دولت جدید وبسترهای مبارزاتی دریونان
عظیم هاشمی


• چنانچه فعالین کارگری موضوع سازمانیابی طبقه کارگر مستقل از خواسته‌های دولت سیریزایی را با این استدلال که باید فرصت لازم را به آن‌ها داد تا ببینیم چکار می‌کنند ویا اینکه باید گذاشت توده ها در تجربه عملی ، خود به اشتباهاتشان پی ببرند به محاق فراموشی سپارند، نتیجه ای بس هولناک در پی خواهد آورد و چه بسا یأس و نومیدی نسبت به تمام جریانات چپ بر جامعه غالب گردد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۱ بهمن ۱٣۹٣ -  ٣۱ ژانويه ۲۰۱۵


علیرغم همه تبلیغاتی که ازجانب محافل و جریانات مختلف انحصارات سرمایه داری صورت گرفت سیریزا توانست در انتخابات پارلمانی یونان رأی ها را درو کند. چنین پیروزی خیره کننده ای ، بر بستر مقابله گسترده ی توده ها برعلیه فقر ، محرومیت ، بیکاری ، خانه خرابی و بن‌بست و ناکامی مجریان واحزاب جاکم برای تحمیل   افزایش ریاضت کشی اقتصادی برمردم که چندین سال بود توسط محافل مختلف سرمایه داری در جامعه جاری شده بود شکل گرفت . با نگاهی کوتاه بر آمارهای ارایه شده متوجه می‌شویم که در برخی از شهرها و پار ه ای محلات جبهه چپ سیریزا توانست حتا بیش از ۵۰ در صد آراء را از آن خود کند ( بطور نمونه در هراکلیون   Heraklion حدود ۶۰ درصد ). بر اساس همین آمار، آرای نئونازی ها قابل تامل است. نئو نازی های فجر طلایی اگر چه در برخی مناطق نتوانستند بیش از ۲ درصد آرا را به خود اختصاص دهند ( در هراکلیون Nikos Kazantzakis   نیکوس کازانتزاکیس و ....) اما آن‌ها با ۱۷ نماینده به عنوان سومین جریان قدرت نمایی می‌کنند و میزان آرای آنان نشان می دهد که به هیچ وجه نمی‌توان خطر این نیرو را نادیده گرفت چرا که علیرغم زندانی بودن برخی از رهبرانشان در حال حفر و مین گذاری کانالهایی   هستند تا در شرایط مناسب حملات خودرا از آن طریق به توده های مردم ادامه داده و به سرانجام مورد نظر برسانند. حزب کمونیست سنتی که متفاوت از جریان سیریزا خود را معرفی می‌کند توانسته حدود ۵ در صد از صندلیهای پارلمان را بخود اختصاص دهد اما در مقابل آن جریاناتی که محور حرکت وبرنامه خود را آنتی کاپیتالیستی ( واقعی یا غیر واقعی) قرار داد ه اند نتوانستند حتا ٣ درصد آرا ء از آن خود سازند تا صاحب صندلی نمایندگی شوند واین خود به بارزترین شکل نشان داد علیرغم همه مشکلات و مصایبی که از طرف سرمایه داری بر مردم عارض شده ولی هنوز به آن حد از آگاهی طبقاتی دست نیافته اند تا چنگ به ریشه ها بیفکنند و برساختارهای سرمایه داری یورش آورند بلکه خواهان تعدیل هایی در سیستم و انسانی نمودن آن می‌باشند.
سیریزا بر اساس چنین توهماتی توانست میداندار گردد و این تعیین کننده ترین فاکتوری است که می‌تواند به عنوان تجربه‌ای مهم مورد نظر   هر فعال کارگری واجتماعی در هر کجا واز جمله در ایران قرار گیرد و با شناخت علل و عواملی که منجر به چنین انتخابی می‌شود گامهای مبارزاتی در راهی قرار گیرد که خود کارگران هدایت اعتراضات اجتماعی برعهده گیرند چرا که در غیر این صورت حتی اگر اعتراضات اجتماعی به نحوی گسترده شود که بتواند دولتهای حاکم را به زیر کشاند بازهم نتایج درخشان ومطلوبی از آن‌ها حاصل نخواهد شد. بر بستر همین واقعیات بخشهایی از رهبری سیریزا که خود نیز در چنین توهمی غوطه ور می‌باشند توانسته اند مردم را بسوی برنامه‌های خود جلب نمایند. دولت تشکیل شده سیریزایی بنا به ماهیت اغلب افراد تشکیل‌دهنده آن برخی از سنت های گذشته را همچون قسم خوردن به انجیل در حضور اسقف ها وکاردینال ها را به کنار افکند و رهبر آن در سالروز آزاد سازی اردوگاه آدم سوزی آشویتس به قربانیان ضد فاشیست یونانی ادای احترام کرد که می‌توان آن را بعنوان دستاوردی تلقی نمود اما بسیار بعیداست مردمی که با اعتصابات و تظاهرات خود توانستند چندین دولت مامور اجرای برنامه‌های زیاضت اقتصادی انحصارات را وادار به استعفا نمایند با چنین اقداماتی قانع شوند وبه خانه‌های خود برگردند، بلکه علیرغم همه توهمی که نسبت به نظام سرمایه داری دارند هنگامی که به طور مشخص گشایشی اساسی در امور زندگی خود مشاهده نکنند دوباره پتانسیل مبارزاتی آن‌ها احیاء خواهد گردید وبازهم به اعتصاب رو آورده و به خیابانها سرازیر خواهند شد .
