بروجردی ، آقای خمینی ، خویش را برای شیخی آماده می کرد!. اما! او می خواست با بودن همان شاه ، بازی شیخی را انجام دهد اما با یک ابهتی همسنگ و یا فرا تر از مقام شاهی و در این راستا چند حرکت را هم در مقابل آن شاه ،نشان داد . اما آن شاه ناتوان از درک شرایط ،سرمست از دلارهای نفتی ، با اقدامات بعدی که انجام داد بسمت حذف خویش ، توسط شیخ پیش رفت .اما شیخ می دانست یا نمی دانست! با منابع موجودِ شریطِ آموزشیش ، تئوری جایگزینی حکومت گری را طراحی می کرد و آنرا بعنوان یک اندوخته در نظر گرفته بود!. تا اینکه شرایط کشور بگونه ای می شود و شیخ سوار بر کار می شود وبا توجه به تجربیاتش ، متوجه شد باید بازی شیخ وشاه در این مملکت از بین برود ،آنهم با حذف شاه، شاهی که ضعیف و ناتوان از درک مسائل ! شاهی که خود ابزاری بوده برای دیگران! و خود می خواست شیخ را بصورت ابزاری در دست داشته باشد ؛ اما با یک حرکت ، مغلوب شیخ می شود. باپوزش از بزرگان ادامه در کامنتی دیگر
۶۶۵۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣۹٣       

    از : مهناز

عنوان : ما فراموش نمی‌کنیم
آقای حاج سید جوادی کم لطفی‌ کرده و در مورد استقرار حکومت خمینی میفرمایند:

"دولتی را که خمینی و شرکای او با سوء استفاده از جهل و فقر سیاسی و ایمان کورکورانه توده ها و تکیه بر نفاق و پراکندگی و فرصت طلبی طبقه متوسط و نخبگان و به کمک چماق کشان خط امام درست کردند ".

آنچنان سخن میگویند که انگار آنچه بر ما گذشته فقط محصول فقر سیاسی توده‌ها و قشر‌های متحجّر و مذهبی‌ جامعه بوده و متفکران و روشنفکران پر مدعای ما هیچ مسئولیتی ندارند. "شرکای خمینی" چه کسانی بودند؟ آیا سخنان گهر بار ذیل تراوشات فکری "توده‌های با فقر و جهل سیاسی و با ایمان کور است"؟ منظورم این سخنان است:

«امام می‌آید، با صدای نوح، با طیلسان و تیشه‌ی ابراهیم، با عصای موسی، با هیئت صمیمی عیسی و با کتاب محمد. دشت‌های سرخ شقایق را می‌پیماید و خطبه‌های رهایی انسان را فریاد می‌کند. وقتی امام بیاید، دیگر کسی دروغ نمی‌گوید، دیگر کسی به خانه‌ی خود قفل هم نمی‌زند، دیگر کسی به باج‌گزاران باجی نمی‌دهد، مردم برادر هم می‌شوند و نان شادیشان را با یکدیگر به عدل و صداقت تقسیم می‌کنند، دیگر صفی وجود نخواهد داشت، صف‌های نان و گوشت، صف‌های نفت و بنزین، صف‌های مالیات، صف‌های نام‌نویسی برای استعمار. و صبح بیداری و بهار آزادی لبخند می‌زند. باید امام بیاید تا حق بجای خود بنشیند، و باطل و خیانت و نفرت در روزگار نماند.» ".

اگر شما فراموش کرده اید (یا خود را به فراموشی زده اید) ما هرگز فراموش نمی‌کنیم.
۶۶۵۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹٣       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : در تایید " سعید ح."
بهترین پیشنهاد خواندن رساله "مرحوم منتظری است "

۱. نزدیکی‌ یا زناشویی:

خمینی اشاره دارد بر اینکه, زن میبایست خود را در اختیار مرد, بی‌ چون و چرا قرار دهد.

منتظری به جزئیات می‌‌پردازد. که کمی‌ چندش آور هم میتوان آنرا توصیف کرد" در هر حال یک همه پرسی‌ از زنان در تصور رشد می‌کند!"

۲.در بر خورد با کفر

در مورد مردان بعد از سه‌ بار اعتراف, حکم زدن چپکی دست و پاها است و در صورت ماندن کافر بر موضع قبلی‌ زدن سر میباشد.

اما در مورد زنان گذشت میشود و بدین شکل!

زن را باید در " سیاه چالی " مثل زیر زمین حبس کرد و در غذایش شن و زیر پایش آب ریخت تا زمانی که بگوید خدا هست در غیر این صورت این حبس به حبس ابد " شکنجه ابد ی " تبدیل می‌شوند !

۳. آنجایی که خمنیی از "مستحب یا احتیاد واجب " سخن می‌گوید ایشان به واجب میپردازند.......

با همه این‌ها ایشان شخصیتی بارز و مثبت در پولتیک حوضوی میباشند چونکه تقلید را برای مسلمانان مطلع واجب نمیداند!