این که دولت جدیدبا این ترکیب نامتجانس خود تا چه حد قادر است در ساختارهای نظم موجود تغییراتی به وجود آورد را نمی‌توان به صراحت گفت اما فاکتورهایی می‌تواند راه آنرا هموارتر نماید. اولین و مهمترین آن حضور خود مردم یونان در صحنه مبارزاتی است. در همین راستا به حرکت در آمدن نیروهای تغییر خواه ( نه الزاماً تغییر انقلابی ) در سایر مناطق از جمله اسپانیا و ایتالیا و ازهمه مهمتر درآلمان می باشد. کشوری که انحصارات مالی وصنعتی آن مهمترین برنامه ریزان ریاضت کشی اقتصادی برای سایر کشورهای اروپایی بود ه اند و اکنون نیز قدرت برتر در اروپا محسوب می‌شوند. آن اتفاقی که در ایالت تورینگن آلمان افتاد و با همه تبلیغات دولت مرکل که «گفت نگذارید مارکس دوباره برگردد» در ایالات دیگر هم جبهه چپ « دی لینک» بتواند قدرت نمایی کند و در اسپانیا هم جریان «پودموس» (ما می‌توانیم ) بتواند حزب حاکم را به شکست بکشاند ممکن است از فشارهای انحصارات مالی وصنعتی برای اجرای برنامه‌های ریاضت کشی کاسته شود در غیر این صورت اگر اینقدر خوشبین باشیم که نگوییم غیر ممکن ،اما می‌توان گفت شاید حداقل ترین رفرم ها توسط دولت جدید یونان به اجرا در آید که در چنین صورتی بازهم باید منتظر اعتراضات اجتماعی حتی وسیعتر از قبل باشیم .
نکته ای مهم که نباید نادیده گرفت این است که پس از به روی کار آمدن سیریزایی ها ، بازارهای بورس در اروپا و سایر مناطق دچار نوساناتی نشدند و واکنش چندانی به آن نشان ندادند که خود می‌تواند بازگو کننده این باشد که اوضاع بر اساس گذشته به پیش خواهد رفت، مضاف بر آن حضور یک جریان راست درون دولت و برعهده گرفتن رهبری ارتش کشور توسط لیدر آن نیز گویای این است که آن خط قرمز مهم یعنی عضویت در پیمان نظامی ناتو به دست یکی از احزاب مورد تأیید انحصارات کما کان ادامه خواهد یافت و در نتیجه بودجه های نطامی گری که همه ساله بخش مهمی از دسترنج کارگران را می‌بلعد به شیوه گذشته پیش خواهد رفت ، هیچ خدشه ای بر عرش کبریایی آن وارد نخواهد شد و هر اندازه هم که مردم تحت فشار قرار داشته باشند ولی ساختارهای نظامی باید همچون قبل به سیاستهای جنگی و ضد انسانی خود ادامه دهند.
این که مردم معترض یونان تا چه حد خود را در حالتی از صبر وانتظار نگه‌دارند اگر چه مشخص نیست اما بعید است که انسانهای کارد به استخوان رسیده کنونی بتوانند صبر چندانی از خود نشان دهند و این می‌تواند تبعات مختلفی در پی آورد ، چنانچه فعالین کارگری بتوانند از هم‌اکنون به سازمان یابی کارگران برخاسته و به صورتی هماهنگ دست بکار شوند دیری نخواهد گذشت که بر بستر واقعیاتی که به زودی خود را نشان خواهد داد از یک سوی توهمات طبقه کارگرنسبت به نظم سرمایه داری فرو خواهد ریخت واز جانب دیگر همان واقعیات موجب خواهد شد تا در جبهه سیریزا وحتی در رده های رهبری آن نیز توهم نسبت به عقلانی نمودن بورژوازی نا چارا به سمت دیگری طی طریق کند. آنان یا بسوی مردم و در جهت حرکت اعتراضات اجتماعی گام بر می دارند و در نتیجه سرزندگی ونشاط لازم را بازهم به خود بر می‌گردانند ویا اینکه در هماهنگی با بقیه رهبران، مرگ سیاسی خود رارقم خواهند زد .