و مهم تر از همه قبل از وداع از جهان از مردم ایران برای نوشتن" تئوری ولایت فقیه "عذر خواهی‌ می‌‌نماید!
۶۶۵۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹٣       

    از : محسن خ

عنوان : رویگردانی یا انتقاد از خود؟
جناب "سعید ح" سلام علیکم،
۱- کجا من نوشتم مرحوم حضرت آیه الله منتظری مدافع ولایت فقیه نبوده اند؟
نگارنده مقاله یا نامه پرسیده اند: «آقای روحانی نمی داند که خمینی و صحابه او بهشتی و رفسنجانی و منتظری و... پیش نویس اول قانون اساسی محصول حقوقدانان مسجد ارشاد که در آن هیچ اصلی در ولایت فقیه و حکومت اسلامی نبود را در مجلس خبرگان ساختگی به قانون اساسی ولایت فقیه و حکومت براساس موازین اسلامی مسخ کردند...؟»
در این سوال دقت کافی صورت نگرفته. از آنجا که تدوین پیش نویس قانونی اساسی بر عهده حقوقدانان "مسجد ارشاد" گذاشته شد، می توان نتیجه گرفت که روحانیت فضا و شرایط آن روز را برای طرح اصولی همچون ولایت فقیه فراهم نمی دانستند. اما کسانی مثل حسن آیت بسیار حساب شده در روند بررسی پیش نویس به تحریک و حریص کردن روحانیت پرداختند. حسن آیت که از محافل فوق ارتجاعی اصفهان بوده و با حامیان کودتا در ارتباط تنگاتنگ بوده، از سر دلسوزی برای روحانیت این کار را نکردند. آنها خواهان برگردادن حکومت فردی به ایران بودند و حال که برگرداندن شاه محال بنظر میامد، زمینه را برای فراهم کردن سلطنت فقیه آماده کردند.
۲- درست است که مرحوم حضرت آیه الله منتظری طرفدار این اصل بودند، اما بگفته معظم له مقصود ایشان آن نبود که امروز یا حتی در اواخر دهه شصت شاهدش بودیم. معظم له بمحض مشاهده لغزش در ولی فقیه بانگ اعتراض را سر دادند و هزینه آن را هم پرداختند. معظم له در زمان حصر خانگی هم دست از ابراز مخالفت با ولایت مطلقه فقیه بر نداشتند. ایشان تنها از شیوه حکومت جاری تنها رویگردان نشدند بلکه به انتقاد از خود نیز پرداختند. و علیرغم فشارهای طاقت فرسا به کشتارها و احکام سنگین در زندان ها (حتی برای وابستگان سازمانی که فرزند وی را به شهادت رساندند) اعتراض کردند و عواقب را هم به جان خریدند
۳- بر عکس معظم له که صادقانه از خود و از قدرت انتقاد کرد، دسته و گروه هایی که با ماجراجویی های مشکوک به سهم خود در تحکیم استبداد فردی نقش آفرینی کردند نه تنها از خود انتقاد نکرده بلکه همچنان طلبکار مردم هم هستند. کردستان و گنبد و آمل را به اختشاش کشیدند، رژه مسلحانه راه انداختند و جوانان مردم را طعمه "انحصار طلبان در کمین انقلاب نشسته" کردند و زمینه را برای بسته و بسته تر شدن فضا آماده کردند تا تر و خشک با هم بسوزند، تا در نهایت ارتجاع انقلاب را ببلعد و کار به اینج برسد که شاهدیم، اما با این همه به این گذشته خود مفتخر هم هستند!
در دیزی باز است جناب "سعید ح" ...
۶۶۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱٣۹٣       

    از : سعید ح.

عنوان : تاریخ را مخدوش نکنید!
آقا محسن، "مرحوم حضرت آیت الله منتظری" شما اتقاقاً یکی از نظریه پردازان و یکی از هوادران سرسخت ولایت فقیه بوده اند، حتی ایشان در این زمینه از "امام راحل" خود هم متعصبتر بوده اند. اطلاعیه این مرحوم درباره‍ی پیش نویس قانون اساسی که در روزنامه جمهوری اسلامی ( بیست و چهار تیر ماه سال پنجاه و هشت) چاپ شد، تفکیک قوای سه گانه را صریحاً رد می کند. این مرحوم حتی پارا فراتر گذاشته، حاکمیت مستقیم "فقیه عادل" بر این سه قوه واجب و لازم میداند، مگر اینکه "فقیه عادل" خود مثلاً سمت ریاست جمهوری را نپذیرد. در اینصورت، از نظر ایشان، مسئول سه قوه همرا با ارتشتاران، اگر آب می خورند باید قبل از آن، از این "فقیه عادل" اجازه بگیرند. این مرحوم در آنجا هم پیشنهاد می کند که بهتر است که "فقیه عادل" اداره امور کشور را به یک شورای مرکب از سه یا پنچ نفر، زیر نظر مستقیم او، محول کند. جان کلام اینکه، از نظر ایشان، هیچ تصمیمی بدون اجازه و رای "فقیه عادل" ممکن نیست و مشروعیت ندارد.
"مرحوم حضرت آیت الله منتظری" شما، هوادار حکومت تئوکراتیک نبوده بلکه هوادار حکومت هیروکراتیک بوده، یعنی حاکمیت مسقیم روحانیت بر کل دستگاه سیاسی هم بعنوان فقیه و کارشناس، هم بعنوان کارگزار و مجری. حکومت هیروکرایتک بدتر از حکومت تئوکرایتک است.
آنچه آقای سید جوادی گفته اند عین حقیقت است و در عین گامیست برای مبارزه با بیماری فراموشی، بیماری که اکثر ما ایرانیان به آن مبتلا هستیم: به محض اینکه یک دولتمرد سابق، یک کارگزار سابق نظام ، از گذشته‍ی خود رویگردان می شود، ما سریع فراموش می کنیم که او در گذشته چه گفته و چه کرده است . از همه بدتر بسیاری از ماها حتی سعی می کنیم برای آن فرد، گذشته ای دمکراتیک با سابقه‍ی حقوق بشری و کاملاً درخشان دست پا کنیم. انسان ها تغییر می کنند،بله این حرف کاملاً درست است. اما ما حق نداریم، آرزوی های خود را، افسانه های خود ساخته‍ی خود را بجای حقیقت بگیریم و بدین شکل تاریخ را مخدوش کنیم.
موفق باشید
۶۶۵۰۰ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹٣       

    از : زندانی زنجیری

عنوان : درود بر شما که انگشت روی نکات مهم گذاشتید.
"استبداد با اصلاحات دو خط موازی هستند"

حکومت ولایی را به هر شکلی‌ حفاظت کردن خیانت به این مردمست.
۶۶۴۹٣ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹٣       

    از : بهروز الف

عنوان : یاد گیری چپ از این مقاله
در تازیخ چپ گرایان (منظورم مارکسیت ها هستند نه لوچ ها) همواره گفته و نوشته شده و از هوادار ساده مارکسیست شده بدون خواندن کتابی تا رهبران سازمان ها و احزاب آن را تکرار کرده اند که: اصل عملکرد فرد یا جمع (سازمان، گروه، حزب) تا حرف
اما چنانچه شاهد بودیم و هستیم اگر نه اکثریت بل اغلب چپ گرایان چه ایرانی چه عیر ایرانی عملا "حرف" فرد یا جمع را ملاک قرار میدهند که باعث تکرار و تکرار نابودی افراد چپ و تشکیلات چپ بوده ولی نه درسی آموخته شده نه ره به سوی دیدن "عملکرد"
این مقاله آقای حاج سید جوادی شاید درس عبرتی باشد برای چپ گرایان ایران. ایشان بدرستی و بسیار آشکار و روشن "از تمامی روسای جمهور بعد از سال ۵۷" صحبت میکنند که در بسط فساد، دولت استبدادی و تحکیم وحشت نقش و دست داشتند. از طرف دیگر از "بهشتی، مطهری، بازرگان و منتظری" مینویسند که جملگی یک نقش داشتند در حاکمیت این رژیم منحوس. اما، چپ گرایان "دمکرات !!" شده ما به نشست و برخواست و ترتیب مصاحبه با اولین رییس جمهور اسلامی میکنند و این شخص هم بخودش و هم به اطرافیانش توهم مستولی شده که شخصی دمکرات و ملی گرا هست. کسی که در کشتار کردستان (فراموش نکنیم موضع ارتجاعی اش در قبال مسئله بوکانی ) و ترکمن صحرا دست داشت و بدروغ برای تبرئه چاقو کش میدان تره بار که رهبران ترکمن را در کنار جاده ترور کرد، همانند رهبر و پدرش خمینی ادعا کرد که اینان "خود خود را شکنجه میدهند و میکشند" تا زمانی که در قدرت بود کلامی از اعدام های اولیه بدون محاکمه در مدرسه رفاه نگفت و همدوش بقول زنده یاد محجوبی "مثلث بیق" سرمست از رسیدن مفت و مجانی بقدرت صحه بر اعدام ها و کشتار نه تنها زد بل در آن دست داشت. حال در گوشه ای از دنیا هر روز خود (از جانب مردم سوال میکند) و خود جواب میدهد
همنگونه هست که چپ دمکرات شده ما از منتظری و بازرگان این دو مرتجع دفاع میکنند با نگاه کردن با بزرگترین دره بین دنیا در لابلای حرف های آنها تا دلیلی بر دفاع اشان پیدا کنند.
۶۶۴۹۱ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹٣       

    از : محسن خ

عنوان : تاریخ را مخدوش نکنیم!
اشاره من به این نکته مقاله بر می گردد که نگارنده نقش حسن آیت (از اطرافیان مظفر بقایی) در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی را نادیده می گیرد.
مرحوم حضرت آیت الله منتظری در خاطراتشان نوشته اند که به هنگام بررسی پیش نویس قانون اساسی در مجلس خبرگان حسن آیات نزد ایشان رفته و گفته که برای تضمین جایگاه روحانیت بهتر است ولایت فقیه را در قانون اساسی درج کنیم (نقل به مضمون).
۶۶۴٨٨ - تاریخ انتشار : ۹ بهمن ۱٣۹٣