فعالیت مستمر و همه جانبه فعالین کارگری این امکان را به وجود می آورد تا طبقه کارگر به مثابه یک طبقه ضمن چنگ انداختن به ریشه‌ها، به مصاف با بورژوازی رفته و ساختارهای جامعه را به نوعی که ضروری است توسط خود دگرگون کند؛ ولی اگر چنین موضوعی صورت عملی بخود نگیرد چه بسا جریانات راسیستی چون فجر طلایی بتوانند از وضعیت بهره برداری نموده و جنش اعتراضی را نه حتی به سراب که به جهنمی دهشتناکتر ازقبل هدایت نمایند و از سوی دیگر در کمین نشستگانی که اکنون به حاشیه رانده شده اند نیز از فرصت پیش آمده استفاده کنند و دوباره به سمت قدرت خیز بر دارند .تجاربی که درآمریکای لاتین وبالاخص در برزیل وآرژانتین رخ داده است. تجربه‌ای چون قدرت گیری کنتراها در گذشته خود روشنگر این موضوع است که فقط طبقه کارگر می‌تواند رهایی را به ارمغان آورد، چنین امری همانگونه که قبلاً هم از جبهه ساندیستی حاکم بر نیکاراگوئه بر نیامد از عهده جبهه سیریزا   نیز هم برنمی‌آید و با توجه به ضعف جریانات مشابه آن در دیگر مناطق اروپا وخصوصا در آلمان باید منتظر این بود که تحقق همان خواسته‌های حداقلی نیز با سد محکم انحصارات روبرو گردد. شکستن چنین سدی با بند وبست یا خواهش وتمنا ومذاکره هرگز میسر نخواهد شد موضوعی که کاگران در حال حاضر به آن واقف نیستند تا چه رسد به رهبران “خوش نیت “ سیریزا.
چنانچه فعالین کارگری موضوع سازمانیابی طبقه کارگر مستقل از خواسته‌های دولت سیریزایی را با این استدلال که باید فرصت لازم را به آن‌ها داد تا ببینیم چکار می‌کنند ویا اینکه باید گذاشت توده ها در تجربه عملی، خود به اشتباهاتشان پی ببرند به محاق فراموشی سپارند نتیجه ای بس هولناک در پی خواهد آورد و چه بسا یأس و نومیدی نسبت به تمام جریانات چپ بر جامعه غالب گردد. در مقابل می‌توان با این استدلال واقعی به حرکت ادامه داد که اگر دولت جدید قصد دارد در راستای منافع توده ها گامی بردارد همین سازمانیابی و طرح مطالبات و پافشاری بر آن‌ها می‌تواند در راستای   تغییرات ( ونه الزاما تغییراتی اساسی ) به عنوان اهرم فشاری بر علیه دولتهایی بکار رود که در صددند تا خواست ریاضت کشی را بر جامعه تحمیل کنند ودولت انتخاب شده را تسلیم خواسته‌های خود نمایند. اگر دولت حرکت مطالباتی کارگران را بر نتابد خود نشان دهنده این خواهد بود که فقط دراندیشه آرام کردن اوضاع بسر می‌برد تا بعد همان برنامه‌های ریاضتی که به خاطر مقاومتهای مردم دولتهای قبلی نتوانستند پیش ببرند، توسط دولت جدید به سرانجام مورد دلخواه انحصارات سرمایه داری برسد. ظرافت کار نه در تمکین نمودن و صبوری پیشه کردن که ببینیم دولت چه می‌کند بلکه در همین استدلال است که دولت می‌تواند بدون اینکه مانع حرکت وسازمانیابی طبقه کارگر گردد و بدون اینکه بخواهد بسترهای فعالیت و اعتراضات را محدود نماید این فرصت را خواهد داشت تا چنانچه برنامه‌ا ی در راستای منافع مردم وبرون رفت از گردابی که جامعه به آن دچار شده در دستور کاری خود دارد آنرا به پیش ببرد و با عملکردهای خود ماهیت خویش رانشان دهد و درصورتیکه عملکردهایش بنا به هر دلیلی منطبق بر واقعیات وخواسته های تود ه های کارگر نبود و گرداب فعلی بازهم ادامه یافت طبقه کارگر از چنان آمادگی برخوردار باشد تا خود به هر نحو ی که مقتضی دانست به سمت برطرف نمودن رنج ومحنت از جامعه گام بردارد و توهمات این برهه زمانی خویش را نیز جبران نماید. فعالیتهای امروز فعالین کارگری و ضد سرمایه داری می‌تواند نوید بخش این باشد تا توهم سراب گونه‌ فعلی که با تسخیر قدرت دولتی و قرار گرفتن در را س آن می‌توان برنامه و عملکردی متفاوت ازبرنامه های بورژوازی به پیش برد از جامعه زدوده گردد و مبارزات جتماعی بر بستر برنامه‌هایی چون ایجاد و قدرت گیری شوراهای کارگری ، برون رفت از سرمایه داری ، در هم شکستن ماشین دولتی و لغو کار مزدی به پیش رود